فلاسفه اگزیستانسیالیست و افکار آنان (قسمت سوم)

وجود فرد یا بودن در دنیا سه جنبه مهم در بر دارد. اولین مورد عبارت است از داشتن تجربه شخصی از جهان به عنوان محیط پیرامون.
دوشنبه، 7 بهمن 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فلاسفه اگزیستانسیالیست و افکار آنان (قسمت سوم)
مارتین هایدگر (۱۸۸۹- ۱۹۷۶ م) در شهر مسکرچ آلمان متولد و با اعتقادات کاتولیک تربیت شد. وی مدت مدیدی در تپه ها و جنگلهای بلک فورست گردش می کرد و بعدها تألیفات و تفکرات بسیاری را در آنجا انجام داد. او وارد دانشگاه فریبرگ شد و در آنجا ابتدا تحت تأثیر فلسفه کانت و سپس تعالیم فلسفی ادموند هوسرل، یعنی کسی که روش فلسفی معروف به پدیدارشناسی را توسعه داد، قرار گرفت. هایدگر این روش شناسی را پذیرفت و کاربرد آن را با «علم تفسیر» یا تفسیر تجربة حیاتی گسترش داد. او در سنین پختگی به عنوان یک استاد فلسفه در دانشگاه فریبرگ شناخته شد. در آنجا فلاسفه جوان بسیاری مثل ژان پل سارتر را که شاید نامدارترین شاگردش بود، تعلیم داد. تعالیم و کارهای وی، به ویژه کار اصلی اش با عنوان وجود و زمان که در سال ۱۹۲۷ چاپ شد، فلاسفه بسیاری را تحت تأثیر قرار داده است.
 
اگر چه هایدگر برچسب «اگزیستانسیالیست» را برای افکار خود نپذیرفت، ولی بسیاری از صاحب نظران، بسط افکار اگزیستانسیالیستی به حوزه های جدید را به وی نسبت می دهند. در مواردی چند او به زحمت تلاش کرد تا اظهار دارد که مقوله اصلی مورد تحقیق وی «وجود» است نه فرد جدا افتاده تنها. واقعیت هر چه باشد، نقطه شروع هایدگر چیزی بود که وی «وجود در جهان» یا تجربه حیاتی در محیط پیرامون فرد می نامید. وجود فرد (Dasein) چیزی است که هایدگر وقت زیادی را صرف تحلیل مفهوم آن کرده است. پس اگر چه نیت و هدف هایدگر بررسی وجود است، ولی تحلیل وی تا حد زیادی حول تفسیر فردی و ایجاد یک جهان معنایی برای فرد دور می زند.
 
وجود فرد یا بودن در دنیا سه جنبه مهم در بر دارد. اولین مورد عبارت است از داشتن تجربه شخصی از جهان به عنوان محیط پیرامون . محیط پیرامون فقط محیط فیزیکی به تعبیر عینی نیست، بلکه عبارت است از محیطی که به وسیله فرد تجربه می شود. بنابراین، محیط پیرامون صرفا تجربه عینی نیست. بعد دوم، تجربه کردن دیگران یا همنوعانه است. تجربه کردن دیگران زمینه پیچیده‌ای از روابط اجتماعی است، زیرا نه فقط فرد دیگران را به شیوه ای ذهنی تجربه می کند، بلکه دیگران هم شخصیتهایی با نظریات شخصی خود هستند. جنبه سوم بودن در دنیا، چیزی است که فرد در سایه آن نسبت به خود به عنوان موجودی متمایز و شخصی آگاه می شود. این جنبه کاملا شخصی است و هنگامی که فرد سؤالاتی نظیر «من کیستم؟» را برای خود طرح کرد، با آن روبه رو می شود. فقط در مواجهه با چنین سؤالات اساسی است که فرد با نگرانی وجودی و هیجان روبه رو می شود، چون هیچ پاسخ آشکاری در سطح تجربه حیاتی وجود ندارد. هیچ نوع قانون، خط راهنما یا واقعیت عینی وجود ندارد که به طور خود به خودی  پاسخ ما را بدهد؛ هر کس باید پاسخی فردی برای سؤال پیدا کند.
 
این توضیح مختصر درباره تحلیل هایدگر به هیچ وجه حق فلسفه پیچیده او را ادا نمی کند. در واقع، او خودش دریافت که پیدا کردن کلماتی مناسب برای توصیف پیچیدگی‌های ناشی از دیدگاه «وجود فرد» بسیار مشکل است؛ او به خاطر واژگان و سبک نوشتاری خود شدیدا مورد انتقاد قرار گرفته است. او مجبور بود مفاهیم سخت و پیچیده ای را به لغاتی نظیر «وجود حضوری» و «آگاهی از خود» که درک و فهم افکار وی را پیچیده میکند، بچسباند. این غموض برای کسانی که باید ترجمه انگلیسی آثار وی را بخوانند بیشتر احساس می شود، چون فرد با لغاتی نظیر وجود حضوری روبه رو می شود که هیچ معادل دقیق انگلیسی ندارد. با این حال برای کسانی که مایلند بعضی از افکار این پیشکسوت فلسفی را بفهمند، راهی غیر از مطالعه کامل کارهای او وجود ندارد.
 
هایدگر به طور خاص چیزی پیرامون تعلیم و تربیت ننوشت، اما اندیشه اش برای آن که کمک کند تا مربی بعد کاملا شخصی وجود را بهتر درک کند، بسیار امیدوار کننده است. سؤال «من کیستم؟» سؤالی اساسی و مشکل است که هر یک از ما کم و بیش همراه با ترسی بی دلیل در سنین بلوغ با آن مواجه می شویم؛ سؤالی که شاید هرگز کام؟ پاسخ داده نشود. می توان گفت که این موقعیت محور بحران هویت است که هر شخص چندین بار در زندگی خود با آن مواجه می شود.
 
ژان پل سارتر (۱۹۰۵ - ۱۹۸۰ م) شاید نامدارترین فیلسوف در میان فلاسفۀ مهم اگزیستانسیالیست، ژان پل سارتر باشد. او در فرانسه متولد شد و در خانه ای تربیت یافت که در آن برای رشد توانایی های فکری تشویق می شد. او در سنین نوجوانی با تأکید بر ناگواریهای موجود در شرایط انسانی شروع به نوشتن کرد. وی تا حدود زیادی تحت تأثیر پدربزرگ خود که یک معلم ادبیات بود قرار داشت و از این رو آرزو داشت معلم فلسفه شود. او دانش آموز فوق العاده ای بود و پس از آن که تحصیلات خود را در فرانسه به اتمام رساند، عازم آلمان شد و در دهه ۱۹۳۰ در آن جا به همراه مارتین هایدگر به تحصیل پرداخت. بعدها در پاریس اقامت گزید و استاد فلسفه شد. همزمان آرزوهای ادبی خود را با نوشتن چند رمان و نمایشنامه ادامه داد: این آثار در اروپا پرفروش ترین کتابها بود. اما او مانند بسیاری افراد دیگر، گرفتار تار و پود ویرانگر جنگ جهانی دوم شد، به عضویت ارتش فرانسه درآمد و بلافاصله در جنگ با آلمانها اسیر شد. پس از سقوط فرانسه، آزاد شد و اجازه پیدا کرد به پاریس بازگردد و در این جا بود که به نهضت مقاومت زیرزمینی فرانسه پیوست. نازی ها در مجازات رزمندگان دستگیر شده نهضت مقاومت، بی رحم و خشن بودند. مردان و زنان نهضت مقاومت بلافاصله با مرگ مواجه می شدند و در چنین موقعیتی بود که تفکر سارتر مبنی بر پوچی و بی معنایی وجود، قوت یافت.
 
سارتر حتی رو در روی ماشین مرگ نازیها قادر بود یک اثر فلسفی مهم به نام وجود و عدم را بنویسد و منتشر کند. این کتاب یکی از بدیع ترین رساله های فلسفی قرن بیستم است، و نیز دقیق ترین اظهارات فلسفی سارتر در آن عرضه شده است. در این کتاب پیرامون آگاهی (وجود به خودی خودا) و ما به ازاهای آگاهی (وجود در خود) بحث شده است. آگاهی، یا وجود به خودی خود، عبارت است از انعکاس و انکار دنیای عینی. گویی آگاهی انسان تلاش می کند که شیء موضوع خودش باشد مثل شخص آگاهی که در اجرای یک نقش واقعا تلاش می کند که شخص دیگری باشد، یا معلمی «فداکار» که تلاش می کند «عصاره» همه معلمان باشد. البته همیشه چنین تلاش‌هایی با شکست مواجه می شود، چون آگاهی یا فردیت نمی تواند در واقع چیزی بشود که نیست. وجود به خودی خود همیشه مافوق وجود در خود است، یا در ورای آن قرار می گیرد. این بدان معناست که آگاهی یا فردیت انسان، آزاد است. به یک تعبیر می توان گفت که آگاهی با معنای اشیا سروکار دارد نه با عینیت خام یا ماهیت آنها.
 
منبع: مبانی فلسفی تعلیم وتربیت، هوارد آ. اوزمن و ساموئل ام. کراور،مترجمان: غلامرضا متقی فر، هادی حسین خانی، عبدالرضا ضرابی، محمدصادق موسوی نسب و هادی رزاقی، صص391-388، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ دوم، 1387


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.