پاسخ والدین به عواطف کودکان

زمانی که والدین به عواطف منفی کودکان پاسخ منفی می دهند یا عواطف آنان را تأیید نمی کنند، کمتر احتمال داده می شود کودکان عواطف دیگران را درک کنند یا در معرض واکنش اضطراب‌آور شخصی قرار گیرند
جمعه، 6 دی 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پاسخ والدین به عواطف کودکان
تأیید و احساس مثبت بیشتر از جانب والدین مانند الگویی برای پاسخ‌های احساس محور کودکان عمل می کند. ممکن است کودکان از والدین خود سرمشق بگیرند که چگونه به عواطف دیگران پاسخ دهند. بنابراین، والدینی که شیوه تعاملی حمایتگرانه و صمیمانه‌ای از خود نشان میدهند، ممکن است کودکانشان بیاموزند به شیوه ای مشابه با دیگران رابطه برقرار کنند.
 
از سوی دیگر، زمانی که والدین به عواطف منفی کودکان پاسخ منفی می دهند یا عواطف آنان را تأیید نمی کنند، کمتر احتمال داده می شود کودکان عواطف دیگران را درک کنند یا در معرض واکنش اضطراب آور شخصی قرار گیرند، بلکه ممکن است از والدین خویش آزرده خاطر شوند، به آنان توجه نکنند و احتمال آنکه درسها و ارزش‌های والدین را برای خویش درونی کنند، کمتر می شود.
 
چنان که پیش بینی می شد، عاطفه والدین در شرایطی که کودکان مستعد فشار روانی بودند، با ابراز عواطف کودکان و رفتار اخلاقی آنان رابطه معناداری نشان می داد. پدرانی که حامی کودکان بودند و در اوضاع جدید و تنش زا درباره آنان پاسخهای گرم و صمیمانه ابراز می کردند، فرزندانشان بر عواطف و نیازهای دیگران تأکید می کردند. این نتایج با یافته‌های گروهی از محققان هماهنگ اند که والدین عاطفی‌تر کودکانی عاطفی تر دارند. این رابطه به خصوص درباره مادران و دختران صادق است.
 
احتمالا شیوه‌ای که والدین برای پاسخ گویی به شرایط تنش زا انتخاب می کنند بر این امر، که کودکان عواطف خود و دیگران را چگونه درک کرده و نسبت به آن واکنش نشان دهند، اثر می گذارد. پدرانی که حمایتگر و در پاسخ به عواطف منفی کودکان پذیرا می باشند، در وضعیت هایی که موجب آزار دیگران نشود، ممکن است انبوهی از حمایت های عاطفی ارائه دهند که کودکان بتوانند با فشارهای روانی خود، در دیگر شرایط کنار بیایند و با دغدغه، به نیازهای عاطفی دیگران پاسخ گویند. از سوی دیگر، عاطفه منفی والدین با ابراز عاطفی کودکان رابطه منفی نشان داد.
 
زمانی که والدین کودکان را تحریم می کنند یا به عاطفه آنان جواب منفی میدهند ممکن است کودکان ناراحتی دیگران را با خشم پاسخ دهند؛ زیرا بین ابراز عاطفه منفی از جانب کودکان و تحریم از جانب والدین رابطه ؛ یعنی کودکان مزبور هنگامی که با ناراحتی دیگران مواجه می شوند ممکن است به جای ابراز عاطفی، در معرض واکنش فشار روانی شخصی قرار گیرند. افزون بر این، چون کودکانی که والدین به ابراز عواطف آنها پاسخ منفی می دهند در مهارتهای اجتماعی نسبتا ضعیف عمل می کنند و نسبتا تمایل ندارند از خط مشی های سازنده تقلیدی استفاده کنند ممکن است در پاسخ دادن به روش دیگر محوری، در مقایسه با همسالان خود ضعیف تر عمل کنند. افزون بر این، عاطفه منفی والدین ممکن است نمایانگر کیفیت کلی رابطه والدین - فرزندی باشد.
 
اگر والدین به کودکان خود کمتر صمیمیت نشان دهند، ممکن است بین آنان رابطه تعلق ناامن توسعه یابد و در نتیجه، کودکانی دیگر محور تربیت نشوند. سزاوار توجه است که عواطف و تأیید والدین با ابراز عاطفی کودکان رابطه دارد، اما با احساس عاطفی آنان ارتباطی ندارد. این یافته‌ها تأییدی است بر اینکه بین پاسخ های احساس عاطفی و ابراز عاطفی کودکان تمایز وجود دارد. هرچند اصولا احساس عاطفی با ابراز عاطفی کودکان همبستگی دارد، اما ممکن است برخی عواطف ذاتی، واقعا منعکس کننده ذات کودکانی باشد که ناراحتی شخصی را تجربه می کنند برای مثال، زمانی که حیوانی زخمی را مشاهده می کنم، ناراحت میشوم؛ در حالی که موضوع ابراز عاطفی منعکس کننده نگرانی کودکان برای دیگران است (برای مثال، من برای کسانی تأسف می خورم که آنچه را من دارم، آنان ندارند). در مقابل ناراحتی شخصی، ابراز عاطفی با کمک و ظرفیت اجتماعی کودکان ارتباط مثبت دارد .
 
نتایج این تحقیق آثار پدید آمده درباره تفاوت‌های جنسی در عواطف و رفتار اخلاقی کودکان را تأیید می کنند. به طور کلی، پسران در مقایسه با دختران بیشتر علاقه داشتند بیشتر برای تقلب در تکمیل جورچین وقت صرف کنند؛ یعنی ممکن است نظم پسران از دختران کمتر باشد. تقلب پسران - نه دختران - با عاطفه و تأیید والدین همبستگی نشان میداد. درباره تقلب کردن، ممکن است پسران بیش از دختران در معرض تأثیر عاطفه و رفتار والدین بوده اند. این نیز ممکن است که پسران تواناتر از دختران باشند و زمانی که والدین به صورت معمولی با عاطفه منفی یا بدون تأیید پاسخ می گفته اند، فشاری ویژه احساس می کرده اند که باید موفق شوند و جایزه را ببرند. از سوی دیگر، زمانی که والدین مثبت و حامیاند، ممکن است پسران برای موفق شدن فشار کمتری احساس کنند (در نتیجه، تقلب نکنند). برای تشخیص رابطه بین شیوۂ جامعه پذیری والدین و نظم اخلاقی کودکان، تحقیقات بیشتری نیاز است.
 
یافته‌های این تحقیق نشان میدهند که تأثیر و تأیید والدین ممکن است در عاطفه اخلاقی و رفتاری کودکان نقش مهمی ایفا کند، اما در تفسیر این نتایج، به عللی باید جانب احتیاط را رعایت کرد: اولا، برحسب ماهیت همبستگی این پژوهش، سمت و سوی تأثیرات روشن نیست. گذشته از آن، والدین عواطف اخلاقی و رفتاری کودکان را تحت تأثیر قرار می دهند. ممکن است کودکان نوع خاصی از رفتارهای والدین را انتخاب کنند. در این باره، به پژوهش‌های مستمری نیاز است که آیا پاسخهای عاطفه محور و رفتارهای اخلاقی کودکان (از قبیل تقلب یا مقاومت در برابر وسواس)، از رفتارهای اولیه والدین قابل پیش بینی اند.
 
یکی دیگر از محدودیت های این پژوهش آن است که تمام کودکان و والدین آنان از نژاد سفید بوده اند و اقدامات جامعه پذیرانه والدین در قالب ارزش‌های فرهنگی جای می گیرد . بنابراین، مناسب بودن یک سلسله ارزشها از قبیل بردن جایزه، غم دیگران را خوردن همچنین اهداف کودکان ممکن است از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت باشد. افزون بر این، در باب پدران، داده های فراوانی وجود نداشتند. کسی نمی تواند تخمین بزند که پدران از لحاظ عوامل جامعه پذیرانه با مادران مساوی باشند . تفاوت پدران و مادران در شیوه های جامعه پذیری و کیفیت مشارکت آنان در رشد اخلاقی کودکان، برای تحقیقات آینده حیطه مهمی است.
 
در پایان، استفاده از شاخص‌های خودگزارشی کودکان در باب احساس و ابراز عاطفی، ممکن است مسئله ساز باشد، ممکن است از لحاظ اجتماعی بیشتر قابل قبول باشد که دختران تجارب عواطف منفی یا پاسخ خود در برابر ناراحتی دیگران را گزارش دهند؛ اما این برای پسران چندان پسندیده نیست . تکرار یافته‌ها با استفاده از شاخص‌های محسوس یا فیزیولوژیکی مربوط به احساس یا ابراز عواطف شاهد عینی تری بر رابطه میان جامعه پذیری والدین و عاطفه اخلاقی کودکان اقامه خواهد کرد (هرچند این داده ها فقط ابراز عواطف موقعیتی نه ابراز عواطف ذاتی را اندازه گیری می کنند).
 
در عین حال، یافته‌های این تحقیق تأییدی بر دیگر پژوهش ها در اثبات نقش عاطفه والدین به خصوص مادران در تعامل با کودکان اند. تصویری که از این یافته‌ها حاصل می شود آن است که رفتارهای والدینی که صمیمی و حمایتگرانه اند احتمالا دغدغه‌های عاطفی و رفتار اخلاقی کودکان را افزایش می دهند. رفتارهای جامعه پذیرانه والدینی که پذیرا هستند و عاطفه مثبت دارند، ممکن است سطح اثرپذیری تلاش‌های جامعه پذیرانه والدین نزد کودکان را با توجه به معیارهای اخلاقی ارتقا بخشند. ممکن است کسی نتواند نتایج قطعی دراز مدت تأثیر والدین بر عملکرد اخلاقی کودکان را از این پژوهش استنباط کند، ولی ممکن است اقدامات حمایتگرانه والدین، سطح دغدغه عاطفی کودکان را ارتقا بخشد و تأثیر پایداری بر جنبه رفتار اخلاقی کودکان بر جای گذارد.
 
منبع: مجموعه مقالات تربیتی، عبد الرضا ضرابی، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی،صص491-484، چاپ اول، قم، ۱۳۸۸


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.