تفکر بسيجي بر جامعه حکمفرما نيست

محمد صادق کوشکي، دانش آموخته مقطع دکتراي انديشه سياسي، از پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي و عضو هيئت علمي دانشگاه صنعتي خواجه نصيرالدين طوسي و مدير گروه معارف اسلامي آن دانشگاه است که سابقه حضور در جبهه هاي نبرد حق عليه باطل را دارد.او مدت چند سال مسئوليت دفتر هنر و ادبيات مرکز اسناد انقلاب اسلامي را نيز بر عهده داشت. کوشکي از دانش آموختگان دانشگاه امام صادق (ع)و فعالان بسيج دانشجويي و مذهبي بسياري به سخنراني پرداخته است
دوشنبه، 23 آذر 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تفکر بسيجي بر جامعه حکمفرما نيست
تفکر بسيجي بر جامعه حکمفرما نيست
تفکر بسيجي بر جامعه حکمفرما نيست

نويسنده:ياسر عسکري




اشاره:

محمد صادق کوشکي، دانش آموخته مقطع دکتراي انديشه سياسي، از پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي و عضو هيئت علمي دانشگاه صنعتي خواجه نصيرالدين طوسي و مدير گروه معارف اسلامي آن دانشگاه است که سابقه حضور در جبهه هاي نبرد حق عليه باطل را دارد.او مدت چند سال مسئوليت دفتر هنر و ادبيات مرکز اسناد انقلاب اسلامي را نيز بر عهده داشت. کوشکي از دانش آموختگان دانشگاه امام صادق (ع)و فعالان بسيج دانشجويي و مذهبي بسياري به سخنراني پرداخته است چندين کتاب و مقاله درباره ي انديشه سياسي امام خميني (ره)و تفکر بسيجي از او منتشر شده است.
موضوع بحث ما ويژگي تفکر بسيجي از ديدگاه امام خميني (ره) است. حضرت امام(ره)مي فرمايند که «اگر تفکر بسيجي بر اين مملکت طنين انداز بشود، کشور از آسيب ها و خطرات مصون مي ماند، و گرنه ما بايسيتي هر لحظه منتظر خطر باشيم».مي خواهيم بدانيم، اين تفکر داراي چه ويژگي هايي است و آن را از تفکرات ديگر متمايز مي سازد؟
-چند تا ويژگي در اين زمينه به ذهنم مي رسد:
يک)بسيجي کسي است که هويت خودش را از دين يا به تعبير حضرت امام (ره)از اسلام ناب گرفته باشد و در واقع اين قرائت از اسلام، هم قرائت شيعي و قرائت علوي از اسلام است و هم قرائت حسيني و جعفري و مهدوي؛ اين بسيجي تفکرش، عملش و هر آنچه که از وي صادر مي شود، در راستاي اسلام ناب است.
دو)بسيجي کسي است که اهل اراده است و جز به خودش و توانايي هاي اعتقادي خود، به چيزي تکيه ندارد و دست اميد به سوي کسي غير از خداي خودش دراز نمي کند؛ براي انجام وظايفش، منتظر هيچ کسي و هيچ چيزي نيست، بلکه صرفاً در هر لحظه به اين فکر مي کند که چه تکليفي دارد و چگونه بايد به بهترين نحو، تکليفش را انجام بدهد. تفاوت بسيجي با ساير افراد اين است که ديگران اگر زمينه فعاليت فراهم بشود، کاري مي کنند، اما اگر زمينه فراهم نشد، نه، ولي بسيجي منتظر نمي ماند بلکه زمينه فعاليت را فراهم مي کند و خودش مشغول انجام تکليفش مي شود.اينکه به چه قيمتي و با چه هزينه اي و با چه صورتي، چندان برايش مشکل نيست. خودش اين مشکلات را حل مي کند.
سه)بحث ديگر اين است که بسيجي نگاه تکليف محور به جهان دارد؛ کسي است که دنيا را عرصه تکليف مي داند و محور همه فعاليت هايش را تکليف شرعي مي داند به همين خاطر، تنها چيزي که برايش اهميت دارد، اين است که به تکليف شرعي اش عمل کند اينکه در واقعيت آيا مابه ازايي دارد يا نه؟ بازتابش در بين ديگران چيست؟ چه تأثيري دارد؟آيامسخره اش مي کنند؟آيا قدرشناسي نمي کنند؟ بي مهري يا کم مهري مي کنند؟ ديگر اين گونه مسايل برايش مهم نيست!در قبال انجام تکاليف، هيچ توقع و چشم داشتي از هيچ کس ندارد تنها چيزي که برايش مطرح نيست اين است که به چشم بيايد چون احساس مي کند که تکليف الهي خودش را انجام مي دهد که تنها مخاطب اين عمل و نيت، خداوند است و به همين خاطر ديگر نگاهش به چپ و راست، اين سمت و آن سمت،به مردم و رسانه ها، مقامات حکومتي و مسئولين بنياد فلان نيست و به هيچ کس از اينها چشم داشتي ندارد.
چهار)بسيجي کسي است که چند بِعدي است و در عين حال که فردي مثبت، سازنده و نمونه است. به عنوان همکار و يک کارگر يا کارفرما و به عنوان يک فروشنده يا خريدار يا به عنوان يک شهروند، سعي مي کند دين در تمام عرصه هاي زندگي اش حضور و تجلي داشته باشد.در عرصه هاي سياسي هم اهل تحليل و اهل فهم سياسي است. در عرصه هاي اجتماعي، اهل حضور مؤثر و مثبت است.صحنه حضورش هم محدود به محله و شهر و استان و کشور خودش نيست.نگاهش بين المللي و جهاني است؛ تمام مردم دنيا را عرصه فعاليت و خدمت خودش مي داند جنگ خودش را جنگ فقر و غنا و يک جنگ عقيدتي مي داند که محدود به هيچ جغرافيا و مرزي نيست.براي جهاد، هيچ حدومرزي نمي شناسد و تنها چيزي که حد و مرز جهاد بسيجي را مشخص مي کند، تکليف است؛ يعني اگر بسيجي در عرصه اي وارد نشود، به اين معني است که در آنجا وسع و توانايي نداشته و يا در آنجا احساس تکليف نکرده است.اينها خصوصياتي است که ما مي توانيم در جاي جاي بيانات، افکار و پيام هاي حضرت امام (ره)جستجو کنيم.اين خصوصيات را براي بسيجي به معناي اعم و نه به معناي کسي که مثلاً در مقطع خاصي از تاريخ کشور ما جبهه رفته باشد، به کار برده اند تعريف حضرت امام (ره) از بسيجي اين است که «يک دفتري است که عضويت آن را تمام خوبان عالم، از آدم (ع)تا خاتم (ص) امضا کردند».
با اين ويژگي هايي که حضرت عالي در مورد بسيجي از ديدگاه امام (ره) فکر فرموديد، سؤال ما اين است، چگونه بايد تفکر بسيجي را به نسلي که نمونه عيني و عملي آن را در دوران دفاع مقدس و يا سال هاي انقلاب نديده ، انتقال داد؟
-با تعريف حضرت امام (ره)درباره ي بسيج اگر همين امروز فردي، هويت ديني اش را به طور کامل حفظ کند و به انديشه ها و آثار و افکار حضرت امام رجوع بکند، بسيجي است.البته آشنايي با سال هاي دفاع مقدس، به ما کمک مي کند که ما آن تعاريف و مفاهمي را که حضرت امام به آن اشاره کرده است را به صورت بيروني و تبلور يافته ببينيم و با شاخصه هاي عيني اش که در سال هاي دفاع مقدس قابل مشاهده بود، آشنا شويم، نه اينکه در اين عمليات چند نفر دشمن کشته و اسير شدند و يا چه مقدار جغرافياي کشور آزاد شدند. نه! بلکه يک نگاه انساني، به فضاي دفاع مقدس و روابط انساني که بين خود رزمنده ها، بين رزمنده ها با فرماندهان يا بين رزمنده ها با حضرت امام (ره)، بين رزمنده ها با دشمن، بين رزمنده ها با مردم برقرار بود و... بيندازيم و تأمل بکنيم؛ اگر آنها خوب شناخته شوند اين سال هاي دفاع مقدس مي تواند از آن مفاهيم نظري که حضرت امام در توصيف بسيج و تفکر بسيجي ارائه کرده است، الگوهاي عملي و عيني به دست ما بدهد.
آقاي دکتر!به صورت مشخص تر مي خواهيم بدانيم که در نظر امام راحل، تفکر بسيجي چه نسبتي با عدالت گستري و عدالت طلبي و فقر ستيزي دارد؟
- وقتي مي گوييم بسيجي هويت خودش را از اسلام ناب مي گيرد، اهل تکليف است و با خصوصيات چند گانه اي که از آن تفکر مطرح کنيم، بسيجي نمي تواند بر کنار از عدالت و بي تفاوت به بي عدالتي و رواج فساد در جامعه باشد. اگر به اين تعبير حضرت امام (ره)در وصيت نامه شان که در خصوص بحث عدالتخواهي است توجه جدي شود که مي فرمايند «هدف از ارسال تمام رسل و مبعوث شدن همه انبيا (ع) اقامه قسط در بين مردم است، عيناً ترجمه اي از آيه 25 سوره حديد است.
طبيعي است که يک بسيجي با چنين انديشه اي، قطعاً عدالتخواه خواهد بود و از آن طرف، فقر در نگاهش به عنوان يکي از مصاديق و پيامدها و زاده هاي بي عدالتي و خيلي منفور است؛ طبيعتاً براي اينکه اهداف دين در جهان گسترش يابد، در راه برقراري عدالت و ريشه کني ظلم و فقر مبارزه مي کند.
بي مناسبت نيست خاطره اي نقل کنم که مرتبط به بحث عدالت خواهي است. تقريباً قبل از کربلاي چهار بود که بچه هاي لشکر 34 عاشورا در پادگان مستقر بودند. تعدادي از بچه ها براي غذا در صف ايستاده بودند.يکي از فرماندهان گردان در اثر بي توجهي يا عجله اي که داشت، بدون نوبت غذا گرفت. يک نوجوان پانزده -شانزده ساله اي که ته صف ايستاده بود، خيلي صريح يقه ي آن فرمانده را جلوي همه گرفت و با صراحت گفت:«ما مي جنگيم که در جامعه چنين رفتارهايي نباشد. ما مي جنگيم که عدالت برقراربشود.ما براي برقراري عدالت مي جنگيم.اگر قرار باشد خودمان عدالت را برقرار نکنيم، جنگ ما به هدف والاي خود نمي رسد و هدفمان محقق نمي شود.»آن فرمانده معذرت خواهي کرد و در ته صف ايستاد.آن جوان بسيجي در عمليات کربلاي 4 مفقود الأثر شد.
نسبت بين راه بسيجي مد نظر امام (ره)و تحجر و التقاط که امروزه متأسفانه در جامعه مورد خلط واقع مي شود، چيست؟
-اگر کسي مي خواهد تکليف خودش را در هر مقطع درست تشخيص بدهد، بايد شرايط، فضا و زمانه را دقيق بشناسد و بايد با دنيا آشنا باشد.بسيجي کسي است که روي پاي خودش ايستاده است و منتظر نيست کسي دستور خاصي به او بدهد تا حرکت کند؛ بلکه در هر لحظه به دنبال اين است که تکليف خودش را بشناسد و بدان عمل کند لازمه تمام اين موارد، اين است که آن فرد، صاحب بصيرت و معرفت باشد؛ به خصوص در مورد مفاهيم ديني. اين بصيرت و معرفت قطعاً با تحجر سازگار نيست و با التفاط هيچ نسبت و ميانه اي ندارد.تنها، کسي مي تواند بسيجي مورد نظر حضرت امام (ره) باشد که دائماً اهل نوکردن، کامل کردن و عميق کردن بصيرتش باشد.
جاي خالي تفکر بسيجي در مديريت جامعه چقدر احساس مي شود؟
-تعبير حضرت امام (ره)اين است که «اگر در کشوري نواي خوش تفکر بسيجي طنين انداز بشود، چنين کشوري در مقابل جهانخواران بيمه مي شود».الآن ببينيد ما در حوزه سياست، توانستيم دست رد بر سينه جهانخواران بزنيم.اما در حوزه اقتصاد، فرهنگ و در بسياري از مسائل اجتماعي، متأسفانه کمتر توفيق داشته ايم.چرا؟ چون به تعبير حضرت امام، نواي خوش تفکر بسيجي در اين عرصه ها بر کشور حاکم نشده است.
حقيقت مطلب اين است که خلأ جدي نبود تفکر بسيجي در بين بسياري از مسئولان فرهنگي، اقتصادي، صنعتي و حتي سياسي ما احساس مي شود. اگر «تفکر بسيجي»در بين حاکمان جامعه ما ساري و جاري بود، قطعاً مشکلات جامعه ما بسيار کمتر بود و قدرت و نفوذ و تأثيرگذاري ما بر مناسبات جهاني، بسيار بيشتر بود.
عملکرد نهادهاي متولي بسط و ترويج تفکر بسيجي را چطور ارزيابي مي کنيد؟
-مختصر و ساده بگويم که اگر بخواهيم تفکر بسيجي را محدود به چند نهاد مشخص دولتي بکنيم، راه به جايي نمي بريم. هيچ نهادي متولي تفکر بسيجي نيست.اگر نيروي مقاومت را متولي تفکر بسيجي بدانيم، راه خطا رفته ايم. بسيج يک تفکر است، يک نگاه ديني به جهان و زندگي است. اين نگاه ديني به جهان و زندگي، متولي خاصي ندارد.تمام نهادهايي که به نوعي در عرصه فرهنگ ديني و گسترش ديني تلاش مي کنند، از حوزه هاي علميه گرفته تا مؤسسه هاي خصوصي و فردي که به سهم خود در ترويج فرهنگ ديني تلاش مي کنند، مي توانند مروج فرهنگ بسيجي باشند ما نه توقع داريم و نه شدني است که نهاد خاصي به اسم نيروي مقاومت بخواهد متولي بسيج و فرهنگ بسيجي باشد کما اينکه همه انسان ها، همه کساني که فرهنگ ديني و شيعي را پذيرفته اند و آشنا و عاشق آن شدند، مي توانند بسيجي باشند. چون تفکر بسيجي يک امر عمومي است و به تعبير حضرت امام (ره)«شجره طيبه است که اصلش ثابت و فرعش در سماء است».
به عنوان آخرين سؤال، بهترين راه شناخت بسيج و انديشه ي بسيجي چيست؟
بهترين راه براي آشنايي با تفکر بسيجي، مرور جدي صحيفه حضرت امام (ره)است.يعني اگر کسي مي خواهد بداند که فرهنگ بسيجي يعني چه، اگر بخواهد موقعيت خودش را درک کند، اگر بخواهد تأثيرات، قدرت و شرايط خودش و حتي آسيب شناسي تفکر بسيجي را درک کند، حتماً بايد به آرا و انديشه هاي احياگر اين تفکر مراجعه کند.
منبع:ماهنامه امتداد ش24




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.