تصورکن سلامت را
نويسنده: فرشته آلعلي
بررسيها نشان ميدهد تصويرسازي ذهني گاهي بيماريهاي سخت را درمان ميکند. ذهن ميتواند معجزه کند؛ اما چرا و چگونه؟ قبل از پاسخ دادن به اين سوال، دو نکتهاي را که در ادامه ميآيد، بخوانيد ...
1) داستان خيلي ساده شروع شد؛ يک دلار هم در جيبم نداشتم اما آرزو ميکردم بهترين خانه و ماشين و درآمد را داشته باشم. براي خودم يک چک کشيدم و روي آن يک مبلغ چندميلياردي نوشتم و آن را جايي جلوي چشمهايم گذاشتم. يک روز به خودم آمدم و ديدم همان مبلغ پول را در حسابم دارم! بله؛ من به آرزوي خودم رسيده بودم: «گوشهاي از فيلم راز»
2) پدر بزرگ هميشه در حال معاينه کردن خودش بود و هر وقت بيکار ميشد دستي به شکمش ميکشيد و انواع و اقسام سرطان را براي خودش حدس ميزد! يک روز سرطان معده، يک روز کبد... سالها گذشت و او در يکي از مراجعههايش به پزشک متوجه شد که درگير سرطان کبد شده است: «يک خاطره شخصي.»
نقطه مشترک اين حرفها چيست؟ تصور کردن، تصويري از آينده داشتن، تصويري مثبت مانند اولي و تصويري منفي مانند دومي؛ تصاوير ذهنياي که جنبههاي واقعي و حقيقي پيدا کردهاند. شما چهقدر به اين تصويرها و تصويرسازيها باور داريد؟ امروز که به گذشته نگاه ميکنيد خودتان را با تصويري که در گذشته از خودتان داشتهايد تا چه اندازه دور يا نزديک مييابيد؟ جالب است اگر بدانيد بسياري از تحقيقات امروزي ثابت کردهاند که تصويرسازيهاي ذهني ميتواند در ساختن چارچوب موقعيت آينده بسيار تاثيرگذار باشد. اين تصويرها ميتوانند موقعيت اجتماعي ما را بالا ببرند يا پايين بياورند؛ ميتوانند بيماريهايي را درون ما ايجاد کنند يا بيماريهايي که درونمان ايجاد شده را به سمت بهبودي ببرند و گاهي همين تصويرسازيهاي ذهني، يک بيماري ساده را تبديل به غول ميکنند و غول يک بيماري را به يک بيماري ساده و گذرا تبديل ميکنند.
ژانآختر برخ، روانشناسي بود که تکنيک تصويرسازي را توسعه داد و جواب معما را در توانايي تصويرسازي مغز دانست. تصويرهايي ساختگي از دنياي بيرون، اتفاقهايي که افتاده است و اتفاقهايي که آرزوي رخ دادن آنها را ميکشيم و به همين علت است که وقتي ياد کسي را که دوست داريم در ذهن مرور ميکنيم ضربان قلبمان تندتر ميشود يا وقتي خاطرهاي تلخ را به ياد ميآوريم احساس ضعف ميکنيم يا حتي دستمان عرق ميکند يا حتي خيلي سادهتر، وقتي به ياد مزه تيز و ترش ليموترش ميافتيم دهانمان پر از آب ميشود. همه اينها با تاييدهاي علمي نشان ميدهد که تجربههاي ما خواه واقعي و خواه خيالي تبديل به امواج مغزي شدهاند. آختر برخ حتي خواست به سمت تخصصي کردن اين تصويرسازيها برود. او در يکي از آزمايشها به دانشجويان آموخت که نوع خاصي از گلبول سفيد به نام نوتروفيل را در ذهن مجسم کنند و به گروهي ديگر آموخت تصوير سلولهاي تي را در ذهن بياورند. در آخر آزمايش آنها که تصوير نوتروفيل را در خيال ديده بودند، اين گلبولها در بدنشان افزايش قابل توجهي نشان ميداد و اين اتفاق دقيقا در بدن گروه ديگر دانشجويان هم افتاده بود. خانم آختر برخ در طي سالها تجربه اين آزمايشها و ثبت مشاهدات ميگويد: «ايمان و اعتقاد داشتن به سلامت يافتن بسيار موثر است و به همين دليل است که در جهان پزشکي تقريبا همه پزشکان اين خاطره را دارند و يا شنيدهايد که بيماري را به علت بيماري گندهاش جواب کردهاند اما او از بيماري جان سالم به در برده چون اعتقاد ديگري داشته است.» آختر برخ در کتاب «تصويرسازي در درمان» خاطرهاي را عنوان ميکند از زني فلج که در هنگام اغما ويزيت ميکند. اين زن تومور مغزي بزرگي داشت و تحت عمل جراحي قرار گرفته بود تا تومورش را به اصطلاح کوچک کنند، اما آن قدر وضعيت زن بد بود که بدون جراحي، اشعه درماني يا شيمي درماني او را جواب کرده بودند. زن به خانه برميگردد اما به جاي اينکه هر روز به سمت مرگ حرکت کند، قويتر و قويتر ميشود و آختر برخ هم شاهد حال خوب او است. يک ماه نميگذرد که ديگر نشاني از سرطان در بدن زن ديده نميشود. برخ ميگويد اين زن تنها کاري که کرد زندگي بود. او بدون فکر کردن به بيماري کشندهاي که داشت و با حس اعتماد به نفس زندگي کرد و زندگي را دوباره يافت.
در کتاب عشق، پزشکي و معجزات، بدني زگيل ميخوانيم: «گاه نسبت ميان تصوير و بيماري چنان واضح است که نميتوان به درستي فهميد و به چشم فرد بيمار نميآيد.» او با آزمايشها و تجربههايي که گذرانده بود و به اين نتيجه رسيده بود که همه امراض اول از همه در ذهن انسان ريشه ميگيرند. او تا حدي پيش ميرود که امراض را واجد اعتبار جسماني ميداند و همه را برگرفته از ذهن ميداند.
اين کار استفاده از دارونماها براي آدم بزرگها هم جواب داده و دوباره اين مساله را به ثبت رسانده که ذهن ما بر اتفاقهاي بدن ما تسلط دارد.
در سالهاي اخير تاثير دارونماها هم بارها و بارها مورد آزمايش قرار گرفته و نشان داده ميتواند سردردهاي ميگرني، آلرژي، تب، سرماخوردگي، جوش، آسم، افسردگي، اضطراب و... را تا حدود زيادي درمان کند. در اين روش به بيمار دارويي تجويز ميشود و به او اطمينان داده ميشود که اين دارو ميتواند بيماري او را بهبود دهد، بيمار وقتي با باور به اينکه اين دارو ميتواند او را درمان کند آن را مصرف ميکند در بسياري از موارد زودتر و بهتر درمان ميشود.
دکتر ديويدسوبل، کارشناس دارونمايي در بيمارستان کايزر کاليفرنيا است، او تعريف ميکند که پزشکي در برخورد با بيمار آسمي خود، قرصهايي را براي او تجويز کرد و مدعي شد اين قرصها اخيرا از يک کارخانه دارويي براي درمان آسم به دستشان رسيده، بيمار آن قرصها را مصرف و هنوز زمان زيادي نگذشته بود که به طرز شگرفي بهبود پيدا کرد و بسيار راحت نفس کشيد.
1) يک مکان آرام و راحت را انتخاب کرده بنشينيد يا دراز بکشيد. چشمهايتان را کاملا ببنديد.
2) در شروع چند نفس عميق بکشيد تا آرام و راحت شويد.
3) تصويري آرام و بدون تنش را تصور کنيد: ساحل دريا، کوهستان، چمنزار يا خاطرهاي شيرين از خانه مادربزرگ وقتي کودک بوديد.
4) اين صحنه انتخابي را تصور کنيد و سعي کنيد بر جزييات آن اضافه کنيد. مثلا نسيم ساحل، رنگ آسمان، ابري يا آفتابي بودن هوا و يا بوي آش رشته مادربزرگ!
5) اگر در صحنه مورد نظر مسيري را هم در نظر بگيريد، بسيار کمککننده است. مثلا مسيري باريک در بين چمنزار، شنهاي گرم ساحلي يا پلههاي مارپيچ خانه مادربزرگ. هر چه بيشتر در اين مسير حرکت ميکنيد آرامتر و آرامتر ميشويد.
6) وقتي عميقا در تصوير خود فرو رفتيد و احساس آرامش کرديد، چند دقيقه آرام نفس بکشيد و آرامش را با تمام وجود حس کنيد.
7) کمکم از صحنه خيالي خود بيرون آمده به زمان حال برگرديد. خودتان متوجه ميشويد که به صورتي معجزهآسا آرام و راحت شدهايد. تا سه بشماريد و چشمهايتان را باز کنيد. کافي است کل اين فرآيند حدود 20 دقيقه طول بکشد. به اين ترتيب شما براي يک روز کاري، با انرژي کافي آمادهايد و تمام تنشهاي منفي را کنار گذاشتهايد.
از روش تصورسازي هدايت شده در موارد متعددي استفاده ميشود: آرامسازي و متعاقب آن کاهش فشار خون و ساير مشکلات مربوط به استرس، کمک به فرد در رسيدن به اهدافش (مثل کاهش وزن و ترک سيگار)، کنترل درد و تحريک ترميمسازي.
اين ماجرا تازه نيست. همه ما حتما چنين خاطرهاي را داريم: وقتي کودک بوديم داستاني برايمان تعريف کرده و يا خواندهاند و ما خودمان با ايجاد تصويري ذهني فکر ميکرديم سيندرلا، شاهزاده و ساير شخصيتهاي داستان هستيم و بعضي اوقات هم مدتها با اين تصاوير ذهني بازي و زندگي ميکرديم.
حتي در بزرگسالي وقتي در اوج خستگي کمي به آن روزها فکر ميکنيم آرامش ميگيريم. شايد به دليل همين موضوعات ملموس ماجراي تصويرسازي ذهني کاربردهاي بيشتري پيدا کرد. دانشمندان معتقدند تصويرسازي در فرآيند يادگيري نقش کليدي دارد چون با فعال کردن قدرت خلاقه و تصويرسازي ارتباط دارد. تصويرسازي ذهني آن قدر قوي است که فرد ميتواند عميقا ماجرايي که در تصورش ساخته شده با حواس پنجگانه حس کند. مثلا وقتي تصوير خاصي از يک منظره و مکان را به ياد بياورد و خود را عميقا در آن محل حس کند، حتي بوي گلي خاص در آن محل را استشمام کند.
تحقيقات بسياري نشان داده با اين روش ايمني تقويت ميشود. در بررسي ديگر که توسط دانشگاههاي پنسيلوانيا، اوهايو و کليولند انجام شد افرادي که از زخمهاي سرطاني عودکننده دهان رنج ميبردند بيان کردند تکرار شيوع اين زخمها کاهش يافته است. تحقيقات دانشگاه ماساچوست تاثير اين روش در علايم سندرم قبل از قاعدگي را بسيار مثبت دانسته است. بررسيهاي ديگر نقش اين روش را درمان در برونشيت مزمن، آمفيزم ريه، افسردگي و افزايش توليد شير بسيار موثر دانسته است.
/س
1) داستان خيلي ساده شروع شد؛ يک دلار هم در جيبم نداشتم اما آرزو ميکردم بهترين خانه و ماشين و درآمد را داشته باشم. براي خودم يک چک کشيدم و روي آن يک مبلغ چندميلياردي نوشتم و آن را جايي جلوي چشمهايم گذاشتم. يک روز به خودم آمدم و ديدم همان مبلغ پول را در حسابم دارم! بله؛ من به آرزوي خودم رسيده بودم: «گوشهاي از فيلم راز»
2) پدر بزرگ هميشه در حال معاينه کردن خودش بود و هر وقت بيکار ميشد دستي به شکمش ميکشيد و انواع و اقسام سرطان را براي خودش حدس ميزد! يک روز سرطان معده، يک روز کبد... سالها گذشت و او در يکي از مراجعههايش به پزشک متوجه شد که درگير سرطان کبد شده است: «يک خاطره شخصي.»
نقطه مشترک اين حرفها چيست؟ تصور کردن، تصويري از آينده داشتن، تصويري مثبت مانند اولي و تصويري منفي مانند دومي؛ تصاوير ذهنياي که جنبههاي واقعي و حقيقي پيدا کردهاند. شما چهقدر به اين تصويرها و تصويرسازيها باور داريد؟ امروز که به گذشته نگاه ميکنيد خودتان را با تصويري که در گذشته از خودتان داشتهايد تا چه اندازه دور يا نزديک مييابيد؟ جالب است اگر بدانيد بسياري از تحقيقات امروزي ثابت کردهاند که تصويرسازيهاي ذهني ميتواند در ساختن چارچوب موقعيت آينده بسيار تاثيرگذار باشد. اين تصويرها ميتوانند موقعيت اجتماعي ما را بالا ببرند يا پايين بياورند؛ ميتوانند بيماريهايي را درون ما ايجاد کنند يا بيماريهايي که درونمان ايجاد شده را به سمت بهبودي ببرند و گاهي همين تصويرسازيهاي ذهني، يک بيماري ساده را تبديل به غول ميکنند و غول يک بيماري را به يک بيماري ساده و گذرا تبديل ميکنند.
اين داستان حقيقت دارد!
چگونه چنين چيزي امکان دارد؟
ژانآختر برخ، روانشناسي بود که تکنيک تصويرسازي را توسعه داد و جواب معما را در توانايي تصويرسازي مغز دانست. تصويرهايي ساختگي از دنياي بيرون، اتفاقهايي که افتاده است و اتفاقهايي که آرزوي رخ دادن آنها را ميکشيم و به همين علت است که وقتي ياد کسي را که دوست داريم در ذهن مرور ميکنيم ضربان قلبمان تندتر ميشود يا وقتي خاطرهاي تلخ را به ياد ميآوريم احساس ضعف ميکنيم يا حتي دستمان عرق ميکند يا حتي خيلي سادهتر، وقتي به ياد مزه تيز و ترش ليموترش ميافتيم دهانمان پر از آب ميشود. همه اينها با تاييدهاي علمي نشان ميدهد که تجربههاي ما خواه واقعي و خواه خيالي تبديل به امواج مغزي شدهاند. آختر برخ حتي خواست به سمت تخصصي کردن اين تصويرسازيها برود. او در يکي از آزمايشها به دانشجويان آموخت که نوع خاصي از گلبول سفيد به نام نوتروفيل را در ذهن مجسم کنند و به گروهي ديگر آموخت تصوير سلولهاي تي را در ذهن بياورند. در آخر آزمايش آنها که تصوير نوتروفيل را در خيال ديده بودند، اين گلبولها در بدنشان افزايش قابل توجهي نشان ميداد و اين اتفاق دقيقا در بدن گروه ديگر دانشجويان هم افتاده بود. خانم آختر برخ در طي سالها تجربه اين آزمايشها و ثبت مشاهدات ميگويد: «ايمان و اعتقاد داشتن به سلامت يافتن بسيار موثر است و به همين دليل است که در جهان پزشکي تقريبا همه پزشکان اين خاطره را دارند و يا شنيدهايد که بيماري را به علت بيماري گندهاش جواب کردهاند اما او از بيماري جان سالم به در برده چون اعتقاد ديگري داشته است.» آختر برخ در کتاب «تصويرسازي در درمان» خاطرهاي را عنوان ميکند از زني فلج که در هنگام اغما ويزيت ميکند. اين زن تومور مغزي بزرگي داشت و تحت عمل جراحي قرار گرفته بود تا تومورش را به اصطلاح کوچک کنند، اما آن قدر وضعيت زن بد بود که بدون جراحي، اشعه درماني يا شيمي درماني او را جواب کرده بودند. زن به خانه برميگردد اما به جاي اينکه هر روز به سمت مرگ حرکت کند، قويتر و قويتر ميشود و آختر برخ هم شاهد حال خوب او است. يک ماه نميگذرد که ديگر نشاني از سرطان در بدن زن ديده نميشود. برخ ميگويد اين زن تنها کاري که کرد زندگي بود. او بدون فکر کردن به بيماري کشندهاي که داشت و با حس اعتماد به نفس زندگي کرد و زندگي را دوباره يافت.
تصويرسازي منفي
در کتاب عشق، پزشکي و معجزات، بدني زگيل ميخوانيم: «گاه نسبت ميان تصوير و بيماري چنان واضح است که نميتوان به درستي فهميد و به چشم فرد بيمار نميآيد.» او با آزمايشها و تجربههايي که گذرانده بود و به اين نتيجه رسيده بود که همه امراض اول از همه در ذهن انسان ريشه ميگيرند. او تا حدي پيش ميرود که امراض را واجد اعتبار جسماني ميداند و همه را برگرفته از ذهن ميداند.
درمان با يه بوس کوچولو!
اين کار استفاده از دارونماها براي آدم بزرگها هم جواب داده و دوباره اين مساله را به ثبت رسانده که ذهن ما بر اتفاقهاي بدن ما تسلط دارد.
در سالهاي اخير تاثير دارونماها هم بارها و بارها مورد آزمايش قرار گرفته و نشان داده ميتواند سردردهاي ميگرني، آلرژي، تب، سرماخوردگي، جوش، آسم، افسردگي، اضطراب و... را تا حدود زيادي درمان کند. در اين روش به بيمار دارويي تجويز ميشود و به او اطمينان داده ميشود که اين دارو ميتواند بيماري او را بهبود دهد، بيمار وقتي با باور به اينکه اين دارو ميتواند او را درمان کند آن را مصرف ميکند در بسياري از موارد زودتر و بهتر درمان ميشود.
دکتر ديويدسوبل، کارشناس دارونمايي در بيمارستان کايزر کاليفرنيا است، او تعريف ميکند که پزشکي در برخورد با بيمار آسمي خود، قرصهايي را براي او تجويز کرد و مدعي شد اين قرصها اخيرا از يک کارخانه دارويي براي درمان آسم به دستشان رسيده، بيمار آن قرصها را مصرف و هنوز زمان زيادي نگذشته بود که به طرز شگرفي بهبود پيدا کرد و بسيار راحت نفس کشيد.
چگونه تصويرسازي کنيم؟
1) يک مکان آرام و راحت را انتخاب کرده بنشينيد يا دراز بکشيد. چشمهايتان را کاملا ببنديد.
2) در شروع چند نفس عميق بکشيد تا آرام و راحت شويد.
3) تصويري آرام و بدون تنش را تصور کنيد: ساحل دريا، کوهستان، چمنزار يا خاطرهاي شيرين از خانه مادربزرگ وقتي کودک بوديد.
4) اين صحنه انتخابي را تصور کنيد و سعي کنيد بر جزييات آن اضافه کنيد. مثلا نسيم ساحل، رنگ آسمان، ابري يا آفتابي بودن هوا و يا بوي آش رشته مادربزرگ!
5) اگر در صحنه مورد نظر مسيري را هم در نظر بگيريد، بسيار کمککننده است. مثلا مسيري باريک در بين چمنزار، شنهاي گرم ساحلي يا پلههاي مارپيچ خانه مادربزرگ. هر چه بيشتر در اين مسير حرکت ميکنيد آرامتر و آرامتر ميشويد.
6) وقتي عميقا در تصوير خود فرو رفتيد و احساس آرامش کرديد، چند دقيقه آرام نفس بکشيد و آرامش را با تمام وجود حس کنيد.
7) کمکم از صحنه خيالي خود بيرون آمده به زمان حال برگرديد. خودتان متوجه ميشويد که به صورتي معجزهآسا آرام و راحت شدهايد. تا سه بشماريد و چشمهايتان را باز کنيد. کافي است کل اين فرآيند حدود 20 دقيقه طول بکشد. به اين ترتيب شما براي يک روز کاري، با انرژي کافي آمادهايد و تمام تنشهاي منفي را کنار گذاشتهايد.
تصويرسازي و کنترل عواطف
از روش تصورسازي هدايت شده در موارد متعددي استفاده ميشود: آرامسازي و متعاقب آن کاهش فشار خون و ساير مشکلات مربوط به استرس، کمک به فرد در رسيدن به اهدافش (مثل کاهش وزن و ترک سيگار)، کنترل درد و تحريک ترميمسازي.
تصويرسازي و يادگيري
اين ماجرا تازه نيست. همه ما حتما چنين خاطرهاي را داريم: وقتي کودک بوديم داستاني برايمان تعريف کرده و يا خواندهاند و ما خودمان با ايجاد تصويري ذهني فکر ميکرديم سيندرلا، شاهزاده و ساير شخصيتهاي داستان هستيم و بعضي اوقات هم مدتها با اين تصاوير ذهني بازي و زندگي ميکرديم.
حتي در بزرگسالي وقتي در اوج خستگي کمي به آن روزها فکر ميکنيم آرامش ميگيريم. شايد به دليل همين موضوعات ملموس ماجراي تصويرسازي ذهني کاربردهاي بيشتري پيدا کرد. دانشمندان معتقدند تصويرسازي در فرآيند يادگيري نقش کليدي دارد چون با فعال کردن قدرت خلاقه و تصويرسازي ارتباط دارد. تصويرسازي ذهني آن قدر قوي است که فرد ميتواند عميقا ماجرايي که در تصورش ساخته شده با حواس پنجگانه حس کند. مثلا وقتي تصوير خاصي از يک منظره و مکان را به ياد بياورد و خود را عميقا در آن محل حس کند، حتي بوي گلي خاص در آن محل را استشمام کند.
تصويرسازي؛ ترميم گذشته و ساخت آينده
تصويرسازي و کنترل دردهاي سخت
تحقيقات بسياري نشان داده با اين روش ايمني تقويت ميشود. در بررسي ديگر که توسط دانشگاههاي پنسيلوانيا، اوهايو و کليولند انجام شد افرادي که از زخمهاي سرطاني عودکننده دهان رنج ميبردند بيان کردند تکرار شيوع اين زخمها کاهش يافته است. تحقيقات دانشگاه ماساچوست تاثير اين روش در علايم سندرم قبل از قاعدگي را بسيار مثبت دانسته است. بررسيهاي ديگر نقش اين روش را درمان در برونشيت مزمن، آمفيزم ريه، افسردگي و افزايش توليد شير بسيار موثر دانسته است.
خوردن ليموي خيالي!
منابع:
کتاب «هولوگرافي» نوشته: مايکل تالبوت، ترجمه: داريوش مهرجويي
1. Guided Imagery: holistic online.com
2. visualization theropy, tapping into your imagination: suite 101.com
3. what is guided imagery?: webMD
4. Dynamics of, visualization and imagerty in theropy: healthy.net
5. imagination: wikipedia
6. guided imagery-topic overview: webMD
7. Visualization therapy: sara-life.com
/س