اسامی زیبای دخترانه با حرف آ

انتخاب اسم چه نام دختر و چه نام پسر از دغده هایی است که بخصوص یرای زوج های جوان بسیار مهم است.در این مطلب به جمع اوری کرده اسم های دخترانه که با حرف آ آغاز می شوند پرداخته ایم که کمک شایانی به والدین میکند و اسامی قابل قبول برای ثبت احوال نیز می باشند.
جمعه، 12 ارديبهشت 1399
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اسامی زیبای دخترانه با حرف آ

اسم دختر با آ

ردیف اسم معنی
1 آبنوس 1- (یونانی) چوبی سیاهرنگ و سخت و سنگین (گران بها)؛ 2- (در گیاهی) درختی هم خانواده با خرمالو که بیشتر در مناطق گرمسیری آسیا و آفریقا میرویَد؛ شیز
2 آتا (ترکی) 1- پدر، جد، سرپرست، ریش سفید؛ 2- (اَعلام) نام پادشاهی در دامنه های شمالی جبال «نیشپو» که در جنوب آن «داگارا» واقع بود. و محتملاً در نقطه ای [در جغرافیای قدیم] از ناحیهی صحنه (سنندج) که توسط لشکر آشوریان تار و مار شد
3 آتاناز (ترکی ـ فارسی) افتخار پدر، موجب آسایش و شادکامی پدر، عزیزِ پدر
4 آتریسا آتش گون، آذرگون، مانند آتش؛ 2- (به مجاز) زیبارو
5 آتَرین 1- (آتر = آتش + ین (پسوند نسبت))، منسوب به آتش، آتشین؛ 2- (به مجاز) زیبارو؛ 3- (اَعلام) (در دورهی هخامنشی) آترین بانویی نامدار از بازماندگان کمبوجیه پسر کوروش شاه بود که بر داریوش بزرگ شورش کرد
6 آترینا آتَرین+ا (پسوند نسبت)،منسوب به آترین
7 آتنا 1- (عربی) از واژه های قرآنی در سوره بقره، آل عمران و کهف به معنای عطا کن به ما، ببخش به ما؛ 2- (اَعلام) (در یونان باستان) آتنا رب النوع یونانی مظهر اندیشه، هنرها، دانش ها و صنعت، دختر زئوس و الهه ای است که اسم خود را به شهر «آتن» داده
8 آتوسا (از یونانی Atossa) 1- (در اوستایی) زَبَردست؛ 2-(اَعلام) 1) نام چند شاهزاده خانم ایرانی عهد هخامنشی و مشهورترین آنان دختر کوروش بزرگ، زن داریوش اول و مادر خشایارشای اول است [حدود 500 سال پیش از میلاد]؛ 2) (در اوستا) هوتَئُسا (=آتوسا) مادینه، و نیز نامِ شه بانوی دوست داشتنی گشتاسب شاه
9 آتین  (در زند و پازند) 1- موجود شده، پیدا گردیده؛ 2- به هم رسیده
10 آتیه (عربی) (مؤنث آتی) 1- آینده، زمان آینده؛ 2- (به مجاز) وضع و حالت چیزی در زمان آینده به ویژه وضع و حالت خوب یا مناسب
11 آدرینا آدر = آتش + ین (پسوند نسبت) + الف اسم ساز)]، 1- آتشین، سرخ روی؛ 2- (به مجاز) زیبارو
12 آدینه روز جمعه، آخرین روز هفته
13 آذر (پهلوی) 1- (در قدیم) آتش، نار؛ 2- ماه نهم از سال شمسی؛ 3- (در قدیم) (گاه شماری) نام روز نهم از ماه شمسی در ایران قدیم؛ 4- (در قدیم) (به مجاز) آتشکده؛ 5- (اَعلام) فرشته نگهبان آتش نزد ایرانیان باستان
14 آذرخش 1- صاعقه، برق؛ 2- نام نهمین روز از ماه آذر. [آذرگشسب را هم گاه آذرخش گفته اند]. [این واژه تصحیفِ «آذرجشن» است و آذرجشن، جشنی در روز آذر (نهم) از ماه آذر بوده که در این روز به زیارت آتشکده ها می رفتند. (نقل از برهان قاطع، به اهتمام دکتر معین، ص26 پاورقی آذرخش)
15 آذردخت 1- دختر آذر، دختر آتشین؛ 2- (به مجاز) دختر سرخ گون؛ 3- (به مجاز) زیبارو
16 آذرنوش (اَعلام) 1) (در شاهنـامه) «نوش آذر» آمده و آن نام آتشکده ای است در بلخ که زرتشت در آنجا به دست یک تورانی کشته شد؛ 2) نام آتشکدهی دوم از جملهی هفت آتشکدهی فارسیان
17 آذین 1- زیور، زیب، زینت، آرایش؛ 2- (در قدیم) آیین، رسم و قاعده
18 آرا (مخفف آراینده)، 1- آراستن؛ زیور، زینت و آرایش؛ 2- آرایشکننده، آراینده. این واژه با واژهی عربی آرا (آراء) به معنی رأیها، نظرها و عقیده ها هم آوا و هم نویسه میباشد
19 آراسته (پهلوی، ārāstak) (صفت مفعولی از آراستن)1- آرایش شده و زینت و زیور داده شده؛ 2- آن که علاوه بر ظاهر مرتب دارای صفت های خوب اخلاقی نیز هست؛ 3- (در قدیم) منظم، مرتب، دارای سامان، با زیور و زینت
20 آرام 1- سکون، ثبات، آسایش، طمأنینه، صلح، آشتی، راحت؛ 2-(در قدیم) مایهی آرامش، آرامش بخش، تسلی بخش
21 آرامش (اسم مصدر از آرامیدن و آرمیدن)، فراغت، راحت، آسایش، صلح، آشتی، ایمنی، امنیت، سنگینی، وقار و طمأنینه
22 آرامه منسوب به آرام
23 آرتادخت (آرتا + دخت = دختر)، 1- دختر راست گفتار و درست کردار، دختر پاک و مقدس؛ 2- (اَعلام) نام بانویی فرهنگدار و اقتصاد دان است که در زمان اشکانیان به خزانه داری یکی از شهریاران اشکانی رسید
24 آرتِمیس (معرب از یونانی)، (اَعلام) 1) نام یکی از چند تن الههی یونانی که بر سکه های اشکانی صورت یا علامت آنها نقش شده است؛ 2) آرتمیس (در میتولوژی یونان) ایزد بانوی حامی شکار، حیوانات وحشی، گیاهان، عفت زنان و تولد کودکان بوده است؛ 3) نام یکی از بانوان ایران باستان در زمان خشایارشا که دریادار بود
25 آرتینا (آرتین + ا (پسوند اسم ساز))، منسوب به آرتین، ( آرتین. 1- و 2-آرزو آرزو اسم دخترانه است، معنی آرزو: (پهلوی، ārzok) 1- خواهش، کام، مراد، چشمداشت، امید، توقع و انتظار؛ 2- میل و اشتیاق برای رسیدن به مراد یا مقصودی معمولاً مطلوب؛ 3- (اَعلام) (در شاهنامه) دختر شاه یمن و همسر سلم پسر فریدون و نیز دختر ماهیار گوهر فروش و همسر بهرام گور
26 آرشیدا (آر + شید + الف اسم ساز)، آریائی درخشان
27 آرمیتا (اوستایی) پارسا، پاک، فروتن
28 آرمینا 1- آرمین + ا (پسوند نسبت)، منسوب به آرمین؛  2- (اَعلام) نام ساتراپ نشینِ [سرزمین تحت فرمان استاندار] ارمنستان که پارسیان  (ایرانیان) به آن «آرمینا» و بابلیان به آن «اورارتو» میگفتند
29 آرمینه آرمین + ه (پسوند نسبت)، منسوب به آرمین
30 آرنوش آر = آریایی، ایرانی + نوش = جاوید، روی هم به معنی ایرانی و آریایی جاوید
31 آرنیکا 1- (در گیاهی) همیشه بهار کوهی، تنباکوی کوهی؛ 2- (در عربی) دُخانُ الفُوج، خانِقُ الفَهد؛ 3- (در انگلیسی، فرانسه و آلمانی) آرنیکا
32 آریانا 1- منسوب به آریا، آریایی؛ 2- (اَعلام) 1) نامی است که جغرافیدانان یونانی به قسمتی از ایران یعنی سرزمین آریائیها داده بودند؛ 2) نام قدیم ایران؛ [«اراتُستن» یونانی نخستین نویسندهی خارجی است که این اسم (آریانا) را استعمال کرده و قسمتی از ایران را آریانا نامیده]؛ 3) نام دایرةالمعارف فارسی که در سالهای 1328-1348 شمسی در 6 جلد به وسیله انجمن دایرةالمعارف افغانستان در کابل منتشر شده است
33 آریاناز 1- مایهی افتخار نژاد آریایی؛ 2- مظهر زیبایی و جمال نژاد آریایی
34 آریسا آری = آریایی + سا (پسوند شباهت)، آریسان
35 آرینا آرین+ ا (پسوند نسبت)، منسوب به آرین، ( آرین  [این واژه با آرینا/arina/ هم نویسه است، که در اساطیر آرینا نام ایزد بانوی خورشید در میان قوم قدیمی هیتی است که دیر زمانی آسیای کوچک در سطهی ی آنان بود و از خود فرهنگ و شهر آبادی شایان توجهی را به یادگار گذاشتند
36 آزاده 1- آزاد، اصیل؛ 2- (در قدیم) نجیب، شریف، صالح؛ 3- (در قدیم) ایرانی؛ 4- (اَعلام) نام زنِ چنگ نوازی در زمان بهرام گور
37 آزرم 1- داد، انصاف، شرم، حیا، لطف؛ 2-(در قدیم)  ملایمت، مهربانی، ارج و قرب، ارزش و احترام، آسودگی، آسایش
38 آزیتا 1- سوزن کاری کردن؛ 2- نقش زدن با قلم بر روی اشیا
39 آسا 1- آسودن؛ 2-  آسایش دهنده؛ 3- وقار، ثبات؛ 4- آراینده؛ 5- (در قدیم) شکل و شمایل
40 آساره (لری، دزفولی) ستاره
41 آسانا دختر زیبا
42 آسمان 1- فضای لایتناهی که منظومه ها و صورت های فلکی در آن قرار دارند؛ 2- (اَعلام) نام فرشته ای موکل تدابیر امور؛ 3- (به مجاز) عالم بالا، درگاه قدس خداوند، عالم غیب، جایگاه فرشتگان، عالم الوهیت و قداست؛ 4- (در قدیم) (گاه شماری) روز بیست و هفتم از هر ماه شمسی در ایران قدیم
43 آسنا ارفع، بلندتر، عالیتر
44 آسو 1- (در کردی) به معنی افق طلایی؛ 2- (در پهلوی) صورت پهلوی واژهی «آهو»؛ 3- (در اوستایی) آسو به معنای  تندی، شتاب و کوشا آمده است
45 آسوده (صفت فاعلی از آسودن) استراحت یافته، راحت کرده، آرام گرفته، ساکن، فارغ، خوش، مسرور، بیرنج
46 آسیه (عربی) (مؤنث أسِیَ، أسَیً) 1- اندوهگین؛ 2- استوانه، ستون؛ 3- (اَعلام) نام زن فرعون [رامسس دوم 1304- 1237 پیش از میلاد] معاصر با موسی(علیه السلام) که در روایات اسلامی زنی صالح و متقی و نیکوکار معرفی شده است، و به حضرت موسی(علیه السلام) ایمان آورد
47 آشتی رنجشی را فراموش کردن، پس از قهر از نو دوستی کردن، وفق، تلفیق، آرامش
48 آصفه (عربی ـ فارسی) (آصف + ه (پسوند نسبت))، منسوب به آصف، ه آصف
49 آفاق (عربی) 1- جمع افق، عالم، گیتی، جهان؛ کرانه های آسمان، اطراف؛ 2- (به مجاز) عالم ظاهر، جهان ماده؛ 3- (در قدیم) (به مجاز) جهانیان، همهی مردم جهان
50 آفتاب 1- خورشید، شمس، ستارهی نورانی (از ثوابت) مرکز منظومه شمسی که نور و حرارت زمین از آن است؛ 2- (به مجاز) نوری که از خورشید به زمین میتابد، نور و تابش خورشید؛ 3- (در قدیم) (شاعرانه) (به مجاز) زنِ زیبارو؛ چهرهی زیبا
51 آفریده 1- مخلوق، خلق شده، از نیستی هست گردیده؛ 2- بشر، انسان، آدمی
52 آفرین 1- تحسین، ستایش، مدح، شکر، سپاس، تهنیت، تبریک؛ 2- نوایی در موسیقی؛ 3- (در قدیم) درخواست و التماس از درگاه خداوند، دعا؛ 4- (در قدیم) آفرینش
53 آگرین 1- آتشین، آذرین؛ 2- (در کردی) کنایه از آدم بسیار شجاع و پرکار است
54 آلا (پهلوی) سرخ، سرخکم رنگ
55 آلاء (عربی) 1- نعمت ها، نیکیها، نیکوییها؛ 2- از واژه های قرآنی
56 آلاله (در گیاهی) گیاهی است از تیرهی آلاله ها، شقایق، لالهی نعمان، لالهی قرمز
57 آلما 1- درخت سیب جنگلی؛ 2- (در ترکی) سیب، درخت سیب جنگلی را در رودسر سیب، هسیب و هسی و در توالش سف و در ارسباران و آستارا «آلما» میخوانند
58 آلین آل= سرخ + ین (پسوند صفت ساز)، 1- سرخ گون، قرمز رنگ؛ 2- (اَعلام) (در قدیم) نام روستایی در مرو، سفلای رودخارقان
59 آلینا (به مجاز) زیبا و سرخ روی
60 آمال (عربی) جمع امل، امیدها، آرزوها
61 آمنه (عربی) (مؤنث آمن) 1- ایمن و بیخوف، در امن و امان؛ 2- (اَعلام) [حدود 46 پیش از هجرت] دختر وهب ابن عبد مناف ابن زهره و مادر پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)
62 آمیتیس (اَعلام) شاهدخت ایرانی دختر هووخشتر (شاه ماد) و نوهی کیاکسار پادشاه ماد که پس از آن که نبرد بین شام و بابل و مصر با مادها به صلح انجامید به خواست پادشاه وقت که پدرش بود، به همسری بخت النصر پادشاه مصر در آمد. وی (بخت النصر) باغ  های معلق بابل [از عجایب هفتگانه] را برای زنش آمیتیس ساخت
63 آنا (ترکی) 1- زن، مادر، والده، مام؛ 2- زن سالخورده؛ 3- اساسی، پایه؛ 4- (اَعلام) (در میتولوژی یونان) آناپرانا خواهر ملکه دیدون، Didon که افسانهی او به هنگام کوچ مردم تروا به سرزمین های لاتین رواج یافت
64 آنالی (ترکی) [از دو جزء آنا (مادر) + پسوند نسبت ساز (لی)] 1- دارندهی محبت؛ 2- برخوردار از محبت مادر؛ 3- مادر دار، دارای مادر
65 آناهید (اوستایی)، آناهیتا
66 آناهیتا (اوستایی) 1- بیآلایش، پاک، به دور از آلودگی و ناپاکی؛ 2- (در اساطیر) به معنای مادر مقدسِ نیالوده (= باکره)، برجسته ترین نماد مادینهی آریایی، نمایهی زن (= مادر کامل) است
67 آنِسه (عربی) (مؤنث آنس)، 1- زن نیکو؛ 2- دختر خانم؛ 3- زن نیکو زبان
68 آنوشا مذهب و کیش
69 آنیتا (اوستایی) آراستگی، مهربانی، خوشرویی
70 آنیسا [آن در عرفان عشق و جوهر عشق + یای(ی) میانوند + سا (پسوند شباهت)]، به معنی مانند عشق
71 آنیل (ترکی) 1- به خاطر آورده شدن؛ 2- مشهور، نامی
72 آنیه (عربی) 1- جمع اناء، ظرفها، ظروف؛ 2- از واژه های قرآنی
73 آوا 1- آواز، بانگ، صوت؛ 2- عقیده، رأی؛ 3- صدایی که به آواز خوانده میشود یا از آلات موسیقی به گوش میرسد؛ 4- (در قدیم) شهرت، آوازه
74 آواز 1- هرنوع صدایی که دارای آهنگ باشد، صدای آهنگین؛ 2- (در موسیقی ایرانی) صدایی آهنگین معمولاً در قالب یکی از دستگاه  های موسیقی سنتی، که از حنجره  ی انسان بیرون می  آید و معمولاً با کلام همراه است؛ 3- (در موسیقی ایرانی) گوشه  ای در دستگاه  های شور، افشاری، ماهور و بیات اصفهان؛ 4- صدا؛ 5- (در قدیم) صدای بلند، خروش، فریاد.آوید آوید اسم دخترانه است، معنی آوید: دانش، خرد، عقل. [در زبان اوستایی کلمه های «آوید، وید، ویدا» هر سه به یک معنی به کار رفته است
75 آویشن (در گیاهی) گیاهی از تیرهی نعناعیان با گل های سفید یا گلی و برگهای کوچک، پونه صحرائی، پونه کوهی
76 آوین 1- (آو= آب + ین (پسوند نسبت))، به رنگ آب، مانند آب، زلال، پاک؛ 2- (در کردی) عشق.آهو آهو اسم دخترانه است، معنی آهو: 1- غزال، غزاله؛ 2- (به مجاز) معشوق زیبا؛ 3- (در قدیم) (به مجاز) چشم زیبا؛ 4- (در قدیم) (به مجاز) تندرونده، سریع العمل
77 آی تکین (ترکی) مانند ماه
78 آیسن (ترکی) 1- به معنی مانند ماه هستی؛ 2- (به مجاز) زیبارو
79 آی سودا (ترکی) 1- ماه در آب ؛ 2- (به مجاز) زیبا رو و با طراوت
80 آی سونا (ترکمنی) 1- مرغابی ماه گونه، اردک وحشی چون ماه؛ 2- (به مجاز) زیبارو
81 آی گل (آیگل): (ترکی ـ فارسی) 1- گل ماه، ماه گل، گل زیبا چون ماه؛ 2- (به مجاز) زیبارو و لطیف
82 آیگین (ترکی ـ فارسی) (آی = ماه + گین = جزء پسین بعضی از کلمه‌های مرکّب به معنی دارنده، همراه) 1- دارنده و همراه ماه؛ 2- (به مجاز) زیباروی
83 آندیا (اَعلام) نام همسر بابلی اردشیر درازدست شهریار هخامنشی است. از او خبر زیادی در دست نیست جز آن که از همسران محبوب پادشاه بزرگ ایرانی بوده است
84 آی نور (ترکی ـ عربی) 1- روشنایی و فروغ ماه، نور ماه، نورانی مثل ماه؛ 2- (به مجاز) مهتاب؛ زیبارو


منبع: سایت آکا


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما