نظریه‌ها و عوامل شادکامی

شادکامی وقتی تحقق می‌یابد که همه ابعاد انسان را در بر بگیرد و لذت، تنها بعد وجودی انسان نیست.
يکشنبه، 3 فروردين 1399
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نظریه‌ها و عوامل شادکامی
در باره پایه نظری شادکامی، به نظر می‌رسد دو دیدگاه کاملا متفاوت وجود دارد. برخی قائل به فقدان نظریه‌اند و برخی وجود نظریه. آرگایل - که از نخستین نویسندگان در این زمینه است -، از فقدان نظریه، در باب شادکامی باد می‌کند و می‌گوید: پژوهش‌های مربوط به شادکامی از طریق تئوری یا نظریه، هدایت و سوق داده نشده، گر چه مباحثی در باره تبیین یافته‌های خاص وجود داشته است و احتمالا برخی از آن‌ها برای تبیین به بیش از یک نظریه، نیاز دارند. وی به امور گوناگونی اشاره می‌کند که هر کدام می‌توانند با یک نظریه، تبیین شوند. وی برای شروع، به چند مسئله اشاره می‌کند که شاید بتوانند توجیه کننده شادکامی باشند؛ اما بیان می‌دارد که هر کدام قادر به تبیین بخش هایی از شادکامی هستند، نه تمام آن. یکی از آن‌ها «تبیین‌های فیزیولوژیک» است که بر اساس آن، خلق و خوی مثبت، توسط انتقال دهنده های عصبی (نظیر دوپامین و سروتونین) ایجاد می‌شود. این حالت توسط ورزش یا دارو یا مخدرها می‌تواند به وجود آید.
 
تبیین دیگر مربوط به «روابط اجتماعی» است. بر اساس مشاهدات تجربی، عشق، منبع عظیمی از مسرت است و روابط اجتماعی و شادی را متأثر می‌سازد. به اعتقاد وی، بین شادکامی و معاشرت، رابطه نزدیکی وجود دارد؛ اما معلوم نیست این رابطه چگونه است. تبیین دیگر، مربوط به «تأمین نیازها» است. بر اساس این دیدگاه، برخورداری از امکانات زندگی، از منابع شادکامی به شمار می‌روند، اما تأثیر این عامل ناچیز است! چون رضایت از این امور، بسته به عوامل شناختی نیز دارد.  تبیین دیگر مربوط به فعالیت ها و موفقیت ها است. بر اساس این تبیین، بخشی از رضایت، ممکن است از لذت بردن از کاربرد مهارت ها و دستیابی به اهداف حاصل شود. بر این اساس شادکامی از طریق تعهد نسبت به اهداف قابل دستیابی و با ارزش افزایش می‌یابد. این ممکن است به خاطر افزایش عزت نفس باشد. سپس وی تأکید می‌کند که این نظریه‌ها هنوز به خوبی شرح و بسط داده نشده‌اند؛ اما ممکن است منابع مهم شادکامی را توجیه کنند. بنابراین، تئوری های فیزیولوژیک، اجتماعی، نیازها و موفقیت می‌توان ند بخشی از عوامل شادکامی را تبیین کنند؛ اما نمی‌توانند همه ابعاد آن را پوشش دهند. لذا به اعتقاد وی تا رسیدن به یک تئوری فراگیر، فاصله وجود دارد. ادعای فقدان نظریه، از سوی آرگایل، با توجه به زمان تألیف کتاب، درست بوده است، اما اکنون پس از گذشت سال‌ها و انجام یافتن تحقیقات گوناگون، وضعیت متفاوت شده.
 
به خلاف آرگایل، و پس از گذشت زمان و انجام یافتن پژوهش های فراوان، اکنون برخی بر این باورند که برای شادکامی، پایه‌های نظری گوناگونی ارائه شده است. باید گفت که در آغاز، تنها تحقیقات پراکنده‌ای در این زمینه صورت می گرفته است، اما پس از انجام شدن پژوهش‌های متعدد، آرام آرام تئوری‌های شادکامی، طراحی و ارائه شدند. فروح معتقد است که به طور کلی و تا آن جا که به متون روانشناسی ارتباط دارد، چندین نظریه در باره شادکامی مطرح شده است. از زمان ارسطو تا کنون، تئوری‌های گوناگونی در باره شادکامی ارائه شده‌اند که روان‌شناسان به گونه‌های مختلفی آن‌ها را طبقه بندی کرده‌اند. بر اساس نظریه لذت گرایی، زندگی شاد زندگی است که در آن، احساسات خوب (لذت)، در حداکثر مقدار خود و احساسات بد (درد و ناراحتی)، در حداقل میزان باشند. بدین ترتیب، در این نظریه شادکامی، مجموعه از همه احساسات موجود در زندگی است. مطابق این نظریه، عامل اساسی در شادکامی، لذت بردن است. اگر انسان، درد و رنج نکشد و زندگی‌اش از لذت سرشار باشد، احساس شادکامی‌خواهد کرد لذت گرایان، تنها جزء شادکامی را «لذت‌ها» دانسته‌اند و بر این باورند که لذت بردن و فقدان درد و رنج، موجب احساس شادکامی می‌گردد. از این رو، انواع لذت‌ها جزء عوامل شادکامی به شمار می‌روند و تأمین آن‌ها موجب احساس شادکامی می‌شود.آنچه در بررسی و مقایسه این نظریه، می‌توان  گفت این است که:

اولا شادکامی وقتی تحقق می‌یابد که همه ابعاد انسان را در بر بگیرد و لذت، تنها بعد وجودی انسان نیست. این نظریه، فقط به یکی از ابعاد انسان می‌پردازد و دیگر ابعاد را نادیده گرفته است. از این رو، نمی‌تواند شادکامی واقعی را تحقق بخشد. به همین جهت در نظریه شادکامی اسلام، لذت، جای دارد؛ اما نه بدین شکل. اسلام، بر خلاف این نظریه تک جزئی، برای شادکامی ابعاد گوناگونی را قائل است که یکی از آن‌ها با لذت ارتباط دارد. وانگهی در این بعد نیز لذت، محور نیست؛ بلکه نشاط محور شادکامی است که از راه تأمین لذت، تحقق می‌یابد.

ثانیا در بعد لذت نیز به همه ابعاد لذت انسان نمی‌پردازد و بیشتر، لذت های حسی را مورد توجه قرار داده است. پیشتر دیدیم که اسلام، لذت را جزئی از نشاط می‌داند و در عین حال، معتقد است که باید همه ابعاد وجودی انسان لذت ببرند. لذا گفتیم که از دیدگاه اسلام، لذت باید همه جانبه باشد تا «نشاط کامل» را برانگیزد. تأکید بیش از اندازه به برخی از لذت ها و نادیده گرفتن ابعاد دیگر، موجب تورم در برخی ابعاد و فقر در دیگر ابعاد می‌گردد و این، توازن لازم در نشاط را از بین می برد و نشاطی نامتوازن به وجود می‌آورد. شاید دلیل برخی مشکلات روانی، با وجود عمل به این نظریه، نامتوازن بودن لذت و ناقص بودن نشاط باشد. ناقص بودن نشاط، می‌توان د به عاملی برای ناشادکامی و مشکلات روانی تبدیل شود.
 
 ثالثا هر نوع لذتی نمی‌تواند موجب شادکامی‌گردد. برخی لذت‌ها، هر چند ممکن است به صورت آنی انسان را شاد کنند، اما پیامدهایی دارند که آتیه انسان را ویران می سازند. لذا موجب ناشادکامی می‌گردند. اموری مانند: مشروبات الکلی، روابط آزاد جنسی، مواد مخدر، موسیقی های تحریک کننده، فیلم های جنسی، رقص مختلط و... پیامدهای منفی دارند که به شادکامی پایدار زیان می زنند. به همین جهت، در نظریه اسلام، لذت باید «فاقد پیامد منفی» باشد تا بتواند شادکامی پایدار را تحقق بخشد. از این رو، لذت در تئوری اسلام، با محدودیت هایی رو به روست. رابعا این نظریه، با واقعیت‌های زندگی نیز ناهماهنگ است. بر اساس تفکر توحیدی، قوانینی بر زندگی حاکم است که ما نقشی در تنظیم آن نداریم و تنها باید خود را با آن هماهنگ سازیم. شاید مایل باشیم که زندگی، پر از لذت و فاقد درد و رنج باشد؛ اما واقعیت چیز دیگری است. بر اساس منابع اسلامی، سختی و رنج، جزء جدایی ناپذیر زندگی است. از این رو، تأکید بر لذت و نادیده گرفتن بخش ناخوشایند زندگی، موجب ناسازگاری با نظام حاکم بر زندگی می‌گردد و همین مسئله می‌تواند بر مشکلات روانی بیفزاید.
 
منبع: الگوی اسلامی شادکامی، دکتر عباس پسندیده، صص525-522، مؤسسه علمی فرهنگی دار‌الحدیث، قم، چاپ دوم، 1394


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما