مهارت غلبه برفقرمالي در قرآن (2)

براساس آموزه‌هاي ديني،هدف نهايي تكامل انسان، قرب إلي‌الله است و روشن است كه رسيدن به آن هدف همراه با سختي و مشكلات است. همچنان‌كه در آيه6 سوره انشقاق بدان اشاره شده است: «يا أيّها الإنسان إنَّك كادحٌ إلي ربّك كدحاً فملاقيه» (انشقاق/6)
سه‌شنبه، 11 اسفند 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مهارت غلبه برفقرمالي در قرآن (2)
مهارت غلبه بر فقر مالي...(2)
مهارت غلبه برفقرمالي در قرآن (2)

نويسنده:عبدالعلي پاكزاد




رابطه انفاق و تحمل فقر

براساس آموزه‌هاي ديني،هدف نهايي تكامل انسان، قرب إلي‌الله است و روشن است كه رسيدن به آن هدف همراه با سختي و مشكلات است. همچنان‌كه در آيه6 سوره انشقاق بدان اشاره شده است:
«يا أيّها الإنسان إنَّك كادحٌ إلي ربّك كدحاً فملاقيه» (انشقاق/6)
«اي انسان! تو با تلاش و رنج به سوي پروردگارت مي‌روي و او را ملاقات خواهي كرد.»
«كدح» به معناي كوشش و رنج است. (راغب اصفهاني)
ازموانع و مشكلاتي كه سر راه تكامل است، حالت شحّ نفس است.
«شح،حالتي است كه انسان فقط تمايل دارد به اينكه ثروت را گرد بياورد و دراو كوچك‌ترين تمايلي به اعطاء وجود ندارد.» (مطهري،166/6)
به همين‌جهت،خداوند در دو آيه كريمه يكي از شرايط نيل به فلاح و رستگاري را خلاصي از اين صفت مذموم برشمرده است. فرمود:
«و أنفقوا خيراً لأنفسكم و من يوق شحَّ نفسه فأولئك هم المفلحون» (تغابن/16؛حشر/9)
«و انفاق كنيد كه براي شما بهتراست،و كساني كه از بخل و حرص خويشتن مصون بمانند،رستگارانند.»
عامل مهمي كه مي‌تواند انسان را از حالت شُحّ نفس رهايي بخشد،انفاق في‌سبيل‌الله است. انساني كه انفاق در راه خدا مي‌كند،دلبستگي به مال را درخود مي‌ميراند و روح و جان خود را تطهيرو پاك مي‌كند؛
«خذ من أموالهم صدقةً تطهّرهم و تزكّيهم» (توبه/103)
«از اموال آنها صدقه‌اي بگير،تا به وسيله آن، آنها را پاك‌سازي و پرورش دهي.»
لذا گفته شده سرّ اينكه انفاق باعث فلاح و رستگاري انسان مي‌شود،اين است كه بندهاي تعلّق را از دل افراد و روح آدمي بازمي‌كند.آنگاه كه جان آدمي پاكيزه گشت،انسان انفاق‌گر به وسيله بخشش احساس آرامش روحي مي‌كند؛
«الّذين ينفقون أموالهم باللَّيل والنَّهار سرًّا و علانيةً فلهم أجرهم عند ربِّهم ولاخوفٌ عليهم ولاهم يحزنون» (بقره/274)
«آنها كه اموال خود را، شب و روز، پنهان و آشكار، انفاق مي‌كنند، مزدشان نزد پروردگارشان است، نه ترسي بر آنهاست و نه غمگين مي‌شوند.»
در پرتو آرامش روحي در آدمي توان تحمل فقر تقويت شده و از آثار شوم آن در امان خواهد بود. چه آن انفاق‌گر في‌سبيل‌الله، نياز اصلي و دائمي بشر را در سراي ديگر مي‌داند و نيازو فقر مالي را در دنيا محدود مي‌داند.
از همين‌روي است كه گفته مي‌شود انفاق توان آدمي را در تحمل فقرمالي تقويت مي‌كند.

3.مصرف بهينه (عدم اسراف)

اسراف،مفهوم گسترده دارد. از موارد اسراف، ريخت و پاش و مصرف نادرست است كه قرآن‌كريم از آن نهي فرموده است؛
«كلوا واشربوا ولا تسرفوا إنَّه لا يحبُّ المسرفين» (اعراف/31)
«(از نعمت‌هاي الهي) بخوريد و بياشاميد، ولي اسراف نكنيد كه خداوند مسرفان را دوست ندارد.»
منع از اسراف در امور مادي،حكمت‌هاي متعددي دارد كه در اين نوشتار،مجال پرداختن به آن نيست،اما روشن است از حكمت‌هاي منع اسراف، ايجاد توانايي برتحمل فقر و نيازهايي است كه آدمي با آن روبروست. چه آنكه اگر شخصي باوجود فقرمالي، مصرف درست نداشته باشد، احتياج او بيشتر شده و راه فرار از فشار رواني آن تنگ‌تر مي‌شود، درحالي‌كه مصرف درست، باعث ثروت و بي‌نيازي مي‌شود.
در روايات به اين مهم اشاره شده است:
قال‌الصادق«ع»: «إنَّ السَّرف يورث الفقر و إنَّ القصد يورث الغني». (احسان‌بخش، 441/8)
«به درستي كه اسراف و زياده‌روي، موجب تنگدستي و اقتصاد و ميانه‌روي باعث ثروت و بي‌نيازي است.»
وقتي در آدمي با مصرف صحيح،احساس بي‌نيازي بوجود آيد، توان او برتحمل فقر افزايش مي‌يابد.
علي«ع»: «سبب الفقر الإسراف». (همان،/442) «زياده‌روي،سبب تهيدستي است.»
امام‌صادق«ع» فرمود: «إنَّ مع الإسراف قلَّة البركة». (همان) «همانا بي‌بركتي همراه زياده‌روي است.»
از همين‌روي،گفته مي‌شود از مهارت‌هاي رفتاري تحمل فقر مالي،مصرف درست است،چه آنكه مصرف درست، باعث افزايش و بركت نعمت موجود مي‌شود.

ج) مهارت‌هاي معنوي

مراد ازمهارت‌هاي معنوي،توانمندسازي روح، بر چيره گشتن و فائق آمدن برفقر و مشكلات مالي است.

1.تقوا

«دراصطلاح قرآني،تقوا يك حالت روحي و ملكه اخلاقي است كه هرگاه اين ملكه درانسان پيدا شد، قدرتي پيدا مي‌كند كه مي‌تواند ازگناه بپرهيزد،اگرچه گناه بر او عرضه شود. تقوا اولياء حق را نگه‌داري مي‌كند و معنويت مي‌دهد.
ملكه وحقيقت تقوا در روح انسان اثر مي‌گذارد و او را از ارتكاب لغزش‌ها و گناه‌ها باز مي‌دارد.» (مطهري، آشنايي با قرآن، 20/4)
بعد ازذكر مفهوم اصطلاحي تقوا،گفته مي‌شود كه يكي ديگر از مهارت‌هاي قرآني،غلبه نمودن بر فقرمالي، تقوا مداري است،چه آنكه قرآن به اين خاصيت تقوا تصريح نموده است: «و من يتَّق الله يجعل له مخرجاً» (طلاق/2)
«هركس كه تقواي الهي پيشه كند،خدا براي او راه بيرون رفتن از مضايق و مشكلات را قرار مي‌دهد، يعني براي او راه باز مي‌كند براي خروج از بن‌بست‌ها و بيرون آمدن از مشكلات.» (مطهري، آشنايي با قرآن،23/8)
درحديثي از ابوذرغفاري نقل شده كه پيامبر«ص» فرمود:
«من آيه‌اي را مي‌شناسم كه اگر تمام انسان‌ها دست به دامن آن زنند،براي حلّ مشكلات آنها كافي است. پس آيه «و من يتَّق الله يجعل له مخرجاً» را تلاوت فرمود و بارها تكرار كرد.» (مكارم شيرازي،436/24)

2. صبر

رويدادها و حوادثي كه درعالم دنيا رخ مي‌دهد، از دوحال خارج نيست،يك: يا موافق ميل و طبع آدمي است، مثل آسايش،رفاه،سلامتي.دوم: يا موافق طبع و ميل آدمي نيست، مثل فقر،مرض، قرض و... . در عالم دنيا، اين حوادث رويدادها براي همه انسان‌ها وجود دارد،به اين معني كه هيچ انساني نيست كه از نعمت برخوردار نباشد و همچنين كسي نيست كه هيچ مشكلي نداشته باشد. ويژگي دنيا اين است كه نعمت با بلا و گرفتاري عجين شده است،برخلاف عالم آخرت كه قرآن در وصف متقين نسبت به كيفيت زندگاني آنان فرموده:
«لا يمسّهم فيها نصبٌ و ما هم منها بمخرجين» (حجر/48)
«هيچ خستگي و تعبي در آنجا به آنها نمي‌رسد، و هيچ‌گاه از آن اخراج نمي‌گردند.»
مطابق آموزه‌هاي قرآني،بشر بايد در برابر نعمت‌ها و خوشايندهايي كه خدا نصيب او كرده،سپاسگزار باشد تا نعمت او افزون گردد؛
«لئن شكرتم لأزيدنَّكم» (ابراهيم/7)
«اگرشكرگزاري كنيد، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود.»
و دربرابر گرفتاري‌ها و سختي‌ها،صابر و شكيبا باشد تا در پرتو صبرو استقامت،به راحتي برسد. «فإنَّ مع العسر يسراً، إنَّ مع العسر يسراً» (انشراح/6-5)
«به يقين با (هر) سختي آساني است. (آري) مسلماً با (هر) سختي آساني است.»
از آيات كريمه‌اي كه در آن سخن از صبر و استقامت به ميان آمده،فهميده مي‌شود از مهارت‌هاي رفتاري غلبه بر فقر، صبر و استقامت است.
«زيرا درصبر،فوايدي براي تربيت نفس و تقويت شخصيت و افزايش توانايي در برابر سختي‌ها و بارهاي سنگين زندگي و حوادث و مصائب روزگار است.» (نجاتي،/401)
به خاطر كاركرد صبر،خداوند در آياتي صبر را به عنوان ابزاراستعانت بشر براي رهايي از مشكلات و سختي‌ها معرفي نموده و فرموده است:
«واستعينوا بالصَّبر والصّلاةِ و إنَّها لكبيرةٌ إلا علي الخاشعين» (بقره/45)
«و از صبر و نماز ياري جوييد:و اين كار جز براي خاشعان گران است»
و همچنين فرمود: «يا أيُّها الَّذين آمنوا استعينوا بالصَّبر والصَّلاةِ إنَّ الله مع الصَّابرين» (بقره/153)
«اي كساني كه ايمان آورده‌ايد! از صبر (و استقامت) و نماز، كمك بگيريد (زيرا) خداوند با صابران است»
علامه مغنيه در ذيل اين آيه در معناي صبر مي‌نويسد:
«معناي صبرآن است كه انسان خود را به تحمل مشكلات عادت دهد و اين كاربه اعتماد و ايمان به خدا و اينكه او با صابران است نياز دارد و ترديدي نيست كه نماز، اين اعتماد و ايمان را تحكيم مي‌بخشد و استوار مي‌سازد.» (مغنيه، 437/1)
خداوند،علاوه بر دستور كلّي به استعانت‌جويي از صبر،در آيه‌اي از قرآن‌كريم به كمك جستن از صبر در زيان مالي (فقر و نياز) اشاره نموده و فرموده است:
«و لنبلونَّكم بشيءٍ من الخوف والجوع و نقصٍ من الأموال و الأنفس والثَّمرات و بشّر الصَّابرين» (بقره/155)
«قطعاً همه شما را با چيزي از ترس،گرسنگي و كاهش در مال‌ها و...آزمايش مي‌كنيم،و بشارت ده به استقامت‌كنندگان.»

3. شكر (سپاسگزاري)

درآيات متعددي از قرآن‌كريم،به آدمي توصيه شده است كه نسبت به آنچه از نعمت‌ها (اعم از مادي و معنوي) كه در اختيارش قرار داده شده است،سپاسگزار باشد (لقمان/14؛ بقره/152، 172؛عنكبوت/17؛ سبأ/15) و در بعضي از آيات هم ثمره و سود سپاسگزاري را عائد انسان‌ها دانسته و فرموده است:
«و من يشكر فإنَّما يشكر لنفسه» (لقمان/12؛ نمل/40)
«هركس شكرگزاري كند،تنها به سود خويش كرده است.»
شكربه معناي ياد كردن نعمت و تصور نعمت و اظهار آن نعمت است. (راغب اصفهاني)
«لام» در «لنفسه» لام نفع است،بنابراين سود شكرگزاري كه همان دوام نعمت و افزايش آن،به اضافه ثواب آخرت است، عائد خود انسان مي‌شود،همان‌گونه كه كفران فقط دامان خودش را مي‌گيرد.» (مكارم شيرازي،37/17)
براساس بينش توحيدي،رزّاق خداست و رزاقيت او تفضّلي از جانب اوست به بندگان و مالك حقيقي جهان و آسمان و زمين، خدا مي‌باشد و انسان مالك چيزي نيست تا از راه مالكيت، حق دريافت روزي و نعمت مادي و معنوي را داشته باشد؛
«لا يملكون لكم رزقاً فابتغوا عندالله الرِّزق» (عنكبوت/17)
«مالك هيچ رزقي شما نيستيد، روزي را شما نزد خدا بطلبيد.»
«كلوا واشربوا من رزق الله» (بقره/60)
«از روزي‌هاي الهي بخوريد و بياشاميد.»
«ولله ملك السَّماوات والأرض وما بينهما» (مائده18؛ ص/10؛ شوري/49؛ مائده/40،27؛ توبه/116)
«حكومت زمين و آسمان‌ها و هرچه درميان آنهاست از آنِ اوست.»
از آيات فوق،فهميده مي‌شود رزق موجودات از جانب خدا بوده و مالك حقيقي همه موجودات اوست. اگرچه براساس آيات متعددي از قرآن،رزاق خداست و مالكيت از آن اوست، ولي از اصول مسلم قرآني و سنت الهي اين است كه خداوند
وعده داده اگر بشر به آنچه از نعمتي كه در اختيارش گذاشته شده است سپاسگزار باشد، آن را افزايش دهد.
فرمود:«لئن شکرتم لأزيدنّكم ولئن كفرتم إنَّ عذابي لشديد» (ابراهيم/7)
«اگر شكرگزاري كنيد (نعمت خود را) شما خواهم افزود، و اگرناسپاسي كنيد،مجازاتم شديد است.»
به تعبيراستاد مطهري:
«اگر بشر درمقابل نعمت‌ها و انعام‌هاي الهي حالت سپاسگزاري و حق‌شناسي و قدرداني داشته باشد،سنت الهي براين است كه آن نعمت‌ها و انعام‌ها را افزايش دهد و اگر به جاي آنكه عكس‌العمل سپاسگزارانه داشته باشد، قدرشناس و حق‌شناس آن نعمت‌ها باشد،كفران و ناسپاسي و قدرناشناسي و حق‌ناشناسي كند،نه تنها موجب زوال آن نعمت است،بلكه موجب پيدايش يك نقمت هم به جاي آن است.» (مطهري، آشنايي با قرآن، 215/5)
ازآيه مذكور،استفاده مي‌شود يكي از مهارت‌هاي رفتاري بر تحمل فقرمالي فردي،شكر و سپاس به آنچه خداوند در اختيار آدمي نهاده است مي‌باشد،چه آنكه اولاً وعده اميدواري به افزايش نعمت از جانب رزاق واقعي به بشر داده شده است و روشن است كه اميدواري به افزايش نعمت،توان آدمي را در تحمل فقرمادي تقويت مي‌كند.به همين‌خاطر،امام‌صادق«ع» فرمود:
«والشُّكر زيادةٌ في النِّعم و امانٌ من الفقر». (حرّاني،/366)
«شكر،افزايش‌دهنده نعمت و امان از فقر است.»
و ثانياً،آن كسي كه شاكر به نعمت موجود است، آنچه را كه در اختياردارد زياد مي‌شمارد،و پرواضح است كه زياد شمردن آنچه در دست آدمي است،خود عامل مهمي بر تحمل فقرمالي مي‌باشد،چراكه انسان مؤمن،آنچه را كه در دست دارد، بخششي ازسوي خدا مي‌داند.
امام‌باقر«ع» فرمود:«إستكثر لنفسك من الله قليل الرِّزق تخلُّصها إلي الشُّكر». (محمدي ري‌شهري،/302)
«اندك روزي خود را كه خدا به تو داده، براي خود، فراوان شمار تا بدين‌وسيله شكرش را گذارده باشي.»

4. قناعت

يكي ديگر از مهارت‌هاي رفتاري،غلبه بر فقر مالي (تحمل فقر)، قناعت است.
در ذيل آيه «فلنحيينَّه حيوة طيبه» از امام‌صادق«ع» و امام‌علي«ع» نقل شده است كه مراد از حيات طيبه، قناعت است. (بحراني، 482/4)
قناعت درمقابل طمع است. طمع،تمايل نفس به چيزي از روي آرزوي شديد و آزمندي است. (راغب اصفهاني)
قناعت به اندك،اكتفاكردن و راضي بودن از امور گذرنده دنيوي و عوارضي كه نيازمند به مي‌باشد. (همان) صاحب‌المنجد هم در تعريف قناعت مي‌گويد: «قنع: رضي بما قسم له؛ راضي بودن به آنچه قسمت و روزي انسان است.» (معلوف)
در اصطلاح،قناعت حالتي است براي نفس كه باعث اكتفاكردن آدمي به قدر حاجت و ضرورت است. (نراقي،/282)
قانع،فقيري است كه به هرچه به او بدهند قناعت مي‌كند. (طباطبايي، 557/14؛ مكارم شيرازي، 108/4)
«كسي مي‌تواند قانع باشد كه به آنچه موجود است راضي باشد. هنگامي انسان از چيزي راضي مي‌شود كه آن را كافي بداند. كفايت،شرط رضايت است. نارضايتي به اين دليل است كه انسان آنچه دارد،كم دانسته و براي تأمين زندگي ناكافي مي‌شمرد.» (پسنديده،/134)
حضرت‌علي«ع» فرمود: «من رضي من الدُّنيا بما يجزيه كان ايسرما فيها يكفيه و من لم يرضي من الدُّنيا بما يجزيه لم يكن فيها شئٌ ء يكفيه». (كليني، 209/3)
«هركه از دنيا به مقداري كه نيازش باشد،راضي شود، كمترين چيز دنيا كفايتش مي‌كند،و هركه به اندازه‌اي كه نيازش باشد راضي نشود،چيزي از دنيا كفايتش نمي‌كند.»
امