بازنگاهی به جایگاه خانواده و راه های تحکیم بنیان آن (وزارت خانواده)
حجتالاسلام دکتر مرتضی کیاسری روانشناس و استاد دانشگاه: آمارهای اعلامی از کاهش نرخ طلاق در کشور طی دو سال خبر میدهد که موضوع بسیار خوب و نویدبخشی است و نمیخواهم این آمار را زیر سؤال ببرم؛ اما این آمار با دیگر واقعیتها همخوانی ندارد. برای نمونه، یکی از مسائل جدی در حوزه خانواده و در زمینه ناآرامی خانوادهها، مشکل بیکاری و به بیان سادهتر مشکل مادی و پیدایش برخی ناباوریها نسبت به اصل نظام خانواده است. همچنین ضعف مبانی اعتقادی نسبت به جایگاه خانواده در جامعه از جمله عواملی است که در بروز اختلافها و در نتیجه طلاقهای عاطفی یا حتی رسمی تأثیرگذار است که صعودی یا نزولی بودن این مسئله در جامعه قابل اندازه گیری است.بنده نمیخواهم بگویم که این آمار غلط است؛ اما در جایگاه یک شهروند میخواهم از مسئولی که این آمار را ارائه کرده است، بپرسم علت ارتقای سطح سازگاری در دو سال اخیر که گفته شده، چیست و دیگر اینکه دلایل تأثیرگذار در کاهش طلاق چه بوده است؟ آیا عامل آن اقتصادی یا فرهنگی یا اعتقادی است یا اینکه دلایل منطقهای و جغرافیایی داشته است؟ آیا دانش و تغییر عرفیاتی فراگیر در سطح شبکه ملی اتفاق افتاده یا تغییر عرفیات منطقهای و استانی بوده است؟ دلایل آن را ذکر کنند و تنها نگویند خوشبختانه تعداد طلاقها کم شده است. بنده از مسئولی که این آمار را ارائه داده است، سؤال میکنم لطفاً عوامل کاهش طلاق را ذکر کنید که مسئولان در برنامهریزیها و سیاستهایشان و همچنین مسئولان اجرایی در پیگیریهای اجرایی خود آن را تعقیب، پیگیری و تقویت کنند.
فارغ از این مسئله آنچه اهمیت دارد جایگاه خانواده و ضرورت حفظ و تحکیم آن است، این مسئله تا حدی ضروری است که معتقد هستم باید وزارت خانواده تشکیل شود، چرا که خانواده معدن تأمین نیروهای انسانی است و مرکز صنعت به معنای ساختارسازی برای نسل پویاست؛ خانواده محل تجارت مادی و معنوی برای یک کشور است. اگر به خانواده در حد وزارتخانه توجه شود، به طو طبیعی به سطح امید و تشکیل خانواده و خانواده پویا کمک خواهد کرد.
بیشک وقتی وزارتخانه فرهنگسازی کرده و ریشهها و عوامل ضعف اعتقادی را بررسی کند، خود به خود به قوت و توان و پایداری و تداوم زندگی منجر خواهد شد؛ دولت وظیفه برنامهریزی منظم دارد تا پیدایی و تداوم آرامش خانواده تأمین شود و ما به یک نسل و جامعه پایدار برسیم.
بنیان خانواده را چگونه تحکیم ببخشیم؟ (توانمندسازی بانوان)
سارا فلاحی سخنگوی فراکسیون زنان مجلس: اگر بخواهیم به آماری که در زمینه کاهش میزان طلاق از سوی یک مرجع مسئول اعلام شده استناد کنیم، باید بگوییم از آن برنامهای که در نظر گرفتهایم خیلی عقب هستیم. چراکه در حیطههای گوناگون کار زیرساختی نکردهایم. فرهنگی که مبتنی بر اخلاق و حفاظت از همدیگر است و باید در خانواده حاکم باشد، از طریق تریبونها و شبکهها و رسانههای گوناگون بمباران میشود و ما برنامهای مدون و با محتوای خاص برای مقابله با این بمباران و حفظ و تحکیم خانوادههایمان نداریم؛ در نتیجه باید در برنامهها بازنگری شود و به سمت تولید محتوا برویم. حفظ خانواده برای ما بسیار مهم بوده و یکی از اولویتهای نمایندگان مجلس است و قرار است که انشاءالله سیاستهایی برای حفظ و ارتقای جایگاه خانواده در مجلس تبیین کنیم.بحث دیگر این است که ما برای حفظ خانواده، در کنار مشوقهای معنوی به مشوقهای مادی هم نیاز داریم؛ وقتی دختر و پسر جوانی یک زندگی را با هم شروع میکنند، ما باید حداقل امکانات زندگی در جامعه را برایشان فراهم کنیم و وقتی میگوییم به سمت فرزندآوری بروند، باید برای زوجین مشوقها و محرکهای پایدار ایجاد کنیم؛ برای نمونه دادن وام تأثیرگذار نیست و کاهش مالیات، پوششهای بیمهای، اختصاص سهامهای مختلف و مسائل بسیار دیگر میتواند مشوق پایدار باشد که همه اینها در طرح جمعیت و تعالی خانواده آمده است. مسئله دیگر این است که نهادهای متولی باور و اعتقادشان این باشد که خانواده، رکن اساسی است. متأسفانه، امروز سیاستهایمان درباره خانواده بیشتر تبلیغی و تریبونی است تا عملیاتی و سیاستهایی که بتواند خانواده را حفظ کند و فرزندان را پایبند به خانواده کند. از یک سو اطلاعات و آگاهی فرزندان را بالا میبریم و وقتی فرزند از خانواده بیرون میآید ما مبتنی بر آن اطلاعات و آگاهی به آنها امکانات نمیدهیم و نیازمندیهایشان را برطرف نمیکنیم.
نکته دیگر اینکه خانمها، مظهر قوام خانواده هستند و باید آنها را توانمند کنیم. در واقع، با چند ساعت آموزش نمیتوان زن را توانمند کرد و این آموزشها و فرایند توانمندسازی زنان باید از دوران ابتدایی در مدارس شکل بگیرد و تا وقتی ادامه پیدا کند که میخواهد خانواده تشکیل دهد. متأسفانه آستانه تحمل خانوادههایمان چه زن و چه مرد بسیار پایین است، چرا که آموزش ندادهایم چگونه با بحران مقابله کنند و آن را به مسئله تبدیل کرده و سپس دنبال راه حل آن مسئله بروند؛ بنابراین همیشه تا به مشکلی بر می خورند آن را به مثابه یک بحران بزرگ در نظر میگیرند و تسلیم میشوند. ضروری است خانوادههایمان مقاومسازی شوند و در سایه تلاش و کار مسئولان برای خانواده اعتمادزایی شود تا خانوادهها با فراغ بال و آسایش خاطر روند زندگی خود را ادامه دهند. از این رو این سیاستها باید انجام شود تا شاهد کاهش آمار طلاق باشیم.
تربیت نسل امروز برای فردا
دکتر مهدی جعفری عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی: شورای عالی انقلاب فرهنگی کاهش میزان طلاق را در دوسال اخیر اعلام کرده که احتمالاً منوط به اطلاعات ثبتی اما برای صحبت کردن درباره طلاق یا موارد دیگر و اینکه چه اتفاقی در روندشان افتاده است و با توجه به اینکه هر پدیدهای از نظام علت و معلولی پیروی میکنند، باید برای هر پدیدهای یک علت عقلانی تعریف کنیم. شاید تنها اقدام مثبتی که بتوان به این نکته منتسب کرد که چه چیزی ممکن است در گستره کشور سبب شده باشد آمار طلاق کاهش یافته باشد، احتمالاً مداخلات مشاورهای قبل از طلاق است که دستگاه قضا فعال کرده است.این کار بسیار پسندیده است؛ اما باید توجه داشت در شرایطی که وضعیت اقتصادی خیلی خوب نیست و شاید خیلیها احساس کنند ممکن است که اگر شکایتی را هم مطرح کنند به جهت سیاستهایی که فعلا وجود دارد و اگر بر فرض هم کسی برای مهریهاش اقدام کند، شاید به نتیجه نرسد، بنابراین آن را به تعویق انداخته است؛ وگرنه اگر به وضعیت اقتصادی کشور نگاه کنید و اگر بپذیرید که عوامل اقتصادی در بروز تنشهای خانواده مؤثر است، پس طبیعتاً نباید طلاق کاهش یافته باشد.
به نظر بنده ارائه چنین آمارهایی اگر از سمت مدیران دولتی اتفاق میافتد، برای توجیه کردن بوده و بیشتر برای این است که عملکرد خود را موفق نشان دهند. جامعه این نتایج کاهش طلاق را نمیبیند، اگر هم اکنون در کشور یک پیمایشی انجام شود، گمان نمیکنم در مجموع نتایج به هیچ وجه بیانگر این باشد که خانوادههای ما از سلامت بالاتری نسبت به هر بازه زمانی دیگر برخوردار باشند. نکته مهم دیگر اینکه یادمان باشد اولین گام برای تغییر، نیاز به تغییر است و چیزی که نیاز به تغییر را ایجاد میکند، اطلاعات صادقانه و شفاف است؛ بنابراین مدیران در کشور ما باید یاد بگیرند به جای اینکه توجیهی بر عملکرد خود یا کارنامه موفق خود داشته باشند، صادقانه و شفاف اطلاعات را مطرح کنند تا براساس آن تصمیمگیریهای صحیح صورت گیرد.
در حقیقت سعی کنند مدیران ارشد نظام را راهنمایی کنند نه اینکه آنها را چاهنمایی کنند از ترس اینکه مبادا بعد از ارائه آمار و اطلاعات به آنها گفته شود پس شما چه میکردید؟ متأسفانه به دلیل همین موضوع، به آمارسازی مبادرت میکنند، در حالی که باید به هر یک از پدیدهها در حیطه خود هم نگاه اپیدمیولوژیک صحیح داشت و هم نگاه محتوایی. در واقع، برای تغییر هر پدیدهای ضروری است یک مؤلفههایی تغییر کرده باشد، مسئولان به جای اینکه این خروجی را بدهند، بگویند چه مؤلفههایی این وسط بوده و گمان میکنند که آن مؤلفهها سبب این تغییر شده است! در آن صورت میتوان خیلی راحت مؤلفههای مورد نظر را به بوته نقد و آزمایش گذاشت.
باید مفهوم قداست خانواده را در جامعه رواج دهیم؛ اگر قداست خانواده ترویج شد، خانواده مستحکم میشود و فرزندان بیشتری خواهند داشت، همچنین مکان مقدسی خواهد شد که از آسیبها مصون است. همه اینها از وقتی شروع میشود که بچه در مدرسه آموزش میگیرد و حتی قبل از آن و لحظهای که بچه در خانواده و قبل از مدرسه و در دامان مادر پرورش مییابد و حتی قبل از آن در نطفهای که شکل میگیرد تا این بچه وارد دنیای مادی شود و حیات پیدا کند؛ بنابراین بسیاری از درمانها علامتی میشود؛ برای نمونه مشاوره پیش از طلاق و پیش از ازدواج درمان علامتی میشود که لازم است قبل از اینها را دید.
باید به این نکته توجه داشت که رسانههای ما چقدر مفهوم و قداست خانواده را تبیین میکنند؛ وقتی در رسانه ملی همه خانوادهها سر یکدیگر کلاه میگذارند و به هم آسیب میزنند، خطرناک است. در فیلمهای دهه 60، خانواده یک امر مقدس و محترم و دوست داشتنی بود، اما الآن اینطور نیست و در نگاه کلان و در نگاه برنامهسازیها رسانه ما یک فرصت نیست، بلکه یک تهدید است. ما اصلا فرصت را برای خانواده تبیین و منتقل نکردهایم و مرتب تهدیدها را میگوییم. اصلاً مسئله اینجاست که نگاههای سکولار در حال حکمفرما شدن است و اینکه هر کسی به فردیت خود فکر کند.
دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی وقتی از کاهش تعداد آمار در دو سال اخیر صحبت میکند، باید مؤلفهها را مشخص کند و بگوید که برای نمونه ما این ده اقدام را انجام دادهایم؛ لازم است که از این به بعد رسانهها هوشمند باشند و کنکاش و مطالبه کنند. اگر روحیه مطالبهگری در کشور ما احیا شود، همان احیای فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر است. اینها باید بگویند چه کار و اقدامی در این گستره انجام دادهاند که منجر به چنین نتایجی شده است و سؤال شود آیا شواهدی وجود دارد که این اقدامات اثربخش بوده است!
ازدواج عاقلانه
دکتر شهلا کاظمیپور عضو هیئت علمی دانشگاه تهران: بارها در جلساتی که با مسئولان داشتهایم، گفتهام که نباید روی طلاق کار کرد بلکه باید روی مقدمه هر طلاقی رسمی که طلاق عاطفی و جر و بحث و دعواست، تمرکز کنیم در این زمینه هم باید به سراغ ازدواج برویم. به عبارتی اگر ازدواج درستی داشته باشیم، سبب استحکام خانواده میشود و آن خانواده خیلی به ندرت به سمت طلاق میرود. ازدواجهایی که زودگذر و مبتنی بر غرایض و با فشار خانواده یا چشم و همچشمی و ترجیح دادن مادیات به ارزشها باشد، آخرش طلاق است.
نکتهای که همیشه آن را بیان میکنم، این است ازدواجی که با چانهزنی شروع میشود، به طلاق منجر میشود؛ یعنی اگر خانواده داماد و عروس سراغ مادیات و تجملات و مهریه بالا و جهاز فلان بروند، پایههای خانواده سست میشود. نکته دیگر درباره ازدواج این است که دو طرف باید همکفو هم باشند؛ چرا که بسیاری از اختلافات زناشویی از همان روزهای ابتدایی به دلیل متفاوت بودن رسم و رسومهاست. تنوع فرهنگی خوب است، اما در مورد ازدواج هر چه وفاق فرهنگی باشد، بهتر است.
ما در کشورمان مهاجرت و جابهجایی جمعیت داریم و نمیتوان گفت همه با فرهنگ متناسب خود ازدواج کنند؛ اما باید حداقل از نظر تحصیلات، خانواده و وضع مالی تشابهاتی داشته باشند که این امر کمتر به طلاق منجر میشود. درباره ازدواج باید مسائل مادی را بسیار کمرنگ کنیم و به نظر بنده باید مهریه را حذف کرد. همه سر این بحث بنده مخالفت میکنند و میگویند چرا مخالف زنان هستید، اما بنده میگویم باید مهریه حذف شود و مهریه نباید آیندهفروشی باشد. یک موقعی مرد ثروت دارد و یک ملکی را پشت قباله همسرش میزند، اما وقتی یک زن میخواهد آیندهاش را بفروشد اصلاً در هیچ کجای دنیا دیده نمیشود. به واقع آینده مشخص نیست و مرد شاید فقیر یا ثروتمندتر شد، لذا اگر فقیر شد بابت مهریه باید به زندان برود که این چه معنا دارد؟ مهریه را با چه ملاکی تعیین میکنند، برخیها میگویند خانم تأمین ندارند که باید گفت داشتن تأمین راهکار دیگری دارد و راه آن مهریه نیست.
این مباحث جای کار زیادی دارد و باید روی بحث خانواده کار کنیم؛ ازدواج تجارت نیست و دو طرف باید همکفو و همدل باشند و به هم اعتماد داشته باشند، اینها فعلا نیست و خانوادههای ما نیز آن را تشدید میکنند؛ چرا که ممکن است دو جوان با عشق و علاقه با هم آشنا شده باشند، ولی خانوادهها اجازه نمیدهند و میگویند طرف باید اینقدر برای تو خرج کند.
مشاوره خردمندانه
حجةالاسلام محسن ابراهیمی معاون مشاوران خانواده مرکز وکلا قوه قضائیه: از سال 1391 که قانون حمایت از خانواده تصویب شد، پروندههای طلاق و دعاوی خانواده ملزم به فرستادن به مراکز مشاوره شد (این اقدام از آذرماه سال 1397 شروع شده است) برابر ارزیابیهای صورت گرفته، حدود 13 درصد کاهش طلاق طی این مدت به وجود آمده است که بخشی به دلیل مشاورههاست و بخشی هم به دلیل کارگاههای خانواده است که کنار برخی از مراکز مشاوره از سوی درمانگرها، مشاوران و مدرسان ما برگزار میشود. چهار ایستگاه جدی در حوزه طلاق وجود دارد که یکی، بحث مشاوره پیش از طلاق است که مسئولیت آن مستقیماً با قوه قضائیه است. دیگری ایستگاه قبل از آغاز و ابتدای زندگی است، چرا که ما نیازمند آموزش و مهارتها هستیم و ارائه راهنماییها از جانب مشاوران برجسته و زبده و متخصص و متدین و ملزم به رعایت موازین اسلامی و فرهنگ ایرانی انجام میشود. ایستگاه سوم مشاوره پیش از ازدواج است؛ الآن بسیاری از زوجین تنها با بروز علایم عاطفی و احساس خوب نسبت به همدیگر تن به ازدواج میدهند و بعد متوجه میشوند که شناخت وجود نداشته و شخصیتها یا خانوادهها و فرهنگها با همدیگر تفاوت دارد؛ در نتیجه نیازمند مشاوره هستند. ایستگاه آخر هم قبل از ازدواج است که اساساً در نوجوانی است؛ الان فرهنگ ازدواج و انتخاب طرحوارههای انتخاب و الگوهای رابطه در حال شکلگیری است که آنجا هم نیازمند مداخلات جدی و آموزشهای پیشگیرانه اولیه هستیم.مراکز مشاوره زیر نظر سازمانهای مربوطه یا سازمان نظام روانشناسی و بهزیستی فعالیت میکنند تا علاقهمندان با توجه به صلاحیتهای فردی که سازمانهای مربوطه تعیین میکنند، به مرکز مشاوره ازدواج مراجعه کنند. معمولاً در این مراکز هم مشاوره تشخیصی انجام میشود و هم آزمونهای لازم از زوجین گرفته و سپس نتایج تبیین و برای آنها توضیح داده میشود و اگر لازم باشد با خانوادههایشان نیز ارتباط گرفته میشود. در واقع یک کمک و راهنمایی به انتخاب و نحوه ازدواجشان داده میشود. چهار ایستگاه ذکر شده ایستگاههای مداخله ما در حوزه طلاق خواهند بود که برای افزایش آثار آنها مراکز مشاوره پیش از طلاق باید ارتقای کیفیت پیدا کند و نظام رتبهبندی اجرا شود، همچنین باید شفافیت و نظارت بر عملکردشان وجود داشته باشد. مباحثه از ابتدای ازدواج وجود داشته باشد و زوجین در قالب کارگاههای مهارتآموزی و با برقراری ارتباط با استادان و فارغالتحصیلان رشتههای تخصصی و استادان حوزوی بتوانند در زمینه مهارتآموزی و فراگیری آموزههای زناشویی آموزش ببینند.
در خصوص موانع این کار اینطور میتوان گفت، یکی از موانع این است که برخی از عزیزانی که امروز در مرکز مشاوره حتی مرکزی معتبر و دارای مجوزهای لازم هستند، در برخی موارد تجویزها یا تشخیصهایی دارند که استاندارد نیست و این تجویزها و توصیهها گاهی اوقات با موازین اسلامی و فرهنگ ایرانی ناسازگار است که باید به لحاظ محتوایی هم نظارت بیشتری صورت گیرد و هم کیفیت افزایش پیدا کند. مانع دیگر هزینههایی است که برای مشاوره قرار دارد؛ فرایند مشاوره تحت پوشش بیمه نیست که زوجین و بسیاری از افرادی که نیازمند دریافت خدمات مشاورهای هستند، بتوانند به راحتی و بدون دغدغه از این خدمات استفاده کنند.
مانع سوم بحث فرهنگسازی است؛ هنوز در بسیاری از آحاد جامعه ما این فرهنگ جا نیفتاده که دریافت مشاوره و مراجعه به روانشناس یا مشاور یک ضرورت است و زندگی هر کسی یک مرشد و راهنمای فنی و کارشناس لازم دارد. یکی دیگر از موانع بحث کیفیت خدمات مراکز مشاوره است که آنها باید ملزم به تشخیصهای درست و کارآمد شوند و بهرهوری افزایش پیدا کند، همچنین خروجی محور باشند. برای اینکه این روند به شرایط بهتر برسد، بخشی از آن نیازمند قانونگذاری است؛ مجلس شورای اسلامی طرح جمعیت و تعالی خانواده را در دستور کار دارد و باید اطلاعات دقیقی از وضعیت و اطلس طلاق در ایران متناسب با زیست بوم شهرها و منطقههای کشور داشته باشد تا متناسب با آنها بتواند قانونگذاری و سیاستگذاری جدی را در طرح جمعیت و تعالی خانواده داشته باشد و اینطور نباشد که تنها دستگاهها را مکلف کند. اگر مجلس بتواند در این حوزه سازوکارهای فنی و جدی را تعبیه کند، به نظر میرسد میتوان برخی از رویهها را اصلاح کرد.
منبع: صبح صادق