عملکرد اخلاقي اولين مخاطب قرآن

توجه تام رسول الله (ص) به قرآن کريم به عنوان اولين مخاطب قرآن ، سيره و شخصيت آن حضرت را شايسته تاسي کرده است . « لقد کان لکم في رسول الله اسوه حسنه » ( احزاب / 21 ) هر سيره اي به هر ميزان و با هر مرتبه از مراتب قرآن هماهنگي کند به همان اندازه قرآني است و چون رسول خدا (ص) سيره اش را بر حقايق قرآني تنظيم کرده است ، سيره ي آن حضرت کاملترين سيره هاست ، از اين رو درباره ي رسول اکرم (ص) آمده است :
پنجشنبه، 3 دی 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عملکرد اخلاقي اولين مخاطب قرآن
عملکرد اخلاقي اولين مخاطب قرآن
عملکرد اخلاقي اولين مخاطب قرآن

نويسنده:دکتر سيد الوهاب طالقاني




چکيده :

توجه تام رسول الله (ص) به قرآن کريم به عنوان اولين مخاطب قرآن ، سيره و شخصيت آن حضرت را شايسته تاسي کرده است . « لقد کان لکم في رسول الله اسوه حسنه » ( احزاب / 21 ) هر سيره اي به هر ميزان و با هر مرتبه از مراتب قرآن هماهنگي کند به همان اندازه قرآني است و چون رسول خدا (ص) سيره اش را بر حقايق قرآني تنظيم کرده است ، سيره ي آن حضرت کاملترين سيره هاست ، از اين رو درباره ي رسول اکرم (ص) آمده است :
کان خلقه القرآن ( شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج 6 ، ص 340 ) از اين رو نگرشي قرآني به عملکرد اخلاقي رسول الله (ص) داشته و عملکرد اخلاقي و تربيتي ايشان را براي تحول آفريني و هدايت بخشي در جامعه جهاني بشري بر اساس آيات قرآن بررسي نموده ام از جمله اصول مطرح در عملکرد اخلاقي و تربيتي رسول الله (ص) مي توان به حفظ کرامت انساني ، حفظ حرمت انساني ، تحکيم روابط اجتماعي ، ترغيب به فضائل انساني و نهي از رذائل اخلاقي ، حمايت از مستضعفان صالح ، ايجاد روحيه ي تلاش براي کسب فلاح و سعادت و پاکسازي محيط از افکار و رسوم جاهلي و احياء و تکميل مکرمت ها و فضائل اخلاقي اشاره نمود که در اين مقاله از مبادي و مقدمات موضوع صرفنظر نموده و به ارائه عملکرد اخلاقي رسول الله (ص) پرداخته ايم .

اصل اول : حفظ کرامت انساني :

رسول الله (ص) بر اساس آيات قرآن از سه طريق به حفظ کرامت انساني انسان ها پرداخته اند

1 ـ از طريق علم :

الف ) ... هل يستوي الذين يعلمون و الذين لا يعلمون ( زمر 39 / 9 )
ب ) ... يرفع الله الذين آمنوا منکم و الذين اوتوا العلم درجات ( مجادله 58 / 11 )

2 ـ از طريق مجاهده :

ـ لا يستوي القاعدون من المومنين غير اولي الضرر و المجاهدون في سبيل الله باموالهم و انفسهم فضل الله المجاهدين باموالهم و انفسهم علي القاعدين درجه و کلا وعدالله الحسني و فضل الله المجاهدين علي القاعدين اجراً عظيماً ( نساء 95/4)
مومنان بازنشسته ( از جهاد ) که هيچ عذر و معلوليتي ندارند با کساني که با مال و جان خويش در راه خدا
جهاد مي کنند برابر نيستند ، خداوند مجاهدان با مال و جان خويش را بر بازنشستگان به درجه اي ( بس بلند ) برتري داده است و همه را خداوند وعده پاداش نيکو داده و خداوند مجاهدان را بر بازنشستگان به پاداشي برگ برتري داده است .
3 ـ از طريق تقوي : ... ان اکرمکم عندالله اتقاکم ( حجرات 13/49)

اصل دوم : حفظ حرمت خود را از طريق معرفت النفس

رسول الله (ص) با دعوت افراد به مراقبه ، تهذيب نفس و شناخت خويش و آيات الهي موجود در وجود انسان زمينه را براي حفظ حرمت و عظمت انسان و پرهيز از بيهوده انگاري و بي هدفي فراهم آورده است .
يا ايها الذين آمنوا عليکم انفسکم لايضرکم من ضل اذا اهتديتم الي الله مرجعکم جميعاً فينبئکم بما کنتم تعملون ( مائده 5/ 105 )
ـ اي کساني که ايمان آورده ايد خود را بپائيد ؛ هر گاه خود راه يافته باشيد ( گمراهي ) کسي که گمراه شده به شما زياني نخواهد رساند ؛ بازگشت همه شما به سوي خداست پس شما را از آنچه مي کرديد آگاه خواهد ساخت .

اصل سوم : تحکيم روابط اجتماعي با برقراري :

الف ) قسط و عدالت :

1 ـ يا ايها الذين آمنوا کونوا قوامين بالقسط شهداء لله و لو علي انفسکم او الوالدين و الاقربين ان يکن غنيا و فقيراً فالله اولي بهما فلا تتبعوا الهوي ان تعدلوا و ان تلو او تعرضوا فان الله کان بما تعملون خبيرا ( نساء 135/4 )
ـ اي کساني که ايمان آورده ايد ، برپادارندگان عدالت و گواهي دهندگان براي خدا باشيد گر چه به زيان خودتان يا پدر و مادر و خويشان تمام شود ، که اگر آنکس توانگر يا تهيدست باشد خدا به هر دو سزاوارتر است ( و مصلحت آنان را بهتر مي داند ) ، پس درپي خواهش دل نرويد تا از حق و عدالت دست بکشيد و اگر سخن را بتابانيد يا رويگردان شويد ( اگر شهادت ناحق دهيد يا اصلاً شهادت ندهيد ) خدا به آنچه مي کنيد آگاه است .
2 ـ يا ايها الذين آمنوا کونوا قوامين لله شهداء بالقسط و لا يجرمنکم شنئان قوم علي الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوي و اتقوا الله ان الله خبير بما تعملون ( مائده 5 / 8 )
ـ اي کساني که ايمان آورده ايد ، به پا خيزندگان براي ( اداي حقوق ) خدا و گواهان به عدالت باشيد و دشمني با قومي ، شما را بر آن ندارد که عدالت نورزيد . عدالت ورزيد که به تقوا نزديک تر است و از خدا پروا کنيد که خدا به آنچه مي کنيد آگاه است .
3 ـ لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الکتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط ( حديد 57 / 25 )
ـ همانا فرستادگان خود را با دلايل روشن فرستاديم و با آنان کتاب و ميزان ( قوانين حق و عدل ) فرو فرستاديم تا مردم به دادگري برخيزند .

ب ) الفت و وحدت و ترک دشمني و مخاصمه :

1 ـ و اعصتموا بحبل الله جميعاً و لا تفرقوا و اذکروا نعمت الله عليکم اذ کنتم اعدا فالف بين قلبوکم
فاصبحتم بنعمته اخواناً و کنتم علي شفا حفره و من النار فانقذکم منها کذلک يبين الله لکم آياته لعلکم تهتدون ( آل عمران 103/3)
و همگي به ريسمان خدا چنگ زنيد و پراکنده نشويد و نعمت خدا را بر خود ياد کنيد آنگاه که دشمن يکديگر بوديد پس ميان دلهاي شما الفت نهاد و به نعمت او با هم برادر شديد و بر لب پرتگاهي از آتش بوديد پس شما را از آن رهايي داد ؛ خدا اين چنين آيات خود را براي شما روشن مي سازد ، باشد که هدايت يابيد .
2 - و اطيعوا الله و رسوله و لاتنازعوا فتفشلوا و تذهب ريحکم و اصبروا ان الله مع الصابرين . ( انفال 8 / 46 )
و از خدا و پيامبرش فرمان بريد ، و با يکديگر نزاع و اختلاف مکنيد ، که سست و بد دل مي شويد و قدرت و شوکتتان از ميان مي رود و شکيبايي ورزيد ؛ زيرا خدا با شکيبايان است .

ج ) معاونت بر نيکي و پرهيزکاري :

... تعاونوا علي البر و التقوي و لا تعاونوا علي الاثم و العدوان ( مائده 2/5 )

د ) اصلاح ذات البين و عفو و اغماض و رفتار نيکو :

1 ـ انما المومنون اخوه فاصلحوا بين اخويکم ( حجرات 49 / 10 )
2 ـ ... فاتقوا الله و اصلحوا ذات بينکم ( انفال 8 / 1)
3 ـ ... و ليعفوا و ليصفحوا الا تحبون ان يغفر الله لکم ( نور 24 / 22 )
4 ـ ... و الکاظمين الغيظ و العافين عن الناس ( آل عمران 3 / 134 )
5 ـ ... خذ العفو وامر بالعرف و اعرض عن الجاهلين ( اعراف 7 / 199 )
6 ـ و لا تستوي الحسنه و لا السيئه ادفع بالتي هي احسن فاذا الذي بينک و بينه عداوه کانه ولي حميد * و ما يلقئها الا الذين صبروا و ما يلقئها الا ذو حظ عظيم ( فصلت 41 / 34 و 35 )

اصل چهارم : ترغيب به فضائل اخلاقي و اجتناب از رذايل :

الف ) ... انما يتذکر اولوا الالباب : تنها خرمندان تذکر مي يابند .
1 ـ الذين يوفون بعهد الله : همان کساني که به عهد خدا وفا مي کنند .
2 ـ و لا ينقضون الميثاق : و پيمان نمي شکنند
3 ـ و الذين يصلون ما امرالله به ان يوصل : و آنان که با آنچه خداوند به پيوند با آن فرمان داده ؛ مي پيوندند .
4 ـ و يخشون ربهم : و از پروردگارشان بيم دارند .
5 ـ و يخافون سوء الحساب : و از سختي حساب مي ترسند .
6 ـ و الذين صبروا ابتغاء وجه ربهم : و آنان که براي جلب خشنودي پروردگارشان صبر کردند
7 ـ و اقامو الصلوه : و نماز را به پا داشتند
8 ـ و انفقوا مما رزقناهم سرا و علانيه : و از آنچه روزي آنها کرديم ؛ نهان و آشکارا انفاق نمودند .
9 ـ و يدرئون بالحسنه السيئه : و بدي را با نيکي دور مي سازند .
اولئک لهم عقبي الدار : آنانند که سرانجام ( نيک ) آن سراي ؛ از آن آنهاست ( رعد 13 / 19 تا 22 )
ب ) و عباد الرحمن : و بندگان خداي رحمان
1 ـ الذين يمشون علي الارض هونا : آنانند که با فروتني ( آرام و طبيعي ) روي زمين راه مي روند .
2 ـ و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاماً : و چون جاهلان آنان را مخاطب سازند سخني ملايم گويند .
3 ـ و الذين يبيتون لربهم سجداً و قياماً : و آنان که شب را در حال سجده و قيام براي پروردگارشان به سر برند .
4 ـ و الذين يقولون ربنا اصرف عنا عذاب جهنم ... : و آنان که گويند : پروردگارا ! عذاب دوزخ را از ما بگردان
5 ـ و الذين اذا انفقوا : و آنان که چون خرج و انفاق کنند :
6 ـ لم يسرفوا و لم يقتروا و کان بين ذلک قواماً : نه زياده روي کنند و نه تنگ و سخت گيرند و انفاق آنها حد معتدلي ميان اين دو باشد .
7 ـ و الذين يدعون مع الله الها آخر : و آنان که با خداوند خداي ديگري نخوانند
8 ـ و لا يقتلون النفس التي حرم الله الا بالحق : و کسي را که خداوند جانش را محترم شمرده ( ريختن خون او را حرام کرده ) جز به حق نکشند .
9 ـ و لا يزنون ... و زنا نکنند ( فرقان 25 / 63 تا 68 )
ج ) ان الله يامر بالعدل و الاحسان و ايتاي ذي القربي
خداوند به عدالت و نيکوکاري و بخشش به خويشاوند فرمان مي دهد
و ينهي عم الفحشاء و المنکر و البغي
و از کارهاي زشت و ناپسند و ستمگري باز مي دارد
يعظکم لعلکم تذکرون ( نحل 16 / 90 )
شما را پند مي دهد شايد تذکر يابيد .

اصل پنجم : حمايت از مستضعفان صالح :

الف ) و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين ( قصص 28 / 5 )
ب ) و لقد کتبنا في الزبور من بعد الذکر ان الارض يرثها عبادي الصالحون ( انبياء 21 / 105 )
ـ و تحقيقاً پس از پندنامه تورات ؛ در زبور هم نوشتيم که ( ملک ) زمين را بندگان شايسته من به ارث خواهند برد .
ج ) و ما لکم لا تقاتلون في سبيل الله و المستضعفين من الرجال و النساء و الولدان الذين يقولون ربنا اخرجنا من هذه القربه الظالم اهلها و اجعل لنا من لدنک و ليا و اجعل لنا من لدنک نصيراً ( نساء 4 / 75 )
ـ و شما را چيست که در راه خدا ( آزادسازي ) مردان و زنان و کودکان مستضعف نمي جنگيد ؟ آنان که گويند : پروردگارا ! ما را از اين شهري که مردمش ستمکارند ( شهر مکه ) بيرون بر و از سوي خود براي ما سرپرستي قرار ده و از سوي خود براي ما ياوري بگمار .

حمايت از ايتام و حقوق آنها و تلاش در رفاه و تعليم و تربيت آنها :

الف ) و اتوا اليتامي اموالهم و لاتتبدوا و الخبيث بالطيب و لا تاکلوا اموالهم الي اموالکم انه کان حوبا کبيرا ( نساء 2/4 )
و اموال يتيمان را به آنان باز دهيد ( در کودکي به دادن مخارج آنان و در بلوغ به دادن اصل مال ) و پليد را با پاکيزه عوض مکنيد و اموال آنان را با اموال خود مخوريد که آن گناهي بزرگ است .
ب ) ان الذين ياکلون اموال اليتامي ظلماً انما ياکلون في بطونهم ناراً و سيصلون سعيراً ( نساء 10/4 )
بي گمان آنان که مال هاي يتيمان را به ستم مي خورند جز اين نيست که شکمي پر از آتش مي خورند و به زودي به آتشي افروخته درخواهند آمد .
ج ) و لاتوتوا السفهاء اموالکم التي جعل الله لکم قياماً
و ارزقوهم فيها
و اکسوهم
و قولوا لهم قولاً معروفاً ( نساء 5/4 )
و اموالتان را که خداوند سبب قوام ( زندگاني ) شما قرار داده به کم خردان مدهيد و از درآمد آن ، خوراک و پوشاکشان دهيد و با آنان به گونه اي شايسته سخن گوييد .
در اين ايه ، اولاً مال را مايه قوام و ثبات جامعه معرفي نموده و از يتيمان بخاطر عدم بلوغ و رشد آنها ، ( سفيهان ـ سفهاء ) ياد شده است و به منظور حفظ اموال و دارايي آنها ، دستور آمده مالشان را در اختيار آنها قرار ندهيد اما با مال آنها تجارت کنيد و از منافع مال ، سه مساله اساسي و حياتي يتيمان را به نحو احسن تامين نماييد .
1 ـ وارزقوهم فيها ( زندگي روزمره آنها از منافع مال ، تامين شود و اصل مال بايد محفوظ بماند )
نکته : اگر فرموده بود و ارزقوهم منها ، مراد اصل مال بود ، اما فرموده است ( فيها )
2 - واکسوهم ( پوشاک آنها را تامين کنيد )
3 ـ وقولوا لهم قولا معروفا ( تعليم و تربيت و رشد اخلاقي آنها را بر عهده بگيريد .
توجه به اين نکته بسيار حائز اهميت است : تا زماني سرپرستان حق دارند اموال يتيمان را در اختيار خودقرار دهند که به حد رشد نرسيده اند اما به محض آنکه در آزمايش ، رشد عقلاني آنها ثابت گرديد بايد اموال آنها راه به آنها برگردانند.
ـ و ابتلوا اليتامي حتي اذا بلغوا النکاح فان انستم منهم رشداً فادفعوا اليهم اموالهم
و در پايان آيه ، چهار مساله بسيار حساس و مبتلي به جامعه را صريحاً يادآور مي شود :
1 ـ سرپرستان ايتام ، مادامي که اموال آنها را در اختيار دارند ، حفظ اصل مال آنها ، بر آنان مهم و واجب است و از هزينه کردن اموال آنها و استفاده غير مجاز به بهانه هاي مختلف ، بايد سخت بپرهيزند .
ـ و لا تاکلوها اسرافا و بدارا ان يکبروا
قبل از بزرگ شدن يتيمان ، مال آنها را به اسراف و زياده روي مخوريد .
2 ـ سرپرست اگر غني و بي نياز باشد ، نبايد چشم داشت به مال يتيم داشته باشد و با بزرگواري و عفاف ، از مال يتيم چشم بپوشد و چيزي به عنوان حق الزحمه برندارد .
ـ و من کان غنيا فليستعفف
ـ و اگر سرپرست ، خود فقير و نيازمند باشد ، در حد متعارف و معمول براي خود حقي مشخص و از مال يتيم بردارد .
ـ و من کان فقيرا فليا کل بالمعروف
4 ـ مساله اي که رعايت آن از بروز اختلافات و خصومت هاي بعدي جلوگيري مي کند و عدم رضايت آن ، مشکلات زيادي را بعداً به وجود مي آورد اين است که سرپرستان به هنگام تحويل اموال يتيمان در زمان ثبوت رشد آنها ، بايد آشنايان و افراد مورد اعتماد طرفين را شاهد بگيرند .
ـ فاذا دفعتم اليهم اموالهم فاشهدوا عليهم و کفي بالله حسيبا ( نساء 6/4 )

اصل ششم : سعادت افراد در گرو تلاش آنها است

در اين مقوله ، بحث را از چند منظر پي مي گيريم :
1 ـ استعداد و توان افراد چون متفاوت است ، تکليف نيزمناسب با قدرت افراد تعيين مي شود :
الف ) لا يکلف الله نفساً الا وسعها لها ما کسبت و عليها ما اکتسبت ... ( بقره 286/2 )
خداوند هيچ کس را جز به اندازه ي توانش تکليف نمي کند هر که هر چه خوبي کند به سود اوست و هر چه بدي کند به زيان اوست .
ب ) ... لا تکلف نفس الا وسعها ... ( بقره2 / 233 )
ج ) و الذين آمنوا و عملوا الصالحات لاتکلف نفسا الا وسعها ... ( اعراف 42/7 )
2 ـ سرنوشت و سعادت هر فرد در گروه تلاش خود اوست:
الف ) و ان ليس للانسان الا ما سعي * و ان سعيه سوف يري * ثم يجزئه الجزاء الاوفي
( نجم 39/53 تا 41)
و آدمي را جز آنچه تلاش کرده نيست * و تلاش او را به زودي به او بنمايند * آنگاه بر اساس همان تلاش ؛ جزاي کامل داده شود .
ب ) و من اراد الاخره و سعي لها سعيها و هو مومن فاولئک کان سعيهم مشکوراً ( اسراء 19/17 )
و هر که ( سراي ) آخرت خواهد و براي آنکه کوشش درخور آن کند و مومن باشد ؛ چنين کساني کوشش آنان مورد تقدير و سپاس خواهد بود .
ج ) کل نفس بما کسبت رهينه ( مدثر 38/74 )
3 ـ خداوند تغيير دهنده سرنوشت ملت ها نيست ، اين خود مردم هستند که با اعمال آزادانه و مختارانه خود ، سرنوشتشان را تعيين و يا تغيير مي دهند :
الف ) ... ان الله لايغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم ... ( رعد 11/13 )
ب ) ذلک بان الله لم يک مغيرا نعمه انعهما علي قوم حتي يغيروا ما بانفسهم ... ( انفال 53/8 )
4 ـ انسانها با هر توان ذاتي ، به هنگام عمل خود ، از نعمت اختيار و آزادي کامل برخوردار هستند :
الف ) انا هديناه السبيل اما شاکروا و اما کفوراً ( انسان 3/76)
و بگو : حق از سوي پروردگارتان است ، هر که خواهد ايمان آورد و هر که خواهد کفر ورزد ...
ج ) ان هذه تذکره فمن شاء اتخذ الي ربه سبيلا ( انسان 29/76)
بي شک اين يادآوري و پندي است ؛ پس هر که خواست مي تواند راهي به سوي پروردگارش پيش گيرد
5 ـ هر کس مسئول عمل خود مي باشد و گرفتاري ديگري را هرگز بر او تحميل نمي کنند و عذاب و عتاب پس از آمدن پيامبران و آگاهي کامل و اتمام حجت ، تحقق مي پذيرد :
ـ من اهتدي فانما يهتدي لنفسه و من ضل فانما يضل عليها
و لا تزر وازره وزر اخري و ما کنا معذبين حتي نبعث رسولا ( اسراء 15/17 )
هر کس هدايت يافت ، فقط به سود خودش هدايت يافته و هر کس گمراه شد ، فقط به زيان خودش گمراه مي شود و هيچ بردارنده گناهي بار گناه ديگري را به دوش خود بر نمي دارد ، و ما بدون اينکه پيامبري را ( براي هدايت و اتمام حجت به سوي مردم ) بفرستيم ، عذاب کننده ( آنان ) نبوديم .

اصل هفتم : پاکسازي محيط از شرک و رسوم جاهلي

خداوند متعال ، رسالت پيامبر خود را در پنج اصل کلي بيان مي کند : در اصل پنجم آمده است :
ـ ويضع عنهم اصرهم و الاغلال التي کانت عليهم ( اعراف 157/7 )
اين پيامبر ، مردم را از قيد وبندها و رسوم جاهلي و خرافات دست و پاگير که چون غل و زنجير ، آنها را گرفتار کرده بود ، آزاد و رها نموده است .
نمونه ي آن رسوم جاهلي را در آيات زير مي خوانيد :
1 ـ کشتن دختران و زنده به گور کردن آنها :
الف ) و اذا بشر احدهم بالانثي ظل وجهه مسودا و هو کظيم.
يتواري من القوم من سوء ما بشر به
ايمسکه علي هون ؟
ام يدسه في التراب ؟
الا ساء ما يحکمون ( نحل 58/16 و 59 )
و هر گاه يکي از آنان را به آوردن دختر مژده دهند ، ( رنگ و ) رويش تيره شود و خشم گلويش را بفشرد * خود را از آن قوم پنهان کند از زشتي آنچه مژده اش داده اند ( و با خود مي انديشد که ) آيا او را با سرافکندگي نگه دارد ؟ يا در زير خاک پنهان کند ؟! هش داريد که بد حکمي مي کنند .
ب ) ... و لا تقتلوا اولادکم من املاق نحن نرزقکم و اياهم ... ( انعام 151/16 )
... و فرزندان خود را از بيم تنگدستي نکشيد ؛ که ما شما و آنان را روزي مي دهيم ...
ج ) و لا تقتلوا اولادکم خشيه املاق نحن نرزقهم و اياکم ... ( اسراء 31/17 )
2 ـ به جاي طواف خانه خدا ، سوت کشيدن و کف زدن
ـ و ما کان صلاتهم عند البيت الا مکاء و تصديه ... ( انفال 35/8)
چه عادتي سخيف تر از آنکه نماز و عبادت آنها در خانه خدا ، سوت کشيدن و کف زدن باشد .
3 ـ تقليد کورکورانه آنها از پدران و نياکان خود و پيروي نکردن از منطق و استدلال
الف ) و اذا قيل لهم اتبعوا ما انزل الله قالوا بل نتبع ما الفينا عليه آباء نا او لو کان اباوهم لايعقلون شيئاً و لا يهتدون ( بقره 170/2)
و چون به آنان ( به مشرکان يا برخي يهود ) گويند که از آنچه خدا نازل کرده ، پيروي کنيد ، گويند : بلکه از آنچه پدران خود را بر آن يافته ايم ، پيروي مي کنيم . آيا ( چنين کنند ) گر چه پدرانشان چيزي نمي فهميده و راه يافته نبوده باشند ؟!
ب) و اذا قيل لهم تعالوا الي ما انزل الله و الي الرسول قالوا حسبنا ما وجدنا عليه اباء نا او لو کان اباوهم لا يعلمون شيئاً و لايهتدون ( مائده 104/5 )
و چون به آنان گفته شود که به سوي آنچه خدا نازل کرده و به سوي پيامبر بياييد ، گويند : آنچه پدرانمان را بر آن يافته ايم ما را بس است ، آيا اگر چه پدرانشان چيزي ندانند و راه يافته نباشند ( باز هم از آنان پيروي مي کنند ) ؟!
ج ) و اذا فعلوا فاحشه قالوا وجدنا عليها و الله امرنا بها قل ان الله لايامر بالفحشاء اتقولون علي الله ما لاتعلمون ( اعراف 28/7 )
و چون کار زشتي کنند ، گويند پدران خود را بر آن کار يافته ايم و خداوند ما را به آن فرمان داده است ! بگو : مسلماً خداوند به کار زشت فرمان نمي دهد . آيا چيزي را بر خدا ( به دروغ ) مي گوييد که خود نمي دانيد ؟!
د ) اذ قال لابيه و قومه ما هذه التماثيل التي انتم لها عاکفون * قالوا وجدنا اباء لها عابدين * قال لقد کنتم انتم و اباوکم في ضلال مبين ( انبياء 52/21 تا 54 )
آنگاه که به پدر ( عمو و سرپرست ) و قوم خود گفت : اين مجسمه ها چيست که پيوست سر بر آستانشان داريد ؟! * گفتند : پدران خود را پرستش کننده آنها يافتيم ( و به سنت آنها وفادار خواهيم بود ) * گفت : راستي که شما و پدرانتان در گمراهي آشکاري بوده ايد .
هـ ) و اذا قيل اتبعوا ما انزل الله قالوا بل نتبع ما وجدنا عليه آباء نا او لو کان الشيطان يدعوهم الي عذاب السعير ( لقمان 21/31 )
و چون به آنان گفته شود که از آنچه خدا فرو فرستاده پيروي کنيد ، گويند : بلکه ما از آنچه پدرانمان را بر آن يافته ايم ، پيروي مي کنيم ! ( از آيين شيطاني پدرانشان پيروي مي کنند ) هر چند که شيطان آنان را به عذاب افروخته فرا خواند ؟!
و ) بل قالوا وجدنا اباء نا علي امه و انا علي اثارهم مهتدون * و کذلک ما ارسلنا من قبلک في قريه من نذير الا قال مترفوها انا وجدنا اباء نا علي امه و انا علي آثارهم مقتدون ( زخرف 43 / 22 و 23 )
( چنين نيست ) بلکه گفتند : ما پدران خود را بر آييني يافته ايم و ما هم بر پي آنان ره جوييم * و همچنين پيش از تو در هيچ شهري بيم کننده اي نفرستاديم جز آنکه مردمان مرفه و مغرور آن گفتند : ما پدرانمان را بر آييني يافته ايم و ما هم بر پي آنان روانيم .
4 ـ مردم جاهلي ، زنان خود را با ( ظهار ) بر خود حرام مي دانستند ، قرآن آنرا رد کرده است .
5 ـ مردم جاهلي ، پسر خوانده راپسر خود مي دانستند ، قرآن مي فرمايد : پسر خوانده ، پسر نيست
ـ ... و ما جعل ازواجکم التي تظاهرون منهن امهاتکم و ما جعل ادعياء کم ابناء کم ذلکم قولکم بافواهکم و الله يقول الحق ... ( احزاب 4/33 )
ـ ... و همسرانتان را که همواره با آنان ( ظهار ) مي کنيد ( يعني برپايه ي فرهنگ جاهلي ، با خواندن صيغه خاص آنان را به منزله ي مادرانتان به شمار آورده بر خود حرام مي نمائيد ) مادران شما نگردانيده و پسر خواندگانتان را پسران ( واقعي) شما ننموده است . اين سخن باطل و بي پايه شماست که به زبان شما جاري است و خدا همواره حق را مي گويد .
6 ـ مردم جاهلي ، زن پسر خوانده را از محارم مي دانستند و پس از مطلقه شدن ، ازدواج با او را ممنوع دانسته ، قرآن صريحاً مي فرمايد : اين چنين نيست :
ـ ... فلما قضي زيد منها و طراً زوجناکها لکي لايکون علي المومنين حرج في ازواج ادعيائهم اذا قضوا منهن و طراً و کان امر الله مفعولاً ... ( احزاب 37/33 )
ـ ... پس هنگامي که ( زيد ) نياز خود را از همسرش به پايان برد ( و او را طلاق داد ) وي را به همسري تو در آورديم تا براي مومنان نسبت به ازدواج با همسران پسر خوانده هايشان زماني که نيازشان را از آنان به پايان برده باشند ، سختي و حرجي نباشد و همواره فرمان خدا شدني است .
7 - مدم جاهلي ، خوردن گوشت بعضي از حيوانات را بر خود ممنوع کرده بودند و اسلام آنها را حلال اعلام کرده است :
ـ ما جعل الله من بحيره و لا سائبه و لا وصيله و لاحام و لکن الذين کفروا يفترون علي الله الکذب و اکثرهم لايعقلون ( مائده 103/5 )
ـ خدا هيچ حيواني را به عنوان بحيره ( ماده شتري که پنجمين حمل مادر خود باشد ) و سائبه ( شتري که ده ماده زاييده ) و وصيله ( گوسفند ماده اي که همزاد با بره نر است ) و حام ( شتري نري که ده شتر از او پديد آمده ) مقدس و ممنوع از تصرف قرار نداده است ولي کساني که کفر ورزيده اند ( اين امور را ) بر خدا دروغ مي بندند .
8 ـ عرب ، زن را مانند ساير اموال متوفي ، به ارث مي گرفت .
اگر خود مي خواست از او به عنوان همسر استفاده مي کرد. و الا او را به همسري ديگران مي داد و مهريه اش را خود تصرف مي کرد .
و يا اينکه آن زن را زنداني مي کرد و بر او سخت مي گرفت تا آنچه از شوهرش به او رسيده ، به او بپردازد .
و برخي اگر زني را به زناشويي مي گرفتند پس از بهره گيري از او ، عرصه را بر او سخت کرده تا ثروتش را به شوهرش بدهد و يا لااقل مهريه اش را به او ببخشد .
قرآن تمامي اين راههاي غير انساني و غير عاطفي را تعطيل اعلام مي کند و مي فرمايد :
ـ يا ايها الذين آمنوا لا يحل لکم ان ترثوا النساء کرها و لا تعضلوهن لتذهبوا ببعض ماء اتيتموهن الا ان ياتين بفاحشه مبينه و عاشروهن بالمعروف فان کرهتموهن فعسي ان تکرهوا شيئاً و يجعل الله فيه خيراً کثيراً ( نساء 19/4 )
ـ اي اهل ايمان ! براي شما ارث بردن از زنان در حالي که خوشايند شما نيستند ( و فقط به طمع به دست آوردن اموالشان پس از مرگشان با آنان زندگي مي کنيد ) حلال نيست . و آنان را در تنگنا و فشار مگذاريد تا بخشي از آنچه را ( به عنوان مهريه ) به آنان داده ايد پس بگيريد ، مگر آنکه کار زشت آشکاري مرتکب شوند . و با آنان به صورتي شايسته و پسنديده رفتار کنيد . و اگر ( به علتي ) از آنان نفرت داشتيد ( باز هم با آنان به صورتي شايسته و پسنديده رفتار کنيد ) چه بسا چيزي خوشايند شما نيست و خدا در آن خير فراواني قرار مي دهد .
9 ـ اگر زني طلاق مي گرفت و مي خواست با شوهر اولش مجدداً ازدواج نمايد ، ميل و رغبت زن دخالتي نداشت و مردان فاميل و قبيله مانع مي شدند . قرآن صريحاً اعلام فرموده :
ـ و اذا طلقتم النساء فبلغن اجلهن فلا تعضلوهن ان ينکحن ازواجهن اذا تراضوا بينهم بالمعروف ذلک يوعظ به من کان منکم يومن بالله و اليوم الاخر ذلکم ازکي لکم و اطهرو الله يعلم و انتم لا تعلمون ( بقره 232/2 )
ـ و زماني که زنان را طلاق داديد ، و به پايان عده خود رسيدند ، آنان را از ازدواج با شوهران سابق خود ، در صورتي که ميان خودشان به روشي شايسته و متعارف توافق کنند ، باز مداريد . با اين ( حکم ) کساني از شما که به خدا و روز قيامت ايمان دارند ، پند داده مي شوند. اين براي شما سودمندتر و پاکيزه تر است و خدا ( مصالح شما را در همه امور ) مي داند و شما نمي دانيد .
10 ـ مشرکين ، ملائکه را دختران خدا مي دانستند . قرآن اين ايده خرافي را مورد نکوهش قرار داده است :
ـ فاستفتهم الربک البنات و لهم البنون * ام خلقنا الملائکه اناثا و هم شاهدون * الا انهم من افکهم ليقولون * و لدالله و انهم لکاذبون * اصطفي البنات علي البنين ( صافات 149/37 تا 153 )
ـ ( مشرکان سبک مغز مي گويند : فرشتگان ، دختران خدايند ) پس از آنان بپرس که آيا دختران براي پروردگار تو هستند وپسران براي ايشان ؟! يا اينکه ما فرشتگان را دختر ،آفريديم و آنان شاهد بودند ؟! * آگاه باش ! که آنان از بافته هاي دروغ خود مي گويند * که خدا فرزند آورده ! و بي ترديد آنان دروغگويند * آيا دختران را برپسران ترجيح داده است ؟
11 ـ درپايان ، مناسب مي بينم تمام کارهاي ناشايسته اي را که خداوند يکايک برشمرده و مردم را از آنها حذر داشته است ، به عنوان حسن ختام ، ذيلاً تقديم گردد :
ـ قل تعالوا اتل ما حرم ربکم عليکم الا تشرکوا به شيئاً و بالوالدين احسانا و لاتقتلوا اولادکم من املاق نحن ترزقکم و اياهم و لاتقربوا الفواحش ما ظهر منها و مابطن و لاتقتلوا النفس التي حرم الله الا بالحق ذلکم و صاکم به لعلکم تعقلون * و لاتقربوا مال اليتيم الا بالتي هي احسن حتي يبلغ اشده و اوفوا الکيل و اليمزان بالقسط لانکلف نفسا الا وسعها و اذا قلتم فاعدلوا و لو کان ذا قربي و بعهد الله اوفوا ذلکم وصاکم به لعلکم تذکرون ( انعام 151/16 و 152 )
ـ بگو : بياييد تا آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده بخوانم : اينکه چيزي را شريک او قرار مدهيد ، و به پدر و مادر نيکي کنيد ، و فرزندانتان را از ( ترس ) تنگدستي نکشيد ، ما شما و آنان را روزي مي دهيم ، و به کارهاي زشت چه آشکار و چه پنهانش نزديک نشويد ، و انساني را که خدا محترم شمرده جز به حق نکشيد ، خدا اين ( گونه ) به شما سفارش کرده تا بينديشيد * و به مال يتيم جز به روشي که نيکوتر است ، نزديک نشويد تا به حد بلوغ ( بدني و عقلي ) خود برسد ، و پيمانه و ترازو را بر اساس عدالت و انصاف کامل و تمام بدهيد ، هيچ کس را جز به اندازه ي توانش تکليف نمي کنيم ، و هنگامي که سخن گوييد ، عدالت ورزيد هرچند درباره ي خويشان باشد ، و به پيمان خدا وفا کنيد ، خدا اين ( گونه ) به شما سفارش کرده تا پند گيريد .
منبع:نشريه فصلنامه قرآني کوثر شماره28




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.