![اختلال معنایی – کاربردی اختلال معنایی – کاربردی](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/article/0592.jpg)
طبقه بندی ۱۹۸۷ را پین و آلن این اختلال را در مرحله آخر قرار میدهد. به دلیل ارتباط نزدیک ویژگی های معنایی با جنبه های کاربردی زبان، لازم است این جنبههای مهم در سال های اولیه عمر کودک مورد توجه قرار گیرد. لذا، به نظر درست میآید که این اختلال را زیر گروه اختلالهای زبان بیان به شمار آوریم. در دهه حاضر اختلال زبان معنایی - کاربردی را بدون وجود آسیب خاصی چون هیدروسفالوس در نظر میگیرند، و بدین گونه به نظر میآید که اصطلاح اختلال معنایی - کاربردی برای توضیح مجموعه وسیعی از کاستیهای کاربردی زبان در کودکان به کار می آید. بدین ترتیب، این اصطلاح از توضیح اولیه خود بسیار فاصله گرفته و تکامل یافته است.
کودکان مبتلا به این اختلال چند سالی است که با نام های مختلف نامیده شده و مورد بررسی قرار گرفته اند. ری نل (۱۹۶۹) آنان را سخنگویان بدون خلاقیت مینامد. در سایر منابع از آنان با نام کودکان دارای رفتارهای پژواکی گسترده یاد شده است و برخی پژوهشگران دیگر این وضعیت را مترادف با کاستی های زبانی درخودماندگی می شناسند. با این حال، راپین و آلن آن را به منزله یک زیر گروه می شناسند که ممکن است با ویژگی های زبانی مبتلایان به درخودماندگی همراه باشد. اما این نکته بدین معنی نیست که تمامی کودکان مبتلا به این اختلال دچار درخودماندگی هستند. از سال ۱۹۸۷ بحث و مجادله درباره ویژگی های مشخص این گروه از مبتلایان به اختلال زبان، همواره در سه بعد زیر وجود داشته است: 1. درجه همپوشی ویژگی های آن با مشخصه های درخودماندگی پیشرفته ۲. انواع عوارض ظاهر شده ٣. ویژگی های مشترک آسیب کاربردی با دیگر گروههای اختلالهای زبان.
را پین و آلن این گروه را با ویژگی های زیر میشناسند: پرگویی و استفاده از واژگان ظریف و پیچیده، اما با مثالهای عجیب، و زبان غیر مستقیم. معمولا استفاده از بیان پیش از درک است. ممکن است کودکان مبتلا از بعد ادراکی خشک و بدون انعطاف باشند و بطور کلی در ارجاع به دیگر موضوعها ضعیف عمل کنند. دیگر ویژگی آنان داشتن ناهنجاریهای خفیف اجتماعی است. راپین و آلن ویژگی های یک گروه پیش دبستانی را مطالعه کردند. نشانه های رفتاری و زبانی موجود در این کودکان میتواند از نظر بالینی تشخیص افتراقی را دشوار سازد. برای مثال ممکن است کودکی ۳ ساله ویژگی های یاد شده را نشان دهد: پژواک گویی از جمله پژواک با تاخیر، برای مثال اگر تقلید یا پژواک زبانی با فاصله زمانی از صدای اولیه صورت پذیرد بسیار عجیب به نظر می آید. درک ناقص و توجه ضعیف به گفتار دیگران، و تا اندازهای رفتارهای غیر کلامی تکراری، و ناتوانی در انجام بازی های تخیلی. امکان دارد در سالهای بعد همین کودک از نظر پرگویی و پرحرفی در مقایسه با آنچه در گذشته بوده است، به هیچ روی قابل تشخیص نباشد، اما به دلیل مشکلات درک سطح بالای زبانی و نداشتن توانایی اجتماعی بهنجار، اندکی عجیب بنماید. بدین ترتیب، برای درک کامل فرایندهای زبانی تاثیر پذیرفته از این اختلال، لازم است به سن کودک و میزان پیشرفت او در طی زمان توجه داشته باشیم.
مطالعه بیشتر این کودکان، ویژگی های کودکان پرسالتر مبتلا به آن را که اختلال در آنها نمود بیشتری دارد مشخصتر می سازد. آدامز و بیشاپ (۱۹۸۹) گروهی کودک مبتلا به اختلال معنایی کاربردی را در مقایسه با مبتلایان به دیگر اختلالهای زبانی، و کودکان بهرهمند از رشد طبیعی زبان مطالعه کردند. هدف از انجام مطالعه یافتن بهترین روش سنجش گروه اول، یعنی مبتلایان به اختلال معنایی کاربردی بود. بطور کلی روش های استانداردآزمون گیری زبان در برگیرنده جنبه های کاربردی و معنایی نیست؛ افزون بر آن، ویژگی های عجیبی که در این کودکان مشاهده میشود در آزمون های رسمی خود را نشان نمیدهد. بنابراین، بیشاپ و آدامز به یک شیوه غیر استانده، یعنی تحلیل گفتگو روی آوردند، و بدین ترتیب کوشیدند ویژگی های زبان شناختی این گروه از کودکان را ترسیم کنند. آنان دریافتند با توجه به برخی ویژگی های کاربردی مشخص میتوان این کودکان را از دیگر مبتلایان به آسیبهای زبانی خاص بازشناخت. افزون بر آن، آنان دریافتند این کودکان به گستره وسیعی از آسیبهای نحوی - معنایی، و کاربردی دچارند. ویژگی هایی که آنان را از دیگر گروه ها متمایز می کرد عبارت بود از میزان بالای گفتار نادرست هنگام مطالعه، و توانایی نسبت اندک آنان در اندازه گیری میزان اطلاعاتی که در اختیار شنونده قرار میدهند. بیشاپ و آدامز نتیجه می گیرند آنان ویژگی های مکالمهای یکنواختی دارند که در هیچ سنی، دست کم بالای ۴ سالگی، طبیعی نیست. بدین ترتیب آنان توضیحات گذشته خود را در این باره بصورت تجربی ثابت کردند. سایر ویژگیهای این کودکان که در سال ۱۹۸۷ توضیح داده شده بود در این مطالعه مورد تایید قرار نگرفت. برای مثال، بیشاپ و آدامز در یک گروه ۱۴ نفره کودک مبتلا به اختلال معنایی - کاربردی، نشانهای از پرگویی نیافتند. اما دریافتند که سبک گفتار برخی کودکان گروه پرگویانه است، که این حالت اغلب با مهارت های ضعیف در رعایت نوبت همراه بود. در حکم یک گروه مبتلا به اختلال معنایی - کاربردی، آنان تا حد زیادی آغازگر گفتگو بودند، اما تعداد گفته های آنان در هر نوبت، در مقایسه با کودکان مبتلا به اختلال زبانی خاص چشمگیرتر نبود.
منبع: اختلالهای رشد زبان (ویرایش دوّم)، کاترین آدمز، بتی بایرز براون و مارگات ادواردز، ترجمه: دکتر محمدتقی منشی طوسی، دانشگاه امام رضا (علیه السلام)، صص162-160، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد، 1385