1) 21بهمن ماه سال 1334 هجري شمسي: عباس اقبال آشتياني از مورخان، اديبان و محققان برجسته ايران بدرود حيات گفت. عباس اقبال بعد از اتمام دوره تحصيلي در دارالفنون در مقام منشي هئيت نظامي ايران در سال 1304...
1) 21بهمن ماه سال 1334 هجري شمسي: عباس اقبال آشتياني از مورخان، اديبان و محققان برجسته ايران بدرود حيات گفت. عباس اقبال بعد از اتمام دوره تحصيلي در دارالفنون در مقام منشي هئيت نظامي ايران در سال 1304 شمسي به فرانسه سفر كرد. او در كنار اداي وظايف دولتي تحصيلاتش را تا اخذ درجه ليسانس ادامه داد اقبال آشتياني بعد از بازگشت به ايران در دانشگاه به تدريس پرداخت و به عضويت دائم فرهنگستان ايران در آمد. عباس اقبال بعد از مدتي مجله ادبي فرهنگي يادگار را منتشر كرد. او در تحقيقات خود از سبكي نو و در نويسندگي از نثري روان و ساده برخوردار بود. كتابهاي« تاريخ فعول، خاندان نوبختي، و مأموريت ژنرال گاردان به ايران» از آثار ارزشمند استاد عباس اقبال آشتياني بشمار مي روند.
2) 21 بهمن ماه سال 1357 هجري شمسي: ميليونها تن از مردم مسلمان و انقلابي كشورمان براي تأييد حكم حضرت امام خميني رهبر فقيه انقلاب اسلامي در انتخاب اولين دولت نظام جمهوري اسلامي ايران راهپيمايي باشكوهي شركت كردند. در همين حال هزاران تن از كاركنان نيروي هوايي به مردم پيوستند و دولت غير قانوني بختيار را از بيم نابودي اعلام كرد. « امروز حكومت نظامي از ساعت 16:30 بعد از ظهر تا پنج بامداد برقرار خواهد بود.» حضرت امام خميني رهبر كبير انقلاب اسلامي با صادركردن اعلاميه اي از مردم خواستند كه در خيابانها بمانند و به حكومت نظامي اعتنايي نكنند. ايشان حكومت نظامي را خدعه و خلاف شرع دانستند . در همين روز لشكر گارد شاهنشاهي به پادگان نيروي هوايي حمله كرد و در پي آن مردم مسلمان و انقلابي از سراسر ايران به ياري انقلابيون داخل پادگان شتافتند. بدين ترتيب جنگ مسلحانه در تهران آغاز شد و مردم ضربه نهايي را بر پيكر پوسيده نظام شاهنشاهي وارد آوردند وبه 2500 سال حكومت جابرانه سلطنتي پايان دادند.
3) شكسته شدن حكومت نظامي به فرمان "امام خميني" توسط مردم انقلابي ايران (1357ش):در آخرين ساعات عمر رژيم پهلوي ژنرالهاي رژيم شاه براي به كنترل درآوردن اوضاع، تصميم گرفتند تا مدت حكومت نظامي را در تهران افزايش دهند. آنها با اين اقدام قصد داشتند ضمن جلوگيري از اجتماع مردم، در صورت امكان، حضرت امام خميني و جمعي از افراد مؤثر در انقلاب را دستگير نمايند و يا به قتل برسانند. اما رهبر كبير انقلاب اسلامي، با تيزبيني و موقعشناسي از مردم خواستند كه مقررات حكومت نظامي را ناديده بگيرند. مردم انقلابي نيز با آگاه شدن از فرمان حضرت امام به خيابانها ريختند و دامنه درگيريها گستردهتر شد و به ساير مراكز نظامي رژيم پوسيده شاه در تهران و ديگر شهرها تعميم يافت. اين در حالي بود كه اغلب نظاميان نيز حاضر به رودررويي با مردم نبودند و بسياري از آنها به انقلاب پيوستند.
4) تصويب لايحه انحلال ساواك و محاكمه وزيران توسط مجلس شوراي ملي (1357 ش): در واپسين روزهاي عمر رژيم پهلوي، بختيار آخرين تلاشهاي خود را براي بقاي رژيم و دولت غيرقانوني خود انجام داد و در 4 بهمن 57 با ارايه لايحههايي به مجلس سنا براي انحلال سازمان امنيتي مخوف شاه به نام ساواك و محاكمه وزيران غارتگر بيتالمال، تلويحاً به وجود حكومت ترس و وحشت و فساد گسترده در رژيم شاه، اعتراف كرد. هدف بختيار از طرح و ارايه اين لايحه، كاستن از خشم مردم نسبت به رژيم در اين زمان و عوامفريبي بود كه ناكام ماند. اين لايحه سرانجام در 21 بهمن به تصويب رسيد و به عمر سياه ساواك در ساعات پاياني حيات رژيم پهلوي پايان داد. اين سازمان مخوف در طول حدود 22 سال فعاليت خود، هزاران زنداني سياسي را تحت شكنجههاي وحشتناك قرار داد و دهها هزار نفر را روانه بازداشتگاهها و تبعيدگاهها نمود. ساواك به عنوان بازوي امنيتي رژيم پهلوي، نقش مهمي در گسترش جوّ اختناق حاكم بر جامعه داشت و كوچكترين حركت ضد رژيم را سركوب ميكرد.
5) خنثي شدن توطئه كودتاي بزرگ نظاميان شاهنشاهي عليه انقلاب اسلامي (1357 ش): در ساعات پاياني عمر حكومت پهلوي، سپهبد رحيمي فرماندار نظامي تهران، طي دستورالعملي به يگانهاي تابعه خود، از آنها خواست تا كليه رهبران نهضت اسلامي را دستگير و با هواپيما به يكي از جزاير منتقل نمايند. به همراه اين دستورالعمل، اسامي 300 الي 400 نفر كه بايد بازداشت يا ترور شوند آمده بود كه نام حضرت امام خميني، آيتاللَّه طالقاني و مهندس مهدي بازرگان در رأس آن به چشم ميخورد. همچنين تصرف برخي پادگانهاي مستقر در تهران نيز در اين دستورالعمل عنوان گرديد. اما سنگربندي خيابانها توسط مردم انقلابي، حركت تانكها را ناممكن ساخت و اين كودتا با شكست مواجه گرديد. بعدها فاش شد كه در اين توطئه، سران ارتش شاه با همكاري بختيار، قصد داشتند تهران را به توپ ببندند و چهار ميليون نفر را قتل عام نمايند.
6) عمليات كوچك محدود، در منطقه دهلاويه (1359ش)
7) عمليات تحريرالقدس، در منطقه دربنديخان توسط سپاه (1362ش): عمليات تحريرالقدس در 21 بهمن ماه 1362 با رمز لبيك يا خميني در جنوب غربي مريوان و مناطق كوهستاني دربنديخان عراق و به منظور انهدام ماشين جنگي ارتش عراق، پاسخ قاطع به حملات موشكي دشمن به شهر مظلوم و بيدفاع دزفول، گمراه كردن عراقيها از عمليات خيبر و آزادسازي ارتفاعات مهم منطقه شاخ شميران به اجرا درآمد. نبرد تحريرُالقدس در حالي انجام شد كه دشمن، جنگ شهرها را شدت بخشيده بود. اين نبرد براي اولين بار به عنوان عمليات مقابله به مثل از سوي جمهوري اسلامي ايران، جواب كوبندهاي تلقي شد كه با انجام آن، اوضاع جديدي بر مناطق علمياتي، حاكم گرديد. در اين عمليات علاوه برتسلط رزمندگان اسلام به ارتفاعات منطقه، حدود 110 كيلومترمربع از خاك عراق به تصرف ايران درآمد و مقادير زيادي سلاح سبك و وسايل مخابراتي به غنيمت سپاه اسلام افتاد.
8) 25صفرسال542هجري قمري:« ابن صيرفي» ملقّب به« تاجُ الرّياسه » اديب و مورخ و دبيرديوان فاطميان مصردرگذشت. اوعلاوه بردبيري ديوان مكاتبات فاطميان مصر، رياست ديوان انشا را نيزبه عهده داشت. ابن صيرفي دراين مدت ضمن انجام دادن مسئوليت هايش اوقات خود را صرف نگارش مجموعه رسايلي كرد كه حاكي ازدقّت و استعداد اين اديب و مورخ اند. اَلاَفضَليّات ازآثاراين صيرفي است كه شامل هفت رساله است. قانون ديوانُ الرّسائل ديگراثراين مورخ بشمارمي رود كه بنا به اعتقاد خودش نخستين اثردراين مقوله است. زيرا ديگران فقط درباره خراج و سپاه كتاب نوشته اند و كارديوان انشاي دستگاه ملوك را فرو نهاده اند.
11) 25صفرسال1222هجري قمري: معاهده فين كن اشتاين ميان ايران و فرانسه درمحلي به همين نام درلهستان امضا شد. اين عهدنامه به ظاهرخواسته ها و مقاصد فتحعليشاه قاجاررا تأمين مي كرد ولي مواد آن به گونه اي تنظيم شده بود كه ناپلئون درهرزمان قادربود ازانجام دادن تعهدات خود سرباززند؛ عقد قرارداد فين كن اشتاين مقدمه مأموريت هيئت نظامي ناپلئون را درايران فراهم كرد و ژنرال گاردان درمقام سفيردولت فرانسه دررأس اين هيئت به ايران آمد. آنان هدف خود را آموزش قواي نظامي ايران و آشناكردن آنان با شيوه هاي نوين جنگي اروپا اعلام كردند اما نيت اصلي هيئت نفوذ درارتش و ديگرمراكزمهم و حساس ايران بود. اين عهدنامه به علت اجرانشدن تعهدات فرانسه درذيحجه سال1222هجري قمري ملغي اعلام شد.
12) مرگ "نيكولا دومالبرانش" عالم علوم الهي و فيلسوف شهير فرانسوي (1715م): نيكولا دو مالْبِرانْشْ فيلسوف فرانسوي در 15 ژوئيه 1638م در فرانسه به دنيا آمد. وي پس از اتمام تحصيلات خود در رشته علوم الهي به صنف كشيشان درآمد و چون از عقايد رِنِه دكارت آگاه شد از پيروان وي گرديد. مالبرانش با پيروي از فلسفه دكارت، اين فلسفه را به نحوي كه با عقايد مسيحيت كاتوليك موافق باشد، تكميل كرد و خود در اين فلسفه صاحب نظر شد. فلسفه مالبرانش در داخل فلسفه دكارت به فلسفه اصالت اتفاق يا مقارنه معروف است و مقصود از آن به طور كلي اين است كه ذهن و جسم در يكديگر تاثيري ندارند و حتي خود اجسام در يكديگر و خود اذهان نيز در يكديگر تاثيري ندارند. او معتقد بود كه علت اصلي خداست و آنچه در دنيا به ظاهرْ علت و معلول مينمايد، در حقيقت مقارنه و تصادف است. هر تغيير در اجسام و امور ذهني و معنوي، مستقيماً از خداست چرا كه هر جسمي كه در حال سكون است نميتواند خود محرك باشد. همچنين همه نظم و ترتيبي كه در دستگاه خلقت ديده ميشود و همه قوانين علمي و طبيعي، بيان نظم و اراده الهي است. مالبرانش هيچ علتي را به جز خدا قبول ندارد و اراده بشر را بيفايده ميداند. وي ميگويد: "هيچ چيز بدون اراده خداوند انجامپذير نيست." مالبرانش بعدها به افكار افلاطون نيز معتقد شد به طوري كه او را افلاطوني - مسيحي ميناميدند. مالبرانش، مشاهده را مقدمه ايمان قلمداد ميكرد و بر اين اعتقاد بود كه قبل از مشاهده يك چيز، نبايد به آن ايمان آورد، اما هنگامي كه مشاهدات فرد، عقل او را به سوي حقيقت، رهنمون گشت، نبايد در ايمان تزلزل داشت. به عبارت ديگر، عقل ما نتيجه معقولِ مشاهدات حواس ماست و همين عقل، رساننده ما به اين حقيقت است كه همه مخلوقات در خداوند وحدت مييابند. از اين جا معلوم ميشود كه عقل، رهنماي ما به قبول ايمان و ايمانْ راه وصول و درك خداوند است. آثار مالبرانش از نظر روشني و شيوايي، از آثار مهم ادبي قرن هفدهم ميلادي است كه كتاب تفكرات مسيحي، گفتگوي فيلسوف مسيحي با فيلسوف چيني درباره وجود خدا و گفتگوهايي درباره مابعدالطبيعه و دين از آن جملهاند. نيكولا مالبرانش سرانجام در دهم فوريه 1715م در هفتاد و هفت سالگي درگذشت.
13) درگذشت "شارل مونْتِسْكيو" فيلسوف و نويسنده بلندآوازه فرانسوي (1755م): شارْل لويى دوسكوندا مونتسكيو اديب و متفكر فرانسوي در هجدهم ژانويه 1689م در فرانسه و در خانوادهاي كه اعضاي آن قاضي بودند به دنيا آمد. وي پس از طي تحصيلات علوم ديني، به مقام وكالت رسيد و پس از چندي به تحقيقات علمي و تاريخي و حقوقي پرداخت. مونتسكيو به تدريج به انتشار رسالات در موضوعات مختلف روي آورد كه نشان ميداد به عنوان يك نويسنده، در كليه رشتههاي علمي و اجتماعي، صاحب نظر و داراي معلومات كافي است. كتابهايى همچون رساله درباره انعكاس صوت و رساله درباره بيماري غدد كليوي بيانگر گستردگي و تنوع دانستههاي اوست. همچنين توجه به تجزيه و تحليلهاي اجتماعي، روح انتقاد را در او قوي كرد و چون از وضع آن زمانِ كشور ناراضي بود كتاب جالبي به نام نامههاي ايراني بدون ذكر نام مؤلف منتشر ساخت. شهرت و آوازه اين كتاب باعث معروف شدن مونتسكيو شد و به عضويت فرهنگستان فرانسه انتخاب گرديد. او در سال 1727م به مسافرتي طولاني به كشورهاي اروپايى رفت و در اين مسافرتها، يادداشتها و مشاهدات، گزارشها، مطالعات و مطالبي درباره وضع سياسي و اقتصادي كشورهايى كه ديده بود گرد آورد. حاصل اين كار، انتشار كتاب ملاحظاتي درباره علل عظمت روميان و انحطاط ايشان بود. ليكن كار عظيم مونتسكيو، نوشتن شاهكار معروفي است كه به روح القوانين شهرت يافت و نگارش آن نزديك به بيست سال به طول انجاميد. روح القوانين در سال 1748م بدون ذكر نام مولف در ژنو منتشر شد و درظرف 2 سال، 22 بار تجديد چاپ گرديد. اين كتاب با استقبال عجيبي مواجه شد و بعدها نيز از مواد ذكر شده در آن براي اداره ممالك، استفاده زيادي شد. او در اين كتاب، انواع حكومتهاي پديد آمده در طول تاريخ را مورد بحث قرار داده و آداب و رسوم و روابط بين انسانها را بررسي كرده است. همچنين، كتاب روحالقوانين، تحقيق، تحليل و تجسسي بسيار گسترده در روح و فرهنگ ملتها و سرنوشت سياسي است كه تمام موضوعات فوق را به وسيله داستانهاي عيني و زنده تبديل به سبكي دلپذير و ممتاز نموده است. مونتسكيو اولين كسي است كه نظريه ضرورت تفكيك قواي سهگانه را ارائه داد كه اين نظريه در ايجاد روح آزاديخواهي صدر انقلاب فرانسه تاثير عميقي بر جاي نهاد. وي همچنين، تعريف آزاديهاي سياسي را كه ليبراليسم قرن نوزدهم از آن دفاع ميكند مشخص ساخته است. به طور كلي، مونتسكيو در كتاب روح القوانين، اصول و مباني تازهاي براي حكومت به وجود آورده است كه تسلط و استبداد سياسي را از ميان برميدارد. اين كتاب، رجال سياست فرانسه را هدايت كرده و به انديشههاي آنان الهام بخشيده است. مونتسكيو عقيده داشت كه انقلاب و خونريزي كاري از پيش نميبرد و آنچه كه يك جامعه به آن محتاج است قانون ميباشد. ميانه روي در سياست از خصوصيات مهم مونتسكيو بود و چون از كتاب روح القوانين انتقادات فراواني شد و برخي آن را بيارزش معرفي كردند، او تنها رسالهاي در دفاع از كتاب خويش نوشت. مونتسكيو را از نظر سياسي، فلسفي و اجتماعي ميتوان پيشواي انقلاب فرانسه خواند و از نظر نويسندگي، شخصيتي ود هوشمند كه با سبك موجز و روان و استوار خويش، از بزرگترين نويسندگان عصر به شمار آمد. شارل دو مونتسكيو سرانجام در دهم فوريه 1755م در 66 سالگي درگذشت.
14) امضاء "قرار داد شوم پاريس" بين انگليس و فرانسه (1763م): در دهم فوريه 1763م قراردادي ميان انگليس و فرانسه در پاريس به امضا رسيد كه فرانسويها آن را قرارداد شوم پاريس خواندند. زيرا به موجب اين قرارداد، فرانسه پس از سالها جنگ و كشمكش با انگليس، از تمامي ادعاها و منافع استعماري خود در هندوستان و كانادا چشمپوشي كرد. علت عقد اين قرارداد آن بود كه فرانسه دراين زمان به خاطر جنگهاي متعدد در داخل اروپا، تضعيف شده بود و از نظر نظامي و اقتصادي، توان تداوم جنگ با انگليس را نداشت. قرارداد پاريس، باعث شد تا جنگهاي استعماري فرانسه و انگليس پايان يابد و لندن با دست بازتري به غارت منابع مستعمرات خود، به ويژه در آسيا بپردازد.
15) مرگ خانم "سونيا كووالوسكي" اديب و رياضيدان روسي (1891م): خانم سونيا كووالوسكي نويسنده و رياضيدان روسي، در 15 ژانويه 1805م در مسكو به دنيا آمد. وي مطالعه ادبيات را از 15 سالگي آغاز كرد و از 18 سالگي مطالعات رياضي خويش را نيز دنبال نمود. كووالوسكي از آن پس زير نظر يكي از اساتيد نامدار آلماني به تحصيل پرداخت و به مدارج بالايى دست يافت. اين زن جوان كه صاحب استعداد فوقالعاده بود نه تنها بزرگترين رياضيدان زمان خود بود بلكه پيشواي نهضتي براي آزادي زنان شد و بر ضد اين تفكر كه زنان در حيطه تعليمات عالي، صاحب هنر و ظرفيتي نميباشند مبارزه كرد. كووالوسكي در عين حال نويسندهاي زبردست نيز بود. او يادگارها و خاطرات دوران كودكي خود را به صورت رُماني درآورد كه مورد استقبال واقع شد. منتقدان ادبي روس در اين اظهارْ متفق القول بودند كه سونيا با بهترين نويسندگان ادبيات روس، هم از نظر موضوع و هم از لحاظ ادبي برابري ميكند. وي درسال 1888م به خاطر نگارش كتابي درباره رياضي به اخذ جايزهاي ازآكادمي علوم فرانسه نائل گرديد. كووالوسكي همچنين توانست درباره پراكندگي نور در كريستالها نظرات تازهاي را ارائه دهد. وي سرانجام در 10 فوريه 1891م در 86 سالگي درگذشت.
16) مرگ "ويلهلم رونتگن" فيزيكدان آلماني و كاشف اشعه ايكس (1923م): ويلهلم كُنراد رونْتْگِن فيزيكدان معروف آلماني در 27 مارس 1845م در يكي از روستاهاي آلمان به دنيا آمد. وي تحصيلات ابتدايى و متوسطه را در هلند گذرانيد و سپس در دانشگاه زوريخ سوئيس، زير نظر فيزيكدانان معروف به تحصيل پرداخت. رونتگن كه به رشتههاي برق، نور و گرما علاقهمند بود پس از چند سال مطالعه و تحقيق به اخذ درجه دكتراي فيزيك نائل آمد و پس از آن در آلمان به تدريس پرداخت. پس از مدتي رونتگن مطالعات خود را درباره الكتريسيته و نور متمركز كرد و در نهايت، در ادامه مطالعات فيزيكدانان هم عصر خود در 20 ژانويه 1896م موفق به كشف پرتوهاي جديدي شد كه قادر بودند از خيلي از اجسام عبور كنند و چون اين پرتوها ناشناخته بودند، رونتگن آنها را اشعه ايكس ( X) نامگذاري كرد. اين اشعه ميتوانست در پوست و درون ماده نيز نفوذ كند و با تابش بر بدن، سايه استخوانها را بر روي صفحه بياندازد. به پاس اين كشف، مدال سلطنتي به رونتگن اهدا شد. همچنين وي در سال 1901م جايزه نوبل فيزيك را دريافت نمود و به اين ترتيب شهرتش عالمگير شد. كشف عظيم رونتگن اولين كشف از سري كشفيات راديواكتيويته بود كه دانشمندان بعدي آن را دنبال كردند. جنس اشعه ايكس از جنس نور ميافتد. كه طول موج آن بسيار كوتاهتر از نور ميباشد. همچنين قابليت نفوذ اشعه ايكس بسيار زياد است و از اغلب موانع عبور ميكند. امروزه از اين پرتو در علم پزشكي براي تشخيص بيماريها استفاده ميشود و در مورد جراحي، براي تعيين محل شكستگي استخوانها، پرتوهاي ايكس، وسيله بسيار سودمندي است. همچنين فيزيكدانها براي تجزيه عناصر كريستالي، استفادههاي شاياني از اين اشعه بردهاند و در پزشكي تحت عنوان راديوگرافي و راديوسكوپي به كار برده ميشود. ويلهلْم رونتگن سرانجام در دهم فوريه 1923م در 78 سالگي در نهايت افتخار زندگي را بدرود گفت.
17) امضاي قرارداد صلح بين دول متحد ومتفق (1947م):دو سال پس از پايان يافتن جنگ جهاني دوم، در روز دهم فوريه 1947م قرارداد صلح بين دولتهاي متفق شامل امريكا، شوروي، انگليس و فرانسه با شكست خوردگان متحد شامل ايتاليا، فنلاند، لهستان، مجارستان، روماني و بلغارستان امضا شد و به اين ترتيب اين شش كشور، بار ديگر استقلالِ خود را به دست آوردند. بر اساس اين قراردادها، همچنين سرنوشت قسمتهايى از مناطق تصرف شده مورد بررسي قرار گرفت و از جمله چهار منطقه مرزي از تسلط ايتاليا خارج و به فرانسه واگذار گرديد. جزاير آدِرياتيك به يوگسلاوي، جزاير "دودكانس" به يونان، منطقه شمالي روماني به روسيه و پتسامو در فنلاند به روسيه واگذار گرديد. در همين راستا، ايتاليا به پرداخت 360 ميليون دلار غرامت و ايجاد يك منطقه آزاد محكوم شد. البته چهار كشور لهستان، مجارستان، روماني و بلغارستان كه در سال پاياني جنگ توسط ارتش شوروي اشغال شده بودند، اجباراً تحت نظامهاي كمونيستي قرار گرفتند. شرايط اين قرارداد از سوي همه كشورهاي مطرح شده، محكوم شد و مردم طي تظاهراتي به مخالفت با آن پرداختند. اين عكس العمل در ايتاليا همراه با پايين كشيدن و پاره كردن پرچم امريكا همراه بود. متفقين در مورد دو كشور آلمان و ژاپن نيز جداگانه، تصميمگيري كردند.
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.