مطالعه دیگری که توسط استون Stone (۱۹۹۲) انجام گرفت، وضعیت ۵۹ نوجوان را که پیشتر در مراکز زبان کشور بریتانیا آموزش دیده بودند بررسی کرد. در این مطالعه پی گیرانه، اکثریت افراد مورد مطالعه، از مراکز زبان به آموزش عادی هدایت شده بودند. اقلیت چشمگیری نیز در مراکز ویژه به کار خود ادامه داده بودند. تعداد قابل توجهی از این دانش آموزان، برخی صلاحیتهای فنی پایه، و در مواردی ویژگیهای علمی و تحصیلی لازم را کسب کرده بودند. با این حال، بسیاری همچنان نیازمند حمایتهای خانواده در امور پایهای خواندن و نوشتن بودند، و جالب آن که بسیاری از آنها خود تا دوران نوجوانی برای دریافت کمک از آسیب شناس زبان و گفتار درمان ابزار علاقه میکردند. نکته قابل توجه در گزارش استون این است که خود کودکان، با توجه به آموزش گذشتهشان برای دریافت آموزشهای ویژه جداگانه اشتیاق زیادی ابراز میکردند. وی نتیجه میگیرد که کودکان مبتلا به اختلالهای جدی زبان و گفتار در مراحل اولیه به گفتار درمانی فشرده نیاز دارند، یا آن که باید در همان اول در مراکز زبان پذیرفته شوند. در مراحل بعدی زندگی، یعنی هنگام همراه شدن با روند عادی آموزش و پرورش کمکهای حمایتی نیز ضرورت دارد.
برای آن که ادغام این کودکان در روند عادی آموزش و پرورش موثر و مفید باشد، باید امکانات مالی خوبی فراهم آید. این نکته پیام روشن و بی پردهای است که از مطالعه موردی مارش من Marshman (۱۹۹۴) استنباط میشود. کودک مورد مطالعه آنان، گرچه در برخی امور مربوط به ادغام در روند عادی آموزش موفق عمل کرده بود، تا رسیدن به دومین سال برنامه ادغام تا حد زیادی، بویژه در مهارتهای پایه خواندن و نوشتن، همچنان نیازمند کمک بود. گرچه معلمان او علاقمند به کمک بودند، اما با توجه به گرفتاریهای فراوان و مسئولیتهای زیادی که بر عهده داشتند امکان گذراندن دوره آموزشی خاص برای این کار با این کودکان را در روزهای طولانی کار نداشتند. بنابراین، صرف جای دادن کودکان آسیب دیده زبانی در کلاسهای عادی آموزش و پرورش کافی نیست. در روند ادغام آنان در این کلاسها، برای آموزش معلمان مدرسه میزبان، و نیز دریافت کمکهای مستمر از متخصصان مربوط، حمایتهای مالی و تخصصی مداوم لازم است. تدارک هر دو اینها در شرایط کنونی، در بهترین حالت ممکن، ناقص و ناهمگون است. این موضوع مشکل اصلی پیشرفت مساله ادغام است که نمیتوان آن را با هیچ مرام و مسلکی منکر شد.
نحوه گزینش کارکنان خدمات مراکز زبان
بطور عمده برای مبتلایان به اختلالهای رشد زبان است، گرچه برخی اوقات شمار اندکی از مبتلایان به اختلالهای اکتسابی را نیز در بر میگیرد. بطور کلی این موارد شامل مبتلایان به سندروم لاندو - کلفتر که بیشتر نیازمند مراقبت پزشکی هستند تا خدمات مراکز زبان نمیشود. سندروم لاندو - کلفنر اختلالی اکتسابی است که بین ۲ تا ۵ سالگی بروز میکند. در این اختلال، کودک زبان را فرا می گیرد، اما بطور پیشروندهای آن را از دست میدهد. از دست رفتن زبان ابتدا از درک کلامی آغاز میشود. تاثیرات از دست دادن درک کلامی بگونهای است که تصور میشود کودک به افت شنوایی، یا اختلالهای رفتاری مبتلا شده است، اما اختلال از نوع ناگویایی دریافتی شنیداری است (رابینسون، ۱۹۸۷). کودکان مبتلا به سندروم الاندو - کلفتر احتمالا دچار حملههای صرعی میشوند و بررسی نوار مغزی آنان نشانگر ویژگیهای نابهنجار صرعی است. پیش آگهی این اختلال متغیر است. برخی کودکان عملکرد زبانی خود را باز مییابند در حالی که عده ای دیگر دچار آسیب دیدگی دائمی میشوند که ممکن است همراه یا بدون حملههای صرعی باشد. مبتلایانی که در بازیابی عملکرد خود بخودی زبان ناتوانند احتمالا نیازمند اقامت طولانی مدت در محیط های شبانه روزی هستند، یا آن که باید در مراکز تخصصی اعصاب کودکان بستری شوند زیرا شدت اختلال و مسائل پزشکی مرتبط با آن چنین ایجاب میکند.سازمان خدمات ملی مخصوص کودکان معلول ICAN چهار گروه بزرگ کودکان مبتلا به اختلالهای زیان را که برای جایدهی در مراکز زبان مناسب می نمایند مشخص کرده است:
• کودکان مبتلا به مسایل واجی - دستوری. انتظار می رود این کودکان اکثریت متقاضیان استفاده از مراکز زبانی را تشکیل دهند.
• کودکانی که دچار مشکل بالا (اختلال واجی - دستوری) هستند، و همزمان با آن به اختلال دریافت نیز مبتلایند. توصیه میشود که تنها یک یا دو کودک مبتلا به مسایل جدی درک در هر کلاس باشند.
• کودکان مبتلا به مسایل معناشناختی - کاربردی. توصیه میشود فقط کودکان مبتلا به نوع خفیف این اختلال در مرکز زبانی پذیرفته شوند. کودکان مبتلا به مشکلات جدی تر باید در محیطهایی با اقامت طولانیتر جای داده میشوند که در برنامه آنها ادغام در روند عادی آموزش و پرورش جایی ندارد.
• کودکان مبتلا به دشواریهای تلفظ که ریشه آنها در هماهنگی ضعیف حرکتهای ظریفی است که برای تولید گفتار مورد نیاز است.
توصیه میشود که در مراکز زبان یک معلم و یک درمانگر بصورت تمام وقت در یک کلاس با همدیگر همکاری کنند. کلاس باید بین ۶ تا ۸ دانش آموز داشته باشد. افزون بر آن باید برای معلم یا درمانگر یک دستیار در اختیار باشد و یک روانشناس تربیتی، در مقام شخص مطلع، که دارای تجربههای خاصی در زمینه اختلالهای رشد زبان است نیز در دسترس باشد. با در نظر گرفتن این واقعیت که، با توصیههای کمیته کویرک Quirk در ۱۹۷۲، آسیب شناسان زبان و گفتار به استخدام مراکز بهداشت و درمان در میآیند، تدارک خدمات درمانی زبان و گفتار در این مراکز ساده نخواهد بود. بنابراین این افراد، بجز تعداد اندکی از آنها، بسادگی در دسترسی مقامهای محلی آموزشی نیستند تا از آنان برای استخدام و همکاری در مراکز زبان استفاده شود.
چنین شرایطی در وضعیت درمان کودکان مبتلا به آسیب زبانی در سطوح مختلف تأثیر میگذارد: برای مثال ممکن است نتوان به اختلالهای زبانی جزئی و ظریف در کودکان مدرسهای پی برد. همچنین ممکن است نتوان خدماتی را که در بیانیه شرح نیازهای ویژه کودک توصیه شده است، به آنان ارائه داد، زیرا این بیانیه به مسائل آموزشی کودک توجه دارد، در حالی که بودجه درمانی زبان و گفتار از خدمات بهداشت و درمان تأمین میشود.
منبع: اختلالهای رشد زبان (ویرایش دوّم)، کاترین آدمز، بتی بایرز براون و مارگات ادواردز، ترجمه: دکتر محمدتقی منشی طوسی، دانشگاه امام رضا (علیه السلام)، صص226-223، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد، 1385