جوانان از دیدگاه مقام معظم رهبری (6)

جوان، طالب اصلاحاتی است که در آن عدالت، آزادی های مشروع و آرمان های اسلامی تحقق یابد جوان به طور طبیعی طالب اصلاح است. البته من به تعبیرهای رایج اصلاح طلب
سه‌شنبه، 8 دی 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جوانان از دیدگاه مقام معظم رهبری (6)
جوانان از دیدگاه مقام معظم رهبری (قسمت ششم)
 




 
جوان، طالب اصلاحاتی است که در آن عدالت، آزادی های مشروع و آرمان های اسلامی تحقق یابد
جوان به طور طبیعی طالب اصلاح است. البته من به تعبیرهای رایج اصلاح طلب و محافظه کار و امثال این ها هیچ کاری ندارم؛ اصلاح طلبی به عنوان یک پز سیاسی، مورد نظر من نیست. بعضی ها دم از اصلاح طلبی می زنند، در حالی که اصلا نمی دانند چه می خواهند و دنبال چه هستند. بعضی ها دم از اصلاح طلبی می زنند، در حالی که آن چیزی که ته ذهنشان قرار دارد، در واقع اصلاح طلبی نیست؛ نوعی ارتجاع و برگشت به عقب است. می بینید که بعضی ها زیر نام زیبا و جذاب اصلاح طلبی، دنبال این هستند که به دورانی بر گردند که دین فقط جنبه تشریفات در زندگی انسان داشته باشد و نه بیشتر؛ این دیگر اصلاح طلبی نیست؛ این نقطه مقابل اصلاح طلبی است. اصلاح طلبی با تکامل و پیشرفت همراه است، نه با عقبگرد.
البته بعضی ها هم هستند که اسم اصلاج طلبی را می آورند؛ اما مقصودشان اصلاحات آمریکایی است.
من یکی دو سال پیش در نماز جمعه مطرح کردم که ما اصلاحات انقلابی داریم و اصلاحات آمریکایی. اصلاح آمریکایی مظهرش این است که جرثومه فسادی ثمل محمد رضا پهلوی دوباره به ایران برگردد و امور را در قبضه خود بگیرد؛ بعد هم آن را در سینی نقره به اربابان آمریکایی تقدیم کند. این که شما می بینید رسانه های آمریکایی و انگلیسی و سیاستمدارانشان دم از اصلاحات در ایران می زنند، منظورشان چنین چیزی است؛ یعنی جرثومه فسادی که تابع و مرید وآلت دست و کوچک ابدال آن ها باشد؛ چنین کسی در کشور سر کار بیاید و همه چیز را در خدمت آن ها قرار دهد.
البته بعضی هم هستند که صادقانه اصلاح طلبند در این شکی نیست واقعا از کمبودها، نارسایی ها، عقده ها و انحراف ها رنج می برند و دنبال اصلاح آن ها هستند، که این به جای خود مطلوب است. جوان، این گونه اصلاح طلب است؛ یعنی به طور طبیعی طالب عدالت، آزادی های مشروع و تحقق آرمان های اسلامی است. حقایق و آرمان های اسلامی، او را به هیجان می آورند و در او جاذبه ایجاد می کند.
تصویری که در ذهن او از سیمای امیرالمؤمنین نقش بسته، او را به هیجان می آورد؛ نواقص موجود را با او تطبیع و مقایسه می کند و طالب اصلاح می شود؛ این چیز بسیار برجسته ای است. (1)
جوانان باید در همه ی میدان ها حضور داشته باشند، ولی با انضباط
جوانان عزیز! شماها امیدهای انقلاب و اسلامید. رفتار شماها می تواند این مملکت را در جهت شکوفایی، با سرعت به پیش ببرد. وقتی جوان مملکت هوشیارانه، با تدبیر، با حلم، با توجه به موقعیت ها، حرف بزند و تصمیم بگیرد و عمل کند، کشور انگلستان خواهد شد. وقتی هیجانات کور، پا وسط بگذارند، دشمن فورا استفاده خواهد کرد.
بارها گفته ام، باز هم تکرار می کنم؛ من معتقدم که جوان مملکت بایستی در همه ی مدیان ها حضور و آمادگی داشته باشد؛ منتها با انضباط. این گونه حرکاتی که ملاحظه شد کسانی به دانشگاه حمله کنند، ناشی از بی انضباطی است؛ با هر نامی انجام بگیرد، غلط و محکوم است. اگر با نام دفاع از دین هم انجام بگیرد؛ غلط است؛ اگر با نام دفاع از ولایت هم انجام بگیرد، غلط است. مگر من بارها نگفته ام که در اجتماعات کسانی که مخالف اند. هیچ کس نباید رفتار خشونت آمیز داشته باشد؛ چون این، دشمن را خوشحال کند.
بارها ما این حرف را گفتیم، چرا گوش نکردند؟! چرا گوش نمی کنند؟! حتی اگر یک چیزی که خون شما را به جوش می آورد مثلا فرض کنید اهانت به رهبری کردند باز هم باید صبر و سکوت کنید. اگر عکس من را هم آتش زدند و یا پاره کردند، باید سکوت کنید. نیرویتان را برای آن روزی که کشور به آن نیازمند است، برای آن روزی که نیروی جوان و مؤمن و حزب اللهی باید در مقابله ی با دشمن بایستد، حفظ کنید؛ والا حالا فرض کنیم یک جوانی، یا یک دانشجوی فریب خورده ای هم حرفی زد و کاری کرد، چه اشکالی دارد؟ من از او صرف نظر می کنم. (2)
نکته مهمی که در مورد فرهنگ غربی وجود دارد و دلم می خواهد شما جوانان به آن توجه کنید
نفی غرب، به هیچ وجه به معنی نفی فنآوری و علم و پیشرفت و تجربه های غرب نیست و هیچ عاقلی چنین کاری را نمی کند. نفی غرب، به معنای نفی سلطه غرب است که هم سلطه سیاسی مورد نظر است، هم سلطه اقتصادی و هم سلطه فرهنگی. من در این فرصت اندک، در زمینه سلطه فرهنگی غرب چند جمله می گویم، شاید ان شاءالله برای شما مفید باشد.
ببینید؛ فرهنگ غرب، مجموعه ای از زیبایی ها و زشتی ها است. هیچ کس نمی تواند بگوید فرهنگ غرب یکسره زشت است؛ نه، مثل هر فرهنگ دیگری، حتما زیبایی هایی هم دارد. هیچ کس با هیچ فرهنگ بیگانه ای این گونه برخورد نمی کند که بگوید که ما در خانه مان را صدردصد روی این فرهنگ ببندیم؛ نه.
فرهنگ غرب، مثل فرهنگ شرق، مثل فرهنگ هرجای دیگر دنیا، یک فرهنگ است که مجموعه ای از خوبی ها و بدی ها است. یک ملت عاقل و یک مجموعه خردمند، آن خوبی ها را می گیرد، به فرهنگ خودش می افزاید، فرهنگ خودش را غنی می سازد و آن بدی ها را رد می کند. همان طور که گفتم، در این زمینه، بین فرهنگ اروپایی، غرب، آمریکایی، آمریکای لاتین، آفریقا و ژاپن فرقی نیست و هیچ تفاوتی ندارد و در این حکمی که می گویم، همه یکسان هستند. ما در مقابل هر فرهنگی که قرار می گیریم، به طور طبیعی تا آن جا که می توانیم، باید محسنات آن را بگیریم و چیزهایی که مناسب ما نیست – بد و مضر است- و با چیزهایی که به نظر ما خوب است، منافات دارد، آن را رد کنیم. این اصل کلی است. منتها در زمینه فرهنگ غربی نکته مهمی وجود دارد که من دلم می خواهد شما جوانان به این نکته توجه کنید. فرهنگ غرب – یعنی فرهنگ اروپایی ها- عیبی دارد که فرهنگ های دیگر، تا آن جایی که ما می شناسیم، آن عیب را ندارد، و آن «سلطه طلبی» است. این، قطعا دلایل انسانی و جغرافیایی و تاریخی دارد.
از اول کخه این ها در دینا به یک برتری علمی دست یافتند، سعی کردند همراه با سلطه سیاسی و اقتصادی خودشان –که به شکل استعمار مسقتیم در قرن نوزدهم انجامید- فرهنگ خودشان را هم حتما تحمیل کنند. این ها با فرهنگ ملت ها مبارزه کردند؛ این بد است. ملتی می گوید فرهنگ من باید در این کشور جاری شود! این چیز قابل قبولی نیست. هر چند هم خوب باشد، آن ملتی که این فرهنگ بر او تحمیل می شود، این را نمی پسندد.
شما یقینا خوردن نان و ماست را به میل و اشتهای خودتان، ترجیح می دهید به این که چلوکباب را به زور در دهانتان بگذارند و بگویند باید بخوری! وقتی کاری زورکی و تحمیلی شد؛ وقتی از موضع قدرت انجام گرفت و وقتی متکبرانه و مستکبرانه تحمیل گردید، هر ملتی آن را پس می زند؛ باید هم بزند. مثلا کراوات یک پدیده غربی است. غربی ها این را می خواهند، دوست می دارند و با سنتشان هماهنگ است؛ اما شما که اهل فلان کشور دیگر هستید و تصادفا کت و شلوار را انتخاب کرده اید، اگر کراوات نزدید، یک آدم بی ادب محسوب می شوید؟! چرا؟! این فرهنگ شماست؛ تقصیر من چیست؟ اگر کت و شلوار پوشیدید,، باید پاپیون و کراوات بزنید، و الا در فلان مجلس رسمی راه ندارید و یک آدم بی ادب و غیر منضبط و بی نزاکت تلقی می شوید! این، آن تحمیل فرهنگ غربی است. زن غربی، روش هایی دارد. آن ها نسبت به مسئله زن و روش زن و پوشش زن و ارتباطش با مردان و حضورش در جامعه، فرهنگی دارند -خوب یا بد، بحثی سر آن نداریم- اما سعی دارند این فرهنگ را به همه ملت های دنیا تحمیل کنند! در باب فرهنگ غربی، این بد است. (3)

علت مقابله ملت ایران با فرهنگ غربی

سعی شده است از طریق رؤسای کشورها و رژیم های فاسد، فرهنگ غربی به ملت ها تزریق شود! رژیم و خاندان فاسد پهلوی –که خدا از این ها به خاطر آنچه که با ملت ایارن کردند، نگذرد- از این قبیل بودند. این ها با انواع روش ها و شیوه ها سعی کردند فرهنگ غربی را بر کشور ما حاکم کنند. به خاطر این، ملت ایران را تحقیر می کردند؛ فرهنگ ملی را تحقیر می کردند؛ باورهای ملی را تحقیر می کردند.
شما ببینید در دوران حکومت پهلوی ها و اندکی قبل از آن در اواخر حکومت قاجارها، که همین حمله غربی ها شروع شده بود و در دوران پهلوی ها به اوج خود رسید، پرورش یافته های آن دوران، ملت ایران را اصلا قابل این نمی دانستند که بتواند خودش را اداره کند، بتواند کاری بکند، بتواند چیزی بسازد، چیزی به دنیا ارائده دهد و یا بر معلومات دنیا اضافه کند. این به خاطر چیست؟ این به خاطر تحقیر فرهنگ ملت، تحقیر هویت ملی و تحمیل فرهنگ بیگانه است. هویت ملی با «فرهنگ» شکل می گیرد. هویت هر ملتی، فرهنگ اوست؛ این را نبایستی زخمی و جریحه دار کرد. علت مقابله ملت ایران با فرهنگ غربی این است. (4)
عمده ترین موانع ازدواج جوان ها، موانع فرهنگی است
مسئله اشتغال با مسئله ازدواج ارتباط هم دارد و یکی از موانع ازدواج، همین مسئله اشتغال است؛ لیکن در مورد ازدواج، من عرض بکنم: عزیزان من! موانع فرهنگی ازدواج را دست کم نگیرید. ازدواج برای جوان ها لازم است و جوان ها هم آن را می خواهند؛ اما موانعی هم وجود دارد؛ ولی همه ی موانع، اقتصادی نیست؛ موانع اقتصادی بخشی از مشکل است؛ عمده، موانع فرهنگی است –عادت ها، تفاخرها، تکاثرها، چشم و هم چشمی ها، تجمل طلبی ها این هاست که یک مقدار نمی گذارد آن کاری که باید انجام بگیرد، صورت بگیرد.
باید خود شما و خانواده هاتان این گره ها را باز کنید. من از این ازدواج های دانشجوی که هر سال برگزار می شود، بسیار خشنود و خرسندم. اگر عادت کنند که ازدواج ها را ساده، بی پیرایه و بی تشریفات انجام بدهند، فکر می کنم که خیلی مشکلات حل خواهد شد. اساس ازدواج در اسلام بر سادگی است؛ در اوایل انقلاب هم همین طور بود؛ منتها متأسفانه این فرهنگ تکاثر و تفاخر و سرمایه داری یک خرده کار را مشکل کرد. (5)
نباید به ذهن و دل جوان چیزی بدهیم که او را به سمت گناه و فساد بلغزاند
ما نباید به ذهن و دل جوان چیزی را بدهیم که او را به سمت گناه و فساد می لغزاند؛ این غیر از آزاد گذاشتن فکر برای انتخاب در مسئله ای است. شما می دانید که مسائل احساساتی به کسی فرصت انتخاب نمی دهد؛ انسان را به سمتی می کشاند، بدون این که قدرت انتخاب داشته باشد! را نمی¬پسندم. انسان در خیلی از فیلم ها و کارهای نمایشی مشاهده می کند که برای جلوه دادن به کار، از جاذبه های جنسی استفاده می کنند، در موسیقی یک طور دیگر! در بعضی از هنرهای دیگر طور دیگر. باید به گونه ای باشد که هنرمند بتواند آزادانه هنر خودش را بدون این اجباری که گفتم- اجبار به سمت مشتری طلبی- عرضه کند تا هنر، صحیح و کامل از آب در بیاید. (6)

نوگرایی، آرایش، پوشش و نحوه ی برخورد جوان ها با آن

اصل گرایش به زیبایی و زیباسازی و زیبا دوستی، یک چیز فطری است. البته این شاید با مقوله نوگرایی مقداری تفاوت بکند؛ نوگرایی چیز عامتری است. این مسئله آرایش و لباس و این چیزها مقوله ی خاصی است که انسان، به خصوص جوان، از زیبایی و زیبا سازی خوشش می آید و دلش می خواهد که خودش هم زیبا باشد؛ و این عیبی هم ندارد؛ یک چیز طبیعی و قهری است؛ در اسلام هم منع نشده است. آن که منع شده، فتنه و فساد است.
این زیبایی و زیبا سازی، بایستی موجب این نشود که در جامعه انحطاط و فساد به وجود بیاید؛ یعنی ابتذال اخلاقی نباید به وجود بیاید. چگونه؟ راه هایش مشخص است.
اگر ارتباط بی قید و شرط و بی بند و باری در روابط زن و مرد وجود داشته باشد، این موجب فساد خواهد شد.
اگر به صورت افراطی به شکل مدپرستی در بیایدف این به فساد خواهد انجامید.
اگر این مقوله ی زیبا سازی و رسیدن به سر و وضع و لباس و امثال این ها، مشغله ی اصلی زندگی بشود، انحراف و انحطاط است؛ مثل این که در دوره ی طاغوت، آن خانم های اعیان و اشراف، پشت میز آرایش می نشستند. فکر می کنید چند ساعت می نشستند؟ شش ساعت! این واقعیت دارد، و ما خبرهای دقیق داشتیم که شش ساعت می نشستند! یک انسان، این مدت برای آرایش صرف وقت کند، که می خواهد مثلا به عروسی برود و موی سرش را، یا صورتش را این طوری درست کند! اگرکار به این شکل در بیاید، انحراف و انحطاط است؛ اما فی نفسه، رسیدن به سر و وضع و لباس، بدون این که در آن خودنمایی و تبرج باشد، عیبی ندارد.
در اسلام، «تبرج» ممنوع است. تبرج، یعنی همان خودنمایی زنان در مقابل مردان، برای جذب و فتنه انگیزی. این، یک نوع فتنه است و خیلی اشکالات دارد. اشکالش فقط این نیست که این دختر جوان، یا این پسر جوان به گناه می افتند- این اولی اش است؛ شاید بتوانم بگویم کوچک ترینش است- دنباله اش به خانواده ها می رسد. اساسا آن گونه رابطه ی بی قید و شرط و بی قید و بند، برای بنای خانواده سم مهلک است؛ چون خانواده با عشق زنده است. اصلا بنای خانواده با عشق است. اگر این عشق – عشق به زیبایی، عشق به جنس مخالف- در صد جای دیگر تأمین شد، دیگر آن پشتوانه ی قوی یی که استحکام خانواده باید داشته باشد، از بین خواهد رفت و خانواده ها متزلزل می شود؛ به همین وضعی درمی آید که امروز متأسفانه در کشورهای غربی است.(7)

پی نوشت :

1- بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار جوانان استان اصفهان، 12/8/1380.
2- بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با جمعی از دانشجویان به همراه اقشار مختلف مردم، 21/4/1378.
3- بیانات رهبر معظم انقلاب در جلسه پرسش و پاسخ با جوانان، 13/11/1377.
4- بیانات رهبر معظم انقلاب در جلسه پرسش و پاسخ با جوانان، 13/11/1377.
5- بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتی امیرکبیر، 9/12/1379.
6- بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع اصحاب فرهنگ و هنر و اندیشه کشور، 1/5/1380.
7- بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با جوانان به مناسبت هفته ی جوان، 7/2/1377.





مقالات مرتبط
نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط