حکیمی که رمز وای‌فای خود را نمی‌دانست

محسن فراهانی داستان جذاب زیر را درباره وقف که در حقیقت یک انفاق خالصانه و بی‌منّت است، برای شما نوجوانان عزیز نگاشته است. با هم آن را می خوانیم.
پنجشنبه، 23 مرداد 1399
تخمین زمان مطالعه:
نویسنده : محسن فراهانی
تصویر گر : کوثر رضایی
موارد بیشتر برای شما
حکیمی که رمز وای‌فای خود را نمی‌دانست
از حکیم میرزا مخبر مثقال‌باشی نقل است: روزی به در دکان نشسته بودم که رهگذری نزد من آمد و پرسید: «تو حکیم هستی؟» من نیز کمی تواضع به خرج دادم و گفتم: «آری! مردم لطف دارند و مرا حکیم می‌خوانند. حال اگر پرسشی در باب مسائل فلسفی و عرفانی داری بپرس تا تو را راهنمایی کنم.»

رهگذر گفت: «آری! سؤالی دارم که فقط شما پاسخش را می‌دانید؛ چون شما حکیم هستید.»

من نیز لبخندی از روی رضایت زدم و گفتم: «بپرس ای جوان! سؤالت هرچه باشد پاسخ می‌گویم.»

رهگذر گفت: «شما که خود حکیم هستید بگویید آیا بزرگراه حکیم به آزادگان شمال راه دارد؟»

با تعجّب گفتم: «من چه می‌دانم؟ این چه سؤالی است می‌پرسی؟»

رهگذر گفت: «خب مگر شما حکیم نیستید؟ مگر حکیمان بر مسائل پیرامون خود آگاه نیستند؟ چطور نمی‌دانید؟»

گفتم: «مرد مؤمن! حکیمان بر آداب زندگی و مسائل دنیوی و اخروی تسلط دارند. گوگل مپ که نیستند. حالا می‌خواهی کجا بروی؟»

رهگذر کمی اندیشید و گفت: «می‌خواهم بروم سازمان اوقاف. مالی دارم که می‌خواهم وقفش کنم.»

من هم خواستم حکمت خود را نشان دهم و بگویم که حکیمی واقعی هستم، پس پرسیدم: «آیا از شرایط وقف خبر داری؟ می‌دانی که وقف یک انفاق خالصانه و بی‌منّت است؟ از همه مهم‌تر می‌دانی وقتی قسمتی از مالت را وقف می‌کنی در حقیقت تکه‌ای از بهشت را از خدا خریده‌ای؟ در واقع سرمایه‌ات را جایی گذاشته‌ای که خدا سودش را برای همیشه به تو می‌بخشد؟ یا اصلاً می‌دانی هر مالی را نمی‌توان وقف کرد؟ هیچ می‌دانی وقف باید در راه خدا و برای استفاده‌ی همگان صورت گیرد؟ هیچ می‌دانی خوراکی‌ها و آشامیدنی‌ها را نمی‌توان وقف کرد؟ هیچ می‌دانی...»

خواستم ادامه دهم که مرد رهگذر میان حرف‌هایم پرید و گفت: «آری آری، می‌دانم! همه را در سایت اوقاف دات آی آر خوانده‌ام. من از تو آدرس پرسیدم. اگر راست می‌گویی آدرس را بده.»

کمی فکر کردم و گفتم: «چرا در گوگل مپ سرچ نمی‌کنی؟»

گفت: «همین قصد را هم داشتم؛ ولی چه کنم که نت لامصب آنتن نمی‌دهد. شما در دکان خود وای‌فای دارید؟»

گفتم: «وای‌فای داریم؛ ولی رمزش را نمی‌دانم. رمزش نزد یکی از فرزندانم است.»

با عصبانیّت گفت: «یعنی رمز وای‌فای دکانت را نداری؟»

گفتم: «نه ندارم.»

گفت: «پس تو چه حکیمی هستی که رمز وای‌فای خود را هم نداری؟»

این را گفت و راه خود را گرفت و رفت. رفت و مرا با یک پرسش بزرگ تنها گذاشت. آیا واقعاً حکیم به آزادگان شمال راه دارد؟


منبع: مجله باران


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط