امیرمؤمنان (ع) که او را به حق میتوان امام اهل یقین دانست در مورد بلای تحیر و شک میفرمایند:
«تباه کننده ترین چیز ، شکّ و تردید است.»[1]
حس ناکامی محصول همین شک و تردید است. حسی که افسردگی و رنج روحیاش سالهای سال و تا زمانی که آدمی تکلیفش را با خودش روشن نکند روان انسان را رها نخواهد کرد و باز این کلام علی (ع) است که واقعیت شک و تردید و تحیر را به انسان نشان میدهد آنجا که میفرماید:
«کیست نا کام تر از آن است که از یقین دست کشید و به شکّ و حیرت روى آورده ؟!»[2]
حس ناکامی و سرخوردگی ناشی از آن حس عداوت با همه هستی را در وجود انسان میپروراند و آدمی همه هستی را مقصر بیچارگیهای خود میداند و از این کینه و عداوت بیپایه روح و روانش دائماً در عذاب است امیرمؤمنان در مورد تأثیر کینه بر روح انسان میفرماید:
کینهتوز، روحش در عذاب است و اندوهش دو چندان.[3]
انسانی که از دریچه تحیر به کینه رسیده است به دست خود هر آنچه دارد به آتش خواهد کشید نقل است که کشاورزی زمین حاصلخیزی داشت که گندمهای فراوانی از آن برداشت میکرد و محصولش زبانزد خاص و عام بود.
هنگام برداشت محصول بود. شبی از شبها روباهی وارد گندمزار شد و بخش کوچکی از مزرعه را لگدمال کرد و به پیرمرد کمی ضرر زد. پیرمرد کینه روباه را به دل گرفته بود، بعد از چند روز روباه را به دام انداخت و تصمیم گرفت از حیوان انتقام بگیرد. برای این کار مقداری پوشال را به روغن آغشته کرده به دم روباه بست و آتش زد! روباه شعلهور در مزرعه به اینطرف و آن طرف میدوید و کشاورز بختبرگشته هم به دنبالش! در این تعقیب و گریز، گندمزار پیرمرد به خاکستر تبدیل شد! این دقیقاً همان بلایی است که آدمهای متحیر و سرگردان با کینه بیدلیلی که از هستی به دل گرفتهاند بر سر زندگیشان میآورند.
کینه و عداوت با همه چیز و همه کس سوء خلق میآورد و این قدمی دیگری است که انسان متحیر به سمت نابودی بر میدارد سوء خلق وجهه و اعتبار اجتماعی انسان را نابود میکند و باعث میشود تا آدمی در دنیایی که همه بهنوعی به یکدیگر تکیه کردهاند تنها بماند در واقع بد اخلاقی بیش از آنکه دیگران را آزاد بدهد خود فرد را میآزارد امام صادق (ع) در مورد اثر سوء خلق بر خود انسان میفرماید:
«هر کس بداخلاق باشد، خودش را شکنجه و آزار مى دهد.»[4]
نقل است که در بازار بغداد مردی بود که با آنکه سن بالایی داشت هیچ کس او را تحویل نمیگرفت و به او سلام نمیکرد روزی مردی باتقوا از بازار بغداد میگذشت که متوجه این برخورد با آن پیرمرد شد و با ناراحتی به جوانهایی که آنجا بودند اعتراض کرد جوانها بدون هیچ توضیحی از او خواستند تا او سلامی به آن پیرمرد بکند، مرد باتقوا رو به پیرمرد که گوشه بازار نشسته بود کرد و سلام گرمی کرد که بهیکباره پیرمرد برآشفت و با فریاد به او گفت «لم یکلفنی علی ما لا یطیقنی» مرد رهگذر تازه فهمید چه چیزی باعث بیاعتنایی مردم به پیرمرد شده است.
انزوای قطعه دیگری از این دومینوی تلخ است انسان متحیر به حس ناکامی دچار شده و حس ناکامی برایش عداوت و کینه و عداوت و کینه سوء خلق به همراه دارد و سوء خلق به انزوا میکشد. همانطور که انسانشناسها و فلاسفه میگویند انسان موجودی مدنی و اجتماعی است و موجودی که مدنی بودن ذاتی و یا لا اقل عرض لاینفک اوست در صورت انزوا میمیرد هرچند بهظاهر زنده باشد. نکته جالب این است که انزوا و حتی جدا شدن از جمع دوستان آنقدر درآور است که در تمامی مکاتب حقوقی به عنوان یک مجازات شناختهشده که به آن تبعید یا نفی بلد میگویند و قرآن نیز برای بعضی از جرائم این مجازات را در نظر گرفته است.
افسردگی محصول همان انزوایی است که بهدستآمده از سوء خلقی است که برآمده از عداوت و کینه ناشی از حس ناکامی است. افسردگی اگر درمان نشود یعنی پایان و شاید به همین دلیل است که اهلبیت از افسردگی و هر چیزی که آن ختم میشود به خدا پناه میبردند امام سجاد (علیهالسلام) در دعای ابوحمزه ثمالی از افسردگی و لوازم آن به خدا پناه برده و میفرماید:
«خدایا به تو پناه میبرم از کسالت، سستی و حزن و... و همه زشتیهایی که از اینها سر چشمه میگیرد.» [5]
و این دومینوی تلخ تا تباهی انسان ادامه خواهد داشت و اینها همه محصول تحیر و سرگردانی است؛ اما آنچه مهم و مسلم است این است که بیماری تحیر مثل بیماریهای جسمی نیست که با چند قرص و یک آمپول قابلدرمان باشد بلکه درمان آن به فرایندی واقعی نیاز دارد که به واسطه آن نظام و شیوه زندگی فرد تغییر کند و از حالت منفعل و راکد به حالت فعال و متحرک در بیاید که این فرایند از سه بخش حسابرسی هدفگذاری و برنامهریزی تشکیل شده است.
پینوشت:
[1] أهلَکُ شَیءٍ الشَّکُّ و الارتِیابُ ؛ غرر الحکم، حدیث شماره ۳۳۱۸
[2] مَن أخیَبُ مِمَّن تَعَدَّى الیَقینَ إلَى الشَّکِّ و الحَیرَةِ ؟! ؛ غرر الحکم، حدیث شماره ۸۰۸۴
[3] اَلْحَقودُ مُعَذَّبُ النَّفْسِ، مُتَضاعَفُ لهَمِّ. غررالحکم، حدیث شماره 1962
[4]مَن ساءَ خُلقُهُ عَذَّبَ نَفسَهُ. کافى، ج2، ص321، ح4
[5] اللّهمّ إنّى أعوذ بک من الکسل و الفشل و الهّمّ... مفاتیح الجنان، دعای ابوحمزه ثمالی