آسیب شناسی شخصیت و محبوبیت زن (8)
پيامدهاي ناگوار بدحجابي بر خانواده و اجتماع
قسمت سوم: شيوع انحرافات جنسي
1ـ کنترل و تعديل در سايه ي تقواي الهي و اشباع آن از راه ازدواج؛
2ـ افراط و زياده روي و انحراف؛
3ـ تفريط و بي توجهي به اين ميل نفساني
انسان هاي با تقوا و مؤمن که جز به معشوق و دلرباي حقيقي دل نبسته و عظمت وجودي خويش و تمام نعمت هاي خود را از لطف او مي دانند و از برزخ و حساب و کتاب آخرت هراسناکند، هرگز با گناه و انحراف، برخود، ستم نکرده و صفاي باطن را آلوده نمي سازند و خود را از هدايت حق تعالي و سعادت محروم نمي سازند، لذا به هنگام روبرو شدن با عوامل مهيج و هوس انگيز با الگوگيري و پيروي از حضرت يوسف عليه السلام، در سايه ي محکم ترين و مطمئن نرين دژها، يعني پناه بردن به خداوند و ياد او و عظمت خويشتن و بزرگي روح و نيز با يادآوري معاد و آخرت، چشمان خويش را کنترل، قوه تخيل را تعديل و در برابر غرايز، خويشتن داري و صبر پيشه مي کنند واز دايره ي عفت و تقوا خارج نمي شوند و از هر گونه انحراف و کج روي دوري مي کنند تا شرايط ازدواج، آن گونه که خداوند وعده داده است، فراهم گردد.
کساني که راه سوم را برگزيده و غريزه خود را سرکوب مي کنند، کارشان به حکم عقل و شرع ناپسند و مذموم است، زيرا خطر طغيان غريزه و انحراف از مسير معقول و يا عوارض ناگوار رواني و عصبي آنها را تهديد مي کند؛ به علاوه با هدف آفرينش غريزه ي جنسي ـ که توليد نسل است ـ مغاير مي باشد.
اما دسته دوم: ـ که موضوع بحث ماست ـ کساني اند که از دين و ايمان تهي بوده يا ايمان ضعيفي دارند؛ اين افراد غريزه و نفس سرکش خود را، به ويژه هنگام مواجه شدن با عوامل هيجان برانگيز و تحريک کننده، از مدار طبيعي منحرف نموده و پا از دايره ي تقوا و عفاف بيرون مي نهند و به انحرافات جنسي مي آلايند که عواقب و پي آمدهاي دردناکي براي جامعه و خود آنها دارد. اين انحرافات عبارتند از: استمنا و خودارضايي، لواط و مساحقه، زنا و گرايش به جنس مخالف از راه غير مشروع.
از آن جا که هر عمل مخالف فطرت و طبيعت انسان، ضربه و جنايتي بر روح و جسم است، انحرافات جنسي به خصوص استمنا داراي عوارض و آثار ناگوار و خطرناکي است که گريبان گير شخص منحرف و جامعه و نسل آينده مي شود، که چه بسا آثار شوم آنها تا آخر عمر باقي مي ماند؛ به همين علت دين مقدس اسلام ـ که دين فطرت و طبيعت است ـ با اين انحرافات به شدت مبارزه نموده و آنها را از گناهان بزرگ شمرده است و دستورهاي آن در باره ي کنترل چشم و خيال، حجاب و پوشش، عفت و غيرت، و به طور کلي اخلاق جنسي براي محفوظ ماندن انسان از ناهنجاري هاي اخلاقي و انحرافات جنسي و نتايج خطرناک آن است.
در اين مبحث به ذکر انواع انحرافات جنسي و بيماري ها و اختلال هاي عمده رواني ناشي از آنها و پي آمدهاي وخيم شان مي پردازيم، تا ضمن تبيين فلسفه ي حکم اسلام بر وجوب حجاب و اخلاق جنسي، يادآوري و هشداري براي همه، به ويژه افراد مبتلا به اين انحرافات باشد.
الف) خودارضايي
با توجه به اين اصلِ روان شناختي، که هر حرکت مخالف فطرت و هر ميلي که از مجراي غير طبيعي ارضا شود، ضربه ي بزرگي بر موجوديت انسان وارد مي کند و باعث تباهي جسم و تحليل نيروها و توانايي هاي ملکوتي مي گردد، لذا استمنا و کام جويي از خود، در منظر عقل بسيار قبيح و از نظر شرع مقدس اسلام از گناهان کبيره است، زيرا اولاً اين عمل شوم، انحراف غريزه ي جنسي از مسير دست خود و فلسفه ي آفرينش مي باشد و ثانياً مغاير با پرورش استعدادها و هدف تکاملي است و ثالثاً عواقب بسيار ناگواري راـ در اثر تکرارـ براي جسم و اعصاب و روان ايجاد مي کند.
يکي از نويسندگان مي نويسد:
کام جويي از خود، گر چه موقتاً نوجوان را تشفي مي بخشد و قدري آرامش و رخوت به همراه مي آورد، لکن اين آرامش کاذب است و به اصطلاح، آرامش قبل از طوفان ناميده مي شود؛ طوفاني که بعدها سر مي آورد و خرمن هستي نوجوان را در حريقي دامن گستر مي سوزاند.(1)
گذشته از آثار و پي آمدهاي نامطلوب جسمي خودارضايي، آن چه بيشتر مهم است، جنبه ي رواني آن است که هر فردي پس از اقدام به آنان، دچار عذاب وجدان شده و احساس گناه و شرمندگي مي کند و شخصيت و انسانيت خود را در معرض خطر مي بيند. البته اين حالت رواني لطف خدا محسوب شده تا انسان به خود آمده و با توبه و استغفار، تصميم جدي بر ترک آن بگيرد و ديگر هيچ گاه مرتکب چنين عملي نشود و در صدد اصلاح خويش برآيد.
اما مشکل زماني به اوج مي رسد که نوجوان يا جوان و هر مبتلاي ديگر، از اين لطف الهي به صورت شايسته استفاده نکند و هم چنان خود را به آن آلوده سازد و در اثر تکرار و عادت به آن، به جاي توبه و استغفار و تلاش براي ترک آن، احساس گناه، حقارت و بي ارزشي در او شدت يافته و احساس شرافت و بزرگواري و قوت عزت و اراده در او تضعيف گردد و از بازگشت به فطرت خويشتن نااميد شود.
اين احساسات منفي و زيان هاي اخلاقي، شخصيت آنان را به شدت متزلزل و آسيب پذير نموده و زمينه ي خطرناکي براي افزايش انحرافات و فاصله گرفتن از ارزش هاي اخلاقي و معنوي مي باشند، زيرا ميان احساس کرامت و عزت با گناه و انحرافات جنسي رابطه ي معکوسي وجود دارد؛ يعني هر چه انسان در اثر خودشناسي و دين شناسي، احساس عظمت روحي و کرامت نفس کند، از گناهان و زشتي ها فاصله مي گيرد و هر اندازه احساس فرومايگي و حقارت کند، نسبت به ارتکاب گناهان و انحرافات جنسي ورذايل اخلاقي، بي باک و لاابالي خواهد شد.
اين اصل روان شناختي در حديث امام علي (ع) بيان شده است:
مَن کَرُمت عليهِ نفسُهُ هانَت عليه شَهواتُهُ؛ کسي که احساس کرامت نفس و بزرگواري روحي کند، شهوات نزد او خوار و بي ارزش خواهد بود. (2)
و امام هادي (ع) نيز مي فرمايند:
مَن هانت عليهِ نفسُه فَلا تَأمَن شَرّهُ؛ کسي که احساس حقارت و بي شخصيتي کند از شر و آزار او در امان مباش. (3)
اين سخنان نوراني ـ که حاکي از ژرف انديش و ظرافت بيني هاي آن حضرت است ـ نشان مي دهد تنها عاملي که پشتوانه ي اخلاق و رفتار انساني و الهي است و انسان را در برابر گناهان و لغزش هاي جنسي بيمه مي کنند، عامل دروني يعني احساس عظمت و بزرگواري کردن است؛ انسان با شناخت عظمت و کرامت ذاتي روح ملکوتي و استعدادهاي الهي و هدف والاي آنها در پرتو وحي، خود را بزرگ تر و بزرگوارتر از آن مي داند که دستش به گناه و دامنش به انحراف جنسي آلوده شود. در مقابل، احساس خود کوچک بيني و ضعف باعث مي شود تا پشتوانه ي روحي و عامل دفاعي دروني در برابر تمايلات ناپسند و شهوات و لذت هاي دروغين زودگذر تضعيف شود و تن به پستي آلودگي هاي و ذلت گناهان بدهد.
عواقب ناگوار خودارضايي در آيينه ي کلام دانشمندان و اعتراف مبتلايان
موريس دبس مي گويد:
نشانه هاي عادي جلق زدن (استمنا) را همه مي شناسند و آن عبارت است از پريدگي رنگ و به خصوص حلقه ي سياه رنگي که به دور چشم پيدا مي شود، فرد همواره خسته و خواب آلوده به نظر مي رسد، توجه او به سختي به چيزي جلب مي شود، غالب اوقات يک شرم و حياي اغراق آميز و کاذب در وي پيدا مي شود، گوشه گيري اختيار مي کند و خواب وي آشفته و ناراحت است. (4)
کانت نيز مي گويد:
هيچ چيز به اندازه کام گرفتن از خود، ذهن و جسم را ضعيف نمي کند و اين نوع شهوت راني به کلي با طبيعت آدمي مغاير است، اما اين موضوع نبايد از جوان پنهان بماند، بايد آن را با همه ي زشتي اش پيش روي وي قرار داده، بگويي که بدين طريق از توليد مثل خواهد افتاد و يادآور شويم که اين عادت بيش از هر چيز ديگر قدرت جسمي اش را تباه خواهد کرد. با اين کار سبب پيري زودرس خواهد شد، عقلش واقعاً ضعيف خواهد شد و... .(5)
کوچکتف و لاپيک، دو روان شناس شوروي سابق مي گويند:
تمايلات جنسي پيش از موقع، جوان را از تحصيل و استراحت کلي و شاط بخش منحرف مي کند و در اشخاص بي اطلاع و بي تجربه سبب رنج روحي عميقي مي شود. (6) تعدادي از متخصصان مسائل جنسي عقيده دارند:
اين عمل (استمنا) مبتلايان را به ضعف قواي شهواني دچار مي کند، ترسو و بي حال بار مي آورد، شهامت و درستي از آنان گرفته مي شود، چه بسا اشخاصي هستند که در عنفوان جواني دچار ضعف قواي روحي و جسمي به صورت مفرط مي شوند، اين عمل غير منطقي جنسي از لحاظ روابط نزديکي که با حواس پنجگانه دارد، در درجه ي اول در چشم و گوش اثر مي گذارد، علاوه بر اينها تحليل رفتن قواي جسماني و روحاني، کم شدن خون، پريدگي رنگ، کمبود قواي حافظه، لاغري، ضعف و سستي زياده از حد، بي اشتهايي، کج خلقي، عصبانيت، دَوَران سرـ سرگيجه و آفت هاي ديگر، مشکلاتي است که گريبان گير مبتلايان به آن خواهد شد. (7)
کينزي از محققاني که ساليان دراز به تحقيق در باره ي مسائل جنسي نوجوانان و جوانان پرداخته است، مي نويسد:
مشکل است تصور شود که چيزي بهتر از اين (استمنا) بتواند به طور مداوم به شخصيت فرد لطمه بزند. (8)
متفکر ديگري به نام سيلوانوس استال مي گويد:
اين کار (استمنا) آشفتگي و شوريدگي حال را سبب مي شود و اگر تکرار گردد نتايج محنت انگيزي در پي دارد؛ استمنا هوش را ناتوان و خوي را پست و نيروهاي فعال را نابود مي سازد. بايد آن را نه تنها گناه به خدا بلکه بي حرمتي به آن چه در عالم بشريت پاک و نيک است، به شمار آورد. اين کار زشت اگر به درازا انجامد براي بدبختي که بدان مبتلا شود، همه راه هاي به دست آوردن خوشبختي را تباه و ويران مي سازد. (9)
دين مقدس اسلام اين عمل زشت و ناپسند و منافي عفت را حرام و گناه بزرگ شمرده و شخص منحرف و آلوده را، هم چون ديگر انحرافات جنسي، از تجاوزکاران برشمرده است؛ چنان که قرآن کريم مي فرمايد:
«فَمن ابتغي وَراء ذلِک فَأُولئکَ هُمُ العادون»؛ هر کسي غير از اين راه ـ بهره گيري جنسي از همسر يا کنيز خويش ـ را طلب کند، تجاوزگر است. (10)
نقل شده است که شخصي از امام صادق (ع) در باره ي استمنا سؤال نمود، امام فرمود:
گناه بزرگي است که خداوند در قرآن مجيد از آن بازداشته است؛ استمنا کننده مانند آن است که با خودش نکاح کرده و اگر کسي را که چنين مي کند بشناسم با او هم غذا نخواهم شد.
