بدانکه «شکر» عبارت است از قدردانی نعمت منعم. و آثار این قدردانی در قلب به طوری بروز کند؛ و در زبان به طوری؛ و در افعال و اعمال قالبیه به طوری. اما در قلب، آثارش از قبیل خضوع و خشوع و محبت و خشیت و امثال آن است. و در زبان، ثنا و مدح و حمد. و در جوارح، اطاعت و استعمال جوارح در رضای منعم، و امثال این است.
شرح چهل حدیث؛ ص 343
***
از فطریاتی که... همه عائله بشری... در آن موافق و متشرکند، تعظیم منعم وثنای او است،... تمام ثناها و تعظیمهایی که اهل دنیا از صاحبان نعمت و موالیان دنیاوی خود کنند، به همین فطرت الهیه است. تمام تعظیمها و اثنیه [ای] که متعلمان از دانشمندان و معلمان کنند نیز از این فطرت است...
ای بیچاره انسان محجوب که عمری در نعمتهای بی منتهای حق غوطه خوردی، و از رحمتهای بی کرانش برخوردار گشتی، و ولی نعمت خود را نشناخته، کورکورانه از دیگران ستایش کردی، و به ناکسان کرنش نمودی! آری، شکر مخلوق از وظایف حتمیه است، چنانچه فرموده اند: من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق (1) لکن از آن جهت که آنها را خداوند وسایل بسط نعمت و رحمت مقرر فرموده؛ نه آن که با شکر آنها از خالق ورازق حقیقی محجوب گردی؛ چه که این عین کفران نعمت ولی نعم است.
شرح حدیث جنود عقل و جهل؛ ص 185
***
وقتی کار برای خدا باشد، ما چه پیروز بشویم، کارمان برای خداست، ما تکلیف ادا کردیم. ما می خواهیم تکلیفمان ادا بشود، دنبال این نیستیم که یک منصبی به دست بیاوریم، شماها نیستید. و ما می دانیم که از عهده ی شکر خدا نمی توانیم به در بیاییم. من خودم را عرض می کنم؛ من شهادت می دهم که خودم تاکنون دو رکعت نماز برای خدا نخوانده ام، هرچه بوده برای نفس بوده. دلیلش هم این است که چنانچه جنت و ناری نباشد، آیا ما باز همان طور مشغول می شویم به دعا یا خیر؟ دعای ما آنی که هست برای این است که خدای تبارک و تعالی به ما عنایت کند و به ما روزی کند بهشت را و محترز کند از جهنم. آنی که غایت آمال ماست همین است و الا برای خدا آن وقت معلوم می شود که اگر کلید بهشت و جهنم را به شما بدهند و بگویند که شما مختارید و هیچ کس از شما به جهنم نمی رود، هیچ کس از شما هم از بهشت محروم نیست، آن وقت آیا ما باز قیام می کردیم به دفع شهوات؟ قیام می کردیم به خواندن نماز؟ اینها پیش خود ماست. من خودم می دانم که نیست این جور؛ نیستم این طور.
صحیفه امام؛ ج20، ص 280
***
ما باید خدمتگزار باشیم، واقعا خدمتگزار باشیم و هرچه خدمت بکنیم باز کم است.ما که شکر خدا را نمی توانیم بجا بیاوریم، برای اینکه کوچکتریم از اینکه شکر خدا را به جا بیاوریم، لکن شکر این ملت قهرمان و مظلومان همان شکر خداست. کسی که شکر اینها را به جا نیاورد، شکر خدا را به جا نیاورده است، برای اینه اینها بندگان خدا هستند، اینها کسانی هستند که برای خدا دارند خدمت می کنند به این کشور و شکر این است که ما به آنها خدمت بکنیم، هر کس در هر مقامی که هست خدمت بکند.
منبع: صحیفه امام؛ ج20، ص 126
/س
شرح چهل حدیث؛ ص 343
***
از فطریاتی که... همه عائله بشری... در آن موافق و متشرکند، تعظیم منعم وثنای او است،... تمام ثناها و تعظیمهایی که اهل دنیا از صاحبان نعمت و موالیان دنیاوی خود کنند، به همین فطرت الهیه است. تمام تعظیمها و اثنیه [ای] که متعلمان از دانشمندان و معلمان کنند نیز از این فطرت است...
ای بیچاره انسان محجوب که عمری در نعمتهای بی منتهای حق غوطه خوردی، و از رحمتهای بی کرانش برخوردار گشتی، و ولی نعمت خود را نشناخته، کورکورانه از دیگران ستایش کردی، و به ناکسان کرنش نمودی! آری، شکر مخلوق از وظایف حتمیه است، چنانچه فرموده اند: من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق (1) لکن از آن جهت که آنها را خداوند وسایل بسط نعمت و رحمت مقرر فرموده؛ نه آن که با شکر آنها از خالق ورازق حقیقی محجوب گردی؛ چه که این عین کفران نعمت ولی نعم است.
شرح حدیث جنود عقل و جهل؛ ص 185
***
وقتی کار برای خدا باشد، ما چه پیروز بشویم، کارمان برای خداست، ما تکلیف ادا کردیم. ما می خواهیم تکلیفمان ادا بشود، دنبال این نیستیم که یک منصبی به دست بیاوریم، شماها نیستید. و ما می دانیم که از عهده ی شکر خدا نمی توانیم به در بیاییم. من خودم را عرض می کنم؛ من شهادت می دهم که خودم تاکنون دو رکعت نماز برای خدا نخوانده ام، هرچه بوده برای نفس بوده. دلیلش هم این است که چنانچه جنت و ناری نباشد، آیا ما باز همان طور مشغول می شویم به دعا یا خیر؟ دعای ما آنی که هست برای این است که خدای تبارک و تعالی به ما عنایت کند و به ما روزی کند بهشت را و محترز کند از جهنم. آنی که غایت آمال ماست همین است و الا برای خدا آن وقت معلوم می شود که اگر کلید بهشت و جهنم را به شما بدهند و بگویند که شما مختارید و هیچ کس از شما به جهنم نمی رود، هیچ کس از شما هم از بهشت محروم نیست، آن وقت آیا ما باز قیام می کردیم به دفع شهوات؟ قیام می کردیم به خواندن نماز؟ اینها پیش خود ماست. من خودم می دانم که نیست این جور؛ نیستم این طور.
صحیفه امام؛ ج20، ص 280
***
ما باید خدمتگزار باشیم، واقعا خدمتگزار باشیم و هرچه خدمت بکنیم باز کم است.ما که شکر خدا را نمی توانیم بجا بیاوریم، برای اینکه کوچکتریم از اینکه شکر خدا را به جا بیاوریم، لکن شکر این ملت قهرمان و مظلومان همان شکر خداست. کسی که شکر اینها را به جا نیاورد، شکر خدا را به جا نیاورده است، برای اینه اینها بندگان خدا هستند، اینها کسانی هستند که برای خدا دارند خدمت می کنند به این کشور و شکر این است که ما به آنها خدمت بکنیم، هر کس در هر مقامی که هست خدمت بکند.
منبع: صحیفه امام؛ ج20، ص 126
/س