مجازات مرتد چرا؟

مگر اسلام آزادی عقیدتی را قبول ندارد، پس چرا مجازات سختی را بر مرتد تحمیل می‏كند؟ آیا اسلام دین حق و منطبق بر عقل و برهان نیست، پس چرا با تحمیل مجازات درصدد ابقاء اجباری مسلمانان بر دین خود كه سابقا و چه بسا از روی ناآگاهی انتخاب كرده‏اند، برمی‏آید؟ اصولا ارتداد به چه معنی است؟ اسباب تحقق آن كدام است؟ ماهیت‏حقوقی آن چیست؟
چهارشنبه، 8 اسفند 1386
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مجازات مرتد چرا؟
مجازات مرتد چرا؟
مجازات مرتد چرا؟
نويسنده:سید ابراهیم حسینی
منبع: پرسمان
مگر اسلام آزادی عقیدتی را قبول ندارد، پس چرا مجازات سختی را بر مرتد تحمیل می‏كند؟ آیا اسلام دین حق و منطبق بر عقل و برهان نیست، پس چرا با تحمیل مجازات درصدد ابقاء اجباری مسلمانان بر دین خود كه سابقا و چه بسا از روی ناآگاهی انتخاب كرده‏اند، برمی‏آید؟ اصولا ارتداد به چه معنی است؟ اسباب تحقق آن كدام است؟ ماهیت‏حقوقی آن چیست؟
در قلمرو حقوق و آزادی‏های مذهبی، مسأله ارتداد، از مهم‏ترین و حساس‏ترین موضوعات شمرده می‏شود .

ارتداد چیست؟

«ارتداد» كه از واژه «رد» گرفته شده، در لغت‏به معنای بازگشت است . در فرهنگ دینی، بازگشت‏به كفر ارتداد و رده نامیده می‏شود، (1) البته مسأله ارتداد و احكام جزایی مترتب بر آن به اسلام اختصاص ندارد . در برخی دیگر از ادیان و مذاهب بزرگ نیز هر گاه كسی از دین برگزیده و منتخب روی گرداند ، كافر به شمار می‏آید و بدان سبب كه از دین سابق برگشته، مرتد خوانده می شود و مجازات در فرهنگ اسلامی از آن جهت كه دین حقیقی نزد خدا اسلام است، (3) هر كس خدای متعال یا وحدانیت وی، حیات پس از مرگ (معاد)، شریعت اسلامی یا نبوت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را باور نداشته باشد، كافر قلمداد می‏شود . (4) البته جوهره همه ادیان الاهی واحد است؛ گرچه به مقتضای تفاوت شرایط اجتماعی، شرایع نیز تفاوت می‏یابند؛ در هر عصری، تنها یك شریعت‏بر حق است و سایر شرایع، به دلیل تفاوت شرایط قبلی یا وقوع تحریف، نسخ می‏شود . (5) احترام اسلام برای شریعت‏های پیش، مانند یهودیت و مسیحیت، صرفاً به دلیل تحمل و بردباری و تسامح عملی و تأیید همزیستی مسالمت‏آمیز است نه پذیرش حقانیت و اصالت كنونی آن‏ها . (6) بنابراین، چنان كه علامه مطهری می‏فرماید:
«كافی نیست كه انسان یك دینی داشته باشد و حداكثر این باشد كه آن دین، منتسب به یكی از پیامبران آسمانی باشد، با این استدلال كه همه ادیان آسمانی از لحاظ اعتبار، در همه وقت‏یكسان هستند، بلكه دین حق در هر زمانی یكی بیش نیست و بر همه كس لازم است كه در هر زمان، پیغمبر صاحب شریعت از سوی خدا در آن عصر را اطاعت كنند تا آن كه نوبت‏به حضرت خاتم الانبیا (صلی الله علیه و آله و سلم) رسیده است . در این زمان، اگر كسی بخواهد به سوی خدا راهی را بجوید، باید از دستورهای دین او راهنمایی بجوید و به حكم صریح قرآن، دینی جز اسلام پذیرفته نیست . (7) و حتی اگر مراد از اسلام، خصوص دین ما نباشد بلكه منظور (معنای لغوی آن یعنی) تسلیم خدا شدن باشد، باید دانست كه حقیقت تسلیم در هر زمانی شكلی داشته و در این زمان، شكل آن همان شریعت محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) است و قهراً كلمه اسلام بر آن منطبق می‏گردد و بس؛ چه این كه این شریعت، آخرین دستور الاهی است و همواره باید از آخرین دستورها تبعیت كرد . البته باید توجه داشت كه میان پیامبران اختلاف و نزاعی وجود ندارد، لكن انسان باید همه پیامبران را قبول داشته باشد (8) و بداند كه پیامبران سابق، مبشر پیامبران لاحق، خصوصاً خاتم و افضل آن‏ها، بوده‏اند و پیامبران لاحق، مصدق پیامبران سابق بوده‏اند . (9) پس لازمه ایمان به همه پیامبران (كه مورد تأكید قرآن است) (10) این است كه در هر زمانی تسلیم شریعت همان پیامبری باشیم كه دوره او است‏» . (11)
البته كفار به سه گروه تقسیم می‏شوند:
    1 . اهل كتاب: یهودی‏ها و مسیحی‏ها
    2 . شبیه اهل كتاب: زرتشتی‏ها . بر اساس روایات، زرتشتیان دارای كتاب آسمانی بودند كه در طول تاریخ از میان رفته است .
    3 . مشركان و سایر كفار (12)
قرآن كریم، همواره اهل كتاب را از مشركان جدا كرده است؛ برای مثال می‏فرماید: «ما یودالذین كفروا من اهل الكتاب و لا المشركین ان ینزل علیكم من خیر . . . .» (13) از این رو، با آن كه یهودیان حضرت «عزیر» و مسیحیان حضرت «عیسی (ع)» را پسر خدا می‏دانستند (14) ، مشرك نامیده نشده‏اند و در اسلام روش برخورد و تعامل با آنان مانند مشركین نیست . (15)
هر مسلمانی كه منكر دین اسلام گردد، مرتد نام می‏گیرد (16) و مجازاتی سخت‏بر او تحمیل می‏شود .
عوامل ارتداد
اموری كه سبب كفر می‏شود، هر گاه از سوی یك مسلمان صورت پذیرد، عوامل تحقق ارتداد نیز به شمار می‏آید . این امور عبارت است از:
1 . انكار اصل دین: مانند انكار وجود خدا، وحدانیت وی، رسالت‏حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم) یا معاد و حیات پس از مرگ . با انكار یكی از این امور فرد كافر می‏شود؛ مثلا اگر به خدا ایمان داشته باشد، ولی به شریعت‏حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) ایمان نیاورد، كافر شمرده می‏شود؛ «الكافر هو من انتحل غیر الاسلام‏» . (17)
2 . انكار یكی از احكام ضروری و بدیهی دین اسلام: (18) مانند انكار وجوب نماز یا روزه . هر مسلمانی می‏داند در دین اسلام نماز و روزه واجب است . ممكن است كسی منكر اصل دین اسلام و شریعت محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) نشود؛ ولی به دلیل انكار یكی از احكام ضروری اسلام كافر گشته، حكم ارتداد بر وی جاری گردد؛ «الكافر هو من . . . و انتحله (یعنی الاسلام) و جحد ما یعلم من الدین ضرورة‏» . (19) البته فقها در این مسأله كه آیا صرف انكار یكی از ضروریات دین موجب كفر و ارتداد می‏شود - مانند بهائیان، قادیانی‏ها و افرادی چون كسروی كه پیامبر را تكذیب نمی‏كنند ولی می‏گویند شما معانی كلمات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را نمی‏فهمید - (20) یا باید مستلزم انكار اصل دین باشد و فرد به این نكته توجه داشته باشد - (21) مثلا انكار وجوب نماز و روزه، به این معنا باشد كه من قبول ندارم در اسلام چنین حكمی وضع شده، پس (نعوذ الله) پیامبر دروغ گفته است - اختلاف نظر دارند . اگر منكر جدید الاسلام به شمار آید یا دور از كشورهای اسلامی زندگی كند، به گونه‏ای كه روشن نبودن بداهت این حكم نزد وی ممكن باشد، به كفر وی حكم نمی‏شود . (22)
3 . انكار یكی از احكام قطعی ولی غیر ضروری اسلام: (23) هر گاه كسی به طور مشخص بداند مثلا روزه در عید فطر حرام است‏یا روزه مسافر (جز در موارد خاص) باطل است و یا پوشش اسلامی بانوان واجب است، ولی با وجود این منكر آن گردد، مرتد می‏شود؛ چون این امر به انكار رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) یا تكذیب آن حضرت می‏انجامد .
البته لازم نیست انكار دین یا ا حكام شریعت مقدس حتماً با گفتار صریح و آشكار باشد . هر گفتار یا كرداری كه سبب تكذیب، انكار، عیب گذاری و ناقص شمردن، تمسخر و استهزای دین اسلام یا اهانت‏به مقدسات (24) و كوچك شمردن و دست‏برداشتن از آن گردد، موجب تحقق كفر و ارتداد می‏شود؛ مانند افكندن قرآن در كثافات یا پاره یا تیرباران كردن آن . از این روی، هر رفتار و گفتاری كه نتیجه آن عدم حقانیت دین اسلام و در نتیجه بی‏فایده بودن اعتقاد به آن باشد، موجب كفر و ارتداد می‏گردد . (25) یكی از نمونه‏های روشن آن حكم حضرت امام خمینی درباره سلمان رشدی و مرتد خواندن او است . سلمان رشدی با صراحت‏به نفی و انكار اسلام نپرداخت؛ ولی به نحوی مزورانه و شرم آور به ساحت مقدس قرآن كریم، پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و همسران و برخی از یاران آن حضرت توهین كرد - این خود جرمی جداگانه به نام «سب النبی‏» است و مجازات مستقل دارد - و مسأله وحی و نزول قرآن را به سخره گرفت . او به خواننده كتابش تلقین می‏كند كه رسالت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و نزول قرآن كریم، دروغ و - معاذ الله - ساخته ذهن نبی اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است و حتی بعضی از سخنان شیطان نیز در قرآن گنجانیده شده است .

انواع مرتد

در فقه اسلامی مرتد دو نوع است و هر یك احكامی جداگانه دارد:
الف) مرتد فطری: كسی است كه پدر یا مادر یا والدینش هنگام انعقاد نطفه وی مسلمان بوده، بعد از بلوغ، آیین اسلام را پذیرفته و سپس به كفر روی آورده است؛ مانند سلمان رشدی كه پدرش مسلمان است .
ب) مرتد ملی: كسی است كه پدر و مادرش هنگام انعقاد نطفه وی كافر بوده‏اند؛ بعد از بلوغ، اظهار كفر كرده، سپس مسلمان شده و بعد از آن به كفر باز گشته است . (26)
البته برخی از فقها نیز اسلام یا كفر پدر یا مادر هنگام ولادت طفل را شرط دانسته‏اند نه هنگام انعقاد نطفه . (27)
فرزندان نابالغ، از جهت اسلام و كفر، تابع آیین پدر و مادرند . (28) هر گاه یكی از والدین مسلمان باشد، فرزند، مسلمان شمرده می‏شود؛ (اسلام حكمی) چون اسلام بر كفر برتری دارد و تابعیت‏برتر برای فرزند منظور می‏شود . (29) اگر پدر و مادر هر دو كافر باشند، فرزند نیز در حكم كافر است . (30) البته باید توجه داشت، برای حكم به ارتداد و اجرای مجازات آن، اسلام حكمی كفایت نمی‏كند . باید فرد، پس از بلوغ، خود اسلام را انتخاب كند و سپس كفر بورزد . (31)

مجازات ارتداد

اگر مرتد فطری مرد باشد، علاوه بر برخی از احكام مدنی مانند فسخ پیمان نكاح و جدایی از همسر بدون نیاز به طلاق و تقسیم اموال بین ورثه، به اعدام محكوم است و توبه‏اش، از جهت ظاهری، پذیرفته نمی‏شود؛ یعنی اگر با اعتقاد و باور قلبی توبه كند، خدای متعال می‏پذیرد و نماز و عبادتش صحیح است؛ اما بر جریان حكم اعدامش تأثیر ندارد . اگر مرتد ملی توبه كند، پذیرفته می‏شود؛ حتی قبل از جریان هر گونه حكمی، نخست وی را به توبه و بازگشت‏به ا سلام دعوت می‏كنند و سه روز - برخی از فقها مانند شیخ طوسی گفته‏اند به قدر لازم - (32) به او مهلت می‏دهند . اگر در این مدت توبه كرد، آزاد می‏شود؛ و گرنه به اعدام محكوم می‏گردد . البته زن مرتد، از هر نوع كه باشد كشته نمی‏شود . او را به توبه فرا می‏خوانند، چنانچه توبه كرد، آزادش می‏كنند؛ و گرنه در زندان باقی می‏ماند، هنگام نماز تازیانه می‏خورد و در تنگنای معیشتی قرار می‏گیرد تا توبه كند . (33)
موضوع ارتداد و آثار حقوقی اش در شریعت و فقه اسلام به اندازه‏ای روشن و بدیهی است كه درباره اصل حكم كم‏ترین تردیدی وجود ندارد و همه مذاهب فقهی آن را پذیرفته‏اند؛ (34) البته درباره جزئیاتش اختلاف نظرهایی دیده می‏شود؛ برای مثال، بر اساس رأی مشهور اهل سنت، بین مرتد ملی و فطری یا زن و مرد تفاوتی وجود ندارد؛ - هر نوع كه باشد - ابتدا به توبه دعوت می‏شود، چنانچه توبه كرد آزاد و گرنه كشته می‏شود . (35) ابوحنیفه، مانند فقهای شیعه، بین زن و مرد فرق گذاشته است . (36) حسن بصری نیز معتقد است مرتد، بی‏آن كه به توبه دعوت گردد، كشته می‏شود . (37)
آیا ارتداد جرم است؛ ماهیت‏حقوقی آن چیست؟
هر جرم از سه عنصر قانونی، مادی و روانی تشكیل می‏شود .
الف) عنصر قانونی
مراد از عنصر قانونی، «جرم شناخته شدن در قانون‏» است؛ چون هیچ عملی جرم نیست مگر این كه قبلاً قانونی آن فعل یا ترك فعل را جرم شناخته و برایش مجازات تعیین كرده باشد . همان گونه كه گفته شد، در نظام حقوقی اسلام، ارتداد جرم شناخته و مجازات آن بیان شده است . در قوانین جزایی جمهوری اسلامی ایران، درباره ارتداد نصی وجودندارد؛ ولی چون اصل چهارم قانون اساسی، همه قوانین جمهوری اسلامی ایران را بر احكام شریعت اسلام مبتنی دانسته است و اصل 167 قانون اساسی مقرر می‏دارد «قاضی موظف است كوشش كند حكم هر دعوی را در قوانین مدونه بیابد و اگر نیابد، با استناد به منابع معتبر اسلامی یا فتاوای معتبر، حكم قضیه را صادر نماید و نمی‏تواند به بهانه سكوت یا نقض یا اجمال یا تعارض قوانین مدونه، از رسیدگی به دعوی و صدور حكم امتناع ورزد» و چون دعوی مذكور به دعاوی مدنی اختصاص یا انصراف ندارد، باید براساس منابع فقهی مرتد را مجرم شناخت و به مجازات حكم كرد .
ب) عنصر مادی ارتداد
عنصر مادی یعنی عنصر خارجی، ملموس و محسوس كه به سبب آن ارتداد عینیت می‏یابد؛ به عبارت دیگر، اظهار موجبات ارتداد، عنصر مادی این پدیده به شمار می‏آید . البته ارتداد با انكار قلبی حاصل می‏شود؛ ولی آنچه مجازات دنیوی بر آن مترتب می‏گردد، ارتدادی است كه با گفتار یا رفتار اظهار شود؛ مانند سخنرانی، نوشتن كتاب، مقاله و . . . . ارتداد تا وقتی ابراز نشود، جرم حقوقی نیست و كسی حق تحقیق و تفحص و تفتیش عقاید ندارد . (38) افزون بر این، اگر مسلمانی اظهار كفر كند و پس از آن مدعی شود تحت فشار یا اكراه به چنین كاری مبادرت ورزیده است، چنانچه احتمال آن وجود داشته باشد، ادعایش پذیرفته می‏شود . (39)
ج) عنصر روانی ارتداد
عنصر روانی یعنی قصد مجرمانه داشتن . برخی از متفكران معاصر، مانند راشد الغنوشی و شیخ محمد عبده، معتقدند ارتداد، از آن جهت كه جرمی سیاسی و اقدامی عملی علیه حكومت اسلامی است، مجازات دارد . بنابراین، مجازات ارتداد تعزیری است و صرف تغییر دین جرم شمرده نمی‏شود . (40)
اما آیات و روایات نشان می‏دهد خود ارتداد، یعنی «صرف تغییر دین و عقیده‏» ، موضوع حكم است نه همراه شدن آن با جرائم دیگر؛ برای نمونه توجه به آیات سوره محمد آیه 25، مائده آیه 54، بقره ایه 217 و روایاتی كه شیعه و سنی از رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل فرمودند (41) و نیز روایات نقل شده از امام باقر (ع) (42) و علی بن جعفر از امام كاظم (ع) (43) سودمند می‏نماید .
در آیات و روایات دیگر، جزئیات بحث آمده است؛ ولی قیدی كه بتوان به یاری آن ارتداد را جرمی سیاسی و اقدام علیه نظام حاكم اسلامی قلمداد كرد، به چشم نمی‏خورد . البته برخی آیات از جمله آیه 217 سوره بقره و مخصوصا آیه 72 سوره آل عمران نشان می‏دهد ارتداد به عنوان یك جریان فتنه انگیز برای ایجاد تزلزل درباورهای دینی مسلمانان از سوی دشمنان داخلی و خارجی مطرح بود .
خداوند متعال می‏فرماید: «و جمعی از اهل كتاب [یهودی‏ها به پیروان خود] گفتند [بروید در ظاهر] به آنچه بر مؤمنان نازل شده، در آغاز روز ایمان بیاورید و در پایان روز كافر شوید [و از آیین اسلام بازگردید] شاید آن‏ها از آیین خود بازگردند» (44) این آیه صریح در تلقی ارتداد به عنوان یك توطئه است . در واقع، نه اسلام آوردن آنان حقیقی بود و نه كفرشان در تحقیق علمی ریشه داشت . این كردار آن‏ها مقدمه‏ای بود برای ایجاد تزلزل درباورهای دینی مردم مسلمان تا آنان از خود بپرسند اگر اسلام حق و درست است، پس چرا اهل كتاب كه از بشارات آسمانی پیشین آگاهند، از آن بازگشتند؟ این كار آن‏ها به واسطه حسادت بود نه خیرخواهی . (45) عامل سوم هوس برخی از مسلمانان است . شیطان این كار ناروا را نزد آنان خوب جلوه می‏دهد و از جاه‏طلبی و دیگر مطامع پست دنیوی برای فریفتن و پیوند زدنشان با دشمنان بهره می‏برد . (46) چه بسا بتوان به واسطه قرائن و شواهد مذكور در این آیات، مجازات مذكور در روایات را به ترتب آثار اجتماعی بر ارتداد افراد مقید دانست؛ یعنی هر گاه كسی كه از دین خارج شده، با تبلیغ ارتداد خود، در اذهان عمومی تردید و شبهه پدید آورد و روحیه ایمانی جامعه را تضعیف كند، با آن مجازات روبه‏رو می‏شود . (47)
بنابراین، ارتداد به عنوان اخلال در نظم عمومی تردید و فتنه انگیزی جرم شمرده می‏شود نه به عنوان یك جرم سیاسی و اقدام علیه نظام حاكم . پس، بر خلاف نظر شیخ محمد عبده و راشد الغنوشی، مجازات ارتداد از باب حدود الاهی است نه تعزیرات . (48) به همین جهت، در روایات آمده است: «بر امام واجب است؛ علی الامام‏» نه «امام می‏تواند؛ للامام‏» كه ناظر به تعزیر باشد .
با تعلیل مذكور، فتنه انگیزی به عنوان قصد مجرمانه در جرم ارتداد، عنصر روانی آن را تشكیل می‏دهد؛ ولی فتاوای فقها، مانند عمده یا همه روایات، مطلق است . بدین ترتیب، شاید جرم ارتداد در زمره جرائم صرفاً مادی قرار گیرد . جرائم صرفاً مادی جرائمی است كه تنها باانجام عمل مادی از سوی افراد و بدون در نظر گرفتن قصد مجرمانه یا وجود تقصیر جزایی از ناحیه مرتكب، عنصر روانی جرم تحقق پیدا می‏كند؛ مانند صدور چك بی‏محل . (49) در این گونه موارد، قانون‏گذار صرف تحقق كاری را اماره قانونی یا فرض قانونی (50) بر قصد فاعل منظور می‏كند؛ مثلا در مسأله حرمت اجتماع زن و مرد نامحرم، فقها معتقدند اجتماع زن و مرد نامحرم در یك فضای بسته، هر چند قصد گناه نداشته باشند، حرام و ممنوع است . حكمت منع از ارتداد در این استنباط جلوگیری از نفوذ بیگانگان و استفاده از ضعف فكری افراد سست ایمان است؛ به عبارت دیگر، آن قدر این شیوه برای ایجاد تزلزل درباورهای دینی مردم مؤثر و رایج و در عین حال شیوه ساده است كه قانون گذار به كسی اجازه نمی‏دهد به آن نزدیك شود، خواه مرتد قصد مجرمانه داشته باشد یا نه .

فلسفه مجازات مرتد

در تفكر الحادی اومانیستی غرب، انسان جایگزین خدا شده است و محور همه ارزش‏ها قلمداد می‏شود؛ حقوق و قانون چیزی است كه انسان‏ها وضع می‏كنند و براساس میل آن‏ها تنظیم می‏گردد . در این نظام، معیار حقانیت و مشروعیت هر قانون و حكومتی، خواست مردم است . (51) از این رو، انسان حاكم بر سرنوشت‏خویش است و هیچ كس دیگر، حتی خدای متعال حق ندارد برایش تصمیم بگیرد . به همین سبب، اومانیسم به لیبرالیسم، یعنی اباحه‏گری، می‏انجامد و دولت نیز جز تأمین رفاه و لذت‏های مادی افراد وظیفه‏ای ندارد . در فرهنگ لیبرالیسم سخن از امیال، شهوت و تمنیات است نه حكمت و مصلحت؛ قواعد و مقررات آن گاه اعتبار دارند كه در جهت‏برخورداری مردم از خواسته‏های نفسانی و رسیدن به هوس‏هایشان تنظیم شوند؛ به گونه‏ای كه حتی عقل نیز در این ساحت فقط خدمت گزار و ابزار سنجش كم و كیف لذت است . (52) بر این اساس، حق همجنس بازی به همان اندازه مقدس و قابل دفاع و از حقوق طبیعی انسان قلمداد می‏شود كه حق پرستش خدای متعال در عقاید مذهبی مقدس و قابل دفاع است؛ (53) و چون حق پرستش خدا این قدر بی‏ارزش شمرده می‏شود، تغییر مذهب به سلیقه افراد و مطلقاً آزاد است و كسی حق ندارد از آن جلوگیری كند . (54)
اما در فرهنگ اسلامی، انسان موجودی دو بعدی (مادی و معنوی) است؛ حكومت‏باید در جهت تامین منافع مادی (دنیوی) و اخروی (معنوی) مردم تلاش كند و منافع مادی باید مقدمه‏ای برای تأمین منافع اخروی و معنوی به شمار آید . از این رو، هنگام تزاحم و تعارض، مصالح معنوی مقدم است . خدای متعال به مقتضای لطف و حكمتش برای تأمین مصالح دنیوی و اخروی، شریعتی آسمانی به بشر ارزانی داشته است . در این زمان، پذیرش عقاید اسلامی و اجرا كردن قوانین آن تنها راه نیل به آن مصالح شمرده می‏شود .
دین مقدس اسلام بنیان‏های اصلی ساختار فكری خود را بر پایه خردمندی بشر نهاده، همواره انسان‏ها را به بهره‏گیری از فروغ عقل و تعالی اندیشه و جدال فكری صحیح سفارش كرده است . از این رو، بزرگ‏ترین خیانت‏به بشر آن است كه با فتنه انگیزی فضای فكری جامعه را آلوده ساخت و اذهان عمومی را در تشخیص حق و باطل مشوش كرد . اعدام و مجازات مرتد در برابر جنگ روانی و تبلیغاتی علیه اسلام و مسلمانان، سدی مستحكم به شمار می‏آید . دولت اسلامی، همان گونه كه موظف است در صورت مسموم شدن آب شهر آفت زدایی كند و آب سالم برای مردم فراهم آورد، وظیفه دارد در صورت مسمومیت‏یا آلودگی فضای فكری جامعه و شیوع عقاید گمراه كننده در جهت‏سالم سازی آن بكوشد . (55)
بنابراین، مجازات مرتد اقدامی شایسته و بازدارنده است تا دیگران دریابند نمی‏توانند ارزش‏های جامعه را نادیده بگیرند و هر روز به دینی جدید روی آورند .
مجازات ارتداد برای استفاده بهینه از آزادی مذهبی و ایجاد فضای سالم برای بهره‏برداری شایسته از آن است نه محدود ساختن آزادی مذهبی . اسلام از پیروان خود پیروی كوركورانه و بی‏دلیل را نمی‏پذیرد . هر گاه كسی تحت تأثیر پدر و مادر و محیط و عوامل دیگر به اسلام گردن نهد با توبیخ این آیین روبه‏رو می‏شود . اسلام معتقد است پیروانش باید براساس دلیل‏های منطقی و دور از ابهام و پیچیدگی كه فرا راه همگان قرار دارد، به مبانی مذهبی پایبند گردند وگرنه صرف اظهار ایمان و به كار بستن مقررات دینی، بدون اتكا به اصول علمی درست، هیچ ارزشی ندارد . اسلام مانند مسیحیت كنونی و دیگر مذاهب ساختگی نیست كه قلمرو ایمان را از قلمرو منطق و استدلال جدا بداند . در اسلام، ایمان به مبادی مذهب و ریشه‏های عقاید باید از منطق و استدلال سرچشمه گیرد . اگر از مسیحیان كنونی بپرسیم: چگونه ممكن است‏خدا در عین آن كه یكی است، سه تا (اب و ابن و روح القدس) باشد؟ پاسخ می‏دهند: قلمرو ایمانی از قلمرو عقل و منطق جدا است! ولی اسلام می‏گوید: «به بندگانم آن‏هایی كه همه گونه حرف‏ها را می‏شنوند و در میان آن‏ها نیكوترینشان را انتخاب می‏كنند، بشارت بده اینان كسانی هستند كه از ناحیه خدا هدایت‏یافتند و اینان صاحبان خردند» . (56) قرآن كریم از كسانی كه برای خدا شریك قائل شده‏اند یا به سبب تعصب مذهبی و غرور ملی بهشت را مخصوص خود و خود را ملت‏برگزیده خدا می‏دانند، دلیل و برهان می‏خواهد و می‏فرماید: «قل هاتوا برهانكم ان كنتم صادقین‏» . (57)
بنابراین، اسلام پیش از آن كه كسی را به عنوان پیرو بپذیرد، به او هشدار می‏دهد چشم و گوش خود را باز كند و درباره آیینی كه می‏خواهد بپذیرد، آزادانه بیندیشد؛ چنانچه از لحاظ عمق و استدلال روحش را قانع ساخت - البته حتماً قانع می‏سازد - در شمار پیروانش در آید و گرنه حق دارد هر چه بیش‏تر درباره‏اش تحقیق و بررسی كند . قرآن مجید به پیامبرش دستور می‏دهد: «اگر یكی از مشركان به تو پناهنده شد به او پناه بده تا گفتار خدا را بشنود آنگاه به امانگاهش برسان؛ این به خاطر آن است كه آن‏ها مردمی نادانند» . (58)
در پی این فرمان، فردی به نام «صفوان‏» خدمت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) شرفیاب گردید و از حضرتش خواست اجازه دهد دو ماه در مكه بماند و درباره اسلام تحقیق كند شاید حقیقت و درستی آن برایش روشن گردد و در زمره پیروانش درآید . پیامبر فرمود: من، به جای دو ماه، چهار ماه به تو مهلت و امان می‏دهم . (59)
بر همین اساس، اسلام هشدار می‏دهد چشم و گوش خود را باز و دلایل و منطق این دین را دقیقا بررسی كنید، اگر شما را قانع نكرد و مجذوب اصالت و واقعیت‏خود نساخت، در برابرش گردن ننهید: «لا اكراه فی الدین‏» ؛ (60) ولی هر گاه مسلمان شدید، دیگر نمی‏توانید از آن باز گردید . این سختگیری، علاوه بر آن كه سبب می‏شود مردم دین را امری سرسری و تشریفاتی ندانند و در پذیرش و انتخابش بیش‏تر دقت كنند، راه سودجویی را بر مغرضان و دشمنان كینه توز اسلام می‏بندد تا نتوانند از این راه، آیین میلیون‏ها مسلمان را بازیچه امیال شوم خود قرار دهند و در انظار عمومی آن را از اعتبار ساقط كنند .
البته اسلام برای زنان مرتد، بدان سبب كه از نظر سازمان دفاعی و فكری نوعا از مردها ضعیف ترند و زودتر تحت تأثیر قرار می‏گیرند، كیفری آسان‏تری در نظر گرفته است . (61)
اساساً خدای متعال انسان را آزاد ولی هدفمند آفریده است . از این رو، آزادی و حق انتخاب انسان موهبتی الاهی برای نیل به كمال شمرده می‏شود . به همین جهت، از نظر اسلام، بت پرستی و شرك و كفر و الحاد در شأن انسان نیست؛ خداوند شرك و كفر را از انسان نمی‏پذیرد (62) و مشركان را نمی‏بخشد؛ «ان الله لایغفر ان یشرك به و یغفر ما دون ذلك . . .» . (63)

پی‏نوشت‏ها:

1 . المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانی، ص 192و193 .
2 . عهد قدیم، سفر توریه مثنی، فصل 13؛ عهد جدید، نامه‏ای به مسیحیان یهودی نژاد عبرائیان، بند10، جمله‏26 - 32 .
3 . آل عمران (3) : 19 .
4 . مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ابوعلی طبرسی، ج‏2 - 1، ص‏128 .
5 . تفسیر المنار، محمد رشیدرضا، ج‏6، ص 416 - 417 .
6 . پرسش‏ها و پاسخ‏ها (آزادی و پلورالیسم)، آیت الله مصباح یزدی، ج‏4 . ص 38و62 - 78 .
7 . آل عمران (3) : 85 .
8 . بقره (2) : 285 .
9 . صف: (61) : 6؛ بقره (2) : 146
10 . بقره (2) : 136 .
11 . عدال الهی، مرتضی مطهری، ص‏296 - 300 .
12 . ر . ك: كتب فقهی شیعه و اهل سنت؛ بخش جهاد .
13 . بقره (2) : 105 .
14 . توبه (9) : 30و31؛ مائده (5) : 17و72و73 .
15 . المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمد حسین طباطبایی، ج‏9، ص‏281 - 282 .
16 . تحریرالوسیله، امام خمینی، ج‏2، ص‏499 و المغنی، ابن قدامه (از فقهای بزرگ اهل سنت)، ج 10، ص 74 .
17و18 . ر . ك: كتب فقهی باب نجاسات، از جمله مرحوم محقق در شرایع اسلام و امام خمینی (ره) در تحریر الوسیله .
19 . مدارك الاحكام فی شرح شرایع الاسلام، سید محمد موسوی عاملی، ج 2، ص‏294 .
20 . جواهر الكلام، محمد حسن نجفی، ج‏41، ص‏601 و ج‏6، ص 488و 49؛ فقه الحدود و التغریرات، سید عبدالكریم موسوی اردبیلی، ص‏839 .
21 . التنقیح فی شرح العروة الوثقی، سید ابوالقاسم خویی، ج‏3؛ ص 58 - 59و61 تحریرالوسیله، امام خمینی، ج‏1، ص‏115 .
22 . جواهر الكلام، محمد حسن نجفی، ج‏6، ص 49 .
23 . همان .
24 . مانند حكم به ارتداد خانمی از سوی حضرت امام خمینی (ره) كه در مصاحبه رادیویی به مناسبت تولد حضرت زهرا (س) در پاسخ به این پرسش كه الگوی شما كیست، گفته بود: خانم اوشین الگوی من است؛ چون حضرت فاطمه (س) به چهارده قرن قبل تعلق داشته‏اند .
25 . جواهرالكلام، محمد حسن نجفی، ج‏6، ص‏48وج‏41، ص 600 .
26 . تحریرالوسیله، امام خمینی، ج‏1، ص‏499 .
27 . مبانی تكملة المنهاج، سید ابوالقاسم خویی، ج 1، ص‏325 .
28 . جواهر الكلام، محمد حسن نجفی، ج‏41، ص‏602؛ تحریرالوسیله، امام خمینی، ج‏2، ص‏498 .
29 . همان، ج‏6، ص 49 .
30 . همان، ص‏44و45 .
31 . همان . ج‏41، ص‏603و605و617 .
32 . همان، ص‏613 .
33 . تحریرالوسیله، امام خمینی، ج‏2، ص‏624؛ جواهر الكلام، نجفی، ج‏41، ص‏605 - 616 .
34 . فقه الحدود و التعزیرات، موسوی اردبیلی، ص‏836 و المغنی، ابن قدامه، ج 10، ص 76 .
35 . الفقه علی المذاهب الاربعة، عبدالرحمن الجزیری، ج‏5، ص 424 .
36 . بدایع الصنایع، ابوبكر الكاسانی، ج‏7، ص‏135 .
37 . المغنی، ابن قدامة، ج‏10، ص‏76 .
38 . فقه الحدود و التعزیرات، موسوی اردبیلی، ص‏859 .
39 . همان .
40 . نابردباری مذهبی، محمد حسین مظفری، ص‏82 - 83 .
41 . مستدرك الوسایل، محدث نوری، ج‏3، ص‏242؛ المغنی، ابن قدامة، ج‏10، ص‏76 .
42 . تهذیب الاحكام، شیخ طوسی، ج‏10، ص‏161، ح‏553 .
43 . همان، ص‏159، ح‏544 .
44 . آل عمران (3) : 72 .
45 . بقره (2) : 109 .
46 . محمد (47) : 25 - 30 .
47 . ر . ك: جزوه «دین و آزادی‏» سخنرانی آیت الله مصباح یزدی در مدرسه فیضیه قم .
48 . از این روی، همه فقهای شیعه و سنی بحث ارتداد را در باب حدود مطرح كرده‏اند .
49 . حقوق جزای عمومی، محمد صالح ولیدی، ج‏2 (جرم)، ص‏323 - 324 .
50 . در اماره قانونی . اثبات خلاف اماره ممكن است و در این صورت رفع اثر می‏شود؛ اما اگر قانون گذار چیزی را به عنوان فرض قانون لحاظ كند، در صورت اثبات خلاف آن مطلب نیز آثار حقوقی‏اش مرتفع نمی‏شود . (ر . ك: الوسیط، عبدالرزاق سهوری، ج‏1 و كتاب‏های ادله اثبات دعوی) .
51. The will of the people shall be the basis of the authority of government ... (Art. 21/3/universal Dec. of Human Rights.)
52 . ر . ك: لیبرالیسم غرب ظهور و سقوط، آنتونی آربلاستر، ترجمه عباس مخبر دزفولی .
53. Altman Andrew؛ Arguing About law, An Introduction tolegal philosophy؛ U.S.A؛ Wadsworth pubilishing.
54. ماده 18 اعلامیه جهانی حقوق بشر .
55 . هفته نامه پرتو، 2/10/81 . (سخنرانی آیت الله مصباح یزدی)
56 . زمر (29) : 18 .
57 . بقره (2) : 111؛ انبیاء (21) : 24؛ نحل (16) : 64 .
58 . توبه (9) : 6 .
59 . اسدالغابه، ج‏3، ص‏22 .
60 . بقره (2) : 256 .
61 . اسلام و حقوق بشر، زین العابدین قربانی، ص‏480 - 482 .
62 . زمر (29) : 7 .
63 . نساء (4) : 116 .





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.