دروغ پردازان در حوزه حديث اهل سنّت (2)
5ـ ابو عبداللّه باهلى ( معروف به غلام خليل )
دليل: او از بزرگان زهاد بوده؛ ولى احاديثى را جعل مى كرده است و حتى به او اعتراض شد كه اين احاديث را از كجا و چرا نقل مى كنى؟ گفت: براى نرم كردن قلوب عامّه مردم جعل كردم.14
6ـ ابوعصمة، نوح بن مريم (كه به نوح جامع مشهور است)15
اتهام: وضع احاديث در مورد فضايل سوره هاى قرآن؛ دروغگويى.
شرح حال: حاكم در«المدخل» به سند خود از«ابوعمّار مروزى» نقل مى كند كه كسى به ابو عصمت گفت: از كجا فضائل سوره سوره قرآن را از عكرمه از ابن عباس نقل مى كنى، در حالى كه اين مطالب در نزد اصحاب عكرمه نيست؟ ابو عصمت گفت:«انى رأيت الناس قد أعرضوا عن القرآن و اشتغلوا بفقه أبى حنيفة و مغازى ابن اسحاق فوضعت هذاالحديث حسبة». يعنى: ديدم كه مردم از قرآن دورى مى كنند و به فقه ابوحنيفه و داستانهاى جنگى ابن اسحاق (تاريخ ابن اسحاق) مشغول شده اند، پس اين احاديث را جعل كردم…
او مثل معلّى بن هلال، حديث جعل مى كرده است.17
7ـ ابوهريرة (متوفى59هـ)
اتهام: نقل اسرائيليات (از امثال كعب الاحبار و…) و نقل روايات كثير(5374 روايت) از پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) كه با طول مصاحبت او با پيامبر خدا(21ماه) ناسازگار است. بلكه هر كلام نيكويى را كه حلالى را حرام و حرامى را حلال نمى كرد، به پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نسبت مى داد. او در احاديث تدليس مى نمود و آنچه از كسى نشنيده بود، نقل مى كرد.
شرح حال: در مورد اصل و نصب او اطلاعات زيادى در دست نيست؛ بلكه به شدّت اختلاف است. ولى خودش بيان داشته كه از عشيره «سليم بن فهم» از قبيله «ازد» از«دوس» بوده است كه در سال هفتم هجرى كه پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در جنگ خيبر بود، همراه «دوس» مسلمان شد. در مورد علّت اسلام آوردنش، گفتنى است كه خودش گفته براى«پر كردن شكم» مسلمان گشته است.
او در حالى مسلمان شد كه بيش از سى سال داشت و در سال 59هجرى فوت كرد. على(علیه السّلام) او را دروغگوترين افراد خواند. و نيز عثمان او را متّهم به دروغگويى كرد. عايشه در مورد نقل احاديث با او درگيرى لفظى پيدا كرد. عمر او را والى بحرين كرد (سال 21هـ) و بعد از مشاهده اعمال خلاف، او را عزل نمود و حتّى او را زد تا احاديث دروغ نقل نكند و گفت اگر نقل حديث را رها نكنى، تو را تبعيد مى كنم.
او به شكم پرستى مشهور بود و حتى نماز را با على (علیه السّلام) مى خواند و بر سفره معاويه حاضر مى شد و مى گفت:«مضيرة معاوية ادسم و أطيب والصلوة خلف علىّ أفضل»(كه شايد در جنگ صفين يا مشابه آن بوده است) و به همين دليل، جذب دستگاه معاويه شد و به نفع او حديث نقل مى كرد و ياران على(علیه السّلام) را طعنه مى زد و فضايلى براى معاويه برمى شمرد.18
آثار: از او 5374 حديث نقل شده كه 446 عدد آنها را بخارى نقل كرده است؛ و گفته شده كه در ميان صحابه ابوهريره بيشترين حديث را از پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل كرده است.
او مى گفت كه از پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) شنيده است كه:«من حدث حديثا هوللّه ـ عزوجلّ ـ رضا فانا قلته و ان لم يكن قلته» يعنى:هر كلامى را كه كسى براى خدا بگويد، من گفته ام و اگر چه نگفته باشم.
و لذا او بسيارى از سخنان نيكو را به پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نسبت مى داد.
از جمله رواياتى كه «صحيح مسلم» از او نقل مى كند، اين است كه «خلق اللّه التربة يوم السبت وخلق فيها الجبال يوم الأحد و خلق الشجر يوم الاثنين و خلق المكروه يوم الثلاثاء و خلق النور يوم الأربعاء و بثّ فيها الدوابّ يوم الخميس و خلق آدم ـ عليه السلام ـ بعدالعصر من يوم الجمعة…».
اين حديث، خلقت را در هفت روز تصوير مى كند؛ در حالى كه نصّ قرآن اين است كه خلقت در شش روز بوده است (اعراف/54 ـ يونس/3: اللّه الذى خلق السماوات والأرض فى ستة ايام). بخارى و ابن كثير و برخى ديگر گفته اند كه ابوهريره اين حديث را از كعب الاحبار گرفته، يعنى از اسرائيليات است.19
جعليات ابوهريره بيش از آن است كه در يك مقاله بگنجد. براى اطلاع بيشتر به كتاب «ابوهريرة شيخ المضيرة» از محمود ابوريّة و نيز كتاب «ابوهريرة» از عبدالحسين شرف الدين، مراجعه كنيد.
8ـ احمد بن عبداللّه الجويبارى الشيبانى ، ابوعلى
دليل: سهل بن سرىّ حافظ گفته است كه:
احمدبن عبداللّه جويبارى و محمدبن عكاشه كرمانى و محمدبن تميم فارابى، بيش از ده هزار حديث براى پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) جعل كردند.21
سيوطى در مورد احمد بن عبداللّه جويبارى مى گويد: او هزاران حديث براى كراميّه وضع نمود. برخى او را دجّال خوانده اند و بيهقى گويد: بيش از هزار حديث جعل كرده است.22
آثار:
2ـ جعل احاديث به نفع كراميّه؛
3ـ جعل احاديثى در فضيلت ابوحنيفه و اينكه او مجدّد دين است.23
9ـ احمدبن محمدبن الصلت بن المغلس ابوالعباس الحمّانى (متوفى302هـ)
دليل: نقل كرده اند كه در سلسله جاعلان حديث، از او بى حياتر كسى نبوده است و كسى است كه احاديثى در فضايل ابوحنيفه جعل كرده است.25
10ـ احمدبن محمدبن عمرو المروزى، ابوبشر، الكندى (متوفى323هـ)
دليل و شرح حال: او در مورد سنّت، سختگير بود و مدافع سرسخت سنّت محسوب مى شد و هركس را كه مخالف سنّت بود، تحقير مى كرد؛ ولى با اين حال، جاعل حديث بود.
بخارى در«التاريخ الأوسط» از عمربن صبيح بن عمران تميمى نقل مى كند كه او(احمدبن محمد فقيه) گفت كه خطبه اى را براى پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) جعل كردم.26
او كه فقيهى خوش بيان بوده، احاديثى از پدر و جدش نقل نموده و سلسله سند صحيح براى آن احاديث، وضع مى نموده است.27
ابن حبّان گفته است كه بيش از ده هزار حديث را تغيير داده كه من بيش از سه هزار عدد آنها را نوشته ام.28
11ـ اسماعيل بن عبدالرحمن السدىّ الكبير، ابو محمّد القرشى المفسّر الكوفى (متوفّى 127هـ)
دليل: در حوزه تفسير، مطالبى نقل كرده است؛ ولى او را ضعيف، دروغگو و بد زبان دانسته اند.29
ذهبى در«ميزان الاعتدال»، اقوال مختلفى در مورد وثاقت و ضعف او نقل كرده است و سپس از برخى نقل مى كند كه وى ابوبكر و عمر را سرزنش مى كرده و بد مى گفته است.30
در منابع شيعى او را از اصحاب امام سجّاد(علیه السّلام) و امام باقر (علیه السّلام) و امام صادق (علیه السّلام) ذكر كرده اند، ولى مدح و ذمّى از او ننموده اند.31
نكته: شايد مخالفت عامّه با او به خاطر مخالفت او با عمر و ابوبكر بوده است و از آنجا كه تمايل شيعى داشته، مورد تهمت قرار گرفته باشد.
12ـ تميم بن اوس الدارى (متوفى40هـ)
شرح حال: او از مسيحيان يمن بود كه با قبيله خود در حوالى فلسطين (شام) سكونت داشت و بعد از جنگ تبوك(9هـ) مسلمان شد. او را عابد فلسطين و راهب عصر خويش ناميده اند.
او در زمان پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در مدينه سكونت كرد و همراه ايشان بود تا اينكه بعد از كشته شدن عثمان به شام رفت تا دولت امويان را كمك كند و شعله فتنه را بين مسلمانان بر افروزد.32
آثار: او رواياتى را از حوزه مسيحيت داخل معارف اسلامى كرد، از جمله:
1ـ حديث الجساسة (حيوانى كه در جزيره اى دور دست، اخبارى از پيامبر اكرم ـ صلی الله علیه واله ـ، مسلمانان و حضرت مسيح مى داد). مسلم، اين حديث را در صحيح خود آورده است.
2ـ حديث دجّال،
3ـ داستانهايى در مورد ابليس، ملك الموت، بهشت و جهنّم.33
تذكر: ممكن است برخى از جاعلان حديث، در مورد حقايق دينى احاديثى جعل كنند؛ ولى اين مطلب، ضررى به صحيح بودن اصل آن حقيقت دينى نمى رساند؛ بلكه لازم است كه اين پيرايه ها از اطراف آن حقايق زدوده شود، تا اصل مطلب روشن تر گردد.
13ـ سليمان النخعى
دليل: او را از زهّاد شمرده اند و بيشتر شبها قائم و روزها صائم بوده است؛ با اين حال، حاكم نيشابورى درباره وى مى گويد: در اينكه سليمان وضع حديث مى كند، شكى نيست؛ هرچند بسيار عابد است.34
14ـ سيف بن عمر التميمى البرجمى (الضبّى الأسيدىّ الأسعدىّ الكوفى)
دليل: ابن حجر عسقلانى در «تهذيب التهذيب»، او را وضّاع حديث مى داند و احاديث او را منكر مى شمارد و وى را متهمّ به زنديق بودن مى داند.35
وى همان كسى است كه شخصيّت«عبداللّه بن سبأ» يهودى را اختراع كرد تا شيعيان را بدنام سازد.36
برهان الدين حلبى مى نويسد: او(سيف بن عمر) مسائل جنگ ها و ارتدادها و… را مى نوشت.
حلبى، از برخى نقل مى كند كه او متهم به زنديق بودن و جعل حديث است.37
ذهبى مى نويسد: از مجهولان (مثل هشام بن عروة و عبيداللّه بن عمرو…) حديث نقل مى كرده و برخى او را متروك و متهم به زندقه دانسته اند و احاديث او را منكر شمرده اند.
او از همين عبيداللّه بن عمر نقل مى كند كه پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود:«اذا رأيتم الذين يسبّون أصحابى فالعنوهم» و ترمذى آن را نقل كرده و گفته: اين منكر است.38
ادامه دارد ....
پی نوشت :
14. الغدير، ج5، ص209(به نقل از علم الحديث، كاظم مدير شانه چى، ص115).
15. دراية الحديث، كاظم مدير شانه چى، ص91
16. أضواء على السنة المحمّدية، ص139؛ علم الحديث، ص116
17. الغدير، ج5، ص269(به نقل از ميزان الاعتدال، ج3، ص187).
18. ر.ك: أضواء على السنة المحمّدية، ص194 ـ 220
19. همان، ص209
20. همان، ص145؛ درايةالحديث، ص93
21. همان، ص145
22. علم الحديث، ص97
23. اللئالى المصنوعة، ج1، ص418
24. علم الحديث، ص115
25. الغدير، ج5، ص216(به نقل از ميزان الاعتدال، ج1، ص66؛ تاريخ بغداد، ج4، ص207 و ج5، ص34 و…).
26. أضواء على السنة المحمّدية، ص139
27. علم الحديث، ص115
28. الغدير، ج5، ص216(به نقل از ميزان الاعتدال، ج1، ص70؛ تاريخ بغداد، ج5، ص74).
29. الاتقان، سيوطى، ج2، ص244؛ التهذيب، ص22(به نقل از دائرةالمعارف الاسلامية، ص350(ماده: تفسير، به قلم امين خولى).
30. ميزان الاعتدال، ج1، ص236
31. معجم رجال الحديث، آية اللّه خويى، چاپ چهارم، بيروت، منشورات مدينة العلم، 1409هـ، ج3، ص148
32. أضواء على السنة المحمّدية، ص181
33. كشف الظنون، ج2، ص520
34. علم الحديث، كاظم مدير شانه چى، ص115(به نقل از: اللئالى المصنوعة، سيوطى؛ أنس المطالب، ابن درويش بيرونى).
35. تهذيب التهذيب، ج4، ص296؛ الغدير، ج5، ص233
36. ر.ك: أضواء على السنة المحمّدية، ص177 و 178؛ عبداللّه بن سبأ، علامه عسكرى.
37. الكشف الحثيث عمن رمى بوضع الحديث، ص204 و 205
38. ميزان الاعتدال، ج2، ص256
/خ