جلفا و ارامنه (نگرشي به کليساهاي اصفهان)
مگر مي شود به اصفهان رفت و به جلفا سري نزد. در سال 1012 هجري شاه عباس اول تعدادي از ساکنان ارمنستان را به ايران کوچاند و بخش عمده اي از آنان را در اصفهان و فريدن و چهار محال اسکان داد. در اين کوچ بزرگ روستاييان در روستاها و شهرنشينان در شهرها اسکان يافتند.
نتايجي که اين نقل و انتقال ها براي ايران در پي داشت يکي آن بود که ايران امپراتوري عثماني را از داشتن رعيتي کوشا و ماليات پرداز محروم کرد . ديگر آن که ارمنيان اسکان يافته در فريدن و چهار محال در برابر ايل بختياري قرار گرفتند و کار کشاورزي را رونق دادند.
سوم آن که شهر نشينان به کار بافندگي و تجارت پرداختند و به ويژه امر تجارت خارجي را به عالي ترين سطح ممکن رساندند. گستره ي کار بازرگانان ارمني از جزاير جاوه تا آمستردام و استکهلم و در جنوب اروپا تا ونيز بسط يافته بود.
جلفاييان سود سرشاري را که از تجارت مي اندوختند در جلفا مي انباشتند. براي نمونه ، خواجه سرافراز در ضيافتي به افتخار شاه عباس دوم ، تمام اسباب سفره نقره خود را به همراهان چند صد نفري او بخشيد.
شاه عباس اول از املاک خاصه ي خود ، حاشيه جنوب غربي زاينده رود را براي ساختن اين شهرک اختصاص داد. آن گاه مهندسان دست به کار شدند و خيابان نظر را به موازات رودخانه از جنوب باغ زرشک واقع در چهارباغ بالا به انتهاي آن در مارنان کشيدند. اول خيابان محل سکونت خاندان بزرگ شهريمانيان کاتوليک گشت و آن را دروازه ي شهريمانيان نام نهادند و در انتهاي آن سرافرازيان ها ساکن شدند که نام اين خيابان هم از نام بزرگ اين خاندان نظر گرفته شده است .
کوچه هايي دهگانه عمود بر اين خيابان تا لب رودخانه کشيده شد که هر کدام را دهه ناميدند. امروزه فقط يکي از اين دهه ها باقي مانده که همان کوچه آسياب است .
کاخ ها سربرافراشته و با زر و لاجورد نقاشي شدند و صداي 24 ناقوس کليسا در فضاي جلفا طنين افکدند. اين شهرک در دو مرحله پديد آمد : شاه عباس اول در آغاز بخشي از ارمنيان را در جلفا اسکان داد و بخشي را در محلات شهر پراکند : گروهي را در شمس آباد (شيخ بهايي) که کليسايي هم همان جا ساختند و دسته اي را در محله ي شيخ يوسف بنا و کنار قلعه ي طبرک که آنجا نيز کليسايي به نام حضرت مريم بنا کردند. و جمعي را در تخت قراچقه (حدود خيابان بهشتي) .
اين که چرا شاه عباس پيروان مذاهب گوناگون را در شهر مي پراکند جاي تأمل بسيار دارد . شاه عباس دوم ارمنيان محله ساکن شهر را به جلفا کوچاند که اين گروه دوم محله هاي ديگر جلفا : ايرواني ها ، تبريزي ها و دشت را ساختند و در آنها سکني گرفتند.
چند خانه از آن زمان هنوز باقي مانده است که دانشکده ي پرديس آنها را خريده است و در آن مستقر شده است . اما کاخ هاي شکوهمند در همان دهه ها وجود داشت که به کلي از بين رفته است .
با سقوط اصفهان توسط افغان ها ، نکبت دامنگير ايران، جلفا را هم فرا گرفت . آزار و اذيت حاکمان چند ماهه و چند روزه رمق آن را کشيد و سيل مهاجرت ارمنيان چنان آغاز شد که هنوز هم ادامه دارد . محله ها از جمعيت تهي شدند و خانه هاي بي صاحب جاي امني شد براي اراذل و اوباش تا اينکه خليفه ي ارمنيان فرمان داد آنها را صاف کردند و در آن به کشت و زرع پرداختند. قوم ارمن قومي است نجيب ، سخت کوش و بي آزار که چهارصد سال است با اصفهاني ها در آرامش و صفا به سر مي برند و بايد انصاف داد اين قوم در گرفتن و رايج کردن بسياري از مظاهر تمدن جديد در ايران پيشگام بوده است :
نخستين مکانيک ، راننده ، آرايشگر زن ، بازيگر زن ، سينماگر ، خواننده ي جاز و ... از ميان اين قوم برخاسته اند.
چنان که ساختمان کتابخانه و سپس موزه در قرن اخير ساخته شده اند. ساختمان مورد نظر ما خود کليسا يا نماز خانه است که گنبدي آجري به شکل گنبد مساجد دارد و از درون با دو سبک کاملا متفاوت نقاشي شده است : يکي ايراني با طلا و لاجورد و ديگري اروپايي.
يعني نقاشي هايي نشان دهنده ي سوانح زندگي حضرت مسيح و ماجراي رستاخيز و بهشت و دوزخ همچنين مجلس هايي از تورات ، شکنجه هاي حضرت گريگور و تعميد پادشاه ارمنيان است . اين نقاشي ها به سر استادي سه تن از نقاشان آن زمان به نام استاد ميناس ، خليفه هرانس و کشيش استپانوس پديد آمده است .
همانطور که مساجد مسلمانان از سه بخش تشکيل مي شود : محراب ، منبر و جاي ديگران ؛ در کليسا نيز سه قسمت متمايز وجود دارد : محراب (که فقط کشيش با دو نفر مي توانند آنجا بروند) بخش اول کليسا را تشکيل مي دهد و هميشه جهت آن رو به مشرق است. دوم ، محل سرود خوانان و سوم بخش عوام . اين بخش بندي تغييراتي در کل بنا به وجود آورده است .
اين کليسا شاهد صحنه هاي تاريخي بسيار بوده است .
راهباني در اينجا پرورش يافتند که به عالي ترين مقام مذهبي يعني کاتوليکوسي کل ارامنه ارتقا يافتند و به راستي محل حکومت قوم ارمن بر ارمنيان ساکن شبه قاره هند ، جاوه و ديگر نقاط جهان بوده است . اينک بزرگترين موزه اصفهان در اين کليسا واقع است و کتابخانه اش با جمع آوري اسناد و مدارک تاريخي که طي اين چهار صد سال صورت گرفت از مهمترين مراکز ارمني شناسي است .
آرامگاه هاي تعدادي از بزرگان ارمني در صحن و رواق اين کليسا قرار دارد . کليساي وانک مرکز خليفه گري و کانون ارتباط ارمنيان اصفهان با جهان است .
خواجه پطروس ديگري بود که به هنگام تجارت در هند مرد اما وصيت کرده بود چون حمل جنازه اش به جلفا ممکن نبود قلب او را از سينه درآورند و به خاک جلفا بسپارند و چنين کردند.
در ساخت و تزيين اين کليسا و کليساي وانک و در دو گانه بودن معماري و تزيينات آن چيزي مشهود است که خالي از لطف نيست .
وقتي طاق کليسا به سبک ايراني نقاشي مي شود و ديواره ها به سبک و فرهنگ مسيحي ، به نوعي معناي مهاجر بودن و مهمان بودن يک فرهنگ را در فرهنگ ديگر به نمايش مي گذارد و عجين شدن اين دو خصيصه در يکديگر. اين کليسا بر عکس کليساي وانک بالکن مخصوص سرود خوانان دارد. اکثر ارمنيان از فرقه گريگوري ارتدوکس اند اما ارمنيان کاتوليک و پروتستان هم در جلفا زندگي مي کنند و کليساهاي خاص خود را دارند.
منبع: نشريه اصفهان زيبا
/خ
نتايجي که اين نقل و انتقال ها براي ايران در پي داشت يکي آن بود که ايران امپراتوري عثماني را از داشتن رعيتي کوشا و ماليات پرداز محروم کرد . ديگر آن که ارمنيان اسکان يافته در فريدن و چهار محال در برابر ايل بختياري قرار گرفتند و کار کشاورزي را رونق دادند.
سوم آن که شهر نشينان به کار بافندگي و تجارت پرداختند و به ويژه امر تجارت خارجي را به عالي ترين سطح ممکن رساندند. گستره ي کار بازرگانان ارمني از جزاير جاوه تا آمستردام و استکهلم و در جنوب اروپا تا ونيز بسط يافته بود.
جلفاييان سود سرشاري را که از تجارت مي اندوختند در جلفا مي انباشتند. براي نمونه ، خواجه سرافراز در ضيافتي به افتخار شاه عباس دوم ، تمام اسباب سفره نقره خود را به همراهان چند صد نفري او بخشيد.
شاه عباس اول از املاک خاصه ي خود ، حاشيه جنوب غربي زاينده رود را براي ساختن اين شهرک اختصاص داد. آن گاه مهندسان دست به کار شدند و خيابان نظر را به موازات رودخانه از جنوب باغ زرشک واقع در چهارباغ بالا به انتهاي آن در مارنان کشيدند. اول خيابان محل سکونت خاندان بزرگ شهريمانيان کاتوليک گشت و آن را دروازه ي شهريمانيان نام نهادند و در انتهاي آن سرافرازيان ها ساکن شدند که نام اين خيابان هم از نام بزرگ اين خاندان نظر گرفته شده است .
کوچه هايي دهگانه عمود بر اين خيابان تا لب رودخانه کشيده شد که هر کدام را دهه ناميدند. امروزه فقط يکي از اين دهه ها باقي مانده که همان کوچه آسياب است .
کاخ ها سربرافراشته و با زر و لاجورد نقاشي شدند و صداي 24 ناقوس کليسا در فضاي جلفا طنين افکدند. اين شهرک در دو مرحله پديد آمد : شاه عباس اول در آغاز بخشي از ارمنيان را در جلفا اسکان داد و بخشي را در محلات شهر پراکند : گروهي را در شمس آباد (شيخ بهايي) که کليسايي هم همان جا ساختند و دسته اي را در محله ي شيخ يوسف بنا و کنار قلعه ي طبرک که آنجا نيز کليسايي به نام حضرت مريم بنا کردند. و جمعي را در تخت قراچقه (حدود خيابان بهشتي) .
اين که چرا شاه عباس پيروان مذاهب گوناگون را در شهر مي پراکند جاي تأمل بسيار دارد . شاه عباس دوم ارمنيان محله ساکن شهر را به جلفا کوچاند که اين گروه دوم محله هاي ديگر جلفا : ايرواني ها ، تبريزي ها و دشت را ساختند و در آنها سکني گرفتند.
چند خانه از آن زمان هنوز باقي مانده است که دانشکده ي پرديس آنها را خريده است و در آن مستقر شده است . اما کاخ هاي شکوهمند در همان دهه ها وجود داشت که به کلي از بين رفته است .
با سقوط اصفهان توسط افغان ها ، نکبت دامنگير ايران، جلفا را هم فرا گرفت . آزار و اذيت حاکمان چند ماهه و چند روزه رمق آن را کشيد و سيل مهاجرت ارمنيان چنان آغاز شد که هنوز هم ادامه دارد . محله ها از جمعيت تهي شدند و خانه هاي بي صاحب جاي امني شد براي اراذل و اوباش تا اينکه خليفه ي ارمنيان فرمان داد آنها را صاف کردند و در آن به کشت و زرع پرداختند. قوم ارمن قومي است نجيب ، سخت کوش و بي آزار که چهارصد سال است با اصفهاني ها در آرامش و صفا به سر مي برند و بايد انصاف داد اين قوم در گرفتن و رايج کردن بسياري از مظاهر تمدن جديد در ايران پيشگام بوده است :
نخستين مکانيک ، راننده ، آرايشگر زن ، بازيگر زن ، سينماگر ، خواننده ي جاز و ... از ميان اين قوم برخاسته اند.
کليساي وانک
چنان که ساختمان کتابخانه و سپس موزه در قرن اخير ساخته شده اند. ساختمان مورد نظر ما خود کليسا يا نماز خانه است که گنبدي آجري به شکل گنبد مساجد دارد و از درون با دو سبک کاملا متفاوت نقاشي شده است : يکي ايراني با طلا و لاجورد و ديگري اروپايي.
يعني نقاشي هايي نشان دهنده ي سوانح زندگي حضرت مسيح و ماجراي رستاخيز و بهشت و دوزخ همچنين مجلس هايي از تورات ، شکنجه هاي حضرت گريگور و تعميد پادشاه ارمنيان است . اين نقاشي ها به سر استادي سه تن از نقاشان آن زمان به نام استاد ميناس ، خليفه هرانس و کشيش استپانوس پديد آمده است .
همانطور که مساجد مسلمانان از سه بخش تشکيل مي شود : محراب ، منبر و جاي ديگران ؛ در کليسا نيز سه قسمت متمايز وجود دارد : محراب (که فقط کشيش با دو نفر مي توانند آنجا بروند) بخش اول کليسا را تشکيل مي دهد و هميشه جهت آن رو به مشرق است. دوم ، محل سرود خوانان و سوم بخش عوام . اين بخش بندي تغييراتي در کل بنا به وجود آورده است .
اين کليسا شاهد صحنه هاي تاريخي بسيار بوده است .
راهباني در اينجا پرورش يافتند که به عالي ترين مقام مذهبي يعني کاتوليکوسي کل ارامنه ارتقا يافتند و به راستي محل حکومت قوم ارمن بر ارمنيان ساکن شبه قاره هند ، جاوه و ديگر نقاط جهان بوده است . اينک بزرگترين موزه اصفهان در اين کليسا واقع است و کتابخانه اش با جمع آوري اسناد و مدارک تاريخي که طي اين چهار صد سال صورت گرفت از مهمترين مراکز ارمني شناسي است .
آرامگاه هاي تعدادي از بزرگان ارمني در صحن و رواق اين کليسا قرار دارد . کليساي وانک مرکز خليفه گري و کانون ارتباط ارمنيان اصفهان با جهان است .
کليساي تبلهم (بيت الحم)
خواجه پطروس ديگري بود که به هنگام تجارت در هند مرد اما وصيت کرده بود چون حمل جنازه اش به جلفا ممکن نبود قلب او را از سينه درآورند و به خاک جلفا بسپارند و چنين کردند.
در ساخت و تزيين اين کليسا و کليساي وانک و در دو گانه بودن معماري و تزيينات آن چيزي مشهود است که خالي از لطف نيست .
وقتي طاق کليسا به سبک ايراني نقاشي مي شود و ديواره ها به سبک و فرهنگ مسيحي ، به نوعي معناي مهاجر بودن و مهمان بودن يک فرهنگ را در فرهنگ ديگر به نمايش مي گذارد و عجين شدن اين دو خصيصه در يکديگر. اين کليسا بر عکس کليساي وانک بالکن مخصوص سرود خوانان دارد. اکثر ارمنيان از فرقه گريگوري ارتدوکس اند اما ارمنيان کاتوليک و پروتستان هم در جلفا زندگي مي کنند و کليساهاي خاص خود را دارند.
منبع: نشريه اصفهان زيبا
/خ