از نظر قرآن کریم، مظاهر دنیا موجب انحراف از مسیر کمال و گمراهی می شود و برعکس، هر آنچه به نحوی به بعد جاودانه انسان یا به خدا بر می گردد، از مظاهر تقرب شمرده می شود؛ مانند تقوا، صبر، توبه، روزه، نماز، و همچنین کارهای مثبت اجتماعی همچون صلح، صدقه دادن و دستگیری از مستمندان، رسیدگی به یتیمان و رعایت حقوق دیگران کمال جویی، یکی از زیباییهایی است که اگر بر محوریت جمال مطلق در مسیر زندگی توجه گردد، از دیدگاه قرآن به وضعیت مطلوب، یعنی قرب الهی، می انجامد، و موارد فوق، از مظاهر و جلوههای این محوریت است که بر تارک زندگی فرد خواهد درخشید.
امام باقر (علیه السلام)، کمال حقیقی را در سه چیز می دانند که از قسم نخست آن با عنوان فهم در دین یاد می کنند. بدیهی است گرایش ممتاز برای هر فرد کمال خواهی در این قسم، خداجویی خواهد بود.
غریزه حقیت جویی و کمال خواهی، در گام نخست به طور فطری، ما را به مطالعه و شناخت نفس وامی دارد و در نتیجه، برای ما روشن می شود که نفس چه وابستگیهایی به خارج از خود دارد و در کجای هستی قرار گرفته است؛ مستقل است یا وابسته؛ اگر وابسته است، به چه چیزهایی بستگی دارد.
هنگامی که پاسخ این پرسش ها برای ما روشن شد و این حقیقت را درک کردیم که وجود ما مستقل و قائم به ذات خویش نیست، بلکه وابسته و نیازمند است، از راه عقل و اندیشه به این نتیجه می رسیم که خداوند او را به وجود آورده و در هر لحظه، نعمت بزرگ هستی را به او افاضه می کند، و این خود، درواقع مهم ترین و اساسیترین رابطه میان نفس و موجودی دیگر است که ما آن را کشف می کنیم؛ چراکه این رابطه، همان رابطه اشراقی است که اساس هستی و هویت او را، به تمام معنا و با همه ابعاد، جنبهها و شئونی که دارد، تشکیل میدهد. آری، در همین رابطه است که ما کشف می کنیم قوای وجودی نفس انسان به خدای متعال وابسته است، و سپس دیگر وابستگیهای نفس، مثل بستگیهایی که برای بقای زندگی دنیوی به موجودات مادی، و برای تأمین مصالح و منافع خود به جامعه دارد، همه را به این عنوان می شناسیم که در شعاع آن وابستگی اصیل، یعنی بستگی وجودی انسان به خدا، قرار می گیرند.
اصل گرایش به خدا، در ساختار وجودی و نحوه خلقت انسان ریشه دارد و امکان تغییر و تبدیل در آن نیست. ازنظر دین، ساختار وجودی انسان به گونه ای است که صرفا به سوی خدا گرایش و تمایل نشان می دهد، ولی اینطور نیست که در هر شرایطی این ساختار، کارکرد یکسانی داشته باشد، بلکه ممکن است عواملی مانع از بروز نقش آن شوند. از این رو، خداوند در قرآن کریم ما را ترغیب می کند که به این جنبه از خلقت خود، به طور ویژه توجه کنیم. پس، باید از این توانایی در مسیر اثبات خدا بهره گرفت.
گابریل (جبرئیل) دانته ژزتی، شاعر و نقاش انگلیسی، می گوید: «بدترین لحظه منکر خدا وقتی است که احساس شکر گزاری به او دست دهد و بداند شکر چه کسی را به جای آورد».
توجه به خداوند فطری است. اگرچه این توجه قابل انحراف است، انکارشدنی و نابودشدنی نیست؛ چنان که فرانسیس بیکن، فیلسوف و سیاستمدار اسکاتلندی، می گوید: «انکار خدا، امری است که تنها بر زبان جاری می شود، نه قلب». بنابراین، متعلق واقعی گرایش به خدا که در همه انسانها وجود دارد، تنها خداوند است. چنان که گذشت، حقیقت جویی و سپس کمال جویی در انسان، وی را به خداگرایی و شناخت خداوند می رساند؛ همو که سرچشمه هستی آدمی است. فردی هم که در شناخت و گرایشهایش خداوند را یافت، به سوی فضیلتهای اخلاقی سوق می یابد.
فضیلت جویی (گرایش به فضیلتهای اخلاقی)
فضیلت، ارزش اخلاقی تثبیت شده در وجود انسان، و فضیلت جویی، گرایشی درونی است. گرایش آدمی به فضیلت های اخلاقی ای همچون عدالت، صداقت، امانت داری، وفای به عهد و مانند اینها، امری انکارناشدنی است. فضیلت اخلاقی، در مقایسه با امور عادی اخلاقی، به دلیل قوت، استواری و پشتوانه درونی و باطنی، به مراتب صلابت و توانمندی بیشتری در ایفای نقش خود دارد؛ برخلاف امور دیگر که هنوز درونی نگشته، و جزء ساختار فرد نشده است.برتری فضیلت های اخلاقی بر رذیلت های اخلاقی، یا به صورت رفتار درست و اخلاقی، و یا به صورت پشیمانی و سرزنش - چه از طرف خود و چه از سوی دیگران - نمود پیدا می کند؛ فرانسیس بیکن می گوید: «فضیلت، مانند عطر گران بهاست؛ هرچه بیشتر کوبیده و سوزانده شود، عطر آن بیشتر پراکنده می شود.
معیار عمل اخلاقی، ثمربخشی آن نیست، بلکه ثمربخش بودن آن در نظر عامل، مهم است. در صورتی که فرد عملی انجام دهد که آن را ثمربخش و بافایده میداند، هرچند درواقع چنین نباشد، مورد احترام و قابل تقدیر است. در این میان، چه بسیار انسانهایی که نادانسته اشتباه می کنند، ولی آن را صحیح و مطابق با ارزشهای اخلاقی می پندارند و با اخلاص انجامش میدهند. خداوند به دلیل احاطه بر کل وجود انسان و شناخت خیر و صلاح او، شیوه هایی برای دستیابی به فضیلت های اخلاقی در اختیارش قرار داده که ضامن سعادت اوست و او را در راهیابی به هدف غایی، یعنی قرب خداوند، یاری می دهد. نیل به مکارم اخلاقی چنان جایگاهی دارد که پیامبر خدا آن را از اهداف بعثت برمی شمارد: بعثت لأتمم مکارم الأخلاق؛ «برای کامل کردن مکارم اخلاق مبعوث شدم». بر همین اساس، قرآن درباره آن حضرت می فرماید: «تو اخلاق عظیم و برجسته ای داری»
منبع: اسلام و زیباییهای زندگی: رویکردی تحلیلی و تربیتی به سبک زندگی ، دکتر داود رجبینیا، صص 284-280، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ اول، 1391