درآمد
دین و باورهای دینی از مهمترین ارزش های حیات آدمی به شمار می رود[1] که این ارزش های اساسی را باید با همت مضاعف و دقت فراوان مورد تدقیق قرارداد. امروزه در جهان معاصر هرچند گرایش به دین و دین شناسی ابعاد قابل ملاحظه ای دارد و مانند گذشته، دین به عنوان یکی از عوامل و مولفه های اجتماعی حضور پر رنگی دارد لکن با توجه به ظهور مظاهر مدرنیته و تغییر سبک زندگی افراد، دین داری در برخی موارد و برخی جوامع ابعاد جدیدی پیدا کرده است و دین داری را با برخی چالش ها همراه ساخته است.چالش هایی که هرچند دین را به تمامه به حاشیه نمی راند و دچار تحریف نمی کند ولی تحقق ثمرات حداکثری دین در جامعه را با موانعی همراه می سازد و فرد و جامعه را از ظهور ثمرات قابل ملاحظه دین بی بهره می کند. لذا واکاوی و تبیین این چالش ها و تلاش برای مرتفع نمودن آن ها از جمله ضرورت های اساسی می باشد که این پژوهش نیز به نوبه خود تلاش برای این هدف خواهد داشت.
ظاهر گرایی
ما باید به طور جدی و بی مداهنه به نقادی و بازپژوهی علوم دینی رایج از لحاظ روش شناسی، ساختار و مبادی تصوری و تصدیقی بپردازیم[2] که یکی از چالش های اساسی در دین داری و دین پژوهی معاصر، ظاهرگرایی در مولفه های دینی می باشد، این که افراد، شناخت دین را به مولفه های ظاهری دین محدود نمایند و در تلاش نباشند که بیش از پیش در راستای تعمق شناخت خود از آموزه ها و معارف دینی تلاش نمایند.ظاهرگرایی در دین را باید چالش اساسی دین دانست که در قالب مسئله ظهور و بروز پیدا می کند و چنانچه مدیریت نشود، به یک بحران اساسی در دین داری تبدیل می شود که افراد، دین داری خود را به ظواهر محدود می کنند و اکتفا به برخی فروع دینی را غایت خود در دینداری می دانند.
این امر به معنای نادیده انگاشتن ظواهر دین نمی باشد، بلکه ظواهر، شعائر و فروع دین بخشی از دین می باشد و اهتمام به آن ها نباید نادیده گرفته شود لکن مسئله اساسی اکتفا کردن به این مولفه ها می باشد و این که افراد، دین داری خود را به ظواهر محدود بدانند و حتی اصولا، این امر را غایت و منتهای دین شناسی بدانند که این امر، دامن زدن به چالش مذکور را دوچندان می نماید. بنابراین یکی از تلاش های اساسی در راستای مرتفع نمودن این چالش، تعمیق اندیشه های دین شناسی و دین پژوهی می باشد که انتظار می رود که نهادهای مسئول، این هدف را محقق نمایند.
دین حداقلی
از دیگر چالش های دین شناسی و دینداری معاصر، حداقلی دانستن دین و کارکردهای آن می باشد. این که دین را محدود به مسائل اخلاقی و شرعی نموده و انتظاری فراتر از این از دین نداشته باشیم. در حالی که هم در نظر و هم در عمل، کارکردها و ظرفیت های دین بیش از این موارد می باشد و باید در عرصه های مختلف، ظرفیت های اندیشه دینی را فعال نمود.چرا که دین به جهت سامان دادن زندگی بشر نازل شده است و زندگی انسان، محدود به اخلاقیات و امور عبادی نمی باشد، بلکه عرصه های مهمی چون امور اجتماعی، جامعه، خدمت به خلق و آموزه های مهمی از این دست وجود دارند که کارکردهای مهمی از دین را باید در این عرصه ها جست و جو نمود.
بنابراین، محدود دانستن دین به امور عبادی و اخلاقی از دیگر برداشت ها و تفسیرهای ناصواب اندیشه دینی می باشد که باید در جهت مرتفع نمودن این چالش تلاش کرد که بهترین رویکرد برای رفع این برداشت های ناصواب، تبیین ظرفیت ها، کارکردها و توانمندی های اندیشه دینی می باشد که از این رهگذر، شناخت دقیقتر و تفصیلی تر نسبت به اندیشه دینی شکل می گیرد که می تواند مقدمه ای برای برداشت های دقیقتر از دین باشد. مسئله انتظار بشر از دین از جمله مسائل نوظهور در عرصه فرهنگی می باشد[3] که شناخت بیش از پیش ظرفیت ها و کارکردهای دین می تواند به نحو دقیقتر و جامع تری این مسئله را پاسخ گوید.
انفکاک دین از عرصه های اجتماعی وسیاسی
نام دین، نامی بسیار مانوس و آشناست تا جایی که تمامی ملل و نحل دنیا کما بیش با آن سر و کار داشته و در کلمات خود از آن اسم برده اند ولی آن چه که محل اختلاف می باشد[4]، محدوده، کارکرد و ماهیت دین است، لذا از دیگر چالش های موجود در عرصه دین داری و دین شناسی باید به سکولاریزم اشاره کرد، این که برخی از مردم، ساحت دین و کارکردهای دین را صرفا در امور اخلاقی و عبادی و حوزه امور فردی تعریف می کنند و کارکردهای بیش از این را از ظرفیت های اندیشه دینی خارج می دانند.
این نوع تفکر ناصواب، نتیجه ای جز محدود کردن دین و شناخت ناصواب اسلام ندارد و بدین ترتیب، دین را از ساحت جامعه، سیاست و اقتصاد خارج دانست و با عقل و خرد جمعی با آن ها مواجه شد. بنابراین انفکاک دین و جامعه و سیاست، از دیگر چالش های موجود دین شناسی می باشد که با تبیین دقیق اندیشه ها، کارکردها و ظرفیت های دین شناسی باید تلاش کرد که ساحت دین را از این گونه تفکرات و برداشت های ناصواب زدود و دین را با تمام توانمندی ها و کارآمدی هایی که دارد معرفی و تبیین کرد.
در پایان باید بیان کرد که برای انسان سوال هایی از این قبیل مطرح است که ما چه انتظاری از دین داریم؟ چرا به دین خاصی رجوع می کنیم؟ پاسخ چه پرسش هایی را باید از دین سراغ گرفت؟[5] و.. که پاسخ گویی به این سوال ها و سوال هایی از این قبیل با تبیین دقیق و کارآمد اندیشه دینی و اسلامی میسر می باشد و برای تحقق این هدف باید متفکران و اندیشمندان همت مضاعف به کاربندند.
از دیگر چالش های دین شناسی و دینداری معاصر، حداقلی دانستن دین و کارکردهای آن می باشد. این که دین را محدود به مسائل اخلاقی و شرعی نموده و انتظاری فراتر از این از دین نداشته باشیم. در حالی که هم در نظر و هم در عمل، کارکردها و ظرفیت های دین بیش از این موارد می باشد.
پی نوشت ها:
پی نوشت ها:
[1] عبدالحسین خسروپناه، آسیب شناسی دینپژوهی معاصر: تحلیل دینشناسی شریعتی، بازرگان و سروش، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی (تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۸۸)، ص23.
[2] علیاکبر رشاد، دینپژوهی معاصر : درنگی در گفتمانهای سه گانهی متجمد، متجدد و مجدد، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ویراست 2 (تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۸۸)، ص71.
[3] عبدالحسین خسروپناه، انتظارات بشر از دین، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی (تهران: موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، ۱۳۸۶)، ص15.
[4] محمدرضا ایزدپور و احمد عابدی، فهم دینی در بستر آگاهی های جدید (تهران: هستی نما، ۱۳۸۵)، ص13.
[5] عبدالله نصری، انتظار بشر از دین : بررسی دیدگاهها در دینشناسی معاصر (تهران: : موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، ۱۳۷۸)، ص15.