سه محور و آفت دوره آخر الزمان
اما این تغییر و تحول در چه عرصه ای اتفاق می افتد در حکمت ۳۶۱ نهج البلاغه، سه حوزه ی تغییر پذیر، مورد بحث قرار گرفته است. امیر المومنین سه تغییر را در جامعه اسلامی، بصورت سه محور، بیان می فرمایند:
محور اول: اکتفا به پوسته ی قرآن
قرآںی که برای توضیح و تبیین آن، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، ۲۳ سال زحمت کشیدند و خون دل خوردند و اهل بیت علیهم السلام برای تبیین آن همواره در صدر موضوعات قرار دارد؛ موضوعی که حتی در آخرین لحظات زندگی شریفشان به آن وصیت نمودند؛ چنانکه در وصیت حضرت به حسنین علیهما السلام، بدان تصریح شده و حضرت فرمودند: «وَ اللَّهَ اللَّهَ فِی الْقُرْآنِ لَا یَسْبِقُکُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَیْرُکُمْ.»[1]خدا را خدا را در باره قرآن، نیاید که دیگران در عمل به آن از شما پیشى جویند...»
یکی از دغدغه اصلی حضرت در آخرین لحظات زندگی شان، آن است که مبادا غیر مسلمانان در عمل به قرآن بر مسلمانان سبقت بگیرند؛ معلوم می شود که ممکن است که مسلمانان عمل به قرآن را جدی نگیرند و این جزء دغدغه های جدی حضرت بوده است؛ و برای همین آنرا مطرح نموده اند.
اما حضرت در این حکمت ۳۶۱ نهج البلاغه، به زمانی اشاره می فرمایند که در آن از قرآن، جز خطی بیش باقی نمی ماند؛ یعنی تنها به ظاهرش اکتفا می شود؛ و به عمق آن و عمل بدان، اساساً از بین می رود؛ حضرت می فرماید: «یَأْتِی عَلَى اَلنَّاسِ زَمَانٌ لاَ یَبْقَى فِیهِمْ مِنَ اَلْقُرْآنِ إِلاَّ رَسْمُهُ...»
مردم را روزگارى رسد که در آن از قرآن جز نشان نماند و از اسلام جز نام آن.
در جامعه ای که از قرآن جز نشانی باقی نماند، یعنی اوج مظلومیت قرآن و فرامین آن؛ مهجوریت قرآن به معنای مهجوریت خدا در جامعه؛ چون قرآن کلام الهی است و وقتی قرآن، مهجور شود، یعنی کلام خدا مهجور شده است. و مهجوریت قرآن چیزی است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در روز قیامت، در بارگاه الهی از امت خود شکایت می کند؛ در سوره مبارکه فرقان می فرماید: «وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا»[2]
«و پیامبر عرضه داشت: «پروردگارا! قوم من قرآن را رها کردند...»
پس مهجوریتِ قرآن حتماً واقع می شود و با توجه به این حکمتِ امام، معلوم می شود که نوع مهجوریت قرآن، عدم استفاده ی صحیح از آن است؛ یعنی از قرآن فقط به عنوان ظاهر استفاده می شود؛ یعنی تنها برای تلاوت قرآن، آن هم در مجالس ختم، یا جزء مهریه ی زنان در مراسم عروسی، و غیره استفاده می شود، و یا حتی در خانه ها به عنوان تلاوت، و کسب ثواب، خوانده می شود؛ اما در زندگی ورود پیدا نکرده و در زندگی ها حضور ندارد.
دومین محور: اکتفا به پوسته اسلام
دومین محور مورد نظر حضرت که به عنوان دغدغه ی حضرت، مطرح شده است، باقی ماندن پوسته ی اسلام در زندگی مسلمانان است؛ حضرت در حکمت می فرمایند: «لاَ یَبْقَى فِیهِمْ... وَ مِنَ اَلْإِسْلاَمِ إِلاَّ اِسْمُهُ» «... و از اسلام جز نام آن باقی نماند...»اسلام زمانی نامی بیش از آن باقی نخواهد ماند، که فقط به ظاهر اسلام اکتفا می شود؛ یعنی تنها به ظواهر آن عمل شود؛ یا به ابتدائیات و حداقل های دین اکتفا می شود؛ یعنی اکتفا به دین حد اقلی؛ پس معلوم می شود که اکتفا به دین حداقلی، اساساً مورد تایید امام نبوده و باید به عمق دین و دینداری پرداخت و باید دنبال دین حداکثری بود؛ دین حداکثری، یعنی مسلمان تمام ابعاد اعتقادی و اخلاقی و احکامیِ دین را در زندگی به عنوان برنامه جامع دینی، قبول داشته باشد و سعی در پیاده کردن تمام ابعاد و شئون آن نماید؛
سومین محور: اکتفا به ظاهر نشانه های دین
در سومین محور، حضرت اشاره به کمرنگ شدن نشانه های دین، می پردازند و یکی از مهمترین نشانه ی دین، مسجد است که هم مکان مقدس است و هم محل فرود فرشتگان و هم راس امور جامعه اسلامی، است؛ این نشانه دین، بقدری مهم است که مهم ترین پایگاه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، به عنوان مقر فرماندهیِ جنگها، دادگاه برای قضاوتها، و امور مختلف مردم بشمار می آید.مسجد جایی است که تمام امور مسلمین از آنجا پیگیری می شود؛ حال اگر این پایگاه و محور و نشانه دین، از محوریت خارج شده و تنها به بنا و ساختمان و زینت های آن اکتفا گردد، معلوم می شود از آن کارایی و ارزش حقیقی و جایگاه اصلی خودش تنزل کرده است؛ و اینجاست که باید تاسف خورد و دغدغه ی اصلی آن توسط صاحب و مالک آن که امام جامعه است، بیان می شود؛ اینجاست که حضرت در این حکمت بدین مطلب تصریح می فرمایند: «وَ مَسَاجِدُهُمْ یَوْمَئِذٍ عَامِرَةٌ مِنَ اَلْبِنَاءِ خَرَابٌ مِنَ اَلْهُدَى...» «... در آن روزگار بناى مسجدهاى آنان از بنیان آبادان است و از رستگارى ویران...»
آبادی و ویرانی مسجد
حضرت دو مطلب در این فراز، بیان فرموده اند: یکی: آبادانی مسجد؛ که تنها در بنا و ساختمان سازی و زینت های آن، خلاصه می گردد؛ و دوم: ویرانی مسجد؛ که از لحاظ هدایت گری و هدایت پذیری، ویران است؛جای بسی تعجب است که مسجدی که محل هدایت انسان ها بود، در این دوره، محل عدم هدایت گردیده است؛ و مسجد، از این لحاظ ویران می شود؛ و زینت ها و فرش ها و بنای آن، تعمیر غیر ضروری و زینت بخشی غیر ضروری مسجد جزء کارهای اصلی، متولیان و تعمیر کنندگانِ مسجد، قرار می گیرد.
بدترین مردم اهل زمین
این ویرانی بقدری شدید است که متولیان و تعمیر کنندگان، بدترین مردم روی زمین قرار گرفته اند؛ و این بدین دلیل است که آنها، فتنه هایی را در مسجد پایریزی می کنند که نه تنها، خودشان در آن فتنه صحنه گردانی کرده، بلکه دیگران را نیز درگیر این فتنه کرده و اگر کسی بخواهد از آن جان سالم بدر برد، آنان را به این فتنه بر می گردانند؛ اینجاست که حضرت می فرمایند: «...سُکَّانُهَا وَ عُمَّارُهَا شَرُّ أَهْلِ اَلْأَرْضِ مِنْهُمْ تَخْرُجُ اَلْفِتْنَةُ وَ إِلَیْهِمْ تَأْوِی اَلْخَطِیئَةُ یَرُدُّونَ مَنْ شَذَّ عَنْهَا فِیهَا وَ یَسُوقُونَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنْهَا إِلَیْهَا...»«...ساکنان و سازندگان آن مسجدها بدترین مردم زمینند، فتنه از آنان خیزد و خطا به آنان درآویزد. آن که از فتنه به کنار ماند بدان بازش گردانند، و آن که از آن پس افتد به سویش برانند...»
نتیجه فتنه اهل مساجد
نتیجه این فتنه ی متولیان مساجد و تعمیر کنندگان آن است که خداوند چنان فتنه ای به جانشان می اندازد که حتی انسان های بردبار نیز از شدت آن فتنه، حیران خواهند شد؛ و حضرت شدت این مطلب را با قسمی بیان کرده اند که از قول خداوند می فرمایند: «... فَبِی حَلَفْتُ لَأَبْعَثَنَّ عَلَى أُولَئِکَ فِتْنَةً تَتْرُکُ اَلْحَلِیمَ فِیهَا حَیْرَانَ وَ قَدْ فَعَلَ وَ نَحْنُ نَسْتَقِیلُ اَللَّهَ عَثْرَةَ اَلْغَفْلَةِ...»«... به خود سوگند، بر آنان فتنه اى بگمارم که بردبار در آن سرگردان ماند و چنین کرده است، و ما از خدا مى خواهیم از لغزش غفلت درگذرد.»
پس باید این سه محور اساسی، قرآن و اسلام و مسجد را طبق معارف دین و سنت پیامبر و سنت امام، حفظ نمود؛ و گرنه به یکی از آفات سه گانه بیان شده دچار خواهیم شد.
پی نوشت: