اسپنسر معتقد است که قواعد درک زبان، بازتابی است از فهم کودک درباره محیط زبانی خویش. نظریه های جدیدتر، برای مثال، نظریه های واج شناسی غیر خطی برنهاردت و گیلبرت و نظریه های پیوندگرا استمبرگر Stemberger این باور را بی ارزش می دانند. به باور آنان هر نظریه ای دنبال شود، پردازش واج شناختی قواعد، بصورت توصیفی مفید است. در عین حال، آنان در مورد دادن هرگونه واقعیت روان شناختی به این قواعد در مورد کودکان هشدار میدهند. در مورد اندازه واحدهای ذخیره واژگان برای بازیافت بحثهایی وجود دارد. کلمه، هجا، و صدا از واحدهای مورد نظر در این باره است. به نظر میآید در مدل بالا این ذخیره سازی در سطح کلمه موردنظر است، البته با این قید که ذخیره سازی کلمه بصورت انتزاعی است. در صورتی که کلمات به شکل کامل واجی، مطابق با صورت روساخت آنها ذخیره سازی می شدند، توضیح پدیده لغزش زبانی که اغلب در تولید گفتار معمولی روی میدهد، دشوار می بود. داد (۱۹۹۵) اظهار میکند ما هنوز درباره برنامه ریزی واجی پاره گفتارهای بلند، بسیار اندک می دانیم. فشارهای گوناگونی وجود دارد که بوسیله واحدهای واجی پیچیده تر و نیز از طریق عوامل نحوی و تعاملی وارد میشود و در برون داد نهایی زبان تفاوت هایی را ایجاد میکند. یک نکته مهم در این باره طول کلام است که در هر زمان از پیش برنامه ریزی میشود.
هالیدی (۱۹۶۳) این نکته را "واحد لحن" می شناسد، که بطور معمول در کلمات قاموسی عبارت است از کشیدگی گفتار که بیش از هفت یا هشت هجا طول دارد و همراه با تکیهای اصلی است که به سوی پایان کلمه میل میکند. این حالت با تغییری در زیر و بمی یا ارتفاع صدا نشان داده میشود. واحد لحن به مثابه پاکتی پستی عمل میکند که اطلاعات غیر زنجیری پیام را یعنی وزن rhythm آهنگ intonation و تکیه stress با خود حمل میکند. احتمال دارد ویژگی های زبرزنجیری (هموندی) تقریبا در اوائل دوره فراگیری زبان در برنامه رمزگردانی شود، زیرا این ویژگی ها مبنای شکل نحوی و کارکردی پاره گفتارها را تشکیل میدهد و از این جهت بر آنها تاثیر می گذارد. تمیز میان اختلال عوامل زبر زنجیری در این سطح که منشاء زبان شناختی دارد و اختلالهایی که بعد در مرحله عصبی – عضلانی بروز میکند و منشاء آوایی دارد بسیار اهمیت دارد. در صورتی که این واقعیت با سهولت بیشتری درک می شد، ممکن بود در مورد ماهیت کلامی کنش پریشی، بحث و مجادله کمتری وجود می داشت. اگر امکان چند عاملی بودن سطوح آسیب دیدگی پذیرفته شود، این دیدگاه که آسیب دیدگی، منشاء زبان شناختی و حرکتی، یا هر یک از این دو بتنهایی داشته باشد بطور کامل با داده های مشاهده شده همخوانی دارد.
[رشد کودک در پردازش زبان]
مکث و وقفه در تولید زبان در شرایط عادی، اطلاعات جالبی در مورد پردازش زیرساختی زبان به دست میدهد. میدانیم که زبان گفتاری، حتی در افرادی که با روانی و راحتی سخن میگویند، با مکث، تردید، شروعهای نادرست، و تکرار همراه است. این اشکالات با فواصل زمانی یکسان ظاهر نمی شوند، بلکه بصورت متناوب و با وقفه هایی که پس از آن گفتار روان و سلیس خواهد آمد در اشخاص دیده میشود. تصویر بر این است که در مرحله وقفه و به کارگیری زبان غیر روان، کودک فعالانه در حال برنامه ریزی و شروع مرحله به کارگیری زبان روان و سلیس است. این نوع مکث بی تردید از نظر کمی و کیفی با اختلالهای ناروانی زبان که ریشه در مسایل عصب شناختی دارد متفاوت است. استفاده از زبان غیر روان، ویژگی بارز رشد زبان دانسته میشود. توجه به این نکته نیز جالب است که وجود وقفه و مکث هنگام سخن گفتن، که در گذشته تصور میشد به علت کاستی های واژگانی است، بواقع میتواند نشانگر رشد کودک در پردازش زبان به حساب آید. سطح حرکتی پردازش، زبان با بازیافت طرح واره های حرکتی صحیح که به بهترین وجه با پیام تناسب داشته باشد آغاز میشود. این نکته که تمامی سطوح دیگر زبانی با یکدیگر تعامل میکنند تا به برون داد نهایی زبان بیانجامد، نشانگر آن است که بطور یقین نوعی برنامه ریزی حرکتی جدای از گروه عضله های حاشیه ای (اطراف اندام های صوتی) وجود دارد (شفر Shafer، ۱۹۹۲). این برنامه نیز فرایندی انتزاعی است، بدین گونه که حرکت های دقیق و روشنی وجود ندارد که توسط مراکز قشری بالاتر مشخص شده باشد. آغاز این برنامه ریزی احتمالا پس از آن که اجزاء زبان شناختی معین شدند، در نوار حرکتی پیش مرکزی صورت می گیرد، اما پس از آن برنامه ریزی بر تاثیراتی متکی خواهد شد که دستگاه اعصاب مرکزی می پذیرد، طرحواره های حرکتی، آن گونه که پیشتر در توصیف کارکردهای عصب شناختی دیدیم، به الگوی حرکتی کلی موردنیاز برای رسیدن به هدف مربوط میشود.این فعالیت نیز زیر نظارت و کنترل فرایندهای بازخوردی بیرونی و درونی و درون خوردی است، بگونهای که در این سطح پردازشی نا آشکار امکان انجام سازگاریهای مداوم فراهم آید. اشکال در برنامه ریزی عصبی – عضلانی ممکن است موجب بروز اختلالهایی از نوع کنش پریشی و نیز اختلالهای مرتبط با فلج مغزی شود. این اختلالها باید از اختلالهای نرونی حرکتی تحتانی که در آنها آسیب دیدگی حاصل از مجرای صوتی مانع تولید صحیح گفتار میشود تفکیک شود. چنین اختلالهایی مشابه اختلالهای ساختاری همچون بدشکلیهای دهانی - چهره ای است. در عین حال، لازم است به خاطر داشته باشیم که هر یک از این نوع اختلالها میتواند با آسیب دیدگی های سایر سطوح زنجیره پردازش بطور هم زمان عارض شود. طرحواره های حرکتی، طرحریزی برنامه عصبی عضلانی را بر عهده دارند. این برنامه ها ترکیب دقیق تمام فعالیتهای عضلانی درون مجرای صوتی از جمله نیروهای تنفسی را که تصور میشود برای ارائه پیام و آشکار شدن آن ضروری است، مشخص می کند. سپس بازخورد بیرونی از طریق مجاری حسی عارض میشود و این به نوبه خود موجب بازنگری و یا تولید پیام جدید میشود.
منبع: اختلالهای رشد زبان (ویرایش دوّم)، کاترین آدمز، بتی بایرز براون و مارگات ادواردز، ترجمه: دکتر محمدتقی منشی طوسی، دانشگاه امام رضا (علیه السلام)، صص137-133، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد، 1385