استفاده از وقت مناسب، راهکار جلوگیری از اضطراب
یکی از نعمت هایی که خداوند متعال به انسان ارزانی داشته است، نعمت اختیار است. انسان از نعمت اختیار می تواند در امور متعدد استفاده کرده نیاز خود را تامین کند، اما گاهی در استفاده صحیح از این نعمت بزرگ غفلت می ورزد و اختیار خود را تبدیل به اضطرار می کند که در نتیجه آن دچار اضطراب می گردد.اختیار انسان زوایای متعدد و ابعاد مختلف دارد، یکی از ابعاد اختیار، داشتن زمان و وقت کافی برای انجام کارهاست. معمولاً انسان برای کاری که باید انجام دهد فرصت لازم و کافی را دارد. او می تواند کار خود را با اختیار خود در زمان فراهم شده با آرامش انجام دهد. وی با بهره مندی از نعمت اختیار قادر به مدیریت زمان است تا امور مختلف خود را به طور منظم و برنامه ریزی شده انجام دهد و به هدف خود برسد، اما به خاطر غفلت، بی نظمی و به فردا انداختن کار، زمان مناسب تک تک کارهای خود را از دست می دهد و هرچه زمان می گذرد، کارهای او روی هم انباشته می گردد و مشکلی بر مشکل دیگر اضافه می شود تا جایی که ناچار به انجام دادن بیشترین کارها در کم ترین زمان می شود و آرامش خود را از دست می دهد، در چنین حالتی ممکن است کار ناقص و غیرمفید انجام شود و از کیفیت کمتری برخوردار باشد.
اضطراب که واکنش طبیعی انسان در مقابل فشار روانی است، یکی از عوامل آن این است که شخص کارهای خود را در فرصت مناسب آن انجام ندهد و به وقت دیگری موکول کند و چون به آن زمانی که موکول کرده، خود آن زمان کار خاص خود را دارد، به خاطر تراکم کارها و کمبود وقت، شخص دچار اضطراب، بی تابی و سراسیمگی می شود. اگر آدمی هر کاری را در وقت آن انجام دهد، کار او هم کامل و درست انجام می گیرد و هم آن را با کمال اطمینان و آرامش انجام می دهد، در نتیجه اضطرار و اضطرابی پیش نمی آید. حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) در فرمان استاندارى مصر به جناب مالک اشتر (رحمه الله)، نوشتند: "أَمْضِ لکُلِّ یَومٍ عَمَلَهُ؛ فإنّ لکُلِّ یَومٍ ما فیهِ"، "کار هر روز را همان روز به انجام رسان، زیرا برای هر روزى کارى است".[1]
بستگی ارزش وقت به چند امر
ارزش هر چیزی بستگی به چند امر دارد: مقدار یافت شدن آن چیز، مقدار نیاز به آن چیز و مقدار کاربرد و تاثیرگذاری آن.چیزی که در طبیعت کمتر یافت شود و انسان ها نیاز زیادی به آن داشته باشند، ارزش و قیمت آن چیز به همان نسبت زیاد قرار داده می شود، مانند تفاوتی که بین طلا و آهن است. طلا و نقره چون در طبیعت کمتر یافت می شود و نیز مردم بسیار به آن نیاز دارند و کاربرد و تاثیر بسزایی در ابعاد متعدد زندگی انسان ها دارد، نسبت به اشیای دیگر گرانبهاتر و قیمتی تر است.
زمان نیز چیزی است که اگرچه مقدار آن را انسان زیاد می پندارد، اما آنچه انسان از زمان به دست می آورد به صورت لحظه و ثانیه است و لحظات بعدی در اختیار او نیست تا آن را جزء زندگی خود محسوب کرده عمر خود را طولانی بداند، و نیز زمان سرمایه ای است که هر انسانی برای ادامه زندگی در دنیا به آن نیازمند است و همه کارهای انسان منوط به داشتن زمان است، و نیز مقدار تاثیر آن به قدری زیاد است که با هیچ چیز مادی قابل مقایسه نیست، لذا بسیار پیش می آید که گرانمایه ترین و پرارزش ترین سرمایه های مادی صرف بدست آوردن زمان کوتاهی می گردد یا اگر با نگاه وسیع تری بنگریم، ارزش هر چیزی در جهان ماده از نظر کاربرد و تاثیرگذاری آن، مشروط به وجود زمان مناسب برای استفاده از آن است.
مثلاً اگر انسان گرانمایه ترین طلا و جواهر را نزد خود داشته باشد و از بهترین امکانات رفاهی برخوردار باشد، استفاده از آنها مشروط به داشتن وقت و زمان است تا جایی که ارزش وقت بسیار بیشتر از اشیای قیمتی مانند طلا و نقره و سایر امکانات رفاهی است. اکنون که ارزشمندتر بودن وقت از سایر اشیای گرانقیمت روشن شد، باید در استفاده و بهره برداری از آن، بیش از استفاده همه اشیای قیمتی تلاش و کوشش کرد، زیرا هر چیزی به میزان ارزشمندی خود بیشتر مورد توجه و دقت قرار می گیرد و این قانونی است که انسان ها در موارد گوناگون خودآگاه یا ناخودآگاه طبق آن عمل می کنند و فطرت و عقل سلیم آن را تایید می کند.
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) به جناب ابوذر (رحمه الله) فرمودند: "یا اَباذَرٍّ، کُنْ عَلَی عُمُرِکَ اَشَحَّ مِنکَ عَلَی دِرْهَمِکَ وَ دِینارِکَ"، "ای اباذر، بر عمر خودت بیش از درهم و دینارت بخیل باش".[2]
درک ارزش نعمت وقت هنگام سلب نعمت
انسان باید فرصت هایی را که در اختیار دارد، قدر آن را بداند و از آن به نحو احسن استفاده کند، زیرا هنگامی که فردی پیر می شود ارزش جوانی را درک می کند، زیرا در جوانی از بسیاری از نعمت های الهی برخوردار بود که اکنون در کهنسالی همه آنها را از دست داده است. او در این مقطع از عمر خود حسرت می خورد که اگر دارای قوای بدنی بیشتری بود چه کارهای ضروری را انجام می داد، وی در این بخش از عمر خود دو چیز مهم را درک می کند: یکی ارزش جوانی و قوای بدنی و دوم ارزش کارهای لازم و ضروری. یعنی در کهنسالی درک می کند که باید کارهایی را انجام می داد که انجام آنها برای او لازم بود و انجام این کارها نیاز به قوای جسمانی و نشاط جوانی دارد، اما اکنون فرصت آن را از دست داده است و دچار غم و اندوه می شود.حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) در جمله ای کوتاه و پرمعنی می فرمایند: "بادِرِ الْفُرْصَةَ قَبْلَ اَنْ تَکوُنَ غُصَّةً"، "به فرصت پیشی گیر قبل از آنکه اندوه شود".[3] و نیز می فرمایند: "إِضَاعَةُ الْفُرْصَةِ غُصَّةٌ"، "از دست دادن فرصت (مایه) اندوه است"[4].
انسان ها معمولاً در زندگی خود چنین غم و اندوهی را به خاطر از دست دادن فرصت تجربه کرده اند، اما بر اثر غفلت از آثار منفی آن، در موارد بعدی که در آینده برای آنها اتفاق می افتد، خود را آماده نمی کنند، لذا مجدداً دچار تاسف و اندوه می گردند. بنابراین انسان نباید هیچ فرصتی را کوچک و بی ارزش بداند، چون ممکن است همان فرصت به ظاهر کم، آثار مثبت یا منفی فراوانی را به دنبال خود داشته باشد.