مولفه‌های اختلال زبان

درک به معنی دریافت اطلاعات واجی، دستوری، و معنایی از طریق کانال‌های حسی است که با یکپارچه کردن همه آن‌ها، و مقایسه با ذخیره تجربه‌های زبانی گذشته تحقق می‌یابد.
پنجشنبه، 21 فروردين 1399
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مولفه‌های اختلال زبان
به علت نامعلوم ماندن نتیجه پژوهش‌ها در زمینه اختلال زبان بسیار پیچیده، هنوز اتکا پژوهشگران به استفاده از آزمون‌های مختلف است. بنابراین لازم است در استفاده از بهترین شیوه سنجش برای هر یک از جنبه‌های زبانی در پی برقراری تعادل بود و نیمرخ‌ها و تحلیل‌های بسیار مشروح و کامل را تنها به زمینه‌هایی محدود کرد که نیازمند بررسی کامل و همه جانبه است. هولین Howlin و کندال Kendal (۱۹۹۱)، و استاک هوس و ولز (۱۹۹۳) بویژه بر استفاده از روش تهیه نیمرخ‌های مشروح و کامل که حاصل شیوه‌های سنجش رسمی و غیر رسمی است تاکید دارند.همان گونه که استاک هوس و ولز (۱۹۹۳) متذکر می‌شوند لازم است نه تنها میان فرایندهای درون دادی و برون دادی تمایز قائل شویم، بلکه ضروری است فرایندهایی را که موجب استفاده از دانش زبانی ذخیره شده (یعنی بازنمودهای درونی) می‌شوند از آن فرایندهایی که از کودک می خواهد با محرک‌های حسی - ادراکی، و حسی - حرکتی (درون دادی و برون دادی هر دو) درگیر شود از یکدیگر تفکیک کنیم.
 

کاربردشناسی

آگاهی از اهمیت این جنبه از ارتباط تاکنون رشد خوبی نداشته و روند آن کند بوده است، اما اکنون توافقنامه‌هایی رسمی و غیر رسمی وجود دارد که به کار سنجش اختلال‌های زبان کمک می‌کند، یکی از اولین افراد، یعنی پروتینگ (۱۹۹۲) توافقنامه را تهیه کرد که چهار زمینه گسترده کاربردشناسی را در بر می‌گیرد. این زمینه‌ها عبارتند از:
 
• عمل بیان: این زمینه به شیوه عمل بیان مربوط می‌شود و برای مثال درجه روانی، کیفیت صدا، زبان بیان و غیره را در بر می‌گیرد.
 
• عمل پیش گزینشی: شامل جنبه‌های زبان شناختی بیان یعنی گزینش واژگان، ترتیب کلمات و تکیه تقابلی است.
 
• عمل گستره مفهوم / منظور: انتقال دهنده منظور گوینده است
 
•  عمل تاثیر بیان: بیانگر تاثیر عمل بر شنونده است
 
در محدوده این عناوین گسترده، پروتینگ نمونه‌هایی را شرح می‌دهد که به حوزه توافقنامه وارد می‌شود. این توافقنامه عمدتا برای استفاده در مورد کودکان پرسال‌تر تهیه شده است. اما حاوی بحث‌هایی است که قابلیت استفاده از آن را در مرحله‌های رشد و نیز اختلال‌های زبان هر دو نشان می‌دهد. الاند و دوچان نیز سنجشی کاربرد شناختی ارائه می‌دهند و گرچه عنصر بافتی در هر تحلیل کاربرد شناختی مستتر است، این دو بر این جنبه تاکید فراوانی دارند. توافقنامه پیشنهادی آنان که در چهار زمینه تدارک دیده شده است در برگیرنده موارد زیر است:
 
• بافت موقعیتی
 
• بافت مقصود و منظور
 
• بافت شنونده
 
• بافت زبان شناختی
 
لاند و دوچان توضیحات مفصلی از هر یک از این عنوان‌ها ارائه نمونه‌هایی از رفتارهایی به دست می‌دهند که می‌توان زیر این عناوین جای داد. هیچ یک از توافقنامه‌ها برای فراخوانی رفتار راهکاری ارائه نمی‌دهد، اما راهکار بلانک Blank و مارکیوس Marquis، در عین حال که استاندارد نیست، در مورد فعالیت‌های آموزشی و انفرادی برنامه‌هایی عرضه می‌کند. کار دووارت Dewart و سامرز Summers (۱۹۸۸) به نام نیمرخ کاربرد شناختی مهارت‌های ارتباطی اولیه سنجشی توصیفی و کیفی از ارتباط کارکردی کودک ارائه می‌کند. این شیوه سنجش بر مبنای مصاحبه‌ای ساخت دار با پدر یا مادر یا مراقب کودک، بنا شده است. دووارت و سامرز می‌گویند پاسخ‌های به دست آمده را می‌توان سپس مبنای برنامه‌های مداخله درمانی قرار داد. لنز Letts و رید Reid (۱۹۹۴) بر سنجش کاربرد شناختی ایراد می‌گیرند و می‌گویند چون شیوۂ آزمون بر رفتارهای بهنجار متمرکز است. جایی برای رفتارهای بهنجار نخواهد بود. این دو و بیشاپ و آدامز (۱۹۸۹) روش تهیه نیمرخ انفرادی را، با بهره گیری از کاوش‌های ویژه توصیه می‌کنند. با استفاده از تحلیل گفتمان (که از رمزگذاری از پیش تعیین شده‌ای استفاده می‌کند) و / یا تحلیل گفت و شنود (که در آن رفتارها از قبل مشخص نیست) می‌توان زمینه‌های مشکل ساز را شناسایی و جدا کرد و سپس با استفاده از آزمون آن‌ها را با دقت بیشتری بررسی کرد.
 
نوعی سنجش رسمی مهارت‌های کاربردی که بیشتر در ایالات متحده امریکا کاربرد دارد، آزمون مهارت‌های کاربردی شولمان Shulman (۱۹۸۵) است. این آزمون برای فراخوانی رفتارهای کودکان در بافت‌های بازی‌های مختلف، از عروسک استفاده می‌کند و بررسی‌های لازم را انجام می‌دهد. دیگر سنجش استاندارد که به دنبال پی بردن به توانایی کودک در بازیگری روایت و داستان است و می‌تواند در مورد توانایی‌های کاربردی کودک اطلاعاتی به دست دهد، داستان اتوبوس the Bus story است بلوم و لاهی (۱۹۷۸) با ترسیم دایره‌های متقاطع که نشانگر شکل، محتوی، و استفاده از زبان است، بر این نکته تاکید می‌کنند. افزون بر این اسمیت و لیتونن Leionene (۱۹۹۲) از نیاز به سنجش کل رویدادهای ارتباطی، و نه فقط سهم مربوط به گوینده، سخن می‌گویند. برای مثال کونتی - رامزدن و دی کینز Dykins (۱۹۹۱) درباره تاثیر سبک‌های مختلف شنیدن روی کودکان در هنگام برقراری ارتباط بحث می‌کنند و همچنین پاناگوس Panagos و همکاران (۱۹۸۸) و گاردنر (۱۹۹۴) به تاثیرات احتمالی فرایند درمان گفتار و زبان توجه دارند.
 

درک

ادرک، تمامی دیگر جنبه‌های زبان را در خود دارد. درک به معنی دریافت اطلاعات واجی، دستوری، و معنایی از طریق کانال‌های حسی است که با یکپارچه کردن همه آن‌ها، و مقایسه با ذخیره تجربه‌های زبانی گذشته تحقق می‌یابد. سنجش درک بدون توجه به تولید زبان، مسائل گوناگونی را ایجاد می‌کند و در هر شرایطی انجام چنین کاری به دور از منطق است. اختلال‌های زبان را روی پیوستاری که نشانگر درجه‌های مختلف اختلال است در نظر بگیریم، و سپس نوعی دوگانگی مصنوعی را بر آن تحمیل کنیم، بگونه‌ای که زبان دریافت از سویی و زبان تولید جداگانه در سوی دیگر بررسی شود، به دشواری بتوان به شیوه درمانی موثری دست یافت. پژوهش‌های معتبر در این زمینه نشان می‌دهد در اختلال‌هایی که مشکل اصلی زبان دریافت است، کاستی‌های زبان تولید نیز وجود دارد. برعکس زمانی که مشکلات بیان اهمیت بیشتری دارد، مشابه آن، بندرت می‌توان موردی را یافت که دشواری‌های درک اصولا وجود نداشته باشد از جمله موارد استثناء هنگامی است که اختلال، گفتار فلجی یاکنش پریشی تشخیص داده شود. رشد پیش زبانی به همان اندازه رشد زبانی از اهمیت برخوردار است و راهکارهایی مانند راهکار جرارد و دووارت و سامرز (۱۹۸۸) به این مساله می‌پردازند.
 
منبع: اختلالهای رشد زبان (ویرایش دوّم)، کاترین آدمز، بتی بایرز براون و مارگات ادواردز، ترجمه: دکتر محمدتقی منشی طوسی، دانشگاه امام رضا (علیه السلام)، صص197-195، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد، 1385


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.