معنای واقعی توکل بر خدا

توکل تضمین الهی برای کسی است که همیشه‏ حامی و پشتیبان حق است. قرآن کریم می‏ گوید از پیمودن راه حق نترسید و به خدا توکل کنید، از نیروی باطل نترسید و به خدا توکل کنید. در ادامه به بررسی معنای توکل و اعتماد به خدا میپردازیم.
جمعه، 11 بهمن 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
معنای واقعی توکل بر خدا

توکل و اعتماد بر خدا به چه معناست؟

سوالی که شاید خیلی ها در زندگی دچار آن شده باشند این است که واقعا معنای توکل چیست و چگونه می توان به آن دست یافت.

معنای توکل بر خدا ، همان سپردن کار به دست خداست تا آدمی را در تمام موارد کمک کند و نارسایی های او را برطرف سازد.

انسان در طول زندگی خود با مشکلات و پیچیدگی ها، مواجه بوده و احساس می کند که به تنهایی قادر بر انجام دادن امور نیست؛ چنین انسانی، برای رفع حقارت و ضعف خود، باید با تشبّث (چنگ زدن) به عوامل طبیعی و اسباب مادی از نیروی غیبی و قدرت بی پایان خدا استمداد جوید که او را در راه هدف، موفق گرداند.

در حدیثی رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از جبرئیل (علیه السلام) می پرسد: معنای توکل بر خدا چیست ؟

جبرئیل (علیه السلام) در پاسخ می گوید: «العلم بان المخلوق لایضر و لا ینفع و لا یعطی و لا یمنع و استعمال الیأس من الخلق؛ حقیقت توکل علم و آگاهی به این است که مخلوق نمی تواند زیانی برساند و نه سودی و نه چیزی ببخشد و نه از آن باز دارد، و نیز توکل مأیوس شدن از خلق است (یعنی همه چیز را از خدا و به فرمان او بداند) (1).
 

معنای توکل چیست ؟ – بر اساس بیانات امام صادق (علیه السلام)

حضرت صادق (علیه السلام) فرموده: توکل جام و کاسه ای است که روی آن با مهر خداوند مهر شده است. پس تنها توکل کنندگان حقیقی می‌توانند آن مهر را برداشته از محتویات آن جام بنوشند.

چنان که خداوند می‌ فرماید (تنها توکل کنندگان حقیقی به خداوند توکل می کنند) (و علی الله فلیتوکل المتوکلون) و باز هم خداوند فرموده (اگر شما مؤمن هستید پس بر خداوند توکل کنید) (و علی الله فتوکلوا ان کنتم مومنین)

خداوند توکل را کلید ایمان قرار داده و ایمان را قفل توکل (یعنی اگر ایمان نباشد توکل به درد نمی‌خورد همان طوری که کلید بی قفل و قفل بی کلید هم فایده ندارند)

حقیقت توکل ایثار است و اصل ایثار این است که شخص چیزی را به آن کسی بدهد که از خود مستحق تر است. (در توکل به خدا همین مسأله صدق می‌کند، چون شخص خداوند را برای اتکا شایسته تر از خودش می داند.)

بدین جهت است که شخص توکل کننده به خدا از اثبات یکی از این دو ایثار جدا نمی شود. (یکی خود عمل توکل و دیگر مقدم داشتن خداوند برای اتکا)

اگر می خواهی متوکل حقیقی باشی نه متعلل (تردید در انجام کار) نخست ۵ تکبیر برای روحت بگو و همه آمال و آرزوهایت را از خود دور کن، همان‌ طور که شخص هنگام مرگ همه آن‌ها را ترک می‌کند و کار را با توکل به خداوند شروع کن.

پایین‌ ترین حد توکل این است که با همت قدم‌ ها را به جلو بگذاری و در فکر این نباشی که قسمت چه خواهد شد یا این که خطری تو را تهدید خواهد کرد.

چون اگر به یکی از این دو فکر کنی در‌ واقع ناخودآگاه ریسمان ایمان خود را به خداوند پاره کرده‌ای (یعنی تو قبلاً با توکل به خداوند خود را به او سپرده ای ولی حالا به این فکر ها طبعا آن توکل را پس می گیری)
 

داستان درباره توکل بر خدا

اگر بخواهی به بعضی از شعار توکل کنندگان حقیقی آگاه شوی و تو هم مثل آن‌ها باشی، پس به ریسمان این حکایت چنگ بزن (یعنی این حکایت را توجه کن و سر لوحه عملت قرار بده)

و آن این است که روایت شده بعضی از توکل کنندگان به نزد یکی از ائمه علیه السلام رفت و به امام گفت:

مسأله توکل را برای توضیح بده و چون امام می‌ دانست که آن شخص متوکل واقعی و با ورع می‌باشد، پس به او گفت کمی منتظر من باش تا برایت بگویم.

در همان وقت که امام می‌ خواست جواب او را بدهد فقیری به نزد آن‌ ها آمد و چیزی خواست و امام قبل از دادن جواب آن شخص دستش را داخل در جیبش کرده چیزی درآورد و به فقیر داد. و بعد رو به سایل کرده گفت حالا سؤال خود را بگو تا پاسخ دهم.

سایل گفت: ای امام بزرگوار من می‌ دانستم تو قبل از این که مرا منتظر بگذاری قادر بودی جواب مرا بدهی. پس مقصودتان از این تأخیر و انتظار چه بود؟

امام فرمود: مقصودم از این کار تأکید ایمانم به خداوند بود. چون آن وقت که تو از من سؤال کردی من در جیبم دیناری داشتم و تو از آن آگاه نبودی ولی خداوند می‌ دانست و من می‌ خواستم با بودن آن پول در جیبم از توکل حقیقی برای تو سخن بگویم.

اما وقتی که آن را به فقیر دادم چون ایمان خود را به توکل کامل کرده بودم، می‌ توانستم تو را هم تعلیم بدهم.

سایل از شنیدن سخنان امام بانگ زد سوگند به خداوند که بعد از این تا آخر عمر نه در زیر سقف خانه آباد می‌ نشینم و نه با بشر مانوس می‌ شوم تا توکل من به خداوند واقعی و حقیقی باشد.
 

شرح داستان توکل بر خدا

گر چه ملاحظه کردید که حضرت صادق (علیه السلام) با این جملات بسیار شیوا و مستدل معنای واقعی توکل را روشن فرمودند و دیگر نیازی به توضیح ندارد، لکن من می‌ خواهم به آن قسمت مهمی که در قسمت اخیر بیانات این باب در فرمایش امام هست اشاره کنم.

مختصر مضمون بیانات اخیر امام این است که من در وهله اول که به شما پاسخ ندادم علتش این بود که نمی‌ توانستم ایمان واقعی به توکل را برای تو مجسم کنم، چون در جیبم درهمی داشتم و من با داشتن آن درهم که ممکن بود مورد اتکای من باشد نمی توانستم معنای حقیقی توکل را برای تو بیان کنم.

چون گرچه شما از آن پول خبر نداشتید ولی خداوند آگاه بود، ولی وقتی که فقیر آمد و من آن را ایثار کردم پس می‌توانستم معنای ایمان واقعی بر توکل را برایتان مجسم نمایم.

بنابراین هدف امام این است که توکل واقعی این است که حتی آخرین دینار پولت را به دیگری که مستحق تر از توست بدهی، آن وقت خودت را به خداوند بسپاری و روزی از او بخواهی و کمک از او بگیری.

حال ممکن است یکی از خوانندگان بگوید پس مسلمان‌ هایی که مال و اتکای دیگر دارند، متوکل واقعی نیستند؟

در جواب این‌ ها می‌ گوییم چرا، هستند، اما با این شرط که در اثر ایمان معتقد باشد به این که درست است حالا من پول و یا وسایلی دارم که نیاز را رفع کند ولی ممکن است یک ساعت بعد همه این‌ها از دست من بروند.

و یا این که اگر مستحق تر از خودش دید آنچه که در جیب دارد به او بدهد و خودش برای یک ساعت بعدش به خداوند توکل کند.

اگر مسلمانان ثروتمند [و دارای وسعت رزق و روزی فراوان] چنین ایمانی داشته باشند، آن‌ ها هم متوکل حقیقی هستند، چون معنای واقعی توکل این است که ما همیشه متکی به خداوندی باشیم که او همیشه با ما هست و نیازهای ما را رفع می کند.

پی نوشت:
1.بحار، ج ۶۸، ص ۱۳۸، ح


منبع: سایت دلدادگان


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط