معرفی اسمهای زیبای دخترانه با حرف ت
انتخاب نام برای فرزندان یکی از تصمیمات سخت است که معمولا والدین امروزی وسواس زیادی درباره این تصمیم به خرج می دهند.علاوه بر اصول تربیتی درست، همه افراد دوست دارند که فرزندشان زیباترین نام را داشته باشد و این بهترین بودن در نظر هر کسی تعریف جداگانه ای دارد.
از طرفی خیلی از افراد دوست دارند که با انتخاب نام اصیل ایرانی با معنی برای فرزندانشان، اصالت و ایرانی بودن خود را نشان دهند.
نامهای دخترانه زیبایی در زبانها و گویش های مختلف (فارسی، عربی، کردی ترکی و ..... ) وجود دارند که با حرف ت آغاز میگردند.
اسامی دخترانه فارسی که با حرف ت شروع میشوند
ردیف | اسم | معنی |
1 | تاتینا | پرندهای شکاری |
2 | تاتیانا | تاتینا، نوعی پرنده شکاری |
3 | تابنده | آنچه میتابد و نورافشانی میکند، درخشان |
4 | تابناک | جذاب، روشن و درخشنده |
5 | تابش | نورافشان |
6 | تابان | مهرخورشید تابان، خورشید درخشان |
7 | تابان گل | مرکب از تابان (درخشان) + گل |
8 | تابان | رویدارای روی درخشان |
9 | تابان | رختابان چهر |
10 | تابان دخت | مرکب از تابان (درخشان) + دخت (دختر) |
11 | تابان چهر | آن که چهرهای روشن و درخشان دارد |
12 | تابان | دارای نور و روشنی، درخشان، روشن |
13 | تابا | طاقت، پیچ و تاب زلف، فروغ، تابنده، تابان |
14 | تیهو | پرندهای شبیه کبک اما کوچکتر از آن |
15 | تینا | لهه عشق و به معنی ناز و ادا ( عاشق نوازش ) است، و در مواردی به عنوان نمادی از عشق به گل سرخ نیز تعبیر شده است |
16 | تیناب | آنچه در خواب دیده می شود، رؤیا |
17 | تیساناز | در گویش مازندران مرکب از تیسا (خالص) + ناز (زیبا) |
18 | تیساگلگ | گلِ خالص |
19 | تیسا | گویش مازندران خالص |
20 | تیراژه | رنگین کمان، قوس و قزح، طوق بهار |
21 | تیبا | عشوه، فریب، بازیگوشی، به زبان زند و پازند آهو را گویند |
22 | تهمینه | منسوب به تهم؛ نیرومند قوی؛ همسر رستم، دختر شاه سمنگان و مادر سهراب |
23 | توکا | پرندهای از خانواده گنجشک با منقاری باریک وتنی رنگارنگ |
24 | توسکا | توسا، درختی بلند و جنگلی که در مناطق مرطوب و کنار آبها میروید |
25 | توسا | توسکا، درختی بلند و جنگلی که در مناطق مرطوب و کنار آبها میروید |
26 | توری | گیاهی درختچهای و زینتی از خانواده حنا که گلهای خوشهای بنفش و تاج گسترده دارد |
27 | توراندخت | دختر تورانی؛ نام دختر خسرو پرویز که بعد از شیرویه به شاهی رسید |
28 | توتیا | از آبزیان دریایی که در بستر دریا زندگی میکند؛ گردی که به عنوان سُرمه استفاده میکنند |
29 | تنی نار | در گویش مازندران شکوفه انار |
30 | تنیدر | گویش مازندران شکوفه |
31 | تنسگل | نام میوهای در استان خراسان، نام دختر اخوان ثالث شاعر نامدار معاصر |
32 | تَندیس | مجسمه؛ بت، تصویر برجسته، تمثال؛ (به مجاز) زیباروی |
33 | تندر | تن(فارسی) + در (عربی) آن که بدنی سفید و درخشان چون دُر دارد |
34 | تناز | نام مادر لهراسب پادشاه کیانی و دختر آرش |
35 | تَمنا | آرزو؛ خواستن چیزی معمولًا همراه با فروتنی و تواضع |
36 | تلکا | در گویش مازندران گلابی وحشی جنگلی |
37 | تروند | میوه تازه رسیده، نوبر |
38 | ترنیان | سبدی که از شاخه های بید میبافند |
39 | ترنگ | آواز تارهای ساز، صدای زه کمان هنگام تیرانداختن، قرقاول، خوش و زیبا |
40 | تُرنج | بالنگ؛ طرحی مرکّب از طرحهای اسلیمی و گل و بوتهای که معمولًا در وسط نقش قالی، تذهیب، و مانند آنها به کار میرود |
41 | تِرمه | نوعی پارچه (قیمتی) از جنس کرک، پشم، یا ابریشم با نقشهای بته جقه، اسلیمی، و مانند آنها که معمولًا از آن، جانماز، بقچه و لباس تهیه میکنند |
42 | ترگل | گل تازه و شاداب |
43 | تاک آفرین | مرکب از تاک (درخت انگور) + آفرین (آفریننده) |
44 | تاژ | لطیف، نازک، نام پسرفرواک برادر هوشنگ پادشاه پیشدادی |
45 | تارا | ستاره، کوکب، مردمک چشم |
46 | تاج ماه | آن که چون تاجی در رأس گلها است، زیبا |
47 | تارادیس | مانند ستاره |
48 | تافته | گداخته، درخشنده و تابناک، روشن، نوعی پارچه ابریشمی |
49 | تارادخت | دختر ستاره، دختر چون ستاره، (به مجاز) دختر زیبا، صاحب حسن و کمال |
50 | تاج آفرین | آفریننده تاج، به وجود آورنده تاج |
51 | تاج بانو | ملکه، شاهزاده خانم |
52 | تاج دخت | تاج (کلاه پادشاهی، افسر) + دخت (دختر) |
53 | تاج بی بی | ملکه، شاهزاده خانم |
54 | تاج خاتون | ملکه، شاهزاده خانم |
55 | تاج گل | آن که چون تاجی در رأس گلها است، زیبا |
56 | تاج مهر | آن که چون تاجی بر سر خورشید است، یا دسته گلی به شکل تاج، بسیار زیبا |
57 | تاکدخت | مرکب از تاک (درخت انگور) + دخت (دختر) |
58 | تالین | پایتخت کشور استونی، برکنارهی جنوبی خلیج فنلاند از بندرهای عمدهی دریای بالتیک |
59 | تانیا | در فارسی به معنی دختر یگانه و بی مانند، در کردی به معنی دختر تنها، در گویش خراسانی به معنی توانستن، درفرانسه یعنی شهبانوی مهربان، در ترکی آشنا و آشنایی |
60 | تَرانه | هرنوع شعر یا سخن معمولًا موزون که با موسیقی خوانده شود، قطعه آوازی، هر صدایی که حالت موسیقایی داشته باشد |
اسامی عربی دخترانه که با ت شروع میشوند
ردیف | اسم | معنی |
1 | تِلما | گندمگون |
2 | تَکتَمنام | چاه زمزم؛ نام مادر امام رضا (علیه السلام) |
3 | تحفه گل | تحفه (عربی) + گل (فارسی) گل ارزشمند |
4 | تامیلا | از روی امیدواری، امیدوارانه؛ در برخی منابع به معنی بخشنده |
5 | تالیا | (تالی + الف اسم ساز) (به مجاز) یعنی دختر دوم، تلاوت کننده قران مرکب از تالی عربی به معنی تلاوت کننده + الف تانیث فارسی، در اساطیر یونانی الهه موسیقی و رقص، دختر شاه خدایان زئوس و الهه خاطرات منه موزین است |
6 | تَرنّم | خواندن شعر، ترانه، و مانند آنها به حالت موسیقایی و معمولًا با صدای پایین، زمزمه کردن یک نغمه؛ آواز، نغمه، سرود |
7 | تُحفه | هدیه؛ (به مجاز) شخص بسیار ارزشمند |
8 | تاج الزمان | آن که چون تاج در رأس زمان خود است |
9 | تاج الملوک | افسر پادشاهان، تاج شاهان، گیاهی گیاهی زینتی از خانواده آلاله با گلهای زیبای واژگون |
10 | تاج الملک | افسر پادشاهی، تاج پادشاهی |
11 | تبسّم | لبخند، خندهی بدون صدا؛ (به مجاز) درخشیدن |
12 | تسنیم | از ریشهی «سنم» در لغت به معنای «بزرگ شدن کوهان شتر» و نیز «بزرگ و مهتر قوم گردیدن» است؛ طبق روایات نان چشمهای در بهشت |
13 | تبرّک | مبارک بودن، مبارکی، خجستگی، خوش یمنی؛ برکت گرفتن |
اسامی دخترانه ترکی با حرف ت
ردیف | اسم | معنی |
1 | تلناز | موی قشنگ |
2 | تِلّی | موهای پر پشت و بلند، دختری که گیسوی بلند و زیبا دارد، زلف دار؛ زباندار و سخنور |
3 | تانسو | زلالی چشمه، تمیزی و پاکی و زیبایی |
4 | تَرلان | مرغی از جنس باز شکاری را گویند؛ (در کردی) به معنی زیبا؛ نام نوعی اسب است |
5 | ترکان | در دوره مغول، عنوانی مخصوص زنان اشراف، نام مادر سلطان محمد خوارزمشاه |
6 | تارلا | کشتزار |
اسامی گیلکی دخترانه با ت
ردیف | اسم | معنی |
1 | تی تی | شکوفه |
2 | تی تی سا | تیتی (شکوفه) + سا (مانند)، مانند شکوفه، کنایه از زیبایی و طراوت |
3 | تی تی گل | مرکب از تی تی (شکوفه) + گل |
4 | تی تی نار | شکوفه انار |
5 | تینوش | نوش تو |
اسم کردی دختر با حرف ت
ردیف | اسم | معنی |
1 | تَوار | پرنده؛ نوعی ریسمان؛ نام کوهی در شمال ایران، شهرستان چالوس |
اسامی عبری دخترانه با حرف ت
ردیف | اسم | معنی |
1 | تابیتا | آهو |
2 | تامارا | درخت خرما؛ نام عروس یهودا چهارمین پسر حضرت یعقوب(علیه السلام) |
اسامی (اوستایی - پهلوی) دخترانه که با ت شروع میشوند
ردیف | اسم | معنی |
1 | تاپیک | درخشان، تابنده، نورانی |
2 | توران | (تور = پسر فریدون + ان (پسوند نسبت))، سرزمین تورانیان که منسوب به تور پسر فریدون میباشد؛ بیابان پهناوری در آسیای مرکزی، در جنوب و خاور دریاچهی آرال، که رودهای آمودریا و سیردریا آن را به بیابانهای قراقوم و قزل قوم تقسیم میکند |
3 | تیدا | دختر خورشید، زاییده خورشید، دختر زیبارو، مرکب از تی به معنای خورشید و دا به معنای زاییده |
اسامی آشوری دخترانه با ت
ردیف | اسم | معنی |
1 | تارمیتا | بنیان، اساس |
2 | تامیما | منزه، پاک |
اسامی دخترانه لری با حرف ت
ردیف | اسم | معنی |
1 | تیارا | تیه در گویش لری به معنای چشم و آرا به معنای آراینده میباشد، چشم آرا، زیبا |
2 | تیام | (دخترانه و پسرانه) در گویش لرستان به معنی چشمانم، بسیار عزیز و دوست داشتنی |
3 | تی روشنا | تی (چشم) روشنا (روشن) . تی روشنا به معنای چشم روشن میباشد |
4 | تی کال | تی (چشم) کال (سبز) تیه کال چشم سبز |
اسم مغولی دخترانه که با حرف ت شروع میشود
ردیف | اسم | معنی |
1 | توراکینا | نام همسر اکتای قاآن مغول |
اسم هندی دخترانه با ت
ردیف | اسم | معنی |
1 | توریا | چهارمین حالت از آگاهی ذهنی در عرفان هندی است، در این حالت شخص نه خواب است و نه بیدار و در عین حال شاهد تمام آنچه که روی میدهد هست |
اسم آرامی دختر با ت
ردیف | اسم | معنی |
1 | توفان | (دخترانه و پسرانه) جریان هوای بسیار شدید، هیاهو و غوغا |
منبع: سایت آکا