1. منظور از پذیرش در مراحل درمان تکبر چیست؟
2. تأمل در درمان تکبر به چه معناست؟
3. چگونه میتوان در شخص متکبر، تعهد درمانی ایجاد کرد؟
4. منظور از مرحله اقدام در درمان تکبر چیست؟
تا فردی اصل وجود مشکل را قبول نداشته باشد برای درمان آن گام برنخواهد داشت اکنون که با کلیاتی دربارهی تکبر آشنا شدیم، و نیز نشانگان، پیامدها و ریشههای تکبر را نیز تا حدی شناختیم، هنگام آن رسیده است که با یک برنامهریزی درست و منطقی برای درمان این رذیلهی اخلاقی بکوشیم. همانگونه که خوانندگان گرامی میدانند در درجهی اول اهمیت، تضرع به درگاه خداوندی و توسل به اولیای الهی برای خلاصی یافتن از این رذیله بسیار اهمیت دارد. البته در کنار این ارتباط معنوی لازم و ضرور، خود فرد نیز باید تلاشهای لازم را در راستای درمان این اخلاق مذمور به عمل آورد.
روش درمانیای که در ادامه ارائه میشود، براساس پنج مرحله تدوین یافته است، که از پذیرش آغاز میشود و تا نگهداشت ادامه مییابد.
مرحلهی اول: پذیرش
برخی افراد با اینکه این صفت رذیله را دارند، اما وجود آن را در خود انکار میکنند. در گام اول لازم است به شخص متکبر راهکارهایی ارائه شود تا به کمک آنها بتواند از وجود این صفت در خود آگاه شود و از انکار بیدلیل صفت تکبر در وجود خود دست بردارد. به بیان دیگر تا فردی اصل وجود مشکل را قبول نداشته باشد برای درمان آن گام برنخواهد داشت.پیش از اینکه بدانیم چگونه میتوان به یک متکبر کمک کرد تا بپذیرد در او صفت کبر وجود دارد، لازم است ابتدا دو نشانهی انکار تکبر را در افراد بیان کنیم:
1. از دریافت اطلاعات دربارهی تکبر و مسائل مربوط به آن پرهیز میکنند؛
2. با بهرهگیری از برخی سازوکارهای دفاعی مانند انکار، (1) فرافکنی (2) و دلیلتراشی، (3) وجود تکبر را در خود منکر میشوند.
گفتنی است که برخی افراد نیز هزینهی روانی درمان تکبر را بیشتر از هزینهی نپرداختن به آن برآورد میکنند و از همینرو از رویارویی با اینگونه مباحث میپرهیزند.
گامهای لازم جهت پذیرش مشکل
متکبری که کبر خود را انکار میکند، میتواند با توجه به روشهای ذیل وجود صفت کبر را در خود بپذیرد:تا فردی اصل وجود مشکل را قبول نداشته باشد برای درمان آن گام برنخواهد داشت
1. ایجاد هشیاری
در این قسمت به فرد کمک میشود که با سازوکارهای دفاعی خود دربارهی انکار تکبر آشنا شود. برای مثال به او گوشزد میشود که انکار، فرافکنی، دلیلتراشی و ... از راهکارهاییاند که ناخودآگاه انسان برای انکار یک مشکل از آنها بهره میبرد.افزایش آگاهی دربارهی این دفاعهای غیرمنطقی سبب میشود تا فرد سالم، وجود کبر را در خود تشخیص دهد و در ادامه انگیزههای او برای شناخت علل، پیامدها و راهحلهای درمان تکبر برانگیخته شود. البته در مواردی که تکبر عمیق در کسی وجود دارد، نیاز به مشاوره است چرا که گاهی مواجهه دادن چنین افرادی با دفاعهایشان، ممکن است موجب وخامت اوضاع و قطع ارتباط درمانی شود.
راهبردهای ایجاد هشیاری
1. نگاه به درون:
فرد حالات درونی خود را مورد ملاحظه قرار دهد و با توجه به نشانههایی که برای کبر بیان شد، ملاحظه کند که آیا نشانگان این صفت در او دیده میشوند یا خیر؛2. نگاه به بیرون:
فرد پیامدهای بیرونی رفتار خود را در جمع دوستان و خانواده بررسی کند. توجه به ضررهایی که از ناحیهی تکبر متوجه روابط او با دیگران شده است، میتواند شخص را نسبت به اصل وجود این مشکل در خودش یاری رساند؛3. نظارت دیگران:
در نگاه به بیرون خود است که فرد رفتارش با دیگران را ارزیابی میکند؛ ولی در دیگر کنترلی، فرد میتواند از دوستان منصف و امین یا افرادی از خانوادهی خود که واقعاً قصد یاری او را دارند، کمک بگیرد تا مدتی رفتار او را به صورت غیرمستقیم زیر نظر داشته باشند و وجود و عدم وجود نشانههای کبر را در او برایش بیان کنند؛4. مطالعات تاریخی:
فرد با مطالعهی الگوهای تاریخی تواضع و تکبر میتوان مقایسهای بین رفتارهای خود و آنها در جهت کشف این رذیله در خود انجام دهد. این مقایسه، گاهی در تشخیص نشانگان مشترک بین خودش و مصادیق تاریخی بسیار مؤثر است.2. برانگیختگی هیجانی
در مرحلهی افزایش هشیاری، با دادن اطلاعات به فرد، بینش او دربارهی چالشهای دنیوی و اخروی فراروی متکبران تقویت میشود؛ اما این کافی نیست. تحریک هیجانی، در حقیقت انگیزههای فرد را در جهت کنترل و درمان صفت تکبر افزایش میدهد. برای مثال شخصی که متوجه شود سرانجام تکبر کفر و ورود به آتش جهنم است، هیجان ترس در او انگیخته میشود و در نتیجه، انگیزهی او برای درمان تکبر افزایش مییابد. برای تولید انگیختگی هیجانی، افزون بر توجهی که به پیامدهای مثبت و منفی درمان و عدم درمان تکبر میشود، از تکنیکهای هشداردهندهای هم برای افزایش آن استفاده میشود؛ مانند نمونهی زیر:زمانی که به حمام رفتهاید، فقط آب داغ را باز کنید، که معمولاً دمایی بین شصت تا هفتاد درجه در آبگرمکنهاست. بعد زیر آن بروید و ببینید تا چه حد زیر آن تاب میآورید. مطمئن باشید که به چند ثانیه هم نخواهد رسید! اگر میگویید نه، میتوانید امتحان کنید. آری، ما تحمل این حرارت را نداریم؛ آن هم حرارت آبی را که به دست خود گرم کردهایم! این ضعف در سوختن، هیجان ترس از عذاب را در ما حسی میسازد، و زمانی این هیجان بیشتر تقویت میشود که بدانیم عذابی که آتشش را قهر خدا گرم کرده، یقیناً با آتشهای دنیایی قابل مقایسه نیست. وقتی به این مرحله رسیدیم، یاد این مضمون روایات میافتیم که یکی از علل این عذاب دردناک، تکبر است.
در این قسمت نمیتوان از نقش رسانه در تولید فیلمهایی دربارهی تکبر غافل ماند؛ برنامههایی که بتوانند به گونهای شایسته به ضررهای دنیوی و اخروی تکبر در زمینههای مختلف فردی و اجتماعی اشاره کنند.
گاه انگیختگی هیجانی با یک مقایسهی بجای فرد با مصادیقی از متکبران و پیامدهای رفتاری آنها صورت میپذیرد. برای مثال شهید رجایی با یک مقایسهی بجا بین موقعیت اجتماعی بالای خود با قبلیها و اینکه آنها با بیتوجهی به برخی زمینههای تکبر به کجا رسیدهاند، انگیزهی خود را برای مبارزه با تکبر افزایش داده است. به این داستان توجه فرمایید:
با بالا بردن سطح همدلی، شخص متکبر خود را به جای اطرافیان میگذارد و این را تصور میکند که اگر دیگران در برابر او رفتاری متکبرانه داشته باشند، چه حالی میشود یک روز که در دفتر نشسته بودم، دیدم منشی آقای رجایی (رحمه الله) یک پرتقال برای ایشان پوست کند و به داخل اتاق بُرد. وقتی برگشت، دیدم حالت خاصی پیدا کرده است. پرسیدم: چه اتفاقی افتاد؟ گفت: آقای رجایی خیلی کار میکند و اصلاً حواسش به خودش نیست. من از اینرو پرتقال پوست کندم که میل کند؛ اما تا چشمش به بشقاب افتاد گفت: اگر این میوه برای همه است، من هم میخورم، وگرنه نمیخورم؛ چون شاه و بنیصدر هم از اول روحیهی شاهی و بنیصدری نداشتند، بلکه با برخورد اطرافیان خود که اول یک گلابی، بعد دو پرتقال برای آنها پوست کندند، دچار این غرور و نفسانیات شدند و این حالت فرعونی در آنها ایجاد شد. پس شما کاری نکنید که من نیز به سرنوشت آنها دچار شوم. (4)
با بالا بردن سطح همدلی، شخص متکبر خود را به جای اطرافیان میگذارد و این را تصور میکند که اگر دیگران در برابر او رفتاری متکبرانه داشته باشند، چه حالی میشود
3. ارزیابی مجدد محیطی
روشن است که رفتار متکبرانه دارای آثار مخرب و منفی در روابط اجتماعی و فردی است. لازم است فرد متکبر، به اثرهای منفی تغییر ندادن و اثرهای مثبت تغییر دادن رفتار خود بر دیگران، توجه کند. برای این کار هم توجه به پیامدهای منفی اجتماعی که گریبانگیر متکبر میشود، مؤثر است و هم میتوان به منظور ارزیابی مجدد محیطی از دو راهبرد کمک گرفت:1. مشق همدلی:
با بالا بردن سطح همدلی، شخص متکبر خود را به جای اطرافیان میگذارد و این را تصور میکند که اگر دیگران در برابر او رفتاری متکبرانه داشته باشند، چه حالی میشود. زمانی که فرد خود را جای دیگران میگذارد، آسانتر میتواند به وجود رفتار متکبرانه در خود پی ببرد. ریشهی این تکنیک در واقع فرمایش گهربار امیر مؤمنان (علیه السلام) است که هرچه را برای خود میپسندی، برای دیگران نیز بپسند و هرچه را برای خود نمیپسندی، برای دیگران نیز نپسند؛بیشتر بخوانید: آثار سوء تکبر
2. نگاهی به فرصت سوزیها:
پیشنهاد ما این است که برای این تمرین حتماً از قلم و کاغذ استفاده فرمایید. خود نوشتن تا حد بسیاری به شما در اجرای درست این مرحله کمک میکند. چه بنویسیم؟ فرصتهایی را بنویسید که در طول زندگی برای پیشرفت معنوی یا دنیایی داشتهاید و بر اثر تکبر از دست دادهاید. برای مثال چه بسا فرصت یک رقابت صمیمی یا همکاری موفق با شخصی را از خود گرفتهاید؛ فرصت پرسیدن یک سئوال ساده که بسیار به دردتان میخورده، ولی بر اثر احساس تکبر از پرسیدنش چشمپوشی کردهاید؛ یا فرصت گفتن یک «معذرت میخواهم» بجا به دوست، همکار یا همسر که برای شیرین شدن رابطهتان میتوانسته بسیار سودمند باشد.مرحلهی دوم: تأمل
در مرحلهی قبل، با توجه به راهکارهایی که ارائه شد، شخصی که منکر وجود تکبر در خود بود، به این دیدگاه میرسد که «در من تکبر هست»؛ اما این کافی نیست. توقف فرد در این مرحله، نه تنها مشکل را حل نمیکند، بلکه بر عمق مشکل میافزاید. تصور کنید فردی پس از آنکه متوجه شد افکار و رفتارهایش متکبرانه است، هیچ تصمیمی برای تغییر این مشکل نگیرد. در حقیقت او دارای علم بیعمل شده است. روشن است که خود این حالت اگر بدتر از زمانی نباشد که فرد نمیدانست متکبر است، بهتر از آن نخواهد بود.تکبر در سخن گفتن، تکبر در راه رفتن، نصیحت و حرف حق دیگران را نپذیرفتن و انتظار احترام و سلام از دیگران دانستن میتوانند اهداف خرد برنامهی درمانی در نظر گرفته شوند در مرحلهی تأمل، فرد آمادهی تعمق فکری و تصمیمگیری در جهت درمان صفت رذیلهی کبر میشود. مطلبی که در این قسمت مطرح میشود، ترس مبهمی است که در آغاز، متکبران گرفتارش میشوند و ممکن است همین، آنها را از ادامهی درمان باز دارد: «اگر من رفتار متکبرانهام را کنار بگذارم، موقعیتهای کنونی را از دست خواهم داد». برای مثال ممکن است مدیری متکبر تصور کند اگر تکبرش را کنار بگذارد، دیگر کارمندانش از او فرمانپذیری لازم را نخواهند داشت؛ یا مردی متکبر تصور کند اگر من با همسرم قاطع و با تکبر رفتار نکنم، او از این رفتار سوء استفاده خواهد کرد. بسیاری از متکبران تاریخ نیز در این مرحله گیر کردهاند؛ یعنی با اینکه متوجه رفتارهای متکبرانهی خود و پوچ بودن آنها شدهاند، از ترس به خطر افتادن موقعیتهایی که به نظرشان با تکبر به دست آوردهاند، به دنبال درمان تکبر نرفتهاند.
لازم است برای پیمودن موفق این مرحله، کارهایی انجام شود:
تکبر در سخن گفتن، تکبر در راه رفتن، نصیحت و حرف حق دیگران را نپذیرفتن و انتظار احترام و سلام از دیگران دانستن میتوانند اهداف خرد برنامهی درمانی در نظر گرفته شوند
1. هدفگذاری
روانشناسان بر این باورند که اهداف را میتوان براساس اهمیت و مدت زمان لازم برای دستیابی به آنها، به سه بخش تقسیم کرد: الف) اهداف بلندمدت: این اهداف نقطهی اوج هدفگذاریها و اصلیترین هدفهای یک فرد هستند؛ ب) هدفهای میانی: اینها اهدافی که باید پیش از رسیدن به یک هدف اصلی تأمین شوند؛ ج) هدفهای جزئی: به نوعی میتوان اینها را نخستین قدمهای لازم برای رسیدن به اهداف میانی دانست.برای تطبیق مبحث پیش گفته بر هدفگذاری برای رفع تکبر، میتوان چنین گفت: هدفی اصلی و بلندمدت از درمان رذایل اخلاقی که تکبر یکی از آنهاست، بندگی خداوند است. با این حال، لازم است در جهت رسیدن به این هدف اصلی، شخص هدفهای میانی خود را نیز مشخص کند. جلوگیری از هر کدام از آسیبهای فردی، چه مادی چه معنوی، و آسیبهای اجتماعی، میتواند به منزلهی اهداف میانی درمان باشد برای مثال کسب علم و دانش، به دست آوردن رضایت الهی، نجات از جهنم و به دست آوردن رضایت اطرافیان، میتوانند اهداف میانی درمان تکبر باشند.
پس از روشن شدن هدف اصلی و اهداف میانی در درمان تکبر، زمان آن است که اهداف جزئی را مشخص کنیم. این اهداف از بین بردن تکتک نشانگان شناختی، هیجانی و رفتاری تکبر است که فرد آنها را در خود یافته است.
تعیین هدفهای جزئی دو بخش دارد:
1. تعیین خود نشانگان:
برای مثال، رفع هر کدام از نشانگان شناختی از قبیل مستقل دیدن خود، خود بزرگبینی، برتری طلبی و تعصب را میتوان به منزلهی یک هدف خُرد در نظر گرفت. همچنین رفع هر کدام از نشانگان هیجانی از قبیل عاشق تعریف بودن، کینهای بودن، تحقیر دیگران، یا رفع هر کدام از نشانگانِ رفتاری از قبیل جلوگیری از اظهارنظر دیگران، دوری از انتقاد، تمایزطلبی در جمع، دوری از انجام کارهای روزانه، «منم منم» گفتن، تکبر در سخن گفتن، تکبر در راه رفتن، نصیحت و حرف حق دیگران را نپذیرفتن، و انتظار احترام و سلام از دیگران داشتن میتوانند اهداف خُرد برنامهی درمانی در نظر گرفته شوند.2. تعیین فراوانی نشانگان:
بدین معنا که هر کدام از موارد یاد شده، چند بار در طول یک هفته یا دو سه روز، یا حتی یک روز از او سر میزند. ممکن است برخی از این نشانهها بسیار در فرد دیده شود و برخی کمتر. روشن است نوع سرمایهگذاری روی هر کدام از اینها به یک شیوه نخواهد بود.هدف از مشخص کردن اهداف جزئی، چند نکته است:
الف) عملیاتی کردن برنامهی درمان؛ چرا که یکی از اقدامات ضروری در تدوین یک برنامهی درمانی، هدفگذاری، آن هم به نحو اهداف مشخص و جزئی است؛
ب) تعیین هدف، به شخص کمک میکند تا دست کم به طور نسبی بفهمد که چه زمان تکبر در او رفع شده است و چه وقت توانسته این نشانگان را که خبر از تکبر درونی او میدهند، رفع کند؛
ج) اینکه شخص متوجه شود مشکل او چه نوع تکبری است. نشانگان تکبر، مختلفاند؛ از اینرو لازم است برای درمان، هر فرد سراغ نشانگانی بود که در خودش میبیند. روشن است که شخص نمیتواند بدون توجه به نوع نشانگان موجود در خود، سراغ درمان برود.
2. نظارت بر پیشرفت
تدوین برنامهی نظارت بر پیشرفت، یکی از کارهای مهم این بخش است. برنامهی نظارت بر پیشرفت، برنامهای است برای سنجش روزانهی پیشروی به سوی هدفهای جزئی درمان تکبر، کار بسیار ساده است. برای اجرای آن کافی است یک قلم و کاغذ بردارید، جدولی رسم کنید و بالای یک ستون، یک نشانه از نشانگانی را که به منزلهی هدف جزئی نوشتهاید، بنویسید؛ برای مثال سلام ندادن. در ستون بعدی، برحسب فراوانی آن نشانه و طول مدتی که آن نشانه از تکبر را در خود داشتهاید (مثلاً یک روز، دو روز، یا یک هفته. پیشنهاد ما تعداد روزهای کمتر است؛ چرا که یادآوری مطالب در زمان کوتاه آسانتر است) به خود نمره بدهید. این نمره را براساس شدت آن نشانه، با یک مقیاس، از صفر تا ده ثبت کنید.درمان تکبر نیازمند تلاش است. نمیتوان به امید درمانی جادویی دست روی دست گذاشت. بنابراین برای رسیدن به نتیجه باید تلاش کرد و صد البته از توسل و تضرع به درگاه خداوند و اولیای الهی نیز هرگز نباید غافل بود در رأس ستون بعدی بنویسید: «توصیف»؛ و در آن افکار و هیجاناتی را که در طول آن رفتار، تجربه کردهاید، کاری را که انجام دادهاید، و آنچه بلافاصله پس از رفتار شما روی داده است، ثبت کنید. این اطلاعات میتواند مشخص سازد که چه چیزهایی آن نشانهی تکبر را ایجاد، و چه عواملی آن را تقویت و حفظ کرده است.
در ستون بعدی مدت زمانی را که به نظرتان برای اصلاح آن نشانگان نیاز دارید ثبت کنید. ستون بعدی را به گزارش اختصاص دهید. در ستون گزارش، دربارهی نحوهی پیشرفت درمان که مثبت بوده یا منفی، مطالبی را ثبت کنید. در همین ستون میتوانید علل موفقیت یا شکست را توضیح دهید. ستون آخر هم ستون ملاحظات است؛ مثلاً نکتهای که در درمان این نشانه آموختهاید یا دلیل عدم موفقیت در رفع این نشانه.
دو ستون نهایی که میتوانید به این جدول اضافه کنید عبارتاند از:
ستون توضیح موقعیت:
در این ستون شرایطی را که در آن موقعیت دچار آن رفتار متکبرانه شدهاید، ثبت کنید؛ستون ثبت یاریرسانها:
در این ستون نام دوست یا فردی از خانواده را بنویسید که نیاز دارید او را در جریان درمان خود بگذارید.در طول درمان شاید به بازنویسی چندبارهی این جدول نیاز پیدا کنید.
3. خودارزیابی مجدد
در این مرحله، ستونهایی را که در بخش قبلی پر کردهاید، بازبینی میکنید. ببینید کجا درست عمل کردهاید و کجا نه. در مواردی که درست عمل نشده، به پرسشهای زیر پاسخ دهید:اینکه من هنوز این نشانه از تکبر را نتوانستهام رفع کنم، مثلاً از انتقاد دیگران بیزارم، چه چیزی را در من نشان میدهد؟
اگر بتوانم با این نشانه مبارزه کنم، چه اثری در روحیهی من خواهد گذاشت؟
درمان تکبر نیازمند تلاش است. نمیتوان به امید درمانی جادویی دست روی دست گذاشت. بنابراین برای رسیدن به نتیجه باید تلاش کرد و صد البته از توسل و تضرع به درگاه خداوند و اولیای الهی نیز هرگز نباید غافل بود
اگر بتوانم این نشانه را از بین ببرم، چه تأثیری در بهبود روابط من با اطرافیانم خواهد داشت؟
راستی دلم میخواهد چگونه آدمی باشم: متکبر یا متواضع؟
با تواضع چه چیزهایی در دنیا و آخرت به دست میآورم؟
با تکبر چه چیزهایی را در دنیا و آخرت از دست میدهم؟
این پرسشها در حقیقت برای آن است که شما با نگاهی ژرفتر، منشأ و دلیل این نشانه از کبر را در خود وارسی کنید. از طرفی گاهی هنوز دودلیهایی در ما هست که آیا واقعاً باید این رذیله را در خود درمان کنیم یا نه؟ اینگونه سئوال پرسیدنهای مستقیم از خودمان، سبب میشود با هشیاری و انگیختگی هیجانی، انگیزهی خود را برای رفع نشانگان تکبر افزایش دهیم.
به یاد داشته باشیم که درمان تکبر نیازمند تلاش است. نمیتوان به امید درمانی جادویی دست روی دست گذاشت. بنابراین برای رسیدن به نتیجه باید تلاش کرد و صد البته از توسل و تضرع به درگاه خداوند و اولیای الهی نیز هرگز نباید غافل بود.
مرحلهی سوم: تعهد
آنچه در این مرحله به دنبال آن هستیم، ایجاد تعهدی قوی برای تغییر دادن این رذیله و انجام برنامههای تدوین شده است. در این مرحله، تصمیم کلی گرفته شده در مرحلهی قبل را به تصمیم برداشتن گامهای مشخص دارای ضمانت برای حل مسئله تبدیل میکنیم.در مرحلهی قبل ریشهیابی کار صورت میگرفت. در این مرحله دو کار دیگر به آن ضمیمه میشود: 1. دادن یک تعهد قوی به خود و اطرافیان امین، برای موفق پیمودن مراحل درمان؛ 2. تغییر تمرکز از روی نشانگان و علل تکبر بر روی راهحلهای راهبردی درمان.
پیش از انجام هر کار، به فهرستی که در قسمت نظارت بر پیشرفت مرحلهی دوم تهیه کردهاید مراجعه کنید. حال وقت آن است که یکی یکی سراغ موقعیتهای تکبرزا بروید و برای درمانشان برنامهریزی کنید. از موقعیتهایی شروع کنید که در آنها کمترین حالت تکبر را برای خود گزارش کردهاید. موفقیت در این موقعیتها آسانتر است و از اینرو روحیهی اعتماد به نفس شما را در درمان تکبر بالا میبرد. هرچه درصد این روحیه و مواردی که موفقیت شما را حکایت میکند بیشتر شود، درصد موفقیت کلی شما در درمان تکبر بالا میرود.
برای درمان تکبر در هر موقعیت یک زمان منطقی را تدوین کنید. این زمان نه بسیار طولانی و نه چندان کوتاه باشد. برای مثال ده روز برای نشانگان ضعیف، و چهل روز برای نشانگان قویتر مناسب به نظر میرسد.
بسیار به جا و سودمند است که از یک استاد اخلاق و استاد مشاور نیز در طول مراحل درمان تکبر، هم برای گزارش دادن و هم برای مشاورههای مورد نیاز در جزئیات استفاده کنید بسیار به جا و سودمند است که از یک استاد اخلاق و استاد مشاور نیز در طول این مراحل، هم برای گزارش دادن و هم برای مشاورههای مورد نیاز در جزئیات استفاده کنید. بدین منظور با فرد یا افراد امین و محترمی که از خانواده یا دوستان برگزیدهاید، صحبت کنید و با آنها از تصمیم خود برای درمان تکبر سخن بگویید. از همهی این افراد میتوانید برای درستتر پیمودن مسیر درمان هم کمک بگیرید.
نکتهی بسیار مهم آن است که این کمک گرفتنها نباید منجر شود به اینکه انگیزهی شما برای درمان تکبر به نیت رضایت آنها صورت گیرد. این افراد فقط یاریرسان هستند. نیت و انگیزهی درونی شما باید همان بندگی خدا و ان شاء الله ورود به بهشت و رهایی از جهنم باشد. یادآوری این مطلب به صورت همیشگی ضروری است.
مرحلهی چهارم: اقدام
اکنون زمان ورود عملیتر به بحث مبارزه با رذیلهی تکبر است. برای داشتن درمانی موفق و عملیاتی میتوانید به موارد زیر توجه فرمایید.1. کنترل محرکها
برای نمونه، چه بسا شخصی احساس کند زمانی که در برخی مجالس صحبت از مدرک تحصیلی و میزان موفقیتهای علمی میشود، نمیتواند خود را کنترل کند و سریع شروع به تعریف از خود و مطرح کردن خود میکند. (به گونهای که به کلی فراموش میکند اینها الطاف الهی در حق او بوده و خود را مستقل در به دست آوردن آنها میبیند). شاید راه انداختن بحث علمی در یک مجلس، زمینهساز بروز برتری علمی یک فرد و در نهایت بروز صفت تکبر در او شود. در اینجا این مجلس و موقعیت محرک تکبر است. چنین شخصیتی باید در مراحل اولیهی درمان از شرکت در این مجالس بپرهیزد، یا اگر شرکت کرد، حواسش باشد که وارد اینگونه مذاکرات نشود. بزرگان اخلاق در چنین مواقعی بسیار از خود در مقابل وساوس شیطان محافظت میکردهاند. به این نمونه توجه فرمایید:در مجلسی، مرحوم ملا عبدالله تستری از مرحوم مقدس اردبیلی مسئلهای را سئوال کرد. مقدس فرمود: بعداً میگویم. پس از اتمام مجلس، دست تستری را گرفت و از مجلس بیرون برد و رفتند به صحرا و در آنجا جواب مسئله را شرح داد. ملاعبدالله گفت: چرا این مطلب را در مجلس نفرمودید؟ مقدس فرمود: اگر در آنجا در حضور مردم صحبت میکردیم، شاید مایهی نقصان من و تو میشد؛ چون هر یک خواهان پیروزی خود بودیم و این نفس سرکش استفادهی سوء مینمود و از شائبهی ربا و خودخواهی خالی نبود و گنهکار میشدیم؛ ولی الآن در این بیابان جز من و تو و خدا کسی اینجا نیست؛ ریا و شیطان و نفس هیچگونه دخالتی ندارند. (5)
بسیار به جا و سودمند است که از یک استاد اخلاق و استاد مشاور نیز در طول مراحل درمان تکبر، هم برای گزارش دادن و هم برای مشاورههای مورد نیاز در جزئیات استفاده کنید
در اینجا توجه به چند نکته لازم است:
1. در این بخش، فردی که در جمع به عنوان امین و یاریرسان حضور دارد، در مواقع لازم به فرد تذکر غیرواضح میدهد که مثلاً الآن دیگر به بحث ادامه نده یا وارد بحث نشو!
2. بنابر آنچه بیان شد، کنترل محرک، مستلزم تغییر محیط است؛ به گونهای که رفتار متکبرانه زمینهی کمتری برای بروز پیدا کند و از طرفی ظاهر رفتار متواضعانه، زمینهی بیشتری برای ظهور داشته باشد؛
3. باید توجه داشت که کنترل محرک، برای شروع لازم و مناسب است؛ اما خود به خود و همچنین با توجه به نکاتی که در ادامه گفته میشود، قدرت فرد برای مقابله با تکبر افزایش مییابد و کار به صورتی پیش میرود که چه بسا فرد دیگر نیازی به دوری از این موقعیتها ندارد؛ بلکه میتواند مثلاً در جمعی شرکت کند که اتفاقاً بحث بر سر مدرک و تحصیل و اینها پیش بیاید، ولی او یا اصلاً وارد بحث نشود و یا اگر وارد شد با این دید درونی باشد که فقط یک آشنایی به افراد از خود داده باشد؛ بدون اینکه خود را در داشتن این موفقیتها مستقل از خداوند بداند؛
4. آنچه را دربارهی کنترل محرک بیان شد، از موقعیتهای ضعیفتری که در آن دچار تکبر میشوید شروع کنید.
2. کنترل باورهای غلط
وقت آن است که با باورهای منفی و نادرستی که سبب افکار متکبرانه در ما میشوند مبارزه کنیم. برای این منظور باید با افکار درست جایگزین آنها آشنا شویم و از آن شناختها استفاده کنیم.الف) ما آخر نداری و ضعفیم
یکی از شناختهای مؤثر در درمان تکبر، توجه به ضعفهای خویشتن است؛ توجه به اینکه ما انسانی هستیم که زمانی هیچ چیز نبود (لَم یَکُن شَیئاً مَذکُوراً) (6) و سپس نطفهی پست و بدبویی شد، و سرانجام مرداری متعفن خواهد گردید. قرآن هفتاد بار از نطفه سخن به میان میآورد؛ شاید میخواهد یادمان نرود از چه چیز پستی خلق شدهایم و یادمان نرود که خُلِقَ الانسانُ ضَعِیفاً. (7)علی (علیه السلام) در اینباره میفرماید: «تعجب میکنم از متکبر که دیروز نطفه بود و فردا مرداری بیش نیست». (8) نزدیک به همین بیان را نیز امام باقر (علیه السلام) میفرماید: «از متکبر فخرفروش در شگفتم! او در آغاز از نطفهای آفریده شده و در پایان کار مردار گندیدهای خواهد بود و در این میان نمیداند به چه سرنوشتی گرفتار میشود و با او چه میکنند». (9)
بنابراین توجه به این باور که ما آخر ضعف و نداری هستیم، میتواند به منزلهی شناختی مثبت جلوی باور غلط خودبرتربینی را بگیرد. گاهی برای پی بردن به این ضعف و نداری باید افزون بر شناخت بالا، مقایسههایی نیز با همترازان خود انجام دهیم. برای مثال امیرمؤمنان علی (علیه السلام) خطاب به مالک اشتر نخعی میفرماید: «... و اگر با مقام و قدرتی که داری، دچار تکبر یا خودبزرگبینی شدی، به بزرگی حکومت پروردگار که برتر از توست بنگر، که تو را از آن سرکشی نجات میدهد، و تندروی تو را فرو مینشاند، و عقل و اندیشهات را به جایگاه اصلی باز میگرداند». (10)
دو نمونه از ضعفهای انسان عبارتاند از: 1. ناپایدار بودن موقعیتها و شرایط زندگی انسان، در کودکی و جوانی و در عاقبت پیری و شکستگی و زمینگیری؛ 2. ناتوانی در برابر سرما و گرما، گرسنگی و تشنگی، مشکلات و سختیها، و بلاها و حوادث. اگر انسان بیمار شود نمیتواند بیماری را از خود دور کند و حاضر است تمام داراییهای خود را بدهد تا عافیت خود را بازیابد؛ اگر چند روز گرسنه بماند، حاضر است به خوردن مردار تن دهد؛ اگر تشنگی بر انسان غلبه کند و آب نیابد، آب گندیده و کثیف را میآشمد؛ حتی از گزیده شدن به وسیلهی حشراتی که به چشم دیده نمیشوند، به تنگ میآید.
امام علی (علیه السلام) در اینباره میفرماید: «بیچاره بنیآدم! شکمی دارد که میگوید: مرا پر کن وگرنه آبرویت را میبرم و زمانی که پر شد میگوید: مرا خالی کن وگرنه آبرویت را میبرم و او همواره بین این دو عامل رسوایی قرار دارد». (11)
امام علی (علیه السلام): «آیا در آثار پیشینیان مایههای هشدار نیست و در سرگذشت پدرانتان درسهای عبرت و بصیرت نیست و آیا نمیبینید که گذشتگانتان را بازگشت و بازماندگانتان را بقایی نیست؟» روزی یک مگس ناتوان آنقدر بر لب و چشم و بینی منصور دوانیقی، خلیفهی عباسی نشست و برخاست که عرصه را بر وی تنگ کرد. منصور با ناراحتی به خدمتگزاران خود گفت: ببینید در اتاق انتظار چه کسی است. گفتند: مقاتل بن سلیمان (که از محدثین و مفسرین بزرگ آن زمان بود). منصور دستور داد به حضور بیاید. به محض اینکه او وارد شد، منصور به او گفت: آیا میدانی خداوند برای چه مگس را آفریده است؟ او جواب داد: بلی، برای اینکه ستمگران متکبر را ذلیل و خوار نماید. منصور از شنیدن این جواب سکوت کرد و واکنش تندی از خود نشان نداد. (12)
ب) هرچه داریم، عاریهای است
شناخت دومی که باید به آن برسیم تا بتوانیم در درمان تکبر موفق باشیم، رسیدن به این باور است که هرچه از موفقیت و کمال داریم، همه از آن خداوند است و اوست که اینها را به ما بخیده است. آری، ما انتخاب کردهایم تا مسیر درست را در راه استفاده از استعدادهایمان بپیماییم؛ اما همین توفیق را نیز او به ما داده است. هرچند هضم این مطلب برای همه ممکن نیست، روشن است که والاترین راه توجه کامل به ربوبیت و مالکیت خدای تعالی است. هنگامی که انسان بفهمد که همهی هستیاش از آن دیگری است، دیگر به چه چیز مینازد؟ اگر باور کرد که علم، قدرت، مال، جمال، کمال و هرچه دارد، همچون اصل وجودش از آن خداست، خود را همچون مأموری میداند که صاحب مال هر جا امر کرده باشد آن را طبق دستور مصرف میکند و هیچگونه افتخاری برای خود قایل نیست.ج) دنیا یعنی یک چشم بر هم زدن
شناخت و باور مهم بعدی، توجه به ناپایداری دنیاست. کسانی که به موقعیت اجتماعی، اموال، فرزندان، علم و اموری از این دست مغرورند و به خاطر اینها تکبر میورزند، باید بدانند که همینها به انسان وفایی ندارند و فقط همراه دنیایی او هستند؛ دنیایی که به سرعت یک چشم برهم زدن تمام میشود. افزون بر آنکه گاهی همان مواردی که نام بردیم، موجب نابودی انسان میشوند. فرزندانی که به خاطرشان تکبر میورزیم، پس از مرگ تا قبرستان جنازهی ما را همراهی میکنند، و از اموال و ثروتی که به آن مینازیم، فقط به اندازهی یک کفن به ما میرسد، و مقام و موقعیت اجتماعی نیز با کسی باقی نمیماند، وگرنه دیگر چیزی به دیگران نمیرسید. امام علی (علیه السلام) در اینباره فرموده است: «به زینتها و نعمتهای دنیا مغرور نشوید و رنجهای دنیا نباید شما را بیتاب و توان کند؛ چرا که عزت و فخر دنیا پایان میپذیرد و زیور و زینت و نعمتهای دنیا نابود میشود و رنجها و سختیهایش نیز به نهایت میرسد». (13)بیشتر بخوانید: تکبّر سبب روی گردانی از حقّ
امام علی (علیه السلام): «آیا در آثار پیشینیان مایههای هشدار نیست و در سرگذشت پدرانتان درسهای عبرت و بصیرت نیست و آیا نمیبینید که گذشتگانتان را بازگشت و بازماندگانتان را بقایی نیست؟»
از طرفی نیز وقتی مقایسهای انجام دهیم، متوجه میشویم که مال و ثروت و مقام در هر درجهای که باشد نسبت به درجهی بالاترش ناچیز است و دست بالای دست بسیار است. به این نمونه توجه فرمایید:
پس از اینکه مرحوم شهید رجایی با رأی ملت به ریاست جمهوری انتخاب شد، خدمت حضرت امام (رحمهالله) رسید. امام (علیه السلام) به ایشان فرمود: شما رئیس جمهور ایران شدی، ولی باید بدانی که ایران گوشهای از آسیاست؛ آسیا گوشهای از زمین؛ کرهی زمین گوشهای از منظومهی شمسی؛ منظومهی شمسی گوشهای از کهکشان و کهکشان گوشهای از...؛ یعنی ریاست تو را فریب ندهد و مغرور نکند. (14) توجه به بیاعتباری دنیا، سبب میشود فرد به پوچی تکبر بیشتر پی ببرد.
د) عبرتگیری
یکی از راههای کنترل باورهای غلط در این زمینه، مطالعهی تاریخ پیشینیانی است که دارای قدرت و نعمت و عمر طولانی و جمال و مقام بودند و امروز هیچ اثری از آنها نیست. امام علی (علیه السلام) در اینباره فرموده است: «آیا در آثار پیشینیان مایههای هشدار نیست و در سرگذشت پدرانتان درسهای عبرت و بصیرت نیست و آیا نمیبینید که گذشتگانتان را بازگشت و بازماندگانتان را بقایی نیست؟». (15)هـ) خودبرتربینی ممنوع!
در مسیر مقابله با تکبر، این فکر منفی را باید از خود دور کرد که من از دیگری بهترم. آری باید کوشید و مسیر موفقیت را پیمود؛ اما نباید به سبب موفقیتهایی که در حقیقت توفیق الهی است، خود را برتر از دیگران دانست. این روایت تکان دهنده گواه همین مطلب است.امام صادق (علیه السلام) فرمود: هر کس خودش را بهتر از دیگران بداند، او از متکبران است. حفص بن غیاث میگوید: عرض کردم: اگر گناهکاری را ببیند و به سبب بیگناهی و پاکدامنی خود، خویشتن را از او بهتر بداند، چه؟ فرمود: هرگز! هرگز! چه بسا که او آمرزیده شود، اما تو را برای حسابرسی نگاه دارند. مگر داستان جادوگران و موسی (علیه السلام) را نخواندهای؟ (16)
3. اصلاح هیجانها
بخش بعدی از مرحلهی اقدام، ایجاد برخی هیجانهای مؤثر در جهت اصلاح صفت تکبر است. و اما هیجانهای مؤثری که میتوان ایجاد کرد بدین شرح است:الف) ترس شیرین!
«اکنون از درهای جهنم وارد شوید، در حالی که در آن جاودانه خواهید بود! چه بد جایگاهی است جایگاه متکبران!» (17)توجه به پیامدهای دنیوی و اخروی تکبر در ما هیجان ترس نسبت به آسیبهای دنیوی و اخروی مطرح شده در روایات را ایجاد میکند. از طرفی هیجان اندوه نسبت به قرار گرفتن در این موقعیتها، و نفرت از تباه شدن نیز از دستاوردهای توجه به عاقبت و پیامد تکبر است. با توجه به مطالبی که در آنجا بیان شد، این هیجانها را از آن جهت میتوان شیرین دانست که میتوانند به منزلهی نیرویی انگیزشی، فر را برای مقابلهی جدیتر با صفت رذیلهی تکبر آماده سازند.
هیجانهای مزبور از این قرارند: خشم، اندوه، ترس، شادمانی، عشق، شگفتی، نفرت و شرم. عنوان برخی از هیجانهای فرعی که زیر مجموعهی هیجانهای اصلی هستند نیز بدین شرح است: تنفر، غضب، اوقات تلخی، غصه، تأثر، دلتنگی، اضطراب، بیم، ناآرامی، دلواپسی، شادی، لذت، آسودگی، رفاقت، اعتماد، مهربانی، بهت، تعجب، تحقیر، اهانت، احساس گناه، حسرت و احساس پشیمانی.
ب) مرا چه سود؟!
یکی از نشانگان هیجانی تکبر، عاشق تعریف دیگران بودن است. مؤمن متواضع کسی است که هدف اول و آخرش کسب رضایت الهی است و بس. برای او مرده باد فلانی و زنده باد فلانی فرقی نمیکند. او از اینکه دیگران تأییدش نکنند دچار هیجانهای اضطراب، دلتنگی، تأثر، غصه، غضب، تنفر و ... نمیشود. برعکس تنها هیجان حاکم بر قلب او، هیجان عشق به خداوند و شادمانی از رضایت اوست. امام باقر (علیه السلام) در اینباره میفرمایند: بدان که دوستدار و پیرو ما نخواهی بود، مگر آنکه اگر همهی اهل شهر تو، علیه تو اجتماع کردند و تو را مرد بدی دانستند، غم زده نشوی و اگر یک صدا شدند و تو را مردی شایسته خواندند، شادمان نگردی؛ خود را بر آنچه قرآن کریم در بردارد عرضه و [با آن] مقایسه کنی و آن را وسیلهی سنجش نیک و بد بدانی. (18)4. اصلاح رفتارها
یکی از مهمترین بخشهای مرحلهی اقدام، اصلاح رفتارهای متکبرانه است. رفتارها هرچند شاخ و برگِ درخت تکبر در وجود فرد متکبرند، رابطهی آنها با تنه، یعنی همان افکار متکبرانه، مستقیم است. از اینرو در درمان تکبر، هم باید ریشه را (افکار متکبرانه) خشکاند، و هم باید شاخ و برگ آن را زد. نمونههای مهم این اصلاح بدین شرحاند:الف) شبیه شدن به متواضعان
کوشیدن در انجام رفتار متواضعانه، کمکی است به خشکاندن ریشههای تکبر، و از طرفی رویش جوانههای تواضع. برای درک رفتارهای متواضعانه، باید به رفتار بزرگان تاریخ بشریت که خود را گم نکرده بودند و از مسیر بندگی خارج نشده بودند توجه کرد. برای مثال در حالات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است که روی زمین مینشست و غذا میخورد و میفرمود: «من بندهای هستم، [و] مانند غلامان غذا میخورم». (19)در خطبهی 160 نهج البلاغه آمده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) روی زمین (بدون فرش) مینشست و غذا میخورد و با تواضع همچون بردگان جلوس میکرد و با دست خود کفش خویش را وصله میکرد و بر مرکب برهنه سوار میشد و حتی کسی را پشت سر خویش سوار میکرد.
جلوههایی از شبیه شدن به متواضعان را در ادامه میخوانیم.
اول: کنترل حرکات ظاهری
حضرت لقمان در توصیه به فرزندش میفرمود: «[پسرم!] با بیاعتنایی از مردم روی مگردان، و مغرورانه، بر زمین راه مرو که خداوند هیچ متکبر مغروری را دوست ندارد». (20) همچنین قرآن در وصف بندگان خدا میفرماید: «و بندگان [خاص خداوند] رحمان، کسانی هستند که با آرامش بیتکبر بر زمین راه میروند؛ و هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب سازند [و سخنان نابخردانه گویند]، به آنها سلام میگویند [و با بیاعتنایی و بزرگواری میگذرند]». (21)دوم: تواضع در پوشش
علی (علیه السلام) در خطبهی قاصعه میفرماید:حضرت موسی و هارون (علیها السلام) در حالی بر فرعون وارد شدند که لباسهای پشمینه بر تن داشتند و عصا به دست گرفته بودند و بقای سلطنت و استمرار عزت وی را به پذیرش دعوت خود موکول کردند. فرعون گفت: تعجب نمیکنید این دو نفر با این حالت فقر و ذلت، استمرار عزت و سربلندی و باقی ماندن پادشاهی مرا مشروط [به پذیرش دعوت خود] کردهاند؟ وی در حالی که برای طلا و اندوختن آن، عظمت و ارزش فراوان قایل بود و لباس پشمینه پوشیدن آنها را کوچک میشمرد، ادامه داد: اگر آنها در این ادعا راست میگویند پس چرا دستبندهای طلا به آنها داده نشده است؟! (22)
اما متواضعان در پوشیدن جامه قصد خودنمایی ندارند. البته اینکه انسان برای حفظ شأن خود لباس خوب و شایسته بپوشد بحثی دیگر است؛ اما اینکه لباس بالاتر از شأن بپوشد یا اینکه در همان جامهی متناسب با شأنش که بالاتر از لباس عدهای است بخواهد به آنها فخرفروشی کند، مذموم است.
سوم: انجام کارهای شخصی خود
از جمله اسرار مهم اعمال حج، درهم شکستن تکبر از راه تقویت روح بندگی در برابر حضرت حق است انجام کارهای روزمره و شخصی توسط خود فرد، سبب از بین رفتن زمینههای تکبر میشود. امام رضا (علیه السلام) در اینباره میفرماید: کسی که اجناس مورد نیاز خود ر حمل کند و به خانه ببرد، از تکبر در امان خواهد بود. (23)چهارم: تواضع در احترام به دیگران
میتوان از احترامهای کوچک آغاز کرد؛ مثلاً با پیشدستی در سلام دادن، جلوی پای دیگران بلند شدن، هنگام صحبت دیگران به حرفشان خوب گوش دادن و وسط حرفشان نپریدن، و خلاصه با هر اقدامی که همراه احترام به دیگران است، روحیهی خودبرتربینی را مهار، و تمرین رفتار متواضعانه کرد. در روایت آمده که مردی وارد مسجد شد. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تنها نشسته بود. به سوی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد. با نزدیک شدن او، حضرت جابه جا شد و تغییر محل داد. مرد عرض کرد: مسجد وسیع است، چرا حرکت کردید و مکان خود را ترک گفتید؟ حضرت در پاسخ فرمود: «حق مسلمان بر مسلمان این است که وقتی ببیند او قصد نشستن دارد، به احترام وی جابه جا شود و کنار برود».(24)پنجم: تعریف نکردن از خود
متواضعان در حد امکان به دنبال جا زدن موفقیتهایشان نیستند. البته اگر در جایی وظیفهشان معرفی خود باشد، این کار را میکنند؛ اما در جاهایی که لازم نیست، به دنبال مطرح کردن بیمورد خود نیستند. در مواردی هم که خود را از روی وظیفه مطرح میکنند، یاد فرمایش امام سجاد (علیه السلام) هستند که خدایا به هر اندازهای که در میان مردم مرا گرامی میداری، در نفسم متواضع ساز؛ به هر مقداری که برایم عزت ظاهری فراهم میکنی، ذلت باطنی در نفسم ایجاد کن. (25)از جمله اسرار مهم اعمال حج، درهم شکستن تکبر از راه تقویت روح بندگی در برابر حضرت حق است
در جریانی که به نقل از آیت الله بهجت (رحمه الله) آمده است، میخوانیم:
مرحوم آقا سیدحسن صدر (صاحب تألیفات بسیاری از جمله تأسیس الشیعه) که در زمان ما در کاظمین ساکن بود و فضایل او را میشنیدیم، بنده گمان میکردم او را ندیدهام؛ تا اینکه یکی دو سال قبل وقتی عکس ایشان را در یکی از کتابهای تراجم دیدم، متوجه شدم که در کربلا در حرم حضرت سید الشهداء (علیه السلام) او را ملاقات کردهام که رو به حرم مطهر نشسته بود، ولی وضع ایشان طوری ساده و متواضعانه بود که اصلاً احتمال نمیدادم ایشان همان آقای معروف و باشخصیت باشند. (26)
ب) سفر به خانهی خدا
از جمله اسرار مهم اعمال حج، در هم شکستن تکبر از راه تقویت روح بندگی در برابر حضرت حق است. حج، مشق بندگی خداست. حج، زنگ یادآوری است برای انسان که بداند برای عبادت خداوند خلق شده و مصلحت دنیا و آخرت او بیشک در پیمودن همین راه است و البته پرهیز از هرگونه اعتراض و گردن فرازی، انانیت با عبودیت سازگار نیست.نکته این است که خداوند از ما خواسته برای او و به احترام او از دورترین نقاط، خود را به این نقطه برسانیم و گرد این سنگها طواف کنیم. این عبادت خداست نه عبادت خانه؛ همچنان که سجده بر آدم، نه به معنای پرستش او، بلکه کرنش در برابر فرمان الهی بود. خدای تعالی برای آزمایش، همان سنگهایی را که به خودی خود منشأ هیچ اثری نیستند در نقطهای قرار داد که نه تنها جاذبهی گردشگری ندارد، بلکه کمترین امکانات رفاهی در آن به زحمت تهیه میشد. امیرمؤمنان علی (علیه السلام) در خطبهی قاصعه میفرماید:
از بیابانهای خشک و بی آب و علف و دور و درهها و فاصلههای ژرف بین کوهها و جزیرههایی از هم پراکندهی دریاها عشق و محبت ناب به سوی آن [خانه] پر میکشد؛ به نحوی که به نشان اظهار ذلت شانهها را لااله الا الله گویان بر گرد کعبه به حرکت درآورند و ژولیدهموی و گرد و غبار گرفته، در حالی که لباسها را به کناری افکنده، زیباییهای طبیعی و خدادادی خود را با رها کردن موها پریشان نمودهاند، با پای پیاده مسیر [بندگی] را طی میکنند. آزمونی بزرگ، مهم، روشن و رساست که خداوند متعال آن را سببی برای رحمت خود و رهنمودی به سوی بهشت خویش مقرر فرمود... ولی خدای تعالی بندگان خود را به سختیهای گوناگون میآزماید و به شیوههای مختلف انسان را به فرمانبرداری و تلاش و پایمردی فرا میخواند و به شکلهای متفاوت ناملایمات به آزمونشان میپردازد. این همه در راستای زدودن تکبر و خودبرتربینی از دلهای آنها و جایگزین شدن فروتنی در جانهای ایشان است. (27)
ج) نماز
یکی دیگر از راههای درمان تکبر، خواندن نماز با حضور قلب است. به راستی میتوان نماز را یکی از درمانهای رفتاری تکبر دانست. وقتی نماز میخوانیم، یعنی قبول داریم که خدایی هست مافوق همه چیز، هنگام بلند شدن میگوییم هیچ حول و قوهای در این عالم نیست، مگر از ناحیهی خداوند. دقت در مضامین اذکار نماز نشان میدهد بیشتر این اذکار مشق تواضع و فروتنی در پیشگاه خداوند است. امام علی (علیه السلام) در اینباره فرموده است: «نماز پایهی دوری از تکبر است». (28)بیشتر بخوانید: آثار معنوی واخلاقی نماز
سجدهی نماز، یکی از بالاترین نمادهای تواضع است. تکرار این روایت از امام صادق (علیه السلام) بجاست که میفرماید:
خداوند- عزوجل- به موسی (علیه السلام) وحی کرد: ای موسی! آیا میدانی چرا از میان آفریدگانم تو را برای سخن گفتنم برگزیدم؟ او عرض کرد: پروردگارا! برای چه بود؟
خداوند تبارک و تعالی به او وحی کرد: ای موسی (علیه السلام) من بندگانم را زیر و رو کردم و در میانشان کسی خوارتر از تو برای خودم نیافتم. ای موسی! تو وقتی نماز میگزاری، رویت را بر خاک (یا فرمود بر زمین) میگذاری. (29)
د) پاداش
برای آنکه روند درمان تکبر را با موفقیت بیشتری طی کنید، برای موفقیتهای خود پاداشی قرار دهید. پاداش، میتواند هر چیز کوچک و بزرگ شادیبخشی باشد. البته نباید مسائلی به عنوان پاداش قرار داده شود که خدای نکرده آمیخته به گناه باشد.برای مثال چنانچه مشکل سلام نکردن خود را که ناشی از تکبر بوده، رفع کردید، میتوانید پاداشی این چنین برای خود در نظر بگیرید: یک وعده غذای خوشمزه خود را مهمان کنید؛ یک تفریح شادیبخش مانند رفتن به پارک یا شرکت در یک ورزش به اتفاق دوستان.
در این قسمت، نقش دوستان یاریرسان را نیز نباید فراموش کرد. آنها با دادن بازخورد مثبت دربارهی کاری که شما کردهاید، میتوانند مشوقی بیرونی برای شما به شمار آیند. گاهی این جملهی یک دوست امین و صمیمی که «من میدانستم تو آدم توانمندی هستی و به لطف خدا پیروز خواهی شد»، پس از رفع یک نشانهی تکبر، هم شادیبخش است و هم انگیزهساز برای تلاشهای بعدی در جهت حذف نشانگان دیگر تکبر.
امام باقر (علیه السلام): بدان که دوستدار و پیرو ما نخواهی بود، مگر آنکه اگر همهی اهل شهر تو، علیه تو اجتماع کردند و تو را مرد بدی دانستند، غم زده نشوی و اگر یک صدا شدند و تو را مردی شایسته خواندند، شادمان نگردی؛ خود را بر آنچه قرآن کریم دربردارد عرضه و [با آن] مقایسه کنی و آن را وسیلهی سنجش نیک و بد بدانی. روشن است که برای موفقیتهای بزرگتر درمانی، مثلاً درمان افکار تکبرآمیز، بهتر است جوایز بزرگتری در نظر بگیرید؛ مانند رفتن به مسافرتی زیارتی یا تفریحی.
یادآوری یک نکتهی مهم
اکنون که بیان مرحلهی اقدام به پایان رسید، به این آیه توجه فرمایید: «بگو خواه به آن ایمان بیاورید و خواه ایمان نیاورید، کسانی که پیش از آن به آنها علم داده شده، هنگامی که [این آیات] بر آنها خوانده میشود، سجدهکنان به خاک میافتند». (30)مقصود از اینکه فرمود: «قبل از آن علم داده شدند» این است که برای فهم کلمهی حق و قبول آن مستعد شدند. چون مجهز به فهم حقیقت معنای حق گشته بودند، در نتیجه حق بودن قرآن کریم هم در دلهای ایشان ایجاد خضوع بیشتری کرده است. (31)
این نکتهی تفسیری را آوردیم تا این نکتهی بسیار مهم را بار دیگر یادآوری کنیم که نباید از تضرع به درگاه الهی و اولیای معصومش (علیهم السلام) برای رسیدن به صفت تواضع غافل شد. در تفسیر این آیه نقل شد که «قبل از آن علم داده شدند» یعنی مستعد فهم کلمهی حق شدند. آری، وقتی برای کسب عملی که تلاش هم نیاز دارد، استعداد و توفیق الهی شرط اصلی دستیابی است، حتماً در رفع تکبر نیز باید استعدادی الهی به شخص برای این کار عنایت شود. کلیدیترین راه دریافت این استعداد، توسل در کنار تلاش است. چنین نیست که صرف تلاش بدون توسل به خدا و اولیایش، انسان را به هدف کامل و عالی برساند.
مرحلهی پنجم: نگهداشت
اکنون زمان آن رسیده تا به مدیریت بازگشت (جلوگیری از بازگشت افکار، هیجانات و رفتارهای متکبرانه) بپردازیم. برای این کار، روی کاغذ موفقیتهایی را پیشبینی کنید که در آن احتمال فشار برای بازگشت نشانگان تکبر وجود دارد. برای مثال بنویسید: «موفق شدهام تا دیگر در جمع دیگران که هستم، مدرک و موقعیت علمیام را به هر صورتی که شده به رخ آنها نکشم؛ اما هنوز در این موقعیتهای جمعی که قرار میگیرم، آن قدر قوی نشدهام و امکان بازگشت نشانگان فکری، هیجانی و رفتاری تکبر در من وجود دارد».در این موارد برای به تأخیر انداختن بازگشت یا جلوگیری از بازگشت این نشانگان چه باید کرد؟ پاسخ این پرسش را با بارش فکری (32) خود و دوستان و مشاوران بررسی کنید.
شما میتوانید از دوستی صمیمی و امین در اینباره کمک بگیرید و موقعیت تکبرآفرین را نقش بازی کنید. به این ترتیب، نقاط ضعف فکری، هیجانی و رفتاری خود را بیشتر متوجه میشوید و بررسی مجدد درمانی میکنید.
شاید لازم باشد دوباره از نقطههای کوچک تکبر آغاز کنید و مطالبی را که بیان شد، دوباره بخوانید. توجه داشته باشید از آنجا که این رذیله ممکن است در ما ریشه گرفته باشد، برای از بین بردن آن کوشش و خطاهای فراوان نیاز است. بنابراین دلسرد نشوید و به تلاش ادامه دهید. شاید لازم باشد بارها یک مسیر را با راههای تقویت شده امتحان کنید.
امید آنکه این نوشتار بتواند در درمان و رفع این رذیلهی بهشتسوز و جهنمآفرین سهمی داشته باشد.
امام باقر (علیه السلام): بدان که دوستدار و پیرو ما نخواهی بود، مگر آنکه اگر همهی اهل شهر تو، علیه تو اجتماع کردند و تو را مرد بدی دانستند، غم زده نشوی و اگر یک صدا شدند و تو را مردی شایسته خواندند، شادمان نگردی؛ خود را بر آنچه قرآن کریم دربردارد عرضه و [با آن] مقایسه کنی و آن را وسیلهی سنجش نیک و بد بدانی.
نمایش پی نوشت ها:
1- انکار: خودداری از تأیید جنبههای دردآور دنیوی و اخروی تکبر در خودمان که برای دیگران نمایان هستند. به بیان دیگر، اطلاعاتی را که به ما نشان میدهند متکبریم، انکار میکنیم و به آسانی میگوییم که در ما هیچ کبری وجود ندارد.
2- فرافکنی: نسبت دادن افکار، احساسها و رفتارهای متکبرانهی خود به دیگران؛ یعنی شخص میگوید: «من متکبر نیستم؛ فلانی است که متکبر است».
3- دلیلتراشی: ارائه یک توضیح خودتوجیهی برای پنهان کردن افکار، احساسها و اعمال متکبرانه؛ یعنی مثلاً شخص میگوید: «من این حس (تکبر) را دارم، چون فلانی دربارهی من بیمهری کرده است. در حقیقت دلیل تکبر من، بیمهری اوست».
4- محمد رحمتی شهرضا، گنجینهی معارف، ص269.
5- میرستار مهدیزاده، داستانهای مبارزه با نفس، ص50.
6- انسان(76)، 1.
7- نساء(4)، 28.
8- نهج البلاغه، ترجمهی محمد دشتی، کلمهی قصار126.
9- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج70، ص229.
10- نهج البلاغه، ترجمهی محمد دشتی، نامهی 53، ص596.
11- همان، کلمهی قصار411.
12- محمدتقی فلسفی، کودک از نظر وراثت و تربیت، ج2، ص450.
13- نهج البلاغه، ترجمهی محمد دشتی، خطبهی 99.
14- جواد بهشتی، خاطرات قرائتی، ج1، ص104.
15- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج73، ص113.
16- همان، ج70، ص226؛ محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج8، ص12.
17- نحل (16)، 29.
18- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج78، ص162.
19- ملامحسن فیض کاشانی، محجة البیضاء، تصحیح و تعلیق علی اکبر غفاری، ج6، ص256.
20- لقمان (31)، 18.
21- فرقان (25)، 63.
22- ر.ک: نهج البلاغه، ترجمهی محمد دشتی، ص387.
23- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج77، ص99.
24- همان، ج16، ص240.
25- ر.ک: صحیفهی سجادیه، دعای 20، ص131.
26- محمدحسین رخشاد، در محضر بهجت، ج1، ص232.
27- محمدتقی مصباح یزدی، زینهار از تکبر، ص123.
28- نهج البلاغه، ترجمهی محمد دشتی، کلمهی قصار252.
29- محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج2، ص123.
30- اسراء (17)، 107.
31- سید محمدباقر موسوی همدانی، ترجمهی تفسیر المیزان، ج13، ص307.
32- بارش فکری: هر آنچه را به ذهنتان میرسد در کاغذی ثبت کنید.
منبعمقاله: صادقیسرشت، علی؛ (1393)، حتی به اندازه یک بند کفش!: راهکارهای روانشناختی درمان تکبر، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ اول.