البته باید توجه داشت که تنها، تشکیل خانواده مهم نبوده و دوام و استحکام آن ارزشی صدچندان از تحقق آن دارد چرا که اگر خانوادهای تشکیل و پس از مدتی بنا به دلایل مختلفی از جمله؛ اختلافات زوجین، مشکلات مالی، مشکلات بین والدین و فرزندان و مواردی از این دست رو به انحلال گذارد؛ انواع مشکلات روحی_روانی، ناهنجاریهای اجتماعی، بزهکاری و... را به جامعه تزریق میکند و عمده دلیل آن خروج اعضای یک خانواده از قالب و چهارچوبهای کنترلی و بازدارنده از سوی والدین است.
به بیان دیگر، هرچه سنگبنای یک خانواده مستحکمتر و روابط بین اعضا، از پیوستگی و قوت بیشتری برخوردار باشد، باید به امنیت، آرامش و میزان پایین انواع مشکلات درونی و برونی آن پی بُرد. تحقیقات میدانی و انواع آمارهای اجتماعی، حاکی از آن است که اکثر افراد هنجارشکن و بزهکار؛ خانوادهای ناآرام، پُرتنش و یا حتی منحلشده داشته یا دارند که زمینه گرایش آنها را به انواع بزه و برونرفت از انواع ارزشها و هنجارهای اجتماعی فراهم کردهاند.
تحریف اصول اساسی نهاد خانواده
همانطور که پیشتر اشاره شد، خانواده خشت اولیه و یکی از ارکان اصلی و اساسی تشکیل یک جامعه قلمداد میشود که وارد آمدن هرگونه آسیب و خدشهای بر آن، میتواند پایههای جامعه را متزلزل و تسلط بدخواهان بر آن را تسهیل بخشد. از این رو، سیاستها و اولویتهای اصلی غرب که همان تسط بر دیگر جوامع و جهانخواری است بر پایهی برچیدن بنیان خانواده بنا شده است. بدان معنا که بر اساس این سیاست؛ ضروری است که از تشکیل خانواده به هر نحوی جلوگیری و خانوادههای تشکیل شده را با برنامهریزیهای دقیق، همهجانبه و موشکافانه با انواع روشهای نوین، بالاخص استفاده از تکنیکهای رسانهای؛ به ورطه نابودی و انحلال کشاند.بر اساس طبقهبندی اختلالات روانی در سطح جهان (CCMD) ارتباط مستقیمی بین افسردگی، فرهنگ و سبک زندگی افراد وجود دارد که باتوجه به فرهنگهای مختلف، روش و روند درمانی ویژهای برای آن در نظر گرفته شده است. بدیهی است که انواع رسانهها، یکی از تاثیرگذارترین ابزار عصر جدید در راستای القای تفکرات هدفمند، سبک زندگی خاصLife Style ، تحریف واقعیات و هدفمندسازی افکار عمومی محسوب میشوند. باید توجه داشت که امروزه این قدرت فزایندهی رسانهای تا آنجا پیشروی کرده است که برجستهترین صاحبنظران اجتماعی، اقتصادی و سیاسی آشکارا اذعان داشتهاند که امروزه جنگ رسانهای Media War جای لشکرکشیهای نظامی را هم گرفته و قدرت در دستان رسانهها قرار دارد، نه ادوات و تجهیزات نظامی! بیشک این موضوع گواه قدرت مافوق تصور رسانهها در ابعاد مختلف زندگی بشری است.در واقع، باید توجه داشت که رسانهها یکی از گستردهترین و فراگیرترین ابزاری بهشمار میآیند که تفکراتی هدفمند را در سراسر جهان اشاعه داده و بنا بر دلایل متعددی همچون سهلالوصول بودن، زیباییهای بصری، سرعت در انتقال اطلاعات، پرداختن به زوایای پنهان وقایع و... تاثیرات چشمگیری بر اذهان عمومی میگذارند. از این رو، سردمداران غربی با استفاده هدفمند و همهجانبه از رسانه در قالبهای مختلف، سعی بر آن دارند تا افکار عمومی را در جهتی خاص هدایت کرده تا اهداف جهانخوارانه و سلطهگرانه خود را محقق سازند.
یکی از این مسیرهای هدایت شده، اضمحلال نهاد خانواده در جوامع هدف است. این مسیر با روشهای مختلفی هموار میشود که ملموسترین و کارآمدترین آنها، ایجاد اختلافات درونی محسوب میشود. اختلافاتی که با اشاعه سبک زندگی غربی، تجملگرایی، تجردگرایی فرزندان، شکستن حریم و حرمتها، آزادیهای بیحد و حصر و... محقق میشود. بیشک شما هم با دیدن این واژهها به یاد زندگی در غرب و ولنگاری فرهنگی Cultural Vulgarity افتادهاید چرا که این واژگان با فرهنگ و سبک زندگی اصیل ایرانی مغایرتی مشهود دارند.
حائز اهمیت آنکه نفوذ تفکرات مبتنی بر تجردگرایی، آزادی بدون مرز فرزندان و مواردی از این دست، تا آنجا پیشروی داشته است که اگر کوچکترین مخالفت و ممانعتی با این روند ایجاد شود، اختلافات بین فرزندان و والدین بروز و سریعاً به اوج خود میرسد، چرا که این سبک فکری هیچ حد و مرزی برای رفتار و برخورد فرزندان با والدین در نظر نگرفته و مجوز هرگونه رفتار خارج از عرف همچون پرخاشگری و هنجارشکنی را به افراد داده است.
وقتی فرزندان یک خانواده با استفاده مسمتر از انواع پیامرسانها و شبکههای اجتماعی و نیز تماشای انواع فیلمهای هالیوودی، سلبریتیهای غربی را الگوی زندگی خود قرار میدهند، نباید انتظار پایبندی به فرهنگ و اصول خانواده ایرانی را از آنها داشته باشیم! زیرا عقاید و تفکرات آنها از مسیر فرهنگ اصیل ایرانی تحریف و به سمت و سوی فرهنگ و عقاید غربی سوق داده شده است.
متاسفانه روند مذکور، در جامعه کنونی بهسرعت در حال فراگیری بوده و تدریجا منجر به متزلزل شدن پایههای خانواده شده است. پایههایی که اگر راهکاری برای استحکام و ابقای آن یافت نشود، بیتردید فرو ریخته و به جادهای برای جولاندهی فرهنگ و تفکر غربی تبدیل خواهد شد. (بر اساس تعاریف کلی، فرهنگ به مجموعه ارزشها، هنجارها و عقاید مشترک در یک جامعه گفته میشود.)
افزایش افسردگی در خانوادهها
جامعه شناسان و روانشناسان اجتماعی معتقداند که روند صعودی شکسته شدن حرمتها در خانواده، کاهش روابط عاطفی بین والدین و فرزندان، هنجارشکنیهای فرزندان و... تدریجا پدیده افسردگی Depression را در خانوادهها ایجاد کرده و اعضای خانواده را به دوری از یکدیگر، انزوا و فردگرایی سوق خواهد داد. به بیان دیگر، شکافِ ارتباطی و عاطفی بین والدین و فرزندان در گذر زمان؛ منجر به بروز اضطراب و اختلالات افسردگی بین اعضای خانواده میشود.قابل توجه آنکه بر اساس طبقهبندی اختلالات روانی در سطح جهان (CCMD) ارتباط مستقیمی بین افسردگی، فرهنگ و سبک زندگی افراد وجود دارد که باتوجه به فرهنگهای مختلف، روش و روند درمانی ویژهای برای آن در نظر گرفته شده است. از این رو، ایجاد اختلال و تحریف در فرهنگ و سبک زندگی میتواند افراد را به اختلالات افسردگی و مشکلات اجتماعی همچون انواع بزهکاری دچار کند و از آنجایی که طی دو دههی اخیر، بیش از هر زمان دیگری شاهد تهاجم و شبیخون فرهنگی غرب علیه ایران اسلامی بودهایم، روند شیوع افسردگی و هنجارشکنی اجتماعی سیر صعودی به خود گرفته و مسئولین مربوطه بنا به دلایلی توانایی مقابله با آن را نداشتهاند.
اما تردیدی نیست که با استفاده و بهکارگیری توصیهها و پیشنهادات صاحبنظران این حوزه، ایجاد همبستگی و یکپارچگی نهادها و ارگانهای مربوطه و تخصیص بودجهای ویژه برای مقابله با تهاجم فرهنگی میتوان سدی در برابر توطئههای دشمن بنا و جامعه را از سراشیبی و انحلال رهایی بخشید، در غیر این صورت باید در انتظار ضربات سهمگین و غیر قابل جبران بر پیکره نهاد مقدس خانواده و در نگاهی کلیتر؛ جامعه باشیم.
پینوشت:
1. مقاله تحلیلی بر نقش فرهنگ در آسیب شناسی روانی، دکتر فریبا زرانی2. از ناهنجاریهای جنسی تا طلاق و زندگی مجردی، خبرآنلاین
3. افسردگی مهمترین اختلال روانی امروز جامعه است، خبرگزاری ایرنا
4. آسیبهای تهاجم فرهنگی بر کارکردهای خانواده، پایگاه خبری تحلیلی مفتاح
5. هنجارشکنی در فضای مجازی تهدیدی جدی برای خانواده هاست، خبرگزاری ایرنا