اگر از این مفهوم به شکل درست در هر کسب و کاری استفاده بشه، علاوه بر بالاتر رفتن آمار فروش، شاهد افزایش مشارکت مشتری ها و ایجاد حس وفاداری و همزاد پنداری در مشتری ها نسبت به اون کسب و کار خاص میشه.
حالا هم_آفرینی چی هست؟
هم_آفرینی ترجمه ای هستش که من برای کلمه ی Co-creation انتخاب کردم. البته بنظرم کلمه ی Co-creation حق مطلب رو خیلی بهتر ادا میکنه ولی خب برای خالی نبودن عریضه، از کلمه ی هم_آفرینی از اینجا به بعد استفاده میکنم.هم_آفرینی مفهوم پیچیده ای نداره، به طور خلاصه هم_آفرینی دنبال اینه که سعی کنه به جای اینکه ایده ی طراحی محصولات و خدمات از سمت شرکت و مسئولان بیاد، به طور مستقیم از جامعه هدف یا همون مشتری های شرکت بیاد.
پیچیدگی هم_آفرینی توی اجرا کردن صحیح اون هستش چون در صورت اجرای اشتباه میتونه باعث از دست رفتن ارزشمند ترین مخاطب های هر کسب و کاری بشه، مخاطبینی که حاضرن برای اون شرکت وقت و زمان بزارن و ایده های خودشون رو با اون شرکت در میون بزارن. دلیل این اتفاق هم جلوتر توضیح میدم.
گراف هم_آفرینی
بهترین راه برای اینکه مفهوم هم_آفرینی منتقل بشه استفاده از شرکتی هستش که قلب بیزنس پلن اش استفاده از هم_آفرینی هست، شرکت تریدلس(Threadless) جزو اولین شرکت هایی بود که به اینترنت به چشم یک راه برای کارآفرینی و تولید درآمد نگاه کرد و الان نزدیک به 20 سال هستش که از زمان تاسیسش میگذره، این شرکت حدود سال 2000 میلادی با یک ایده ساده شروع به کار کرد.اون ایده این بود که هر هفته، هرکسی که بخواد میتونه ایده های گرافیکی ای که برای چاپ روی تیشرت داره رو توی سایت ما آپلود کنه، تمامی ایده هایی که وارد سایت در هر هفته میشوند بینشون یک مسابقه رای گیری برگزار میشه و بهترین طرح از نگاه مخاطبان سایت انتخاب میشه.
حالا جایزه نفر برنده چیه؟
نمیخوام کیس استادی تریدلس رو انجام بدم اینجا ولی خوندنش قطعا خالی از لطف نیست و به کسایی که علاقمند هستند حتما پیشنهاد میکنم که با این شرکت و چالش هایی که طی این 20 سال تجربه کرده، بیشتر آشنا بشن و اگر زرنگ باشید میتونید به اندازه ی چندین تا کتاب کسب و کار از مطالعه ی تاریخچه ی این شرکت نکته یاد بگیرید. این لینک میتونه نقطه ی شروع خوبی باشه براتون.حالا از تریدلس که بگذریم فکر میکنم که ایده ی هم_آفرینی براتون واضح شده باشه، شایدم از اول واضح بود ولی از اونجایی که کار از محکم کاری عیب نمیکنه و میخواستم خیالم راحت باشه یه مقداری توضیحش دادم.
اجرای این ایده تنها به یک فاکتور نیاز داره و اونم چیزی نیست جز داشتن مقداری مشتری که حاضر باشند یا بخاطر جایزه ی نقدی ای که برای ایده برتر تعیین میکنید یا بخاطر پاداش هایی از نوع اعتبار اجتماعی که براشون تعیین میکنید برای شرکت شما وقت بزارند.
پس باید اول ببینید که مخاطبای شما به کدوم یکی از انواع این پاداش ها اهمیت بیشتری میدن، شاید براتون باورش سخت باشه ولی طی تحقیقاتی که انجام شده مشخص شده که تاثیر یک پاداش خوب از نوع اعتبار اجتماعی، خیلی بیشتر از پاداش های نقدی هستش!!
اینم موضوع جالبی میتونه باشه که بعدا راجع بهش صحبت بشه.
اگر بتونید مفهوم هم_آفرینی رو به خوبی اجرا کنید، محصولاتی که تولید میکنید (به شرط غربالگری درست ایده ها) به احتمال زیاد دارای محبوبیت بیشتری خواهند بود و شما شاهد افزایش آمار فروش خودتون خواهید بود چراکه محصولات شما مستقیما پیشنهاد کسایی هستش که دارند از محصولات یا خدمات شما استفاده میکنند و به نوعی مرحله ی پیدا کردن نیاز بازار رو دور زدید و کلی جلو افتادید!
حالا این همه از خوبی هم_آفرینی گفتم بزار بزرگترین آفت این مفهوم جذاب رو هم بگم:
طبق مطالعاتی که انجام شده، تنها 1 درصد از ایده هایی که از طریق روش هم_آفرینی بدست میاد بدردبخور هستند و بقیه این ایده ها باید مردود بشن.
حالا همین مساله که چطوری اون یک درصد ایده های خوب رو شناسایی کنیم خودش یه مساله دیگس که شاید بعدا بهش پرداختم یا میتونید خودتون از منبع های دیگه دنبالش کنید.
حرفی که اینجا میخوام بزنم اینه که چیزی در حدود 99 درصد ایده هایی که از مشتری هاتون میگیرید رو باید رد کنید، و این مساله قطعا اگر با دقت انجام نشه میتونه باعث دلسرد شدن جمع کثیری از مشتری هاتون بشه، اونم نه مشتری های معمولی، بلکه اونایی که حاضرن برای شما وقت و انرژی صرف کنند!!
یه راه حل سریع این داستان رو هم اگر بخوام مطرح کنم اینه که شما بجای اینکه فقط به برنده ها پاداش بدید.
1) میتونید به تعداد بیشتری از ایده ها پاداش های مختلف از قبیل اعتبار نقدی برای استفاده از محصولات یا خدمات خودتون بدید.
2)یا سیستم امتیاز دهی برای شرکت در مسابقه در نظر بگیرید تا هرکس که وارد مسابقه ی ایده پردازی شد دست خالی برنگرده.
خلاصه که هدفم این بود که یه مقداری راجع به مفهوم هم_آفرینی در کسب و کار ها بنویسم تا یه آشنایی خیلی مختصری باهاش پیدا کنیم چون کمتر دیدم که توی اکوسیستم کسب و کار ایران، کسی دنبال این ایده ی جذاب و صدالبته موثر رفته باشه.
نکاتی برای همآفرینی موثر با مشتری:
هیچ دانش پیچیدهای برای هم آفرینی با مشتری وجود ندارد – تنها چند اصل ساده است. برای این کار باید مشتریان مناسبی را برای دعوت به زمین بازیتان انتخاب کنید، به آنها چیزی بدهید که ارزش بازی کردن داشته باشد، در ادامه به نکاتی اشاره میشود که هم آفرینی موثر با مشتریان را ایجاد میکند:مشتریانی را مشارکت دهید که به شما اهمیت میدهند.
(اما نه به آن اندازه که به خودشان اهمیت میدهند). به مشتریانی نیاز دارید که به آنها اعتماد داشته باشید (قرار است در معرض طرحهای احتمالی آینده شما قرار گیرند)، کسانی که بیتاب راهحل باشند و برای اینکه کاملاً بیپرده حرفهایشان را بزنند انگیزه داشته باشند.
تنوع = امنیت.
برای جلسههای هم آفرینی با مشتری گروه متنوعی از مشتریان را به کار بگیرید. وسوسهای در این کار وجود دارد که فقط مشتریان هدف را انتخاب کنید، اما ممکن است شگفتزده شوید که بفهمید مشتریان غیرهدف هم به همان اندازه مشتاق پیشنهادتان هستند.
یک منطقه فروش ممنوع ایجاد کنید.
جلسههای هم آفرینی با مشتری محل ترغیب و متقاعد کردن نیست. یک قانون تجربی هست که میگوید مشتری باید ۸۰ درصد زمان صحبت را در اختیار داشته باشد.
در هر نوبت یک مشتری را درگیر کنید.
شاید ناکارا بهنظر برسد، اما به خاطر داشته باشید که قرار نیست اندازه نمونه معناداری از لحاظ آماری داشته باشید. هنگامیکه هیچگونه فشار اجتماعی بر روی سوژههای تحقیق نباشد چیزهای بسیار بیشتری خواهید آموخت، یعنی هنگامیکه با شما تنها هستند و تحت تأثیر افراد دیگر که بهطور همزمان درحال ابراز نظریاتشاناند، قرار ندارند.
فهرست کوچکی از گزینهها ارائه دهید.
ارائه یک مدل مفهومی تنها که بهخوبی به آن پرداخته شده است، هدف همآفرینی را نقض میکند. معمولاً میخواهید دو یا سه گزینه را در اختیار مشتریان قرار دهید و از آنها دعوت کنید تا گزینهای را که جذبشان کرده مورد بررسی قرار دهند. اگر وقت اجازه دهد، شاید بتوانند سراغ دومین گزینه بروند. اینکه صرفاً بفهمید مدل مفهومی محبوب شما، انتخاب اول مشتریان نیست میتواند مهم باشد.
حتماً از گزینههایی که فکر میکنید افراد انتخاب نمیکنند استفاده کنید. بهترین شرکتها مدلهای مفهومیای را آزمایش میکنند که شک دارند بیش از حد افراطی یا کسلکننده باشند، فقط برای اینکه آستانه بداعت مشتریان را بسنجند. گاهی وقتها مشتریان شما را شگفتزده میکنند.
محرّکهایی بصری به دست بدهید، اما بگذارید خام بماند.
اگر میخواهید افراد با شما قدم به آیندهای محتمل بگذارند، باید به آنها کمک کنید تا آن را ببینند. اما در این مرحله چیز مجلّلی نمیخواهید؛ فقط چند طراحی یا پوستر ساده همه چیزی است که به آن نیاز دارید. میخواهید جزئیات بصری نمونهاولیههایتان را در تعاملهای اولیه کم نگه دارید تا تمایلتان به اصلاح راهحل براساس ورودی مشتریان را تقویت کنید. اگر نمونهاولیهتان را بیش از حد با ظرافت بسازید، ممکن است اینگونه احساس کنند که پاسخ درست همان است، و باید بگویند، «عالی به نظر میرسد!»
همانطورکه دایان تای توضیح میدهد:
«حیاتیترین چیز این است که از اشتباه کردن نترسید. باید مایل باشید تصمیمی بگیرید و آنگاه اگر اشتباه میکردید، با این موضوع مشکلی نداشته باشید. دشوار است چیزهایی را ارائه کنیم که ناتماماند. اما میدانم که کار کاملاً مثبتی خواهد بود، چراکه هرچه من و تیمم به آن رسیدهایم درصد مشخصی از مسیر است. برای اینکه چیز واقعاً خوبی بشود نباید مشکلی داشته باشم که آن را بهصورت ناتمام ارائه کنم تا سپس ورودی مشتری را دریافت کنم و آن را بهتر کنم و به چیزی که باید باشد نزدیکترش کنم.»ناتمام گذاشتن بخشهایی از مدل مفهومی روشی عالی است تا خلاقیت و شایستگی مشتری را برانگیزیم. حتی اگر بدانید که شرکت شما چگونه میخواهد جاهای خالی را پر کند، دیدن اینکه کاربران واقعی به چه چیزی میرسند میتواند شفافکننده باشد.
به مشتریان برای برقراری ارتباط بصری کمک کنید.
فراهم کردن روشهای بصری ساده برای مشتریان بهمنظور بیان انتخابهایشان به آنها کمک میکند تا ترجیحات واقعیشان را بفهمند، نه اینکه آنچه را فکر میکنند شما میخواهید بشنوید به شما بگویند.
برای بحث و گفتوگو زمان بگذارید.
در همآفرینی، بحث و گفتوگو مهمتر از انتخابهای واقعیای است که مشتریان انجام میدهند. گاهی وقتها، از چهرههایشان فیلم میگیریم تا بتوانیم زمان انتخاب گزینهای که واقعاً به آن اعتقادی ندارند را تشخیص دهیم. این حوزههای ناهمخوانی اغلب از طریق پرسشهای روشنگر نیز آشکار میشوند. پاسخ دادن پرسش با پرسش (بهصورت منطقی) نیز یک تکنیک خوب دیگر است. اگر مشتری بپرسد «اطلاعات خصوصی چگونه کنترل میشود» بهترین پاسخ این است که بپرسیم، «شما توصیه میکنید چگونه این کار انجام شود؟»بازخوردهای بههنگام بدهید.
مشتریان اهمیتی نمیدهند اگر نمونهاولیه با جزئیات کم باشد یا اگر ایده نارس و نیمپخته باشد، اما آنها قطعاً میخواهند بدانند که شما از ورودیشان برای اصلاح آن استفاده کردید. پس به آنها اجازه دهید که بدانند با ورودیشان چه کار کردید. این بخشی از پیمان همآفرینی است.
هم آفرینی با مشتری بهرغمِ مزایایی که دارد، اصطلاحی است که شاید برای رهبران ارشد ناآشنا و حتی ناخوشایند باشد. بنابراین اسم آن را بگذارید «شنیدن صدای مشتری». در یکی از جلسههای اخیر همآفرینی، زیمنس با استفاده از فیلمنامه مصوّر سادهای بهعنوان بخشی از یک پیشنهاد جدید، آزمایشی را انجام داد. در این فیلمنامه مصوّر از حبابهای مکالمه خالی در قابهای کلیدی استفاده شده بود. مشتریان بالقوه آنها نظرهایی را در حبابها نوشتند تا نشان دهند که از کجا خوششان آمده، کجا گیج شده یا کجا سرخورده شدهاند. هنگامیکه تیم این یافتهها را در دفتر بهاشتراک گذاشت، مدیریت ارشد با دقت بازخوردهای مشتری را بررسی کرد، انگار که الهام شده باشد. این نظرهای اولیه بهصورت مستقیم پیشنهادی را که چند ماه بعد عرضه شد شکل داد.
۱. نوآوری در محصول
بدون شک یکی از شناخته شدهترین موارد استفاده از همآفرینی، نوآوری در محصول است. بسیاری از برندها مشتریانشان را بهطور خاص برای نوآوری در محصول مشارکت میدهند. مشهورترین نمونه همآفرینی نوآوری محصول برنامه «ایدههای LEGO » است که در آن طرفداران ایدههایی برای مجموعه های جدید LEGO ارائه میدهند.شرکت Muji نمونه خوب دیگری از شرکتهایی است که اغلب با مشتریانش همآفرینی میکنند. این شرکتی ژاپنی محصولات و کالاهای خانگی بسیار متنوعی را ارائه میدهد. شرکت Muji بخاطر فلسفه مینیمالیستیاش معروف شده و محصولاتی را ارائه میدهد که در مورد استفاده بهینهشان بهترین عملکرد را دارند.
محصولات همآفرینی شده این شرکت شامل طیف گستردهای از کالاهای مصرفی میشود؛ از بیسکویتهای طعمدار گرفته تا صندلیهای قالب بدن.
شرکت Muji به مرور زمان دریافته است که محصولات همآفرینی شدهاش آنقدر خوب مورد استقبال مشتریان قرار میگیرند که هم در کوتاهمدت و هم در بلندمدت منجر به فروش بیشتری نسبت به محصولات طراحی شده در خود شرکت شدهاند. در این زمینه میتوانید این تحقیق در مجله تحقیق بازار 5 را مطالعه کنید.
از طریق مشارکت دادن مشتریان در خلق محصول بعدی، ایشان حس میکنند که برند شرکت برای آنها ارزش قائل است و ایشان به شکل مستقیمی میتوانند روی سازمان تاثیر داشته باشند؛ و این خود به تنهایی یعنی موفقیت و افزایش اعتبار شرکت.
۲. بهبود محصول
از دیگر موارد استفاده همآفرینی بهبود یک محصول است که ارتباط تنگاتنگی با نوآوری محصول دارد. چه کسی بهتر از فردی که از محصول شما استفاده میکند، میتواند به شما بگوید که چطور محصولتان را بهبود ببخشید؟ همآفرینی فرصت مناسبی است تا دریابید که محصول شما چگونه مورد استفاده قرار میگیرد و اینکه بفهمید آیا محصول شما انتظاراتی که از کارکرد آن میرود را برآورده میکند یا هنوز جای بهبود دارد.اگر محصولی ندارید مشکلی نیست، این موضوع برای شرکتهای خدماتی هم صادق است. یکی از شرکتهایی که از همآفرینی برای بهبود خدماتش استفاده کرد شرکت DHL است. این شرکت از مشتریانش خواست تا در زمینه روشهای بهبود زنجیره تامین 4 DHL با این شرکت همکاری کنند تا این شرکت بتواند خدمات بهتری ارائه دهد. DHL یک مراکز نوآوری ایجاد کرد و چندین قالب همآفرینی مشتریان را مورد استفاده قرار داد. طی این جلسات آنها به ایدههایی مانند استفاده از نرمافزارهای واقعیت افزوده برای بهبود انبارداری و یا Parcelcopter برای سرویس تحویل بسته به وسیله پهباد دست یافتند.
نوآوری در محصول و بهبود محصول با هم ارتباط تنگاتنگ دارند و هر دو روند میتوانند فرصتهای بینظیری برای برند شما ایجاد کنند.
3. بهبود فرآیند
بهبود فرآیند که در اساس و بنیان شبیه به بهبود محصول موجود میباشد، فرصتی است تا فرآیندها و روندها، از خدمات مشتریان و پشتیبانی گرفته تا طرحهای افزایش وفاداری مشتریان بهبود یابند.تصور کنید که در فرآیند خدمات شما مشکلی وجود دارد و شما هم میدانید که این فرآیند میتواند بهتر از این باشد. با استفاده از همآفرینی، شما میتوانید هم از کارمندان و هم از مشتریان و کاربرانتان کمک بگیرید تا نقاط ضعف و روشهای بهبود هر فرآیندی را پیدا کنید.
درست است که استفاده کنندهگان از برند شما مهارت فنی لازم برای همکاری در همه زوایای چرخه نوآوری و توسعه محصول را ندارند، اما وقتی که صحبت از ایدهپردازی برای بهبود سطح روابط با مشتریان به میان میآید، این مشتریان و استفاده کنندهگان محصول هستند که میتوانند تجربه منحصر به فرد و بینش و درک همهجانبه را در اختیار شما قرار دهند. یک مجموعه یا شرکت خلاق امکانات لازم برای گفتگو، بازخورد آنی و دیگر فعالیتهای تحقیقاتی را فراهم میکند، تا دید عمیقتری نسبت به فرآیندهای کنونی و احساسی که به مشتری منتقل میکند بدست آورد.
اولین قدم برای بهتر کردن نقشه و طرح حرکت مشتری، فهمیدن نیازها و نارضایتیهای مشتری در زمان خرید و بعد از خرید است.
خطوط هوایی امریکا برای نوآوری در خدمات و فرآیندها، و همینطور برندسازی، از همآفرینی با مشتریانش کمک گرفت و با همکاری ایشان روی بهبود فرایندهایش کار کرد. آغاز این همکاری، پیشنهاد و درخواست مشتریان قدیمی این شرکت در جوامع آنلاین در جهت بهبود طرح وفاداری این شرکت بود.
خطوط هوایی امریکا، در سال 2013، نرمافزار جدید موبایل و نقشه امتیازات و جوایز خطوط هوایی امریکا 2 را ارائه کرد. این نرمافزار به مشتریان به شکل گرافیکی نشان میداد که با امتیازات کنونیشان تا کجا میتوانند سفر هوایی داشته باشند. ایدهی اصلی این طرح بهبوددهنده سطح روابط با مشتریان، در ابتدا بهوسیله دو دانشجوی کارآموز در خطوط هوایی امریکا به شکل آزمایشی توسعه داده شد.
بعد از این موفقیت در همآفرینی، خطوط هوایی امریکا، در سایر حوزهها نیز به همکاری با مشتریان وفادارش ادامه داد؛ از طراحی مجدد لژهای مدیریتی گرفته تا بهبود صندلیهای درجه یک در هواپیما.
4. محتوای بازاریابی
اگر به دنبال همآفرینی با مشتریانتان هستید، این احتمال وجود دارد که با بعضی از بزرگترین طرفدارانتان همکاری کنید. اگر آنها طرفداران پروپاقرصی باشند احتمالا برند شما را در اجتماعاتی که عضو آن هستند، به ویژه شبکههای اجتماعی، به اشتراک میگذارند. چه بهتر که روی این موضوع کار کنید تا با هم این کار را انجام دهید.برندها با کمک مشتریان خود میتوانند به راحتی به تولید محتوای خوب برای بازاریابی خود بپردازند.بطور مثال،شرکت تولید کفش Converseطرفدارانش را تشویق کرد تا به اشتراک گذاشتن نحوه تلفیق کردن کفشهای این برند با لباسهایشان، شانس قرار گرفتن در کانالهای شبکه اجتماعی این برند را بدست آورند. شرکت Converse با کمپین «آنچه شما ساختهاید 3» کار هوادارنش را ستود و در عوض طرفداران هم احساس کردند که ارزشمند هستند و از کارشان تقدیر شده است. کفشها در کمپینهای مختلف این برند به نمایش گذاشته شدند و نام و امضاء «خالق» هر جفت کفش روی آن نشان داده شد.
تشخیص دهید هواداران چطور به برند شما ابراز علاقه میکنند، و شما هم به آنها ابراز علاقه کنید.
5. اجرا و راهاندازی راهکارها
مبنا و اساس همآفرینی، اجتماعی است که شما با مشتریانتان میسازید. چون آنها عضوی از این اجتماع هستند پس مشارکت آنها تنها به بخش ایدهدهی محدود نمیشود. بعد از ارسال ایده، میتوانید مشتریان را در سرتاسر مراحل بیان و ارائه ایده، ارزیابی و جمعآوری ایده نیز مشارکت دهید. همچنین میتوانید در پیادهسازی و اجرای این راهحلها یا محصولات نیز با آنها همکاری کنید.اعضایی که به انتخاب شما به جامعه همآفرینتان دعوت شدهاند احتمالا افرادی هستند که به بهترین شکل میتوانند سفیر برند شما باشند. در این مرحله از فرآیند همآفرینی، از اعضای اجتماعتان ایدههایی درمورد بازاریابی و رسانههای ارتباطی و بازار هدف بخواهید. برای خریدهایشان از کجا الهام یا تاثیر میگیرند؟ چه شبکههای اجتماعی را برای به اشتراک گذاشتن ایدههایشان ترجیح میدهند؟ …؟
تیم شما حتی میتواند راهکارهای بالقوه پخش و توزیع پیامهای تبلیغاتی بازاریابی را هم آزمایش کند. و حتی روی روشهای جدید گسترش محصول یا خدمات جدید که قبلا درون شرکت به آن فکر نکردهاید با این جامعهی ارزشمند همکاری کند.
6. مدیریت برند
مشتریانتان برند شما را به خوبی میشناسند، به همین دلیل جوامع همآفرین محل مناسبی برای همکاری روی مدیریت برند هستند. با وجود اینکه برنامه «ایدههای LEGO» بیشتر به خاطر محصولاتی که ارائه کرده شهرت دارد، اما شرکت LEGO با طرفدارانش روی مدیریت برند هم همکاری کرده است.شرکت LEGO سال گذشته مسابقهای بینالمللی برای دانشآموزان مدارس ابتدایی و متوسطه راهاندازی کرده تا به وسیله لگو، رباتی برای کمک به حل مشکلات در دنیای واقعی بسازند. این مسابقه با نام «اولین لیگ طراحی جایزه لگو » برگزار شد و در آن چندین شاخه از شرکت را گرد هم آورد که شامل «ایدههای LEGO» و بخش «آموزش LEGO» و حتی بخش «روباتیک LEGO» میشود.
منبع: سایت ویرگول
سایت آریانا
سایت پادپرس