نوجوانی مرحلهی شکلگیری شخصیت انسان است و ازآنجاییکه سرزمین وجودی یک نوجوان بکر و دست نخورده است، توجه به نیازها و تربیت او از اهمیت قابلتوجهی برخوردار است.
امام علی (علیه السلام) در سفارش خود به فرزندش امام حسن مجتبی (علیه السلام) به اهمیت تربیت نوجوان توجه کرده و میفرمایند: «بیتردید دل نوجوان چون زمین آماده و بدون کشت است و آمادهی پذیرش هر بذری است که در آن افکنده میشود. پس به تربیت تو شتافتم پیش از آنکه دلت سخت شود و خاطرت به چیزی مشغول شود.»[1]
اهمیت تربیت نوجوان و توجه به نیازهای او آنجایی مشخص میشود که بدانیم آنها آیندهسازان این کشور و جامعه خواهند بود. لقمان حکیم در توصیهی خود به فرزندش به این موضوع اشارهکرده و میفرماید: «ای فرزندم! تربیت را خلق و عادت همیشگی خود قرار بده زیرا تو جانشین گذشتگان و الگوی آیندگان هستی که از ادب تو بهرهمند خواهند شد. راغبان، چشم امید به ادب تو دارند و خائفان، از صولت خشمت تو هراسانند.»[2]
نوجوان و خدا آگاهی
خداپرستی از مهمترین آموزهها و اعتقادات دینی است. چرا که روح پرستش بهطور فطری در تمام انسانها وجود دارد و اگر در مسیر صحیح هدایت شود به خداپرستی ختم میشود و اگر در مسیر صحیح قرار نگیرد به انحراف کشیده میشود.یکی از نیازهای مهم دوران نوجوانی، ارتباط درست با خداست. اصلاح رابطهی نوجوان با خدا باعث میشود که او در تمام مراحل زندگیاش وقتی با اضطرار مواجه شد به درون خود پناه ببرد و از عمق وجود خود به خداوند متعال متصل میگردد. در حقیقت میتوان گفت که اصلاح رابطه نوجوان با خدا سبب امنیت روانی او میشود.
تصور کودکان از خدا تا سنین 7 یا 8 سال بسیار خام و ابتدایی است؛ اما در دوران نوجوانی این تصور به سمت شناخت انتزاعی حرکت میکند. از همین روی در تربیت دینی نوجوان، نباید به یکسری اطلاعات دینی اکتفا کرد بلکه هدف تربیت دینی باید برانگیختن شوق و رغبت دینی در او باشد تا نوجوان در تمام شرایط، پنهان و آشکار مناسک دینی را به جا آورد و به دنبال تظاهر در جهت منافع مادی، اجتماعی و اقتصادی نباشد.
امام علی (علیه السلام) در سفارش خود به فرزندش امام حسن (علیه السلام) به اهمیت تحکیم عقاید در نوجوان اشاره کرده و میفرمایند: «خواستم تربیت تو را به تعلیم کتاب خداوند و بیان آن مقررات و احکام اسلام و حلال و حرام آن آغاز کنم اما محکم نمودن عقاید تو را از تسلیم کردن و سپردن تو به دست شبهات که تو را از فلاکت و تباهی در آن ایمن نیست بهتر میدانم و امیدوارم که خداوند تو را در هدایت یافتن موفق بدارد و به راه راست راهنمایی فرماید.»[3]
نوجوان و ارتباط با والدین
ارتباط نوجوان با اعضای خانواده به خصوص والدین از اهمیت بسیاری برخوردار است. رسول خدا (صلیالله علیه و آله و سلم) در بیانی به تمجید رابطه دوستانه والدین با فرزندان پرداخته و میفرمایند: «خدا رحمت کند بندهای که فرزندش را بر نیکی و سعادتش یاری کند . به این که به او احسان نماید و با او رفتار دوستانه داشته باشد و به آموزش و پرورش او بپردازد.»[4]ناهماهنگی میان والدین و نوجوان از مشکلات اساسی این دوران است که اثرات مخربی بر نوجوان خواهد گذاشت و سبب از بین رفتن امنیت روانیاش شده و او را از خانواده بیزار میکند.
این روزها مشکل عمده ما این است که از مهارتهای ارتباطی سالم بیبهرهایم. علیرغم اینکه اعضای خانواده در جامعه، غالباً انسانهای مؤمن، متدین و وفادار به یکدیگر هستند ولی متأسفانه در ایجاد ارتباط سالم و شاد باهم به خصوص از زمانی که صاحب فرزند میشوند ناتواناند.[5]
برای تضمین بهداشت روانی و کسب هویت و استقلال، سالمترین راه این است که روابط نوجوان با والدین دائمی و صمیمی باشد[6] تا نوجوان بتواند به راحتی تمام دغدغهها و نگرانی چرا که آماده ساختن نوجوان برای زندگی اجتماعی از وظایف مهم والدین است که باید به آن توجه بسیاری داشته باشند.
نوجوان و نیاز به همسالان
دوستیهای دوران نوجوانی برخلاف دوستیهای دوران کودکی که تصادفی و سطحی است، عمیق و انتخابی است؛ زیرا در این دوران فرد برای کسب استقلال به سمت همسالان گرایش پیداکرده تا از آنها تأثیر پذیرد.نیاز به دوست از نیازهای اساسی دوران نوجوانی است که نوجوان از این طریق میتواند شخصیت خود را تقویت کند و استعدادهای اجتماعی بالقوه خود را بالفعل برساند.
امام حسن (علیه السلام) به تأثیر گروه همسالان تاکید کرده و میفرماید: «فرزندم، با هیچ کس دوستی مکن مگر اینکه از رفت و آمد (ویژگیهای روحی، اخلاقی، رفتاری) او آگاه گردی.»[7]
والدین آگاه و مسئول شرایطی را برای نوجوان خود فراهم میکنند تا او بتواند برای خود دوست خوب انتخاب کند و با طرق مختلف مستقیم و غیرمستقیم آنها را با معیارهای صحیح دوستیابی آشنا میسازند و از دور مراقب آنها هستند.
نوجوان و بحران هویت
شاید بتوان گفت که مهمترین چالش دوران نوجوانی بحران هویت و عدم شناخت نوجوان از خود است. معمولاً در این دوران نوجوان با سؤالاتی چون «من چه کسی هستم؟» و یا اینکه «من قرار است چه کسی باشم؟» مواجه میشود که اگر پاسخی مناسب برای این سؤالات پیدا نکند دچار سردرگمی و پوچی شده و حتی ممکن است به هویتی منفی گرایش پیدا کند.مقابله با بحران هویت در این دوران سبب میشود که حس مسئولیتپذیری در نوجوان تقویت شود و از دلزدگی و بیهدفی رهایی یابد؛ اما اگر این موضوع با اغفال روبرو شود ممکن است نوجوان را به سمت خودکشی سوق دهد زیرا او نتوانسته است در زندگی جایگاهی برای خود تعریف کند و حس پوچی و بیهدفی پیدا کرده است.
با توجه به مطالب گفته شده، والدین و مربیان و معلمان مدارس و تمام کسانی که دغدغه کار فرهنگی دارند باید به نیازهای نوجوان توجه لازم را داشته باشند و با تاکید بر این ابعاد معرفی شده برای آنها الگوسازی نمایند.
پینوشت:
[1] نهج البلاغه، نامه31
[2] بحارالانوار، ج13، ص411
[3]نهجالبلاغه، نامه 31
[4]مستدرک الوسائل، ج2، ص626
[5]نقش ارتباط در اولین جایگاه تربیت، رضا فرهادیان، مجله پیوند، ش224، سال1377
[6]بهداشت روانی، حمزه گنجی، ص131
[7] تحف العقول، ص233