همراه با این هنر بزرگ نظریه هنری نیز تکامل یافت. حتی میان این دو ارتباطاتی ویژه نیز وجود داشت. بسیاری از هنرمندان آن زمان نه تنها معماری، مجسمه سازی و نقاشی می کردند، بلکه درباره هنر نیز می نوشتند. رساله های شان نه تنها شامل داده ها و ایده های فنی مبتنی بر تجربه عملی بود، بلکه شامل توصیفها و مباحثات کلی درباره «قواعد، تقارن» و «قوانین هنر» نیز میشد و اصول زیباشناسی ای را که چراغی برای راهنمایی هنرمندان معاصرشان بود، دربرمیگرفت.
در زمره معماران دوره کلاسیک که درباره هنر مطلب می نوشتند، می توان سیلنوس (Silenus) نویسنده کتاب «تقارن درسی» و ایکتینوس (Ictinus) معمار معبد پارتنون (Parthenon) و دیگران را نام برد. پولوکلیتوس بزرگ (Polyclitus) و ائوفرائور (Euphranor) درباره مجسمه سازی نوشتند. نقاش مشهور، پارهاسیوس (Parrhasius) رساله ای را تحت عنوان «درباره نقاشی» نوشت، کاری که نیکیاس (Nicias) نیز انجام داد. آگاتارکوس نقاش (Agatharchus) درباره نقاشی کردن برای صحنه تئاتر نوشت که خیال برانگیزی آن در آن زمان بسیار مجادله آمیز شده بود. همانگونه که فیلوستراتوس به ما می گوید: «خردمندان آن روزگار درباره تقارن در نقاشی مینوشتند». بایستی دانست که منظور او از «خردمندان هنرمندان بودند.
همه این نوشتههای نظری از بین رفتند، اما برخی از آثار کلاسیک باقی ماندهاند و بنابراین مورخ برای کشف دیدگاههای زیباشناسی این دوره مجبور است که به این آثار باقی مانده رجوع کند. او در خواهد یافت که (الف) اصولا آثار هنری از قوانین مشخصی ناشی شده اند ولی (ب) با اینحال هنرمند می تواند به طور آگاهانه از کاربردشان منصرف شود، و فرم های صحیح و مکمل (Organic) را به جای طرح های سنتی به کار گیرد. این سه ویژگی هنر کلاسیک، از آنجایی که اهمیت زیباشناختی کلیای دارند، بایستی به ترتیب مورد بحث قرار گیرند.
[هنر کلاسیک یونانیان]
در هنر کلاسیک یونانیان فرض بر این است که برای هر اثر، قانون ( savo , kanon ) وجود دارد، به عبارت دیگر فرمی که هنرمند بدان متعهد است. اصطلاح قانون (Kanon) در هنرهای تجسمی معادل با قانون (Nomos) در موسیقی بود. در اصل هر دو اصطلاح هم معنا هستند. درست همانگونه که موسیقیدانان یونانی قانون (Nomos) خود، یا به عبارتی قاعده مخصوص به خود را بنا نهادند، هنرمندان تجسمی نیز قانون شان (Kanon) یا اندازه را ایجاد کردند: آن را جستجو کردند و زمانی که از یافتن آن مطمئن شدند در آثار خود به کار گرفتند.تاریخ هنر به دو دوره «قانون مدار» (Canonical) و «قانون گریز» (Noncanonical) تقسیم میشود. بدین معنا که در برخی از دوره ها هنرمندان قانونی را به عنوان تضمین کمال اثر رعایت و در برخی دیگر از دوره ها به خاطر احساس خطر برای هنر و یا محدودیتی در مقابل آزادی از آن احتراز میکردند. بایستی بگوئیم که هنر کلاسیک یونان، هنری قانون مدار (Canonical) بود.
اغلب قوانینی که در تاریخ مشهورند، توجیه، خاستگاه ادبی و یا خاستگاه اجتماعی دارند، اما تنها برخی از قوانین هنری خاص به این دلیل که کاملترین بودند، با دلایل زیباشناختی مدلل می شدند. در واقع، قوانین یونان دلیلی زیباشناختی دارند و این ویژگی اصلی آنهاست. ویژگی دیگر، انعطاف پذیری است: بیشتر از اینکه تثبیت و تعریف شوند، آزموده و جستجو می شدند و موضوعی برای تجدیدنظر و اصلاح بودند. ویژگی سوم آنها پرداختن به نسبتها بود که میتوانست در قالب اعداد بیان شود. آنها می گفتند که تنه یک ستون کامل، بایستی چه مقدار از ستون را تشکیل داده باشد و بدن در یک مجسمه کامل بایستی چقدر از سر بزرگتر باشد. پیش فرض فلسفی در پس این قانون این بود که تناسب منحصر به فرد و یکتایی وجود دارد که کاملترین و بی نقص ترین قوانین است.
قانون در معماری
در میان هنرمندان یونان، معماران اولین کسانی بودند که فرمهای «قانون مدار» را خلق کردند. درست در قرن پنجم آنها این قوانین را در معابد به کار گرفتند و در رسالهها نوشتند؛ در زمانهای دیگر نیز، قانون ها به طور کلی استفاده می شدند. موارد استفاده زیاد بود: همانگونه که قوانین به طور کلی در عمارتها و ساختمانها به کار گرفته میشد، در بخشی از آنها نظیر ستونها، سرستونها، رخبامها (Cornices) کتیبه ها و سنتوریها نیز مورد استفاده قرار می گرفت. اعمال این فرم های قانون مدار در معماری یونان، باعث شد که آنها به صورت ابژکتیو، غیرشخصی و اجتناب ناپذیر به نظر آیند. نام هنرمندان این دوره به ندرت در منابع آمده است، گویی که هنرمند خالق اثر نبوده بلکه مجری آن بوده است، و گویی آثار معماری جدا از فرد و زمان تابع قوانین ابدی و جاودانی هستند. قانون معماری کلاسیک یونان ماهیتی ریاضی داشت. ویتروویوس رومی که سنت معماران کلاسیک یونان را ادامه می داد، مینویسد: ترکیب تابع تقارن است، که معماران بایستی قواعد آن را دقیقا رعایت کنند. تقارن ناشی از نسبتها است. نسبتهای یک ساختمان که محاسبات آن نامیده میشود، مطابق با یک واحد، هم به اجزاء و هم به کل ساختمان مربوط است». (باستان شناسان در اینکه آیا بخشی از یک معبد دریسی، «سه ترکی» بود یا نصف پهنای زیرین یک ستون اختلاف داشتند، اما هر دو پیشفرض، بازسازی تمام معبد را ممکن می ساخت.)منبع: تاریخ زیباشناسی، جلد اول، ووادیسواف تاتارکیوچ، ترجمه: سید جواد فندرسکی، صص116-113، نشر علم، تهران، چاپ أول، 1392