اصول زیباشناختی ویتروویوس

از ادبیات دوران باستان، هیچ کتابی درباره نقاشی و مجسمه سازی باقی نمانده است که بتوان آن را با فن شعر ارسطو یا هوراس، فن خطاب کوئینتیلیان، رساله درباره هارمونی نوشته آریستوکسنوس و اثر ویتروویوس درباره معماری مقایسه کرد.
پنجشنبه، 1 خرداد 1399
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اصول زیباشناختی ویتروویوس
شاید بتوان موضع زیباشناختی ویتروویوس را اینگونه خلاصه کرد.

۱. یکی از مفاهیم بنیادینی که او در بحث از معماری به کار برد، مفهوم زیبایی بود. دیدگاه زیباشناختی وارد حوزه توصیف و ارزیابی هنر شد.

۲. ویتروویوس زیبایی را چنان گسترده و جامع تفسیر می‌کرد که نه تنها شامل چیزی می‌شد که چشم را به طور بی واسطه از طریق نسبت و رنگ، نشاط می بخشید، بلکه چیزی را نیز که از طریق هدفمندی، تناسب و فایده مندی و یا به اصطلاح لاتینی اش aptum decorum و pulchrum موجب سرور چشم می‌شد، دربر می گرفت. بنابراین نظریه معماری او تعادلی را میان زیبایی کارکردی و زیبایی صرفا صوری برقرار می‌کرد.

۳. اندیشه های زیباشناختی ویتروویوس بر اساس باور به زیبایی عینی، بیشتر مقید به قوانین طبیعت بود تا رویکردهای انسان.
 
او یک معبد بی نقص و کامل را بیشتر محصول قوانین طبیعت می‌دانست تا اثر یک فرد. یک فرد می‌تواند آن قوانین را کشف کند، اما نمی‌تواند آن‌ها را ابداع نماید: با وجود این، او اصلاح و تعدیل قوانین عینی زیبایی را به خاطر مقتضیات ذهنی مخاطب مجاز و حتی ضروری می دانست: خوش ریتمی بایستی تقارن را تصحیح و تکمیل می‌کرد. در این جا نیز ویتروویوس تعادل و توافقی بنیادین را به دست آورد. به عقیده او زیبایی هم بر اندازه عینی و هم بر شرائط ذهنی ادراک بستگی دارد. این نتیجه طبیعی قرن هایی بود که در آن‌ها تحقیقات و مباحث زیباشناختی انجام گرفته بود.
 

ادبیات یونانی گرا و هنرهای تجسمی

از ادبیات دوران باستان، هیچ کتابی درباره نقاشی و مجسمه سازی باقی نمانده است که بتوان آن را با فن شعر ارسطو یا هوراس، فن خطاب کوئینتیلیان، رساله درباره هارمونی نوشته آریستوکسنوس و اثر ویتروویوس درباره معماری مقایسه کرد. با این حال، تعداد زیادی کتاب وجود دارد که به طور با واسطه و ضمنی ما را از اندیشه های قدما درباره زیباشناسی هنرهای تجسمی آگاه می سازند. این داده ها در آثار مختلف فنی، تاریخی، سفرنامه ای، ادبی و فلسفی وجود دارند.
 
الف. هنرمندان دوران باستان نظیر کسنوکراتس (Xenocrates) و پاسیکلس (Pasicles) رساله هایی را درباره نقاشی و مجسمه سازی نوشتند که ویژگی فنی داشته و به آثار ویتروویوس شبیه بودند. هیچ یک از این آثار باقی نمانده اند، اما رد و نشانه ای از آن‌ها را میتوان در دایرة المعارف بزرگ پلینی بزرگ (قرن اول پس از میلاد) تحت عنوان تاریخ طبیعی (Historia naturalis) یافت که مجلد ۲۴ آن شامل داده هایی درباره مجسمه های برنزی، مجلد ۳۵ درباره نقاشی و مجلد ۳۶ درباره مجسمه های مرمری است.
 
ب. کتاب هایی که درباره هنرهای تجسمی توسط غیرمتخصصین نوشته شده اند با کتاب هایی که توسط هنرمندان نوشته شده اند، متفاوتند زیرا آثار آنان عمدتا بر شخصیت هنرمند متمرکز بوده و از نقطه نظری تاریخی نگاشته شده است. از این میان، کتاب های قدیمی تر نظیر کتاب دوریس (Duris) اهل ساموس که در قرن چهارم نوشته شده است، از بین رفته اند. با این حال، اثر پلینی که یک رومی جامع الاطراف بود، باقی مانده است که مخزنی از اطلاعات درباره هنر باستان می باشد. این داده ها عمدتا تاریخی و صرفا بر مبنای واقعیت است، اما گاهی به طور ضمنی ارجاعاتی به مسائل زیباشناختی نیز انجام می‌گیرد.
 
ج. داده هایی را درباره هنر باستان، در یک یا دو کتاب که در رابطه با موضع نگاری (topography) و سفر است نیز می توان یافت. راهنمای چلاس (Guide to Helas) که در قرن دوم پس از میلاد توسط پائوسانیاس سیاح (Pausanias)، نوشته شده بود، موجود است، اما مسائل اندکی را در مورد زیباشناسی در برمی گیرد.
 
د. آثار خطباء، شاعران، مفسرین و نثرنویسان داده های زیباشناختی با اهمیتی را شامل می شود، به ویژه کتاب زندگی آپولونیوس اهل توئان (The life of Apollonius of Tyana) که در سال ۲۱۷ پس از میلاد توسط فیلوستراتوس أتنی نوشته شده است. چنین نوشته هایی اغلب شامل توصیفاتی از نقاشی، مجسمه سازی و کل گالری ها است. ما چنین توصیفاتی را در آثار لوکیان اهل ساموساتا (Samosata) می یابیم. در کتاب تصاویر (Eikones) نوشته فیلوستراتوس II و فیلوستراتوس III، برادرزاده و نوه فیلوستراتوس او در کتاب توصیفات (Ekphraseis) نوشته کالیستراتوس (Callistratus) به این موضوع توجه ویژه ای شده است.
 
ه. هیچ یک از فیلسوفان یونانی گرا اثر جداگانه و مستقلی را به زیباشناسی آثار تجسمی اختصاص ندادند، اما نوشته‌های آن‌ها اشاراتی به این موضوع دارد. رساله هایی که درباره زیباشناسی شعر، فن خطابه و موسیقی هستند گاهی به هنرهای تجسمی نیز اشاره می‌کنند، زیرا نظریه های زیباشناختی به قدری جامع و فراگیر شدند که آن‌ها را نیز در بر می گرفتند.
 
جدا از آثار و عقاید پلینی و فیلوستراتوس، کامل ترین اطلاعات را می توان به طور نسبی در آثار دیون (Dion) و لوکیان پیدا کرد. دیون اهل پروسا (Prusa)، معروف به «دهان طلا» (Chrysostom) که در پایان قرن اول و آغاز قرن دوم پس از میلاد می زیست و خطیبی مشهور و فیلسوفی فاضل بود، اندیشه های زیباشناختی اش را به طور خاص در سخنرانی المپیک دوازدهم، سال ۱۰۵ پس از میلاد، که سخنرانی مشهوری نیز بود بسط و گسترش داد. لوکیان اهل ساموساتا در ترکیه امروزی، که نویسندهای برجسته و همه فن حریف در قرن دوم پس از میلاد بود، در نمایشنامه های هجوآمیز و اخلاقی خود به مسائل زیباشناختی اشاره کرد.
 
به مانند مجموعه ای از سنگ های ریز که موزائیکی بزرگ را شکل می‌دهند، این قطعات پراکنده و متفرقه نیز تصویری قابل تفصیل و رنگارنگ را از زیباشناسی هنرهای تجسمی مربوط به فرهنگ یونانی گرای رومی به وجود می آورند: با این حال، بایستی بر این نکته تأکید کرد که در دوران باستان چنین مفهوم فراگیری شکل نگرفت، همان گونه که مفهوم مدرن «هنرهای تجسمی» نیز اینگونه بود. به همین دلیل، در دوران یونانی گرایی به نقاشی و مجسمه سازی و به عبارت دیگر، هنر دو بعدی و هنر سه بعدی به طور یکسان پرداخته می شد. در تضاد با طبقه بندی یونان باستان که به مجسمه های برنزی و مجسمه های سنگی به عنوان دو نوع هنر پرداخته می‌شد، فیلوستراتوس واژه (plastike) را به کار گرفت تا سفالگری، قالب ریزی فلزات، قلمزنی روی سنگ را در بر بگیرد. لذا این سه هنر را تحت عنوان یک واژه ارزیابی می کرد.
 
منبع: تاریخ زیباشناسی، جلد اول، ووادیسواف تاتارکیوچ، ترجمه: سید جواد فندرسکی، صص594-591، نشر علم، تهران، چاپ أول، 1392


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط