تلاش برای تمایز میان انواع اختلال‌های رشد زبان

کودکان دارای درک طبیعی، اما دچار عقب ماندگی زبان گفتاری که شروع رشد در آنان دیر هنگام (۴-۳ سالگی) است، این رشد در مرحله بعد (سنین بالاتر) در آنان سریع و با شتاب دنبال می‌شود.
سه‌شنبه، 5 فروردين 1399
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تلاش برای تمایز میان انواع اختلال‌های رشد زبان
معمولا تصور ذهنی ما از کژزبانی یا انحراف زبان این است که عوامل مختلف حوزه‌های مختلف زبانی تاثیرات متقابلی از یکدیگر می‌پذیرند یا آن که سطوح مختلف زبان رشد یکسانی نداشته‌اند. برای مثال، کودکی که دچار کاستی گزینش واژه است ممکن است برای بازیابی کلمات تقلا کند اما بندرت در تولید کلامی وی جمله ای کامل دیده می‌شود. یا ممکن است، کودک دیگری دارای مهارت های نحوی رشد یافته ای باشد اما در استفاده از زبان از رشد کافی برخوردار نباشد و به همین دلیل توانایی انتقال اندیشه در وی با توانایی استفاده از زبان رسمی او همخوانی نداشته باشد. ما تنها در صورتی قادر خواهیم بود مفهوم اختلال یا انحراف (در برابر تاخیر) را بطور کامل رد کنیم که به زبان از دیدی محدود و به مثابه فعالیتی نحوی بنگریم.
 
 اولین تمایز میان زیر مجموعه حالت‌هایی که زبان رشد بهنجار ندارد، تفکیک وضعیت زبان دریافت از زبان بیان بود. سپس هر یک از این دو برای تمایزهای بعدی مورد دقت و بررسی قرار گرفت. یکی از نخستین تلاش هایی که برای تمایز این زیرگونه ها از یکدیگر انجام شد توسط آسیب شناس بریتانیایی زبان و گفتار، گرین (۱۹۶۳) بود. وی با در نظر گرفتن گروه وسیعی از اختلال‌های زبان بیان به توصیف گروهی از کودکان پرداخت که تاخیر گفتار آنان با اختلال هماهنگی مرتبط بود، در حالی که در گروه دیگر، از دشواری یادگیری زبان سرچشمه می گرفت. پس از آن کوپر Cooper و گریفیث Griffiths (۱۹۷۸) طبقه بندی جامعی ارائه دادند که بر مبنای مطالعه یک گروه چند صدنفره کودکان ۶ ساله مبتلا به زبان پریشی رشدی تهیه شده بود. این طبقه بندی بصورتی ساده بر اساس نحوه عملکرد کودکان در کلاس درس ارائه گردیده بود. نکته مهم این در این کلاس هیچ یک از کودکان به معلولیت های عمده ذهنی یا جسمی دچار نبود. این طبقه بندی شامل پنج مقوله است: کودکانی که هنگام سنجش شنوایی، سطح شنیداری بهنجاری دارند، اما در درک یا استفاده از زبان گفتار توان اندک دارند یا ناتوانند. و کودکان مبتلا به سطوح متفاوت ناشنوایی، که به استفاده از تقویت صدا و شیوه های معمول آموزش ناشنوایان بخوبی پاسخ نمی‌دهند، بگونه ای که از درک یا استفاده از زبان گفتاری ناتوانند.
 
کودکان دارای درک طبیعی یا نزدیک به طبیعی، اما دچار نبود یا عقب ماندگی شدید زبان گفتاری و گروه کودکان مشابه مورد قبل با این تفاوت که شروع رشد در آنان دیر هنگام (۴-۳ سالگی) است، اما این رشد در مرحله بعد در آنان سریع و با شتاب دنبال می‌شود و در ۸-۷ سالگی تنها آثار اندکی از دشواری های اولیه در آن‌ها پیداست. با این حال، این کودکان در خواندن با دشواری های جدی روبرویند. و کودکانی که به شیوه و نحوه عمل گفتار مسلط می شوند اما استفاده از گفتار در آنان اغلب بصورت تقلیدی، کلیشه ای، و نامرتبط است.در این طبقه بندی نسبتا زود هنگام، ماهیت پیچیده اختلال‌های زبان و گوناگونی شرایطی که متخصصان بالینی با آن روبرو می شوند مورد تایید قرار گرفته است. تلاش های بعدی که برای تفکیک اختلال‌های زبان صورت گرفت. تهیه کنندگان این نظام‌ها هر مقوله‌ای را بطور کامل در کتاب خود شرح داده‌اند. خواننده می‌تواند خود قضاوت کند از زمان نگارش مقاله کوپر و گریفیث، پیشرفت کار طبقه بندی اختلال‌های زبان تا چه اندازه بوده است. به رغم تلاش های فراوانی که در کار تفکیک این اختلال‌ها در این سطح صورت گرفته است باید توجه داشت که جداسازی مقوله های اختلال در جمعیت مبتلایان به آن‌ها الزام به معنی آگاهی بیشتر ما از دامنه و گستره این اختلال‌ها نیست، گرچه به نظر می‌آید مجموعه این فعالیت ها در زمینه مشاهده بالینی فرد پیشرفت به حساب آید.
 
شناسایی کودک مبتلا به اختلال زبان، حتی برای متخصصان بالینی گفتار، هنوز در مواردی دشوار است. به نظر می‌آید مشکلات تفکیک بالینی مبتلایان به این اختلال‌ها نمایانگر سال‌ها پژوهش و تلاش در تهیه گزارش هایی بالینی است که برای دستیابی به یک مفهوم روشن از اختلال رشد زبان، باید بصورت ترکیبی از همه آن‌ها استفاده کرد. پس از آن که اختلالی مورد شناسایی قرار گرفت، راه برای شرح و توضیح بیشتر ویژگی های آن باز خواهد شد. دیدگاه غالب در مداخله‌های درمانی این است که درمان باید در اولین فرصت ممکن آغاز شود. از بعد انسانی مباحث بسیاری در حمایت از این دیدگاه وجود دارد. هر چه زودتر به کودک کمک شود تا با ناتوانی خود کنار آید، امکان بیشتری وجود خواهد داشت تا او برای کمک به خود راه‌هایی را بیابد. هر چه زودتر به والدین کمک و از آن‌ها حمایت شود، احتمال بیشتری وجود دارد تا تمامی خانواده بصورتی امیدوارانه و مثبت با کودک رفتار کنند. هر چه زودتر دست اندرکاران آموزش از نیازهای بالقوه کودک برای آمادگی های خاص آگاه شوند، امکان بیشتری وجود دارد تا وی زودتر به آمادگی های موردنظر دست یابد. هر چه زودتر افراد معاشر با کودک در محیط زندگی او با توانایی ها و نیازهای وی آشنا شوند. شرایط بهتری برای تشویق و پذیرش وی به وجود خواهد آمد. در عین حال، در صورتی که این گفته ها صحت داشته باشد، شناسایی اولیه اختلال، که بطور منطقی و پیش از هر گونه مداخله‌ای صورت می گیرد، باید هر چه زودتر انجام پذیرد.
 
از بعد تحصیلی نیز دیدگاه هایی وجود دارد که از شناسایی اختلال زبان در مراحل اولیه حمایت می کند. هر چه زودتر اختلالی بدرستی شناخته و شرح داده شود، امکان دنبال کردن مسیر آن بهتر فراهم خواهد شد. چنین شرایطی سبب افزایش آگاهی درباره اختلال خواهد شد. در گذشته تشخیص اثرات خود اختلال، از طریق اثرهایی که بواسطه تلاش های کودک برای کمک به خود یا جلوگیری از ناکامی حاصل می شد، برای پژوهشگران ساده نبود. گوشه گیری، پرخاشگری، و فزونکاری برخی کودکان تنها سه نمونه از رفتارهایی است که ممکن است پرداختن به اختلال را دشوارتر سازد. احتمال دارد بسیاری از جنبه‌های رفتاری کودکان بعلت پوشاندن مشکل اصلی، یا با تحرک و تغییر دیدگاه افرادی که قصد کمک به آن‌ها را دارند، مسائل این کودکان را پیچیده سازد. آگاهی از چگونگی رشد اختلال‌های زبان مستلزم اطلاع از نحوه شروع این اختلال‌هاست.
 
منبع: اختلال‌های رشد زبان (ویرایش دوّم)، کاترین آدمز، بتی بایرز براون و مارگات ادواردز، ترجمه: دکتر محمدتقی منشی طوسی، دانشگاه امام رضا (علیه السلام)، صص39-36، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد، 1385


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.