راوي پرسيد از کجاي قرآن حکم آن فهميده مي شود؟ حضرت آيه مذکور را تلاوت فرمود. راوي سؤال کرد: گناه زنا بزرگ تر است يا استمنا؟ فرمود:
استمناء گناه بزرگي است. (11)
پيامبر اکرم (ص) نيز فرموده اند: هر کس با دست، شهوتش را خارج کند ملعون است. (12)
باز امام صادق (ع) فرموده اند:
سه دسته اند که خداوند با ايشان سخن نمي گويد و با نظر رحمت به ايشان نمي نگرد و پاکشان نمي کند و براي آنان عذاب دردناکي است: کسي که موهاي سفيدش را بکند ـ تا جوان ديده شودـ، کسي که به وسيله ي عضو خودش، شهوتش را خارج کند و کسي که با او لواط کرده شود. (13)
البته اگر انجام دهنده ي اين کارها توبه ي واقعي و نصوح کند، مشمول مغفرت و رحمت گشته و از عذاب نجات خواهد يافت.
ب) هم جنس گرايي
اين عمل انحرافي و هنجار شکن، برخلاف ساختار فطري و طبيعي انسان بوده و سلامت جسم و روان را به خطر مي اندازد و تداوم آن موجب بروز آسيب هاي بسيار زيادي بر جسم و روان و مفاسد فراواني در جامعه مي شود؛ از اين رو در اين جا به ذکر تحقيقي که در يکي از تفاسير در اين زمينه آمده، مي پردازيم:
اين گونه روابط نامشروع در ارگانيسم بدن انسان و حتي در سلسله اعصاب روح، اثرات ويرانگري دارد. مرد را از يک مرد کامل بودن و زن را از يک زن کامل بودن ساقط مي کند؛ به طوري که گرفتار ضعف جنسي شديد و به اصطلاح سردمزاجي و بي ميلي به جنس مخالف مي شوند و بعد از مدتي قادر به آميزش طبيعي ـ با جنس مخالف ـ نخواهند بود. مردي که تن به اين کار دهد احساسات زنانه، تدريجاً در او پيدا مي شود و با توجه به اين که احساسات جنسي زن و مرد هم در ارگانيسم بدن آنها مؤثر است و هم در روحيات و اخلاق ويژه شان، لذا روشن مي شود که از دست دادن احساسات طبيعي، تا چه حد بر جسم و روان و روح انسان ضربه مي زند و حتي ممکن است افرادي که گرفتار اين انحراف هستند چنان به ضعف جنسي مبتلا شوند که ديگر قدرت بر توليد فرزند را نيابند. افراد هم جنس گرا، تدريجاً به انزوا و بيگانگي از اجتماع و سپس بيگانگي از خويشتن رو مي آورند و گرفتار تضاد پيچيده ي رواني مي شوند و اگر به اصلاح خود نپردازند، ممکن است به دام بيماري هاي جسمي و رواني مختلفي بيفتند و قدرت اراده را، که شرط هر نوع پيروزي است، تدريجاً از دست بدهند و يک نوع سرگرداني و بي تفاوتي در روح آنان لانه کند و سرگرداني رواني تدريجاً آنها را به مواد مخدر و مشروبات الکلي و انحرافات اخلاقي ديگر بکشاند. (14)
بر اين اساس، دين مقدس اسلام ـ که تمام قوانين و دستورهايش هماهنگ با ساختار وجودي آدمي است ـ اين عمل قبيح را حرام و از گناهان کبيره شمرده و بلکه از نزديک شدن به مقدمات آن و هم چنين ساير انحرافات جنسي نهي کرده است؛ آن جا که مي فرمايد:
«و لا تَقرَبوا الفَواحِش ما ظَهر مِنها و ما بَطن»؛ به کارهاي زشت، چه آشکار و چه پنهان نزديک نشويد. (15)
در چندين جاي قرآن نيزـ براي عبرت و پند مسلمانان و ديگران ـ سخن از قوم لوط به ميان آمده و آنها را اولين قومي که به اين عمل منافي عفت آلوده شدند، معرفي کرده و از آنان به قوم نادان، مسرف و فاسق و از اين عمل به عنوان فاحشه، فسق و خبيث ياد مي کند. عاقبل، عذاب الهي و بازتاب اعمال ننگين شان آنها را فراگرفت و باراني از سنگ ريزه بر آنها فروريخت و شهرهاي آنان را زير و رو و واژگون ساخته و به زندگي خفت بارشان پايان داد. (16)
پيامبر اکرم (ص) فرمودند:
لمّا عَمِل قومُ لوطٍ ما عَمِلوا بَکتِ الأرضُ إلي ربّها حتي بَلغَ دُموعُها إلي السّماءِ بَکتِ السّماءُ حتي بَلغَ دُموعُها إلي العرشِ فَاَوحي اللهُ إلي السّماءِ أن اَحصِبيهِم و أوحي إلي الأرضِ أن اَخسِفي بِهِم؛ هنگامي که قوم لوط آن اعمال ننگين و پست را انجام دادند، زمين آن چنان ناله سر داد که اشک هايش به آسمان رسيد و آسمان آن چنان ناله کرد که اشک هايش به عرش رسيد، پس خداوند به آسمان وحي فرستاد که آنها را سنگ باران کن و بر زمين وحي نمود که آنان را فرو ببر. (17)
هم چنين آن حضرت فرمودند:
لا يَجِدُ ريحَ الجَنهِ زَنوقُ و هُو المُخنّثُ؛ کسي که با او لواط شود بوي بهشت به مشامش نخواهد رسيد. (18)
امام صادق (ع) نيز ضمن حديثي به شدت زشتي و خباثت اين عمل (لواط) در دنيا و تجسم باطن و حقيقت آن در آخرت اشاره فرموده است:
مَن جامَعُ غُلاماً جاءَ يوم القيامهِ جُنُباً لا يَنقيه ماءَ الدّنيا و غَضِبَ اللهُ عليهِ و لَعَنهُ و اَعَدّ لَهُ جَهنّم و سائت مصيراً... ثُمّ قال إنّ الذَّکرَ يَرکَبُ الذّکَرَ فَيَهتَزُّ العرشُ بذلک؛ هر کس با پسر نوجواني آميزش [=لواط]کند، روز قيامت در حالي وارد محشر مي شود که جنب و ناپاک است؛ به طوري که آب هاي جهان او را پاک نمي کند و خداوند بر او غضب مي کند واز رحمت خويش دور مي سازد و دوزخ را براي او آماده مي کند و چه بد جايگاهي است... سپس فرمود: هر گاه فرد مذکر[=مرد] با مذکر ديگر آميزش کند، عرش الهي به لرزه مي آيد. (19)
حضرت علي (ع) هم در اين باره مي فرمايد:
لَعن اللهُ المُتَشبِّهين مِن الرّجالِ بِالنّساءِ و المُتَشَبّهاتِ مِن النّساءِ بِالرّجالِ؛ لعنت خداوند بر آن مرداني که خود را شبيه زنان و بر آن زناني که خود را شبيه مردان مي کنند. (20)
شايان ذکر است که براي اين گناه کاران، رسوايي و عذاب اُخروي در صورتي است که متنبه نگشته و توبه و بازگشت حقيقي نکنند.
ج) زنا
هر انساني تداوم شخص و شخصت خويش را در توليد نسل و تربيت فرزند صالح مي داند؛ از اين رو هر کس از عمق جان نيازمند فرزند سالم و شايسته است تا در پرتو وجود او، نياز دروني اش را تأمين نمايد و با مرگ، دفتر وجودش در دنيا پايان نيابد.
از اين رو براساس کلمات امامان پاک عليهم السلام پرونده اعمال انسان با مرگ بسته مي شود، مگر چند گروه که از جمله آنها پدر و مادري است که فرزند درست کرداري به يادگار گذاشته اند. بديهي است که تنها در پرتو نظام خانواده و ارتباط مشروع زن و مرد مي توان محيطي آکنده از محبت، گذشت، فداکاري و سرشار از انسانيت، معنويت و در نتيجه بستري مناسب براي توليد نسل و پرورش فرزند صالح و شايسته فراهم نمود و اصولاً در چنين فضايي شخصيت والدين در فرزندان تبلور مي يابد و فرزندان آئينه ي تمام نماي پدر و مادر خواهند بود.
با اين بيان، فلسفه ي حرمت عمل ننگين و ناپسند زنا و تعرض جنسي روشن مي شود، چرا که زناـ که عمل جنسي نامشروع مرد و زن بدون پيوند زناشويي است ـ گذشته از فساد اخلاقي فردي و اجتماعي، باعث نابودي و ريشه کني نسل، به ويژه نسل صالح مي شود، زيرا اولاً: اين عمل پست ضربه هاي جبران ناپذيري بر بنيان خانواده وارد مي سازد، چرا که با رواج اين عمل، از يک سو بسياري از جوانان ازدواج نمي کنند و يا ازدواج را به تأخير مي اندازند و براي ارضاي غريزه ي خود از اين راه استفاده مي کنند و پس از گذشت جواني و سن ازدواج، تشکيل خانواده مي دهند که در چنين موقعيتي آمادگي يا حوصله توليد و تربيت فرزند صالح از بين مي رود و يا به شدت کاهش مي يابد.
از سوي ديگر ازدواج هاي صورت گرفته در معرض طلاق و فروپاشي قرار مي گيرد؛ چنان که در رژيم طاغوت که اين عمل مغاير با فطرت و شريعت رواج داشت، بر اساس آماري که آن زمان اعلام شد، در برابر هر ازدواجي يک پيوند خانوادگي متلاشي و به طلاق و جدايي کشيده مي شد. چه اين که در نظام فعلي ـ جمهوري اسلامي ـ طبق آمار منتشر شده در سال 1381، از هر چهار ازدواج يکي از آنها به طلاق منجر مي شود.
ثانياً: از يک طرف باعث سقط جنين و انسان کشي هاي زيادي مي گردد که از گناهان بزرگ بوده و ديه دارد؛ که ديه ي آن از بيست مثقال شرعي طلاي سکه دار (مسکوک)ـ اگر آن چه سقط شده نطفه باشدـ آغاز مي شود تا برسد به ديه ي کامل ـ اگر روح در جنين دميده شده باشدـ ضمن اين که صورت اخير مشمول اين آيه نيز مي شود که:
«مَن قَتَل نفساً بِغَير نَفسٍ أو فسادٍ في الأرضِ فَکأنّما قَتَلَ النّاسَ جميعاً»؛ هر کس انساني را بدون ارتکاب قتل يا فسادي در زمين بکشد، گويا تمام انسان ها را کشته است. (21)
بشر متمدن نمايِ امروز و مادران بي عاطفه، با کمال قساوت دست خود را آغشته به خون بسياري از کودکان نموده و جگرگوشه هاي خود را در رحم قطعه قطعه نموده و از بين مي برند و براي اين عمل جنايت کارانه عذر و بهانه هاي واهي مي تراشند.
از طرف ديگر سبب به وجود آمدن فرزندان نامشروع و به هم خوردن نسب ها و قطع شدن روابط پدران و مادران بي عفت و خلاف کار با فرزندان خويش مي گردد، زيرا هيچ مادري حاضر به نگهداري و پرورش فرزند نامشروع خويش نيست. پدر نيز اطمينان ندارد کودک متعلق به او باشد و اگر فرزندش هم باشد براي حفظ آبرو، آن را از خود دور مي کند و به پرورشگاه مي سپارد و يا حداقل مورد بي مهري والدين قرار مي گيرد و از دامان تربيتي آنان محروم مي شود؛ در اين صورت هم فلسفه ي وجود غريزه ي جنسي عقيم مانده و زمين از نسل انسان هاي صالح کم خواهد شد.
به علاوه، کودکان به صورت فطري تمايل شديدي به شناخت پدر و مادر خود دارند، تا از حمايت هاي عاطفي، روحي و جسمي آنان بهره مند شوند، مخصوصاً عنصر عاطفه و مهر و محبت والدين در تکوين و شکل گيري شخصيت کودک و پرورش استعدادهاي او در بالاترين درجه اهميت است، اما کودکان و فرزندان نامشروع خياباني از چنين حمايت ها و محبت هايي محرومند که نتيجه اش ايجاد عقده حقارت و پي آمدهاي ناشي از آن شده و تربيت آنان را بسيار دشوار و پيچيده مي سازد.
گذشته از اينها، آنان پس از رسيدن به سن بلوغ و آگاهي از تولد نامشروع خود، ضربه هاي کوبنده اي بر روان، اعصاب و جسمشان وارد مي شود و احساس حقارتشان چند برابر مي گردد، به ويژه اگر افراد جامعه نيز به اين موضوع دامن بزنند. در چنين حالتي در برابر ناهنجاري ها و انحرافات اخلاقي و جنسي، آسيب پذير مي شوند و لذا تربيتشان بسيار طاقت فرسا بوده و انسان هاي صالحي نخواهند بود و حتي در جامعه دست به جنايت، خيانت، سرقت، تجاوز، اعتياد و امثال اينها مي زنند؛ چنان که قاتلان پيشوايان دين مقدس اسلام، افراد ولدالزنا و يا ولدالحيض بوده اند.
ثالثاً: از آن جا که جامعه از خانواده ها تشکيل مي شود، با تزلزل نظام خانوادگي و روابط صحيح خانواده ـ در اثر گرايش به شهوات نامشروع ـ اخلاق اجتماعي و روابط انساني ميان افراد جامعه متزلزل گشته و فساد، بي عفتي، ظلم، خودکشي و غيره در آنان افزايش مي يابد. در چنين جامعه اي بيشتر آسيب هاي اخلاقي و روحي بر نسل جوان و نوجوان وارد مي شود و نسل صالح و پاک جاي خود را به نسل گمراه و منحرف مي دهد. علاوه بر اين، انحراف جنسي موجب بروز بيماري هاي تناسلي و شيوع امراض جسمي و رواني مي شود که نمونه ي بارز آن بيماري ايدز است که براساس آمار منتشر شده اوايل سال 1380، سي و شش ميليون نفر در جهان در اثر ابتلا به آن جان باخته اند. البته انحرافات جنسي ـ همان گونه که عامل ايجاد بيماري ايدز است ـ يکي از راه هاي انتقال اين ويروس نيز محسوب مي شود. بر اين اساس، عصر ما که کوشش هاي فراواني براي رهايي از هر قانون و محدوديتي است، مصداق کامل اين فرمايش حضرت امام رضا (ع) است:
کُلّما اَحدثَ العِبادُ مِن الذّنوبِ ما لم يَکونوا يَعمَلون، اَحدثَ اللهُ لَهُم مِن البَلاءِ ما لم يَکونوا يَعرفون؛ هر گناه تازه اي که سابقه نداشته و مردم مرتکب آن شوند، خداوند بلا و بيماري جديدي براي آنها ايجاد مي کند که آن زمان پيشينه نداشت.(22)
گناه زياد، هم چنين باعث مرگ و ميرهاي زياد و نابهنگام مي شود؛ همان گونه که اما صادق (ع) در اين باره مي فرمايد:
مَن يَموتُ بِالذّنوبِ اَکثرُ مِمّن يَموتُ بِالآجال؛ کساني که به خاطر گناهان مي ميرند بيشتر از افرادي هستند که با عمر طبيعي مي ميرند. (23)
مطالب گفته شده ـ گذشته از اين که عملي و عقلي است ـ در دنياي غرب که آزادي جنسي شيوع دارد، کاملاً مشهود و محسوس است و براي کساني که خواهان حقيقت اند، جاي هيچ گونه ترديد و انکار نمي گذارد، ضمن اين که بزرگان و پيشوايان دين به آنها تصريح و اشاره نموده اند.
دين مقدس اسلام با همسويي با خلقت وخرد انسان، از يک سو عفت و پاکدامني را از نشانه هاي افراد با ايمان دانسته (24)و حضرت يوسف عليه السلام و مريم عليها السلام را به عنوان اسوه هاي عفاف معرفي نموده است. (25) از سوي ديگر اين عمل شوم و زشت را نه تنها منع و حرام کرده، بلکه از نزديک شدن به آن، از راه انجام مقدمات نيز بازداشته است؛ چنان که قرآن کريم مي فرمايد:
«ولا تَقربوا الزّني إنّهُ کان فاحِشهً و ساءَ سَبيلاً»؛ به زنا نزديک نشويدـ و از مقدمات آن نيز اجتناب کنيدـ زيرا عمل بسيار زشت و راه و روش بدي است. (26)
قرآن کريم در خصوص اموري که جاذبه هاي شهواني دارند و نزديک شدن به آنها وسوسه انگيز است و بيم آن هست که انسان را از راه راست فطرت و شريعت منحرف سازند، تعبير لطيفي دارد: «نزديک نشدن به آنها»؛ اين تعبير علاوه بر اين که لزوم دوري از آنها را تأکيد مي کند، اشاره حساب شده اي به پرهيز از مقدمات آنها مي باشد که انسان را گام به گام به آن امور نزديک کرده و سپس به دام مي اندازند.
انحرافات جنسي از امور جاذبه داري است که مقدمات تحريک کننده و وسوسه انگيز دارند، که عمده ي آنها حرام و برخي مکروه مي باشند، و به تدريج آدمي را از ياد خدا، قيامت و پي آمدهاي شوم آن غافل کرده و به آن گرفتار مي سازند؛ از قبيل بدحجابي و خودنمايي زنان، چشم چراني، تخيلات شهواني، دوستي هاي غير مشروع، خلوت کردن با نامحرم، مکان هاي مختلط زن و مرد، موسيقي مهيج، فيلم هاي مبتذل، کتاب ها، نشريات، عکس هاي مستهجن و نظاير اينها که سرمنشأ دوري انسان از اخلاق انساني و اسلامي است.
پس معناي نزديک نشدن به زنا به معناي اجتناب از اين مقدمات و در نهايت خود عمل زشت و خبيث زنا مي باشد. کلماتي هم چون: إنّ، فعل ماضي، فاحشه و ساء سبيلاـ که در آيه آمده ـ شدت زشتي و بزرگي اين عمل را گوشزد مي نمايد، ضمن اينکه جمله «وساءَسبيلاً» بيانگر انحراف از راه راست و فروغلتيدن در مفاسدي است که فرد و نظام خانواده و اجتماع را به تباهي مي کشاند.
بنابراين از عوامل بسيار مؤثر در عمل پست زنا، حضور غيرعفيفانه زنان در جامعه است؛ به همين دليل قرآن کريم وقتي حکم حد زنا را بيان مي کند، نخست زن زانيه و بعد مرد زناکار را ذکر فرموده است:
اَلزّانِيهُ والزّاني فَجلِدوا کُلّ واحدٍ منهُما مأهَ جَلدهٍ»؛ زن و مرد زناکار را هر يک، صد تازيانه بزنيد. (27)
اما در مورد سرقت و دزدي؛ عکس آن است:
«السّارقُ والسّارقهُ فَاقطَعوا أيديَهُما»؛ دست مرد و زن دزد را قطع کنيد. (28)
نکته اش آن است که عامل اصلي در آلودگي به زنا، زنان بي بندوبار و خودنما و در سرقت، مردانند، چه اين که در اين عمل منافي عفت بيشترين آسيب را خود اين زنان مي خورند؛ هم از جهت رفتن آبروي آنان، مخصوصاً اگر باکره و دوشيزه باشند، زيرا سرمايه بکارت راـ که نشانه ي عفت و پاکدامني است ـ از دست مي دهند و هم از نظر سقوط از مقام معشوق بودن و محبوبيت آنان به ويژه در خانواده و بروز اختلاف هاي خانوادگي، طلاق و جدايي و هم به لحاظ خطر انحراف و گمراهي فرزندان آنان؛ بالاخص دختران.
حکم زدن شلاق و تازيانه به زناکار، حکايت از عملِ حيواني و غير انساني بودن زنا مي کند که آلوده شوندگان را در آن حالت از قلمرو انسانيت خارج کرده و در زمره ي حيوانيت داخل نموده است، زيرا تازيانه را به حيوان مي زنند، نه انسان، البته حکم شلاق زدن براي زناکار مخصوص کسي است که همسر ندارد و يا همسرش در دسترس او نيست و گرنه حکم زناکاري که همسر دارد و در اختيار و در نزد اوست، سنگ سار شدن و رجم است.
چند حديث در باره ي زنا
يا علي در زنا شش خصلت و اثر است که سه مورد آن در دنيا و سه تاي ديگر در آخرت است. اما در دنيا: جمال و زيبايي ـ و در روايتي نورانيت ـ را از بين مي برد، مرگ زودرس و تعجيل در نابودي مي کند و رزق و روزي را قطع مي کند، و اما آن چه در آخرت است: سختي حساب؛ خشم و سخط خداوند مهربان و دخول ـ يا خلودـ در آتش مي باشد.(29)
البته ماندگاري در آتش جهنم، طبق قاعده ي کلي که در سوره ي بقره، آيه هشتاد و يک آمده مشروط به آن است که انسان بر گناه پافشاري و مداومت ورزد؛ به گونه اي که گناه همه ي قلب و روح را سياه و احاطه کرده و هيچ راهي براي بيداري، توبه و بازگشت نمانده باشد که در اين صورت براي هميشه در آتش جهنم گرفتار خواهد شد. امام باقر (ع) نيز فرموده اند: در کتاب رسول خدا يافتيم که:
إذا ظَهرَ الزّنا بَعدي کَثُرَ مَوتُ الفُجأه؛ هر گاه بعد از من زنا ظاهر شودـ افزايش يابدـ مرگ هاي ناگهاني زياد مي شود. (30)
امام صادق (ع) نيز مي فرمايند:
إذا فشا الزّنا ظَهرَتِ الزّلازِل؛ هنگامي که زنا آشکار مي شود، زلزله و گرفتاري ها افزايش مي يابد. (31)
با توجه به اين احاديث تکان دهنده، روشن مي شود علت اين که در عصر تسخير فضا و ارتباط ها، اين قدر زلزله، سيل، تصادفات، تورم و نکبت ها و غيره در زندگي زياد شده چيست. ضمن اين که بيانگر آن است که تن دادن به اين عمل بسيار قبيح، نه تنها فقر و تنگ دستي را از ميان نمي برد، بلکه بر شدت آن مي افزايد؛ علاوه بر اين که در منظر وحي به دست آوردن روزي از راه نامشروع، حرام و ناپاک مي باشد که باطن و حقيقت حرام خواري، خوردن آتش است و مانع رسيدن روزي حلال به حرام خوار مي شود.
نقش بي بند و باري و بدحجابي در شيوع فحشا
از آن جا که زندگي انسان جمعي و اجتماعي است جامعه، به مثابه خانه و خانواده است که حفظ حريم عفاف و اخلاق در آن حياتي است و پاکي يا آلودگي آن نقش مهمي در سرنوشت افراد آن به ويژه فرزندان و نسل نوخاسته دارد.
روي همين اصل منطقي، اسلام با هر چه جو اجتماع را آلوده و مسموم کند شديداً مبارزه کرده است، لذا گناه آشکار، مسئوليت و عقوبتش به مراتب بيش از گناه پنهان است، زيرا کسي که پرده ي حيا را بدرد و مرتکب معصيت در ملأ عام بشود و به اصطلاح تجاهر به فسق کند باعث مي شود قبح و زشتي گناه و عمل ناهنجار، که سدّ مهمي در برابر فساد و جرم است، به تدريج در نظر مردم از بين رفته و عواقب و بازتاب تلخ دنيوي و عقوبت و رسوايي اُخروي آن فراموش گشته و سدّ شکسته شود و مردم نيز به آن آلوده گردند. بدين ترتيب چنين فردي ضمن آلودگي و ضربه به شخصت خويشتن، جامعه را مسموم نموده و ضربه ي بزرگي بر معنويت و پيکره آن وارد کرده است.
گناه بسيار بزرگ لاقيدي و بدحجابي از اين قبيل است؛ دين مبين اسلام حجاب را به عنوان عامل مهم حفظ و اعتلاي شخصيت فردي و تحکيم پيوند خانواگي و حفظ عفت و اخلاق اجتماعي بر زن که در نظام آفرينش از جايگاه ارزش مند معشوق بودن برخوردار مي باشد واجب فرموده است.
بانويي که حجاب صحيح و شئونِ اسلامي را رعايت نمي کند با رفت و آمد در سطح اجتماع عامل غفلت زدگي و فراموشي مراقبت الهي و باعث کوري دلها در جامعه مي گردد، وي از يک سو گناه و رفتار ناهنجار لاقيدي و خودنمايي فسادانگيز را نشر و ترويج مي نمايد و ديگر زنان را به اين بلاي خانمان سوز گرفتار مي سازد و از سوي ديگر به جهت تأثيرات عاطفي و جنسي زن بر مردان، دل آنان ـ بالخصوص جوانان ـ را در ميدان جاذبه خويش گرفتار ساخته و غريزه شهوت آنها را مشتعل مي نمايد. از نتايج زيان بار آن، شيوع انحرافات جنسي و رنج جسمي و رواني شديد است و چه بسا روزگار آدمي را سياه و زندگي را تباه مي سازد.
بر اين اساس، زنان اين گونه از هر دو جهت مشمول اين کلام خداي سبحان مي شوند.
که مي فرمايد:
«إنّ الّذينَ يَحبّونَ أن تَشِيعَ الفاحِشهُ في الّذين آمنوا لَهُم عذابٌ أليم في الدّنيا والآخرهِ واللهُ يَعلمُ و أنتُم لا تَعلَمون»؛ کساني که دوست دارند زشتي ها و گناهان قبيح در ميان مردم با ايمان شيوع يابد عذاب دردناکي براي آنها در دنيا و آخرت است و خداوندـ از عواقب شوم و آثار مرگبار اشاعه فحشاـ آگاه است اما شماـ از ابعاد گوناگون و زيان بار آن ـ آگاه نيستيد. (32)
اين که نفرمود کساني که اشاعه فحشا مي کنند، بلکه مي فرمايد دوست دارند چنين کاري کنند، يا از جهت نهايت تأکيد در اين زمينه است؛ يعني آنهايي که دوست دارند که زشتي ها شيوع پيدا کند عذابشان شديد است، چه برسد به اين که با اعمال و گفتار خود اشاعه فحشا کنند و يا از جهت آن است که محبت ـ همانند کفرـ گاهي قلبي است و گاهي عملي يعني کردار ناشايست آنها موجب ترويج و شيوع گناهان زشت مي شود و مراد از «فحشا» هر گونه رفتار و گفتاري است که زشتي آن بزرگ است، اعم از اين که بي حجابي و بدحجابي و انحرافات جنسي باشد يا غير اينها.
بنابراين زنان با فرو افکندن لباس حياـ پوشش ديني ـ همانند آتش سياري مي شوند که به هر جا گام مي نهند آن جا را آتش زده و شخص و شخصيت جوانان و نوجوانان را دچار حريق مي سازند. راستي چه آتش سوزي بدتر از اين وجود دارد که خرمن توانايي ها و استعدادهاي خود و نسل جديد را مي سوزاند و شخصيت و انسانيت آنان و خويشتن را تباه مي سازد.
اگر اين بانوان مي دانستند همواره مرتکب چه جناياتي بر خود و افراد جامعه مي شوند و اگر حقيقت عمل ناهنجار خويش و گناهان عظيمي که بر دوش دارند را مشاهده مي کردند، هرگز يک لحظه هم آرام نمي نشستند تا اين آتش افروخته شده بر دوش خويش را با آب توبه خاموش و خود را با دستورهاي سازنده اسلام اصلاح نمايند.
با توجه به مطالب مذکور، معناي عميق حديث ذيل روشن مي شود، حضرت امام رضا (ع) فرمودند:
نقش انگشتر حضرت عيسي عليه السلام دو جمله بود که از انجيل گرفته شده بود:
خوشا به حال بنده اي که به واسطه او ياد خدا حاصل مي شود و واي به حال بنده اي که ياد خداوند به خاطر او فراموش شود. (33)
شريک در جرم و گناه
مَن يَشفَع شَفاعهً حَسنهً يَکُن لَهُ نَصيبٌ مِنها و مَن يَشفَع شَفاعهً سَيّئَهً يَکَن لَهُ کِفلٌ مِنها و کان اللهُ علي کُل شيءٍ مُقيتاً؛ کسي که تشويق به کار نيکي کند بهره وافري از آن براي او خواهد بود و کسي که تشويق به کار بدي کند سهمي از آن خواهد داشت و خداوند حساب هر چيز را دارد و آن را حفظ مي کند. (34)
مطابق آيه، منطق اصيل اسلام در مسائل اجتماعي و خانوادگي آن است که مردم جامعه و اعضاي خانواده در سرنوشت اعمال يکديگر از طريق راهنمايي و تشويق زبان يا عمل شريک مي باشند. هر گاه گفتار يا کردار حتي سکوت و اشاره انسان سبب تشويق فرد يا گروه و جمعيتي به کار نيک يا بد شود، سهمي از پاداش يا کيفر آن کار و آثار و نتايجش براي تشويق کننده خواهد بود، بدون آن که از ثواب يا گناه فاعل اصلي (انجام دهنده ي عمل) کاسته شود؛ چنان که از پيامبر اسلام (ص) چنين نقل شده:
مَن أمَرَ بِمعروفٍ أو نَهي عَن مُنکرٍ أو دلّ علي خَيرٍ أو أشارَ بِه فَهُو شريکٌ و مَن أمر بِسوءٍ أو دلّ عليه أو أشارَ بِه فَهُو شريکٌ؛ هر کس امر به کار نيکي يا نهي از منکر و گناهي کند يا به عمل خير راهنمايي نمايد يا اشاره به آن کندـ و به نحوي باعث تشويق به خير شودـ در آن عمل نيک سهيم و شريک است و هر کس دعوت به کار بد يا راهنمايي اشاره و تشويق بدان نمايد او نيز در آن عمل بد شريک است. (35)
بنابراين در فرهنگ کامل اسلام تنها انجام دهندگان گناه و کار زشت، مسئول و گناه کار نيستند بلکه تمام کساني که به نوعي زمينه ي گناه و جرم را فراهم کردند نيز مسئول و معصيت کار شمرده مي شوند.
قرآن در باره ي نتيجه ي اُخروي گمراه کردن و به گناه کشاندن ديگران مي فرمايد:
«لِيحمِلوا أوزارَهُم کامِلهً يوم القيامَه و مِن أوزارِ الّذين يُضلّونَهُم بغير عِلمٍ ألا ساءَ ما يَزرون»؛ روز قيامت هم بايد بار گناهان خود را به طور کامل بر دوش کشند و هم سهمي از گناهان کساني که به جهالت از راه حق گمراه و منحرف مي سازند، آگاه باشيد که آنها بار سنگين بدي بر دوش خواهند کشيد. (36)
گذشته از اينها، در شيوع اين اعمال منافي عفت و پي آمدهاي ناگوار آنها، غالباً در درجه اول خود زنان خودآرا و بدحجاب و بي حجاب قرباني مهلکه و بازنده ي بازي مي باشند. هم چنان که پدران، برادران، شوهران، فرزندان و ديگر بستگان نزديک آنان نيز در خطر سقوط در اين مهلکه ها هستند و در حقيقت اين زنان در همين دنيا به برخي از سزاي اعمال خود رسيده و شاهد انحراف اخلاقي و جنسي خود و نزديکان خويش مي باشند؛ چنان که بسيار ديده و شنيده شده است.
براي رهايي از زنان از بندِ اسارتِ خودنمايي، کافي است باور کنند که هر سخن و رفتاري که از آنها صادر مي شود در شهود و حضور خداوند بزرگ است، چنان که در قرآن مي فرمايد:
«ولا تَعمَلونَ مِن عَملٍ إلا کُنّا عَليکُم شُهوداً إذ تُفيضُون فيه»؛ هيچ عملي را انجام نمي دهيد مگر اين که ما گواه بر شما هستيم در آن هنگام که وارد آن مي شويد. (37)
پيامبر (ص) هر گاه اين آيه را تلاوت مي کردند گريه شديدي مي نمودند. (38)
پی نوشت ها :
1- دنياي نوجوان، ص202.
2- نهج البلاغه، حكمت 449.
3- تحف العقول، ص483.
4- دنياي نوجوان، ص219، به نقل از موريس دبس، «چه مي دانيم؟» بلوغ، ترجمه حسن صفاري، ص63.
5- همان، ص281، به نقل ازكانت، تعليم و تربيت، ترجمه دكتر شكوهي، ص78.
6- روان شناسي و تربيت جنسي، ص196.
7- دنياي نوجوان، ص283، دكتر استون و جمعي ديگر از نويسندگان، ناتواني هاي جنسي، ص48و49.
8- همان، ص282، روانشناسي نوجوانان، ص102.
9- همان، ص282، به نقل از آنچه كه يك جوان بايد بداند، ص41.
10- مؤمنون (23) آيه 7.
11- بحارالانوار، ج104، ص30.
12- همان.
13- همان، ج79، ص95.
14- تفسير نمونه، ج16، ص157، و ج9، ص195، با تلخيص.
15- انعام (6) آيه 151.
16- ر.ك: اعراف (7) آيه 80؛ شعرا (26) آيه 160؛ عنكبوت (29) آيه 35-28؛ هود (11) آيه 83-81؛ انبياء (21) آيه 74؛ نحل (16) آيه 55.
17-تفسير برهان، ج2، ص231.
18- بحارالانوار، ج79، ص67.
19- وسائل الشيعه، ج14، ص249؛ همان، ص255.
20- بحارالانوار، ج103، ص258.
21- مائده (5) آيه 32.
22- بحارالانوار، ج73، ص343.
23- همان، ص354.
24- ر.ك: مؤمن (23) آيه 5؛ فرقان (25) آيه 68؛ احزاب (33) آيه 35.
25- ر.ك: يوسف (12) آيه 34،32،28،23؛ تحريم (66) آيه 12.
26- اسراء (17) آيه 32.
27- نور (24) آيه 2.
28- مائده (5) آيه 38.
29- بحارالانوار، ج77،ص58؛ مجمع البيان، ج6، ص638، ذيل آيه 30، سوره اسراء.
30- بحارالانوار، ج73، ص369.
31- همان، ج79، ص21.
32-نور (24) آيه 19.
33- بحارالانوار، ج11، ص63.
34- نساء (4) آيه 85.
35- تفسير نمونه، ج4، ص39.
36- نحل (16) آيه 25.
37- يونس (10) آيه 61.
38- تفسير القمي، ج1، ص213، ذيل آيه كريمه.