در قصهٔ خلقت انسان، نکتهای که خیلی جلبتوجه میکند، پیدایش اولین دشمن است. اولین کسی که به خودش جرئت داد در برابر فرمان الهی مبنی بر سجده در مقابل حضرت آدم علیهالسلام بایستد؛ آن هم با دلیلی خودساخته:
قَالَ مَا مَنَعَکَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ * قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا یَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ فِیهَا فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِینَ؛ [خداوند به او] فرمود: «در آن هنگام که به تو فرمان دادم، چه چیز تو را مانع شد که سجده کنی؟» [شیطان] گفت: «من از او بهترم؛ مرا از آتش آفریدهای و او را از گل!» [خداوند] فرمود: «از آن [مقام و مرتبهات] فرود آی! تو حقّ نداری در آن [مقام و مرتبه] تکبّر کنی! بیرون رو که تو از افراد پست و کوچکی!»[1]
دشمنی که به خاطر آن تکبر بزرگ از درگاه خداوند رانده شد و پس از آن قسم خورد که تا روزی که زنده است، تلاش کند تا نسل انسان را فریب دهد و آنها را در جهنم همراه خود کند. همان دشمنی که تمامی انبیاء و اوصیاء از شر او به خداوند پناه بردهاند و در قرآن هم بارها این دستور به ما داده شده است. به همین دلیل است که امام سجاد علیهالسلام در فراز بعدی دعای خود برای فرزندان، به خداوند چنین عرضه میکند:
وَ اعِذْنى وَ ذُرِّیَّتى مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ؛ و مرا و اولاد مرا از شیطان راندهشده حفظ کن[2].
نکتهای که خوب است بدانید این است که دعای 25 صحیفه سجادیه که دعای امام سجاد علیهالسلام برای فرزندان است، دو بخش است. بخش اول آن که فرازهای آن را در قطعههای قبلی خواندیم، مستقیماً مربوط به فرزندان بود که یکسوم از دعا را تشکیل میدهد؛ اما از این فراز تا انتهای دعا یعنی دوسوم باقیمانده، تماماً راجع به شیطان است؛ همان شیطانی که خداوند در قرآن تصریح فرموده دشمن ماست و با گروهش تلاش میکند تا ما را جهنمی کند؛ اما عدهای حواسشان به وجود این دشمن خطرناک نیست:
إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوّاً إِنَّمَا یَدْعُو حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِیرِ؛ البتّه شیطان دشمن شماست، پس او را دشمن بدانید؛ او فقط حزبش را به این دعوت میکند که اهل آتش سوزان (جهنّم) باشند![3]
این مسئله نشان میدهد که نقش شیطان در شکست والدین در مسیر تربیت، خیلی پررنگتر از آنی است که تصور میشود و زیادند والدینی که سعی کردهاند تا قدمها را درست بردارند، اما غفلت از شیطان باعث شده تا نتوانند به مقصود برسند.
شیطانشناسی
ازآنجاکه این قطعات، قطعات پایانی این بخش است و در آن صحبت از شیطان رجیمی شده که یکی از مهمترین موانع در مسیر تربیت است، لازم است با این موجود بیشتر آشنا شویم. آشنا شویم تا بتوانیم در مسیر تربیت، با استفاده امکاناتی که خداوند به ما عنایت کرده، بهتر با او و فریبهای او مقابله کنیم. در ادامهٔ این قطعه و قطعه بعدی، راجع به چند موضوع بهصورت بسیار مختصر خواهیم خواند: چند اصل مهم در مورد شیطان، روشهای فریب شیطان و امکانات انسان در برابر شیطان.
چند اصل مهم در مورد شیطان
اصل اول
طبق آیات قرآن و روایات نظام گمراهی در دنیا بر محوریت شیطان است و شیطان رهبری جریان باطل را دارد و هر شر و پلیدی به نحوی به شیطان مستند است. البته خود شیطان هم به عزت خداوند قسم خورده است که تمامی بندههای خداوند را گمراه کند و در مقابل هم خداوند قسم خورده که جهنم را از او و پیروانش پر کند. در چندین نقطه از قرآن کریم به این مضمون اشاره شده است:قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ * إِلاَّ عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ قَالَ فَالْحَقُّ وَ الْحَقَّ أَقُولُ * لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْکَ وَ مِمَّنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ أَجْمَعِینَ؛ گفت: «به عزّتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم کرد، مگر بندگان خالص تو، از میان آنها!» فرمود: «به حق سوگند و حق میگویم که جهنّم را از تو و هرکدام از آنان که از تو پیروی کند، پر خواهم کرد!»[4]
و همچنین در سوره حجر که در هر دو موضع نیز به استثناء شدن بخشی از بندههای خالص خدا اشاره شده است:
قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ * إِلاَّ عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ * قَالَ هٰذَا صِرَاطٌ عَلَیَّ مُسْتَقِیمٌ * إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغَاوِینَ * وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِینَ؛ گفت: «پروردگارا! چون مرا گمراه ساختی، من (نعمتهای مادّی را) در زمین در نظر آنها زینت میدهم و همگی را گمراه خواهم ساخت، مگر بندگان مخلصت را.» فرمود: «این راه مستقیمی است که بر عهده من است [و سنّت همیشگیام] که بر بندگانم تسلّط نخواهی یافت؛ مگر گمراهانی که از تو پیروی میکنند؛ و دوزخ، میعادگاه همه آنهاست!»[5]
اصل دوم
شیطان انس و جن را تحت ولایت خود درمیآورد، گرچه ممکن است بعضی انسانها با توجه به ظرفیتشان، قدرتمندتر از شیطان، نقشه انحراف را پیش ببرند. همچنین شیطان در هرلحظه و هر جا حضور دارد و بهواسطه دشمنی و کینه بیپایانی که با انسان دارد حتی لحظهای حاضر نیست از گمراهی انسان دست بردارد تا همراه خود انسانها را هم به جهنم بکشاند. شیطان در گمراهی خستگیناپذیر و بسیار پرتلاش است و از ناراحتی و اذیت انسان لذت میبرد. در قرآن کریم در آیات مختلفی اشاره شده که از شیطان از خداوند خواست که تا روز قیامت برای فریب انسانها مهلت داشته باشد که البته با درخواست او موافقت نشد:قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ * قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ * إِلَى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ؛ [شیطان] گفت: «پروردگارا! مرا تا روز رستاخیز مهلت ده [و زنده بگذار!]» [خداوند] فرمود: «تو از مهلت یافتگانی! [امّا نه تا روز رستاخیز، بلکه] تا روز وقت معیّنی.»[6]
اصل سوم
شیطان فقط وسوسه و راهنمایی به شر میکند و اینطور نیست که کسی را مجبور به انجام کاری کند. همچنین تسلط شیطان بر انسان ابتدایی نیست بلکه این ولایت پس از دوری از ذکر الله صورت میگیرد؛ و درنتیجه انسانها نیز با پذیرش این ولایت جزء حزب شیطان قرار میگیرند. در قرآن کریم پیرامون برخورد شیطان با فریبخوردگانش در روز قیامت، آمده است:وَ قَالَ الشَّیْطَانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَ مَا کَانَ لِی عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلاَ تَلُومُونِی وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ مَا أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَ مَا أَنْتُمْ بِمُصْرِخِیَّ إِنِّی کَفَرْتُ بِمَا أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِینَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ؛ و شیطان، هنگامی که کار تمام میشود، میگوید: «خداوند به شما وعده حق داد؛ و من به شما وعده [دروغ و باطل] دادم و تخلّف کردم! من بر شما تسلّطی نداشتم، جز اینکه دعوتتان کردم و شما دعوت مرا پذیرفتید! بنابراین، مرا سرزنش نکنید؛ خود را سرزنش کنید! نه من فریادرس شما هستم و نه شما فریادرس من! من نسبت به شرک شما درباره خود که از قبل داشتید، [و اطاعت مرا همردیف اطاعت خدا قرار دادید] بیزار و کافرم!» مسلّماً ستمکاران عذاب دردناکی دارند![7]
اصل چهارم
شیطان دشمن بیرونی انسان و نفس اماره دشمن درونی است و القائات نفس اماره در طول القائات شیطان میباشند. روح انسان بهگونهای است که در مقابل بیگانه مقاومت میکند؛ اما به خاطر دوست داشتن خودش، در برابر فریبهای درونی خود رام و مطمئن است. شیطان راهی برای وسوسه و تسلط بر انسان ندارد مگر از طریق هوای نفس انسان. پس نفس اماره راه ورود شیطان است که اگر بسته شود شیطان از کار میافتد. نکته جالب اینجاست که چهبسا شیطان چیزی را در انسان القاء میکند و انسان بهواسطه هوش و عقل کاملتر خود آن را پرورش داده و تکمیل میکند درحالیکه عقل شیطان به آن نمیرسیده، پس شیطان برای تحقق اهدافش از آن استفاده میکند، یعنی از انسان تعلیم میگیرد. برای درک بهتر جایگاه نفس اماره کافی است به این توجه کنید که حتی پیامبری مانند حضرت یوسف هم از شر آن به خداوند پناه میبرد:وَ مَا أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّی إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَحِیمٌ؛ من هرگز خودم را تبرئه نمیکنم که نفس [سرکش] بسیار به بدیها امر میکند؛ مگر آنچه را پروردگارم رحم کند! پروردگارم آمرزنده و مهربان است[8].
حتماً ادامه مطالب مربوط به شیطانشناسی را در قطعه بعد بخوانید.
پینوشت
[1]. سوره اعراف، آیات 12 و 13.[2]. صحیفه سجادیه، صفحه 122، دعای 25.
[3]. سوره فاطر، آیه 6.
[4]. سوره ص، آیات 82 تا 85.
[5]. سوره حجر، آیات 39 تا 43.
[6]. سوره حجر، آیات 36 تا 38 و سوره ص، آیات 79 تا 81.
[7]. سوره ابراهیم، آیه 22.
[8]. سوره یوسف، آیه 53.