چگونه مسؤولیت را به کودکان آموزش دهیم؟ (قسمت چهارم)

زمانی که والدین دلبخواهی عمل می کنند، کودک به سختی می تواند پیامد رفتار خویش، بویژه عکس العمل والدینش را پیش بینی نماید. عمل غیر منتظره بزرگسالان، نگرانی، ترس و ناکامی کودک را افزایش می دهد و باعث می شود که او نتواند وظایفش را با کفایت و شایستگی انجام دهد.
شنبه، 21 دی 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چگونه مسؤولیت را به کودکان آموزش دهیم؟ (قسمت چهارم)

دلبخواهی عمل نکنید

عمل دلبخواهی یکی از این دو معنی را در بر دارد: والدین یا مربی، کاری متفاوت با آنچه که گفته اند، انجام می دهند، یا کاری انجام می دهند که کودک از آن آگاه نیست و انتظارش را ندارد.
 
زمانی که والدین دلبخواهی عمل می کنند، کودک به سختی می تواند پیامد رفتار خویش، بویژه عکس العمل والدینش را پیش بینی نماید. عمل غیر منتظره بزرگسالان، نگرانی، ترس و ناکامی کودک را افزایش می دهد و باعث می شود که او نتواند وظایفش را با کفایت و شایستگی انجام دهد.
 
برای پرهیز از دلبخواه بودن، والدین و مربیان باید: آنچه را که از کودک می خواهند، روشن نمایند؛ انتظارات خویش را با بیانی ساده و مستقیما با وی در میان گذارند؛ و معین کنند که چنانچه او مطابق آن انتظارات، و یا برعکس، مخالف آنها عمل کرد، چه پیامدهایی در انتظارش است. بدون چنین توضیح و رفع ابهامی، عمل دلبخواهی اجتناب ناپذیر است. پیش بینی آن چیزهایی که ممکن بود در موقعیتی معین رخ دهد، به والدین و مربیان کمک خواهد کرد تا به نحوی باثبات و قابل پیش بینی عمل کنند. عمل دلبخواهی باعث می شود که کودکان کارهایشان را به گونه ای آزمایشی و محتاطانه انجام دهند. هنگامی که کاری به آنان ارجاع می شود، عملکردشان ناقص یا ضعیف خواهد بود، چون دقیقا نمی توانند پیش بینی کنند که آیا والدین و مربیان در کارشان مداخله خواهند کرد یا خیر، و یا وقتی که خودشان معتقدند که کار به اتمام رسیده است، بزرگترها چه عکس العملی نشان می دهند.
 
برای کاهش عمل دلبخواهی، موافقت پدر و مادر با یکدیگر در مورد انتظارات، و نحوه روی آوری آنان به مسائل، حائز اهمیت است. اگر یکی از آنها سخنی بگوید و یا عملی انجام دهد، و دیگری سخنی دیگر بگوید و عملی دیگر انجام دهد، کودک ناهشیارانه گرفتار موقعیتی می شود که احتمال می دهد رفتار یکی از آن دو، دلبخواهی باشد. حتی اگر هریک از والدین، معتقد باشد که شخصا دارد باثبات عمل می کند، کودک بی ثباتی و دلبخواه بودن را تجربه می کند.
 
غالبا والدین برای تصمیم گیری معقولانه وقت کافی صرف نمی کنند. آنان ممکن است هنگامی که سرگرم انجام کاری هستند که تمام حواسشان را به خود معطوف نموده است، ناگزیر شوند که در مورد خواسته کودک تصمیم بگیرند. در چنین لحظاتی بسیاری از والدین، دلبخواهی عمل می کنند، زیرا حواسشان جمع نیست، یا عصبانی هستند یا کارشان به نتیجه نرسیده است. در این شرایط بهتر است که به کودک بگویند: «ده دقیقه دیگر بیا و در مورد آن مسأله صحبت کن، چون الان گرفتارم.» اگر والدین بتوانند به این نحو رفتار کنند، بسیار منطقی تر می توانند درباره موضوع بحث کنند و به راه حلی واقعی برسند. کودکان اغلب زمانی که بزرگسالان مشغول هستند، خواسته خویش را با آنان مطرح می کنند، زیرا احتمال می دهند که به سبب حواسپرتی آنان، بتوانند به خواسته خویش دست یابند.
 
به کودکان باید آموخت که وقتی بزرگسالان مشغول هستند، مزاحم آنان نشوند. اگر والدین نیاز به خویشتنداری در چنین شرایطی را پیوسته به کودکان خاطر نشان نمایند و در مورد رسیدگی به مسأله آنان، به قول خویش وفا کنند، آنان یاد می گیرند که وقتی والدین و مربیان مشغول هستند، مزاحمشان نشوند.
 
یکی دیگر از موقعیتهای مشخص مشکل برای اغلب والدین، مزاحمت کود هنگام مکالمه تلفنی آنان است. بسیاری از والدین با مقرر نمودن قاعده ای در این مورد، روشن کردن تنبیهی که تخلف از آن قاعده دربر دارد، و مشخص کردن زمان و نحوه برخورد با مشکل کو دک (پس از اتمام مکالمه، والذین و کودک می نشینند و درباره آن صحبت می کنند.)، این مسأله را حل کرده اند. اگر این قاعده به عنوان قاعده ای کلی مورد بحث قرار گیرد، و والدین پیوسته و تا به آخر آن را پیگیری نمایند، مسأله معمولا خاتمه می یابد.
 
آخرین موضوعی که باید مورد توجه قرار گیرد این است که در برخی مواقع والدین با وجود آن که می کوشند دلبخواهی رفتار نکنند، ناگزیر از آن می شوند. مثلا گاه پیش می آید که باید بی درنگ کاری انجام گیرد و مجال تصمیم گیری نیست. گاهی نمی توان تمام عواملی را که بر تصمیم گیری والدین تأثیر گذارده اند، برای کودکان شرح داد. گاه والدین چنان نا امید، خسته یا عصبانی هستند که تنها راه حفظ سلامتی فکری آنان، دلبخواهی عمل نمودن است. در این موارد گرچه یک عذرخواهی ساده باعث بهبود روابط والدین و کودکان می شود، برای بسیاری از والدین دشوار است که چنین کنند، توضیح دادن علت تصمیمی معین، حتی پس از انجام کار، ممکن است کودک را در درک رفتار والدین کمک نماید. به عبارت دیگر، تمام والدین برخی از اوقات، دلبخواهی رفتار می کنند و این عمل تا زمانی که روش همیشگی رویارویی با کودکان نشود، اشکالی ندارد.
 

به کودکان، در ازای مسؤول بودن، پاداش دهید

یکی از انگیزه هایی که کودک را به داشتن رفتار مناسب ترغیب می کند، به دست آوردن پاداش در ازای رفتار نیکوست. انگیزه دیگر در ترغیب آنان به رفتار مناسب، تمایل به دوری جستن از تنبیه است. کودکانی که به جرم غیر مسؤول بودن، همیشه تنبیه می شوند و در ازای مسوول بودن، بندرت پاداش می بینند، نگرشی نامتوازن» نسبت به وظایف و تکالیف به دست می آورند. آنان برای پرهیز از تنبیه، به رفتارهای موذیانه، انکار حقایق، دروغگویی با ابراز عدم کفایت متوسل می شوند و به این نتیجه خواهند رسید که مسؤول بودن، فضیلت چندانی محسوب نمی شود. والدین و بزرگسالانی که در آموزش مسؤولیت به کودکان، جدی هستند، باید بدانند که چگونه از پاداشها برای رفتار مثبت استفاده نمایند.
 
برای کودکان پاسخهای عینی، اهمیت بسیاری دارند. اگر آنان مایل به انجام کاری نباشند، لیکن بدانند که در نتیجه انجام آن، چیز خاصی نصیبشان می شود، احتمال بسیار می رود که آن وظیفه را انجام دهند. بسیاری از والدین زمانی که کودکانشان مرحله مبنی بر مادیت» را طی می کنند، احساس نگرانی می نمایند. در این مرحله ممکن است کودکان بخواهند که در برابر انجام هر کاری، چیزی به آنان پرداخته شود»، یا بکوشند که از انجام هر وظیفه ای در خانه، فایده ای نصیبشان شود. بسیاری از والدین بیم دارند که مبادا چنین نگرشی نشانه ایجاد منشی ناپسند در کودک باشد که بعدها منجر به کم توجهی نسبت به مسؤولیتها شود. لیکن واقعیت آن است که گذر از این مرحله برای کودکان امری عادی است و به آن دسته از کودکانی که برای ارزیابی موفقیت یا شکست اعمال خویش، طالب پاسخهای عینی هستند، معیاری ارائه می دهد.
 
زمانی که کودکان، افرادی بزرگسال می شوند پاداشهای درونی ای که به خویشتن می دهند، مانند احساس خوش ناشی از انجام کاری مطلوب، محرک بسیاری از اعمال آنان می شود. بزرگسالان هنگامی که احساس خوشایندی نسبت به خویش دارند، یا به خوبی از عهده کاری بر آمده اند، برای پاداش دادن به خود، منابعی را در اختیار دارند. مثلا پس از سپری کردن روزی پرتلاش می توانند با شام مطبوعی در رستوران از خویش پذیرایی نمایند. لیکن کودکان در مورد استفاده از امکانات مالی به عنوان پاداش رفتار مثبت خویش، محدودیت دارند. از این رو فراهم کردن یک سیستم پاداش دهی که به کودکان اجازه دهد میزان پیشرفت و موفقیت خویش را بسنجند، اهمیت بسزایی دارد.
 
کودکان از طریق کار کردن برای کسب پاداش، هدف گرایی خویش را تکامل می بخشند. برخورداری از هدفهای مناسب و کار کردن در جهت آنها، یکی از ویژگیهای بلوغ است. کودکان معمولا کارهای خود را با هدفهایی مشابه هدفهای بزرگسالان انجام نمی دهند. ولی به مجرد آن که دریابند می توانند از طریق کوششهای شخصی، به خواسته های خویش برسند، پی می برند که داشتن هدف و کار کردن در جهت رسیدن به آن، مزیتی محسوبمی شود.
 
کار کردن برای کسب پاداش به کودکان کمک می کند تا دریابند که می توانند شخصأ هدفهایی بنا نهند تا بر اساس آن رفتار نمایند، و سرانجام در ازای دستیابی به آن هدفها، به خود پاداش دهند. پاداشهای عینی، کودکان را در بنا نهادن هدفهای عینی یاری می کنند. چنین پاداشهایی در رشد و توانایی قبول مسؤولیت، اثری ژرف دارند.
 
والدین ناگزیرند که از انواع پاداشهای موجود برای کودکان، آگاهی یابند. علاوه بر پاداشهای مالی و مادی، چیزهایی نظیر صرف وقت، توجه، مراقبت، همدردی و خوش خلقی، پاداشهای مفیدی برای کودکان محسوب می شوند. در زندگی کودک بسیار پیش می آید که به نظر می آید پاداشهای مادی بیشترین اهمیت را دارا باشند. همین که کودکان می آموزند که می توانند با عملکرد مناسب به پاداشهای مادی دست یابند، اعتماد به نفسشان افزایش می یابد و احساس مسؤولیتشان بیشتر می شود. این پیشرفتها سبب می شود که آنان به سایر انواع پاداشها نیز توجه نمایند.

منبع: آموزش مسؤولیت به کودکان، دکتر هریس کلمز، رینولد بین، مترجم: پروین علی پور، صص 97-91، به نشر، چاپ دهم، 1392.


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما