زندگی نامه آیت الله سید علی قاضی طباطبایی (ره) – قسمت دوم
زندگی نامه آیت الله سید علی قاضی طباطبایی (ره) درسهای ارزشمندی به انسان می دهد.بدون رعایت آداب و موازین شرعی کسی راه به جایی نمی برد و این مطلب را سید علی قاضی طباطبایی درک نموده بود و با تمام وجود و نهایت عشق و تلاش به آداب شرع مقید بود.
سید علی قاضی طباطبایی (ره) به انجام مستحبات و ترک مکروهات التزام کامل و هدفی جز کسب محبت الهی نداشت، که معشوق مشکل پسند است و هر کسی را که ادعای محبت دارد، به بارگاه خود راه نمی دهد.
مداومت و استقامت آیت الله سید علی قاضی طباطبایی (ره) در رعایت آداب شرع و کسب رضایت خدا نشان دهنده عشق حقیقی این عارف الهی است و شاگردان خویش را نیز به امر توصیه می نمودند که:
مسیر سیر و سلوک و تزکیه نفس بسیار دشوار است و کسی که صبر و استقامت نداشته باشد، هرگز موفق نخواهد شد.
رعایت آداب شرع در زندگی نامه سید علی قاضی طباطبایی (ره)
و برای همین آن قدر خود را به ضوابط و آداب شرع و رعایت مستحبات و ترک مکروهات ملزم ساخته تا امری از محبوب فرو نماند و آن قدر بر آن اصرار می کند که به حسب طاقت بشری هیچ مستحبی از او فوت نمی شود تا آن جا که بعضی از مخالفان و معاندان می گویند:«قاضی که این قدر خود را مقید به آداب کرده شخصی ریایی و خودنماست.»
و عده ای دیگر هم با وجود مخالفت باز نمی توانند تحسینش نکنند. یکی از آن ها می گوید:
«من سفر بسیار کردم، با بزرگان عالم اسلام محشور بوده ام و از احوال بسیاری از آنان بالمشاهده آگاهم اما حقیقتاً هیچ کس را همانند قاضی تا بدین حد مقید به آداب شرع ندیده ام.»
آری او باید به تمام معنا عبودیت را درک کند تا بتواند به آن نهایت و به آن مقصد عظمی و به آن اسرار ربوبی پی ببرد که « العبودیَهٌ جوهرَهٌ کنهها الربوبیَه»
و پیداست که هر چه انسان بندگی را خوب تر آموخته باشد به خدا نزدیک تر و خداشناس تر است. و همین معناست که از قاضی انسانی می سازد که نخواهد قدمی در خلاف رضایت محبوب بردارد.
و آن قدر در رسیدن به آن مقصود عالی کوشش می کند که « آداب و سنن شرع هم رویه اش شود و از حالت تکلف و سختی و حتی از حالت رویه بودن هم خارج شود.»
می گوید:
«چون بیست سال تمام چشم را کنترل کرده بودم چشم ترس برای من آمده بود، چنان که هر وقت می خواست نامحرمی وارد شود از دو دقیقه قبل خود به خود چشم هایم بسته می شد و خداوند به من منت گذاشت که چشم من بی اختیار روی هم می آمد و آن مشقت از من رفته بود.»
در زندگی نامه آیت الله قاضی طباطبایی (ره) عاشقی را می بینیم. آری او عاشق حقیقی است و به این سادگی دست از طلب معشوق بر نمی دارد و هر ناملایمی را برای رسیدن به محبوب خویش تحمل می کند.
آیت الله قاضی طباطبایی (ره) عاشق است و در هر سختی صبر و استقامت می کند که می داند در نهایت خدا او را به خلوتگاه خود که برای عاشقان و دلدادگان خویش فراهم نموده است راه می دهد و در نهایت این آتش هجران به پایان می رسد.
چهل سال مجاهده نفس و بیست سال کنترل نمودن چشم، برای رسیدن به معشوق برای کسی که عاشق حقیقی است؛ هیچ گاه بزرگ جلوه نمی کند.
ناز معشوق
او عظمت و رفعت آن عنقای مغرب، آن معشوق بی نام و نشان را که در زمین و آسمان نمی گنجد می داند، معشوقی که در وصفش، سید الساجدین چنین می گوید:خداوندا ملک تو علو و برتری اش به اندازه ای است که اشیاء هنوز به غایت آن نرسیده ساقط می شوند و بالاترین وصف وصف کنندگان به کمترین چیزی که برای خود برگزیده ای، نمی رسد. صفات در تو گم است و نعت و تعریف ها در برابر تو درمانده گشته و وهم های لطیف در کبریایی تو حیرانند.
آری! و برای این معشوق و دست یافتن به وی چهل سال است استقامت و بیست سال کنترل چشم هنوز آن چنان نمی نماید! قصد کوی جانان و نوشیدن جرعه ای پیمانه وصال.
جان باید به لب برسد تا جرعه ای از جام وصال به جان رسد و همه این ها به خاطر این است که:
عـشق چون وافی است وافی می خرد
در حریف بی وفا می ننگرد
برگی از زندگی نامه آیت الله قاضی طباطبایی (ره)، مُحِبِّ صادِق
و ناامید نمی شود، می داند که طلب حقیقی جدا از مطلوب نیست که شنیده است «اِذا تَقَرَّب اِلَیَّ شِبراً تَقَرَّبتُ اِلیه ذِراعاً»این قدم ها باید برداشته شود و آن نزدیکی باید حاصل گردد تا زمانی که عاشق به معشوق برسد و پرده ها کامل برداشته شود و وصال صورت گیرد و البته معلوم است که معشوق خود در همه جا پیشقدم و مشتاق تر است.
«او نیز اطمینان دارد که باز نشدن در روحانیت ، نه از ناحیه بی التفاتی معشوق است بلکه اگر در، بی موقع باز شود صدی صد خام از کار درآید.»
و شاید معشوق می خواهد از او کاملترین ها را بسازد و برای همین دیر نقاب از چهره می گشاید.
و او با این همه، گله ای ندارد که همه را همان وظیفه اش می دانسته، تنها آن چه برای او سخت می نماید، صبر بر آتش فراق است. آری! ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگ است.
و راستی که او کوه عظمت و بزرگی است، کسی که چهل سال پشت در بماند، در بزند و جز خدا نخواهد، راستی که کوه عظمت و بزرگی است و می داند که:
ناز پَروَردِه تَنَعُّم نَبَرَد راه به دوست
عاشقی شیوه رِندانِ بَلاکِش باشد
و بعدها آیت الله قاضی طباطبایی که خود چهل سال پشت در مانده، و صادق بودن خود را در آن عشق و محبت به آن محبوب و معبود ازل ثابت کرده، درس استقامت و صبوری را به شاگردانش هم می آموزد و چنین می گوید:
«اگر به جستجوی آب زمین را کندی ، نباید خسته و نا امید شوی اگر وقتش باشد به آب می رسی ، وگرنه نا امید مشو که بالاخره به آب می رسی و حتی آب برایت فوران می کند.»
وصف عاشق صادق چنین است:
باید دانست آن چه که در اول ، عاشق و طالب صادق بذل می کند ، انس و آرامش خود می باشد و سپس آن چه را دارد و متعلق اوست حتی آبرو و اختیار خود را بذل می کند.
و آیت الله قاضی طباطبایی عاشق صادق است؛ می گوید:
«چهل سال است دم از پروردگار عالم زدم. چند مرتبه خواستند مرا بکشند، آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی نگذاشت و خدا هم کمکم کرد! در این مدت نه خوابی دیدم، نه مکاشفه ای، نه رفیقی، نه همدردی، چهل سال است که در را می کوبم و خبری نیست.»
کوه عبودیت و بندگی و سرسپردگی در مقابل معشوق، بزرگی که نه دل به کشف و کرامت خوش کند و نه از آزار مردمان و تنهایی بترسد، بلکه بخواهد که تنها رسم و رسوم بندگی را بجا آورد و بگوید:
ستم آن نیست که در بند کنی صیدی را
ستم آن اســت که از بند خود آزاده کنی
منبع: سایت دلدادگان