قرآن به ما نشان میدهد که اهل ایمان از امتهای گذشته به پیروی از انبیاء(علیهم السلام) در فراز و نشیبهای زندگی دست به دعا برمیداشتند، اما در این بین قبل از هر چیزی طلب عفو و بخشش را به عنوان راهگشای مسیر به سمت خدای بزرگ بر خواسته های خود مقدم میکردند.
قرآن مؤمنین راستین را چنین معرفی میکند:« وَ الْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَکَ رَبَّنا وَ إِلَیْکَ الْمَصیرُ؛[1] همه مؤمنان (نیز)، به خدا و فرشتگان او و کتابها و فرستادگانش، ایمان آوردهاند (و مىگویند:) ما در میان هیچ یک از پیامبران او، فرق نمىگذاریم (و به همه ایمان داریم). و (مؤمنان) گفتند: «ما شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا! (انتظارِ) آمرزش تو را (داریم) و بازگشت (ما) به سوى توست.»
عذرخواهی
انسان موجودی مکلف و مسؤول است، همه انبیاء(علیهمالسلام) و کتب آسمانی آمدند تا این نکته را به انسان بفهمانند که تو مکلف و مسؤولی، تکالیفت چیست و محل پاسخگویی کجا است. البته این مسأله هم بارها تأکید شده است که خدا بیشتر از توان کسی از او تکلیف نخواسته است، به عنوان مثال وجوب روزه از کسی که توان آن را ندارد ساقط است.مسأله طاقت و توان در تکالیف چنان در شریعت جای است که به صورت یک قاعده در فقه به نام قاعده «عسر و حرج» مطرح است.
اما دو سؤال مطرح است، نخست آنکه چرا عذرخواهی؟ دوم آنکه اگر در دین حرجی نیست و تکالیف شاق یا وجود ندارد و یا موردی اگر برای کسی شاق بود، خداوند تخفیف داده است، چرا فرمود:«ربنا و لا تحملنا ما لا طاقه لنا به» در پاسخ سؤال نخست خود قرآن جواب داده است که انسان موجودی خطاکار و ممکن الخطا است، امکان دارد به علت فراموشی و یاخطاکاری تکلیفی انجام نشد و یا در آن نقصانی وجود داشته باشد، اینجا است که از رب کریم میخواهیم:« رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسینا أَوْ أَخْطَأْنا؛[2]پروردگارا! اگر ما فراموش یا خطا کردیم، ما را مؤاخذه مکن!» اما درباره سوال دوم گفتهاند تکالیف و دو دستهاند: تکالیف ابتدایی و تکالیف مجازاتی. در تکالیف ابتدایی «عسر و حرج» وجود ندارد، اما در امتهای گذشته مثل یهود گاهی به علت گناهان پی در پی تکالیف بسیار سختی بر آنها تحمیل میشد، مانند آنکه بعد از ارتداد و گوسالهپرستی مأمور به قتل یکدیگر کرد.
آنچه از این فراز آیه دانسته میشود آنکه هیچکس نباید خود را مطلق ببیند و گمان کند همه آنچه خدا خواسته را به جا آورده است. این همان ادب بندگی است که انبیاء(علیهمالسلام) به ما آموختهاند. در پایان آیه نیز درخواست عفو، غفران، ترحم و پیروزی بر کافران است:« اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا أَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرینَ؛[3] و آثار گناه را از ما بشوى! ما را ببخش و در رحمت خود قرار ده! تو مولا و سرپرست مایى، پس ما را بر جمعیّت کافران، پیروز گردان!»
عذرخواهی آدم و حوا
خداوند پس از دمیدن روح در کالبد آدم و حوا(علیهماالسلام) شیطان را به عنوان دشمن آنان معرفی کرد و از آنان پیمان گرفت که از آن ملعون پیروی نکنند، اما ایشان عهد خود را فراموش کردند و گرفتار وسوسه شیطان شده، از جایگاه راحت خود به زمین پررنج هبوط کردند. آنها پس از آنکه متوجه خطای خود شدند دست به دعا بلند کردند:« رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرینَ؛[4] پروردگارا! ما به خویشتن ستم کردیم! و اگر ما را نبخشى و بر ما رحم نکنى، از زیانکاران خواهیم بود!»بنیآدم هم همین تعهدنامه را به خدا داده است، اما گاهی عهد خویش را فراموش میکند:« أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ؛[5] آیا با شما عهد نکردم اى فرزندان آدم که شیطان را نپرستید، که او براى شما دشمن آشکارى است؟!»
عذرخواهی مجاهدان در میدان
نبرد حق و باطل نبردی مستمر بوده و همچنان ادامه خواهد یافت، خداوند به جبهه حق در مقاطع مختلفی وعده نصرت داده است و در میدانهای مختلف هم نشان داده که یاور مؤمنان است. ابراهیم را در آتش یاری نموده، موسی را در کنار رود نیل یاری کرد و سپاه اندک طالوت را بر سپاه مقتدر جالوت پیروز گرداند. اما گاه نیز مجاهدان در میدانها با وجود رشادت ناکام میماندند. آنان متواضعانه شکستها را به پای خود مینوشتند، نه خلف وعده الهی. آنان صحنه را ترک نمیکردند و به جبران شکست برمیخواستند:« وَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثیرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَکانُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرین؛[6] چه بسیار پیامبرانى که مردان الهى فراوانى به همراه آنان جنگ کردند! آنها هیچ گاه در برابر آنچه در راه خدا به آنان مىرسید، سست و ناتوان نشدند و خداوند استقامتکنندگان را دوست دارد.»این آیه در واقع تذکری است به مجاهدان جنگ احد که به علت خطای خود و نافرمانی رسول الله(صلیاللهعلیهوآله) در ترک تنگه بعد از پیروزی شکست خوردند، صحنه جنگ را ترک نمودند و بدتر آنکه نسبت به وعده نصرت الهی دچار تردید شدند. قرآن تذکر میدهد مجاهدان امتهای گذشته وقتی گرفتار چنین وضعیتی میشدند، عملکردی متفاوت با شما داشتند. آنان صحنه مبارزه را ترک نمیکردند و به ریشهیابی شکست میپرداختند و شکست را به خود نسبت میدادند:« وَ ما کانَ قَوْلَهُمْ إِلاَّ أَنْ قالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ إِسْرافَنا فی أَمْرِنا وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرینَ؛[7] سخنشان تنها این بود که: «پروردگارا! گناهان ما را ببخش! و از تندرویهاى ما در کارها، چشمپوشى کن! قدمهاى ما را استوار بدار! و ما را بر جمعیّت کافران، پیروز گردان!»
نکته قابل توجه آنکه مجاهدان از ناکامیهای خود به اسراف یاد میکنند و میگویند ما با گناهان خود زمینه ناکامیها را فراهم کردیم، همان چیزی که خداوند به عنوان علت شکست احد معرفی کرد:« إِنَّ الَّذینَ تَوَلَّوْا مِنْکُمْ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیْطانُ بِبَعْضِ ما کَسَبُوا وَ لَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلیمٌ؛[8] کسانى که در روز روبرو شدن دو جمعیت با یکدیگر (در جنگ احد)، فرار کردند، شیطان آنها را بر اثر بعضى از گناهانى که مرتکب شده بودند، به لغزش انداخت و خداوند آنها را بخشید. خداوند، آمرزنده و بردبار است.»
این آیه به ما این نکته را متذکر میشود که گناهان زمینهساز یکدیگرند، یک گناه زمینه گناه بعدی را فراهم میکند و گناهان کوچکتر زمینهساز گناهان بزرگترند، لذا باید اثراث سوء گناه را سریع با استغفار پاک کرد.
پینوشت:
[1] بقره،285.
[2] بقره 286.
[3] همان.
[4] اعراف 23.
[5] یس 60.
[6]آل عمران 146.
[7]آل عمران147
[8] آل عمران 155