آسيب‏شناسي زمامداران از منظر امام علي(ع) (2)

از آفات بزرگي كه معمولاً دامنگير رجال سياست مي‏شود، دنيازدگي و فريفتگي به زرق و برق دنياست. امام علي(علیه السّلام) با دنيا اين‏گونه سخن مي‏گويد: اي دنيا! از من دور شو. مهار تو را بر پشتت نهادم و از چنگالت رهايي يافتم، و از دام‏هاي تو رسته و از لغزشگاه‏هاي تو دوري گزيده‏ام. كجايند بزرگاني كه به بازيچه‏هاي خود فريبشان دادي؟ و كجايند امت‏هايي كه با زر و زيورت آنان را فريفتي؟ كه اكنون در گورها گرفتارند و در درون لحد پنهان!، اي دنيا! به خدا سوگند، اگر
سه‌شنبه، 13 بهمن 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آسيب‏شناسي زمامداران از منظر امام علي(ع) (2)
آسيب‏شناسي زمامداران از منظر امام علي(ع) (2)
آسيب‏شناسي زمامداران از منظر امام علي(ع) (2)






7. اخلاق و روحيات ناپسند

دنيازدگي و رفاه‏طلبي

از آفات بزرگي كه معمولاً دامنگير رجال سياست مي‏شود، دنيازدگي و فريفتگي به زرق و برق دنياست. امام علي(علیه السّلام) با دنيا اين‏گونه سخن مي‏گويد:
اي دنيا! از من دور شو. مهار تو را بر پشتت نهادم و از چنگالت رهايي يافتم، و از دام‏هاي تو رسته و از لغزشگاه‏هاي تو دوري گزيده‏ام. كجايند بزرگاني كه به بازيچه‏هاي خود فريبشان دادي؟ و كجايند امت‏هايي كه با زر و زيورت آنان را فريفتي؟ كه اكنون در گورها گرفتارند و در درون لحد پنهان!، اي دنيا! به خدا سوگند، اگر شخصي ديدني بودي و قالبي حس كردني داشتي، حدود خدا را بر تو جاري مي‏كردم، به جهت بندگاني كه آنان را با آرزوهايت فريفتي، و ملت‏هايي كه به خاك هلاك افكندي، و قدرتمنداني كه تسليم نابودي كردي و هدف انواع بلاها قرار دادي كه ديگر نه راه پس دارند و نه راه پيش.
اما هيهات، كسي كه در لغزشگاه‏هاي تو قدم بگذارد سقوط خواهد كرد و كسي كه بر امواج تو سوار گردد غرق مي‏شود. اما كسي كه از دامهاي تو رست پيروز مي‏شود و آن كس كه از تو به سلامت بگذرد نگران تنگي جايگاهش (در قبر) نيست؛ زيرا دنيا در پيش او چونان روزي است كه گذشت. از برابر ديدگانم دور شو. سوگند به خدا، رام تو نمي‏گردم تا خوارم سازي، و مهارم را به دست تو نمي‏سپارم تا هر كجا كه خواهي مرا بكشاني... .38
سياست‏هاي اقتصادي خلفاي نخستين در تدوين ديوان و اختلاف پرداخت‏هاي توجيه‏ناپذير و به‏دست آوردن غنايم فراوان در جريان فتوحات و عواملي ديگر، موجب دنيازدگي زمامداران و مردم شد. نمونه آن، سعيد بن العاص اموي بود كه در دوران امارتش بر كوفه گفت: «ان السواد بستان لقريش و بني‏أمية». اين سخن مورد اعتراض مالك اشتر و كوفيان قرار گرفت.39
يكي از آثار طبيعي رسيدن به قدرت و حكومت، تمكّن مالي است. هركس به امكانات زياد دسترسي پيدا كند، روح رفاه طلبي و تجمل گرايي در او زنده مي‏شود؛ گرچه در گذشته حتي با آن مخالف بوده باشد.
پيدا شدن روح رفاه‏زدگي و تجمل‏گرايي مانع بسياري از خدماتي است كه مديران جامعه مي‏توانند براي توده‏هاي مردم انجام دهند. اين رفاه زدگي در زواياي مختلف زندگي از قبيل خريد خانه، اتومبيل، برپايي مهماني‏هاي آن‏چناني بروز مي‏كند كه با پارسايي و ساده‏زيستي، كه از زمامداران بايد انتظار داشت، منافات دارد.
امام علي(علیه السّلام) از خريد خانه هشتاد ديناري توسط قاضي شهر كوفه (شريح) انتقاد مي‏كند و او را از اين كه خانه را از غير مال حلال تهيه كرده باشد، برحذر مي‏دارد.40 هم‏چنين وقتي خانه مجلل و بزرگ يكي از كارگزاران حكومتي را مشاهده كرد، فرمود:
سكه‏هاي طلا و نقره سربرآوردند و خود را آشكار ساختند. همانا اين ساختمان مجلل و با شكوه توانگري تو را مي‏رساند.41
مسعودي گزارش‏هاي كوتاهي از ثروت عثمان و برخي از عمّال و صحابه را در دوران او چنين آورده است:
عثمان در مدينه خانه‏اي با سنگ و آهك با درهايي از چوب ساج و عرعر ساخت و در مدينه اموال و باغ‏ها و چشمه‏هاي بسيار داشت. طلحه در كوفه خانه‏هايي ساخت كه هم اكنون ـ زمان مسعودي ـ در محله كناسه به نام «دار الطلحتين» معروف است و در مدينه نيز خانه‏اي با آجر و گچ و ساج ساخت. زبير خانه‏اي در بصره داشت كه اكنون (يعني سال 332 ق.) معروف است و تجّار و مالداران و كشتي‏بانان بحرين و ديگران آن‏جا فرود مي‏آيند. او در مصر و كوفه و اسكندريه نيز خانه‏هايي داشت. عبدالرحمن بن عوف خانه وسيعي ساخت كه طويله آن گنجايش 100 رأس اسب، 000/1نفر شتر و 000/10 رأس گوسفند داشت و پس از وفاتش يك چهارم از يك هشتم دارايي‏اش 000/84 دينار بود. سعيد بن مسيب مي‏گويد: وقتي زيد بن ثابت مُرد چندان طلا و نقره از خود به‏جا گذاشته بود كه آن‏ها را با تبر مي‏شكستند. اين مقدار غير از اموال و املاك ديگري بود كه قيمت آن به 000/100 دينار مي‏رسيد. سعد بن ابي‏وقاص در عقيق خانه‏هاي مرتفع و وسيع بنا كرد و بالاي آن، ايوان‏هايي ساخت.42
ولي امام علي(علیه السّلام) الگوي تمام عيار پارسايان و پيشواي همه رهبران تاريخ بشر، هنگام ورود به خزانه بيت‏المال بصره، وقتي نگاهش به طلاها و نقره‏ها افتاد با بي اعتنايي فرمود:
يا صَفْراءُ و يا بَيضاءُ غُرّي غيري، المالُ يَعْسوبُ الظَلَمة و أنا يعسوب المؤمنين.43
اي سيم‏ها و زرها غير مرا فريب دهيد، مال نگهدارنده ظالمان است و من نگهدارنده مؤمنان هستم.
همو زماني رفتن عثمان بن حنيف والي بصره را به مجلسي كه فقرا در آن حضور نداشتند، دور از شأن والي خود بيان كرد و فرمود:
اي عثمان بن حنيف! من نفس خود را با تقوا رياضت داده‏ام، تا در قيامت در امان و ثابت قدم باشد. من اگر مي‏خواستم، مي‏توانستم از عسل پاكيزه و مغز گندم و بافته‏هاي ابريشم براي خود غذا و لباس تهيه كنم؛ اما هيهات كه هواي نفس بر من چيره شود... درحالي كه در حجاز يا يمامه كسي باشد كه به قرص ناني نرسد يا شكمي سير نخورد... .44
بدين‏ترتيب رفاه‏زدگي زمامداران و رهبران يكي از عوامل آسيب پذيري نظام سياسي و نيز سبب از بين رفتن اقتدار شخصيت آنان است.

قدرت‏طلبي

يكي از پديده‏هاي شوم اخلاقي در قاموس سياست و سياست‏مداران، قدرت‏طلبي است. قدرت و حكومت چيزي است كه افراد غيرمهذب، حريصانه به دنبال آنند و كمال مطلوب خود را در آن مي‏جويند؛ غافل از آن‏كه قدرت، نعمتي زوال‏پذير و از خطرناك‏ترين نعمت‏هاست. امام علي(علیه السّلام) مي‏فرمايد:
همنشين قدرت و سلطنت سلطان و حاكم، شير سواري را ماند كه ديگران غبطه او را مي‏خورند، ولي خود مي‏داند كه در چه جايگاه خطرناكي است.45
اميرالمؤمنين(علیه السّلام) فلسفه مبارزات سياسي و نظامي خود را چنين بيان مي‏كند:
خداوندا! تو خود مي‏داني كه جنگ و درگيري ما براي به دست آوردن قدرت و حكومت و ثروت دنيا نيست، بلكه مي‏خواهيم نشانه‏هاي از ميان رفته دينت را باز گردانيم، و در سرزمين‏هاي تو اصلاحات انجام دهيم، تا بندگان ستم ديده‏ات در امن و امان زندگي كنند، و قوانين و مقررات فراموش شده دينت دو باره اجرا گردد.46
در جاي ديگر راجع به حق مسلم خويش و سزاوارتر بودنش به حاكميت اسلامي سخن مي‏گويد، ولي يادآوري مي‏كند تا زماني كه اوضاع مسلمانان روبه‏راه باشد و جز بر من، بر ديگري ستم نشود، براي رضاي خدا سكوت خواهم كرد.47 هم‏چنين در نامه‏اي به مردم مصر اين مطلب را يادآوري مي‏كند:
وقتي ديدم دين محمد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از بين مي‏رود، برخاستم و حكومت را پذيرفتم ... تا آن‏جا كه ديدم گروهي از اسلام بازگشته و مي‏خواهند دين محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را نابود سازند؛ پس ترسيدم كه اگر اسلام و طرفدارانش را ياري نكنم، رخنه‏اي در آن بينم يا شاهد نابودي آن باشم كه مصيبت آن بر من سخت‏تر از رها كردن حكومت بر شماست.48
پس به دست گرفتن قدرت اگر با انگيزه خدمت به مردم و رشد جامعه باشد، پسنديده است؛ اما في نفسه قدرت‏طلبي امري ناپسند و موجب آفات فراوان براي حاكم و جامعه است.

زراندوزي

انباشتن ثروت ـ به‏ويژه براي رجال سياسي ـ آفت است. فرياد ابوذر غفاري در مدينه از زراندوزي‏هاي عثمان و اطرافيان، گرچه او را به تبعيد و مرگ در غربت (ربذه) كشاند،49 اما فريادهاي او هم‏چنان در گوش تاريخ طنين‏انداز است. امام علي(علیه السّلام) به ابوذر فرمود:
اي ابوذر! تو براي خدا به خشم آمدي و به او اميدوار باش. اين مردم [حاكم و اطرافيانش] براي دنياي خود از تو ترسيدند، و تو بر دين خويش از آنان... اي ابوذر! اگر تو هم دنياي آنان را پذيرفته بودي، تو را دوست مي‏داشتند و اگر سهمي از آنان برمي‏گرفتي، دست از تو برمي‏داشتند و چون ديگران در امان بودي.50
حضرت علي(علیه السّلام) به قُدامَة بن عِجْلان، يكي از كارگزاران خود در كَسْكَر، كه دارايي خزانه را ربوده و به سوي حجاز گريخته بود، نوشت:
تصور نكني كه مال كسكر براي تو مباح است؛ آن گونه كه از پدر و مادرت به ارث برده باشي.51
گزارش مهمي به روايت ذهل بن حارث در اين زمينه آمده است. او مي‏گويد: مصقله مرا به محل اقامت خود فراخواند و غذايي آماده ساخت و خورديم. سپس گفت: به خدا سوگند، اميرمؤمنان اين ثروت‏ها را از من مي‏خواهد و من برآن توانايي ندارم. ذهل مي‏گويد كه به او گفتم: اگر مايلي يك هفته دستور را به اجرا نگذار تا ثروت‏ها را گردآوري كني. گفت: به خدا سوگند، نمي‏خواهم آن را بر خويشاوندانم تحميل كنم يا از كسي درخواست كنم. به خدا قسم، اگر پسر هند يا پسر عفّان، آن ثروت را مطالبه مي‏كردند، آن را براي من مي‏گذاشتند. نديدي كه چگونه در حكومت عثمان، اشعث بن قيس، صدهزاردرهم از ماليات آذربايجان را هر ساله خرج ميهماني مي‏كرد؟ ذهل مي‏گويد كه به او گفتم: اين مرد [علي بن ابي‏طالب] بدين رأي معتقد نيست و چيزي را به تو نخواهد بخشيد. يك شب از اين گفت‏وگو نگذشت كه مصقله به معاويه پيوست.52
سيره امام علي(علیه السّلام) نيز بر عدم زراندوزي او گواهي مي‏دهد تا آن‏جا كه درباره خود مي‏گويد:
از دنياي شما تنها به دو جامه كهنه و دو قرص نان كفايت كردم؛ و گرچه شما توان زندگي علي‏گونه را نداريد، ولي با تلاش و پاك‏دامني و درستي مرا ياري رسانيد.53

امتيازخواهي

يكي از نقاط ضعف رهبران و زمامداران جوامع، امتياز خواهي براي خود و نزديكانشان است. امام علي(علیه السّلام) مالك اشتر را از امتياز خواهي برحذر مي‏دارد:
اي مالك! مبادا در آنچه همه مردم مساوي‏اند، امتيازي براي خود در نظر بگيري... زيرا به‏زودي پرده‏ها كنار مي‏رود و انتقام ستمديدگان را از تو باز مي‏ستانند... .54
عثمان در شش سال دوم خلافتش در كار رعيت سستي كرد و خويشان و بستگان نزديك خود را به امارت و ولايت نشانيد. خمس غنايم مصر و افريقا را تيول مروان ساخت، اموال بيت‏المال را ميان بني‏اميه تقسيم كرد و بي‏مهابا در مقابل مردم گفت: ابوبكر و عمر سهم خودشان را نيز برنمي‏داشتند، اما من آن را برمي‏دارم و ميان خويشاوندانم پخش مي‏كنم.55 او جمعي از صحابه را، كه عمار نيز جزو آنان بود، فراخواند و به آنان گفت: از شما سؤالي مي‏پرسم و پاسخ آن را به راستي و صدق مي‏خواهم؛ شما را به خدا! آيا پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) قريش را بر ديگران، و بني‏هاشم را بر ساير قريش ترجيح نمي‏داد و مقدم نمي‏داشت؟ آن جماعت با سكوتشان جواب دادند. آن‏گاه عثمان بي پروا گفت: اگر كليدهاي بهشت در دستم بود، به بني‏اميه مي‏بخشيدم تا داخل آن شوند.56
درباره امتياز ندادن حضرت علي(علیه السّلام) به هيچ‏كس، حتي به خواهر و برادر خويش، نقل شده است كه روزي خواهرش ام‏هاني خدمتش رسيد. حضرت به وي بيست درهم بخشيد. ام‏هاني از برده آزادشده‏اش پرسيد: اميرمؤمنان! چه‏قدر به تو داد؟ گفت: بيست‏درهم. ام‏هاني بازگشت. حضرت علي(علیه السّلام) به وي فرمود: بازگرد؛ خداوند تو را رحمت كند. ما در كتاب خداوند، برتري‏اي براي اسماعيل بر اسحاق نيافتيم.57

شكمبارگي

بسياري از زمامداران و رهبران جوامع پس از رسيدن به پست و مقام به شكمبارگي مبتلا مي‏شوند و از انواع غذاها و نعمت‏ها بهره‏مند مي‏گردند. امام علي(علیه السّلام) در انتقاد از شكمبارگي خليفه سوم و اطرافيانش فرمود:
تا آن‏كه سومي [عثمان] به خلافت رسيد، دو پهلويش از پرخوري باد كرده و همواره بين آشپزخانه و آبريزگاه در حركت بود. خويشان پدري او از بني اميه به‏پاخاستند و به همراه او بيت المال را خوردند و بر باد دادند؛ چون شتر گرسنه‏اي كه به جان گياه بهاري افتد. عثمان آن‏قدر اسراف كرد كه ريسمان بافته او باز شد، و اَعمال او مردم را برانگيخت، و شكمبارگي نابودش ساخت.58

رشوه‏پذيري

يكي از شوم‏ترين پديده‏هايي كه در دستگاه‏هاي اجرايي و نظام‏هاي سياسي نفوذ مي‏كند، رشوه خواري است. امام علي(علیه السّلام) حلواي زعفراني اشعث بن قيس را كه با عنوان فريبنده هديه، آن هم شبانه به در خانه امام علي(علیه السّلام) برده بود، به معجوني از آب دهان مار سمّي، يا قي كرده آن تشبيه مي‏كند و مي‏فرمايد:
به او گفتم: زنان بچه مرده بر تو بگريند! آيا از راه دين وارد شدي كه مرا بفريبي؟ يا عقلت آشفته شده است؟! به خدا قسم، اگر هفت اقليم و آنچه را در آن است به من دهند كه در نافرماني خدا، پوست جوي از دهان مورچه‏اي بگيرم، نخواهم گرفت... پناه بر خدا از خواب آلودگي عقل‏ها و لغزش‏هاي زشت.59
در جريان شورش برضد عثمان، تنها كساني از عثمان دفاع مي‏كردند كه منافع خويش را در خطر مي‏ديدند. علت اصلي دفاع آنان پول‏هاي فراواني بود كه عثمان به ايشان داده بود. زيد بن ثابت در روز محاصره چنان از او دفاع مي‏كرد كه مردم گفتند: اي زيد! عثمان شكم تو را از دارايي بيوه‏زنان پر كرده است؛ لذا بايد از او دفاع كني.60
از آن حضرت در اين خصوص چنين روايت شده است:
اِنْ أَخَذَ هَدِيةً كَانَ غَلُولاً، وَ اِنْ أَخَذَ رُشْوَةً فَهُوَ مُشْرِكٌ61
اگر زمامدار، هديه بپذيرد، خيانتكار است و اگر رشوه قبول كند، مشرك است.
ممكن است كساني براي پذيرفتن هديه محمل درست كنند، اما امام به صراحت از پذيرفتن هر چيزي حتي به عنوان هديه امتناع ورزيدند. بديهي است كه هديه‏دهنده، هداياي خود را به دليل منصبي كه والي يا كارگزار حكومتي دارد، به وي تقديم مي‏كند و اگر در آن منصب نمي‏بود هديه‏اي نيز در كار نبود.
آسيب‏هاي ديگري درباره زمامداران و كارگزاران در نهج‏البلاغه مطرح شده، كه عبارت‏اند از:
الف) انحراف فكري؛62
ب) قانون‏گريزي،63
ج) بي‏خبري و ناآگاهي؛64
د) ابتلا به رذائل اخلاقي؛
ه) جناح‏بندي‏هاي سياسي؛65
و) مردم‏گريزي؛66
ز) بازداشتن مردم از حقوق مسلم آنان و باطل‏گرايي؛67
ح) پذيرش مسؤوليت بدون شايستگي؛68
ط) افراط و تفريط در كارها؛69
ي) خشونت و خونريزي؛70
ك) هواپرستي؛71
ل) تزوير و دروغگويي؛72
م) گناه ومعصيت خداوند؛73
ن) عملكرد نادرست اطرافيان؛74
س) گفتار بدون عمل؛75
ع) نفاق و دورويي؛76
ف) لجاجت و ستيزه‏جويي؛77
ص) نداشتن استقلال رأي و وابستگي به افراد ناصالح؛78
ق) بخل؛79
ر) تنگ‏نظري؛80
ش) جهل و ناداني؛81
ت) تملق‏پذيري.82

روش‏هاي مقابله با آسيب‏ها

از آنچه گذشت به‏دست مي‏آيد كه آسيب‏هاي زمامداران به نظام، يا ناشي از روحيات و اخلاق ناپسند آنان است، يا به سبب عملكرد نادرستشان، كه در هر دو صورت مي‏توان با تغيير در روحيه و ايجاد توانايي مديريتي قوي براي آنان، از اين قبيل آسيب‏ها جلوگيري كرد. برخي از راه‏هاي مقابله با اين آسيب‏ها عبارت‏اند از:

1. خود سازي (تقوا و پرهيزگاري)

پرهيزگاري، از جمله اصول حاكم بر تمام رفتارهاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فردي يك مسلمان متعهد است. اميرمؤمنان(علیه السّلام) تقوا را سردسته اخلاق معرفي مي‏كند83 و در نامه‏اي به والي مصر (محمد بن ابي‏بكر) آن را عامل سعادت دنيا و آخرت برشمرد و در جاي ديگر مشكل‏گشاي مسائل سياسي و اجتماعي مسلمانان مي‏داند.84
اگر زمامداران مسلمان روح خود را به زينت تقوا بيارايند، امكان ندارد كه از سرِ علم و عمد آسيبي به نظام اسلامي برسانند؛ بلكه به حكم تقواي سياسي، زمينه رشد و تعالي آن را نيز فراهم مي‏كنند.
بي‏ترديد بزرگ‏ترين مسؤوليت علم اخلاق، راهنمايي انسان به سوي كمالات انساني و انسان‏هاي وارسته از خود رسته و به خدا پيوسته است. تمام پيشرفت‏هاي انسان ـ حتي پيشرفت‏هاي علمي و صنعتي ـ اگر با تهذيب نفس و خودسازي همراه نباشد، مانند كاخ مجللي است كه بر قله كوه آتشفشان بنا گردد. امام علي(علیه السّلام) مي‏فرمايد:
گيرم كه اصلاً ثواب و عقابي در كار نباشد، چرا در كسب مكارم اخلاق كوتاهي مي‏كنيد؟!85
اگر جامعه‏اي بخواهد به صلاح و سداد برسد و روي عافيت و پيشرفت را ببيند، زمامداران آن بايد خود را به صلاح و سداد بيارايند و از خلاف و فساد و رذايل اخلاقي چشم بپوشند. امام علي(علیه السّلام) در همه جاي نهج‏البلاغه درباره رذايل اخلاقي سخن گفته و زمامداران و عامه مسلمانان را از آن برحذر داشته‏است و حتي به مالك اشتر فرمان مي‏دهد با كساني كه در رذايلي همچون بخل، حرص و ترس غنوده‏اند، مشورت نكند:
اي مالك! بخيل را در مشورت خويش دخالت مده كه تو را از نيكوكاري بازمي‏دارد و از تنگدستي مي‏ترساند. با ترسو نيز مشورت نكن، كه در انجام دادن كارها روحيه تو را سست مي‏كند. با آزمند و حريص نيز به رايزني منشين، كه افزون خواهي ستمكارانه را در نگاهت مي‏آرايد؛ زيرا بخل و ترس و حرص، غرايز گوناگوني هستند كه ريشه در بدگماني به خداي بزرگ دارند.86
از موارد فوق و ديگر تعابير در نهج البلاغه به‏دست مي‏آيد كه زمامداران بايد داراي اين خصوصيات و صفات باشند: همراه بودن با مردم، حقگويي، تعهد، سعي و تلاش، عدالت، امانت، انصاف در برابر مردم، قاطعيت، دور بودن از خودبيني و خودپسندي و منت‏گذاردن براي انجام كار و... .

2. نظارت

يكي از راه‏هاي مقابله با بروز آسيب‏هاي ناشي از زمامداران، نظارت همه جانبه است؛ از جمله:
الف) حسابرسي از كارگزاران؛
ب) نظارت بر چگونگي تقسيم بيت المال؛
ج) مراقبت از غارت بيت المال؛
د) نظارت بر گفتار كارگزاران؛
ه•• ) نظارت بر مكاتبات كارگزاران؛
و) نظارت بر مهماني‏هاي كارگزاران؛
ز) نظارت بر رفتار كارگزاران با مخالفان؛
ح) نظارت بر رفت و آمد كارگزاران و شهروندان؛
ط) نظارت و دقت در گزينش كارگزاران.87
طبيعي است كه اين گونه نظارت‏هاي فراگير و پيگيري‏هاي متعاقبِ آن بر تخلف‏هاي كارگزاران و زمامداران، آسيب‏هاي وارد آمده را كاهش خواهد داد.

3. عدالت‏خواهي و ظلم‏ستيزي

عدالت‏خواهي و انعطاف‏ناپذيري حضرت زبانزد بود. گاهي اصحابش مي‏آمدند و از ايشان مي‏خواستند مقداري انعطاف داشته باشند. حضرت مي‏فرمود:
از من مي‏خواهيد كه پيروزي و موفقيت در سياست را به قيمت ستمگري و پايمال كردن حق مردم ضعيف به دست آورم؟ به خدا قسم تا شبي و روزي در دنيا هست، تا ستاره در آسمان در حركت است، چنين چيزي عملي نيست.88

موارد ديگري از روش‏هاي مقابله

با مراجعه به كلام علي(علیه السّلام) در نهج‏البلاغه مي‏توان موارد زير را نيز از روشهاي مقابله با آسيب‏رساني زمامداران به حكومت ديني داشت كه تجزيه و تحليل هركدام از آن نيازمند مجالي ديگر است.
الف) پيروي از الگوهاي ارزشمند (پيامبران و ائمه معصوم)؛89 ب) تقويت روح مذهبي (اسلام‏گرايي)؛90 ج) حق‏طلبي و باطل‏ستيزي؛91 د) پارسايي و ساده‏زيستي؛92 ه•• ) ياد مرگ و قيامت و آمادگي براي آن؛93 و) هم‏سطح قراردادن زندگي خود با طبقات پايين يا متوسط جامعه،94 ز) پرهيز از دنيازدگي؛95 ح) پرهيز از خودكامگي؛96 ط) پرهيز از اختلاف و گذشت از حق خويش؛97 ي) پرده‏پوشي نسبت به عيوب مردم؛98 ك) اطلاع‏رساني صحيح و به موقع به مردم؛99 ل) رعايت حال مردم (با تخفيف در ماليات‏ها) در بحران‏هاي اقتصادي؛100 م) رعايت حقوق متقابل زمامداران و مردم؛101 ن) تشويق نيكوكاران؛102 س) تنبيه خلافكاران؛103 ع) سخت‏گيري با خائنان و عفو خطاكاران؛104 ف) انتخاب همكاران صالح؛105 ص) پرهيز از خونريزي؛106 ق) اهميت دادن به وظايف قانوني؛107 ر) اصلاح‏طلبي صحيح در امور؛108 ش) امر به معروف و نهي از منكر؛109 ت) برطرف نمودن مشكلات اقتصادي كاركنان دولت؛110 ث) استفاده از نيروهاي صالح و آزمايش شده؛111 خ) مشورت در انتخاب همكاران و معاونان.112

نتيجه‏گيري

حاصل اين مباحث اين است كه پرداختن به موضوع آسيب‏شناسي زمامداران در جامعه كنوني با توجه به حكومت اسلامي و نظام ولايي، ضرورتي انكارناپذير است. آشنايي با ديدگاه امام علي(علیه السّلام) و بهره‏گيري از آن در اين خصوص، با تكيه بر نمونه‏هاي تاريخي، مي‏تواند الگويي علمي و عملي براي كارگزاران نظام باشد و نظام اسلامي را از خطرهايي كه مي‏تواند آن را به انحراف بكشاند يا مضمحل سازد، نجات دهد.

پی نوشت ها:

38. همان، نامه 45. براي اطلاع بيشتر ر.ك: همان، خطبه‏هاي 3، 74، 99 و 130 و نامه‏هاي 3، 40، 41 و 45.
39. شرح نهج‏البلاغة، ج2، ص129
40. نهج‏البلاغه، نامه 3
41. همان، حكمت 355.
42. مسعودي، علي بن حسين، مروج الذهب (قم: دارالهجره، 1409 ق.) ج2، ص332-334.
43. شيخ مفيد، الجمل، ص 285-286.
44. نهج‏البلاغه، نامه 45.
45. همان، حكمت 263.
46. همان، خطبه 131.
47. همان، خطبه 74.
48. همان، نامه 62.
49. علت اصلي تبعيد ابوذر به شام و سپس به ربذه اعتراض به بخشش‏هاي عثمان به مروان و زيد بن ثابت بود. ابوذر اين آيه را قرائت مي‏كرد: «والذين يكنزون الذهب و الفضة ولاينفقونها في سبيل اللّه‏ فبشرهم بعذاب أليم» (شرح ابن‏ابي‏الحديد، ج8، ص256).
50. نهج‏البلاغه، خطبه 130.
51. انساب الاشراف، ج2، ص160.
52. ثقفي، ابراهيم بن محمد ثقفي اصفهاني، الغارات، تحقيق محدث ارموي (چاپ دوم، تهران: انتشارات انجمن آثار ملي، 1355) ج1، ص365. او عامل اردشير خرّه از طرف عثمان بود (تاريخ يعقوبي، ج2، ص201).
53. نهج‏البلاغه، نامه 45.
54. همان، نامه 53.
55. محمد بن احمد بن عثمان ذهبي، تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير والاعلام، تحقيق عمر عبدالسلام تَدمُري (چاپ هشتم، بيروت: دارالكتاب العربي، 1410 ق.) ص431ـ432.
56. همان، ص232.
57. محمد محمدي ري شهري، سياست نامه امام علي(علیه السّلام)، ص443.
58. نهج‏البلاغه، خطبه 3 و نيز ر.ك: همان، خطبه 160.
59. همان، خطبه 224.
60. ابومحمد احمد بن اعثم كوفي، الفتوح (بيروت، دارالندوة الجديدة،] بي‏تا]) ج2، ص222-223.
61. محمدباقر مجلسي، بحارالانوار (چاپ سوم، بيروت: داراحياء التراث العربي، 1403ق.) ج72، ص345.
62. نهج‏البلاغه، خطبه 10 و خطبه‏هاي 40، 77 و 78.
63. همان، خطبه 127.
64. همان، خطبه 131.
65. همان، خطبه 127.
66. همان، نامه 53.
67. همان، نامه 79.
68. همان، خطبه 3.
69. همان، حكمت 70 و 181.
70. همان، نامه 53.
71. همان، خطبه 28 و 43.
72. همان، خطبه 16 و 84 و 200.
73. همان، خطبه 178.
74. همان، نامه 53، 21 126.
75. همان، خطبه 175 و نامه 53.
76. همان، خطبه 29، 153، 194 و نامه 27.
77. همان، حكمت 179 و نامه 53.
78. همان، خطبه 164.
79. همان، خطبه 131 و نامه 53.
80. همان، خطبه 133 و حكمت 176 و نامه 53.
81. همان، خطبه 131.
82. همان، خطبه 216 و نامه 53 و 145.
83. نهج‏البلاغه، حكمت 410.
84. همان، نامه 27.
85. محمد محمدي ري‏شهري، ميزان الحكمه، (قم: دفتر تبليغات اسلامي، 1362)، ج3، ص149؛ براي اطلاع بيشتر ر.ك: نهج‏البلاغه، خطبه‏هاي 3، 4، 176 و 220 و حكمت‏هاي 127 و 208.
86. همان، نامه 53.
87. ر.ك: همان.
88. نهج‏البلاغه، خطبه 124؛ ر.ك: مرتضي مطهري، سيري در سيره ائمه اطهار(علیه السّلام)، (چاپ اول، قم: صدرا، 1367) ص28 و نيز ر.ك: همان، خطبه‏هاي 15 و 126 و نامه 53 و حكمت‏هاي 437 و 476.
89. نهج‏البلاغه، خطبه‏هاي 87 و 187 و نامه 53.
90. همان، خطبه 192.
91. همان، خطبه 33 و حكمت 376 و نامه 62.
92. همان، حكمت 439 و خطبه‏هاي 74 و 81 و 103 و نامه 45 و حكمت 150.
93. همان، خطبه‏هاي 183 و 188 و 190 و حكمت 203 و نامه 41.
94. همان، خطبه 209 و نامه 45.
95. همان، نامه 45 و حكمت 77.
96. همان، خطبه 87 و نامه 53.
97. همان، خطبه 74.
98. همان، نامه 53 و خطبه 140.
99. همان، نامه 53.
100. همان، نامه 53.
101. همان، خطبه‏هاي 34 و 169.
102. همان، نامه‏هاي 53 و 60 و حكمت 177.
103. همان، نامه 53 و حكمت 177.
104. همان، نامه 53 و حكمت‏هاي 11 و 52 و 211.
105. همان، نامه‏هاي 53 و 56 و 65 و 71 و 87.
106. همان، نامه 53.
107. همان.
108. همان، خطبه‏هاي 130 و 131.
109. همان، خطبه‏هاي 129 و 156 و 192 و نامه‏هاي 31 و 47 و حكمت 374.
110. همان، نامه 53.
111. همان، نامه 33 و 53.
112. همان، نامه 53.

* ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : sm1372




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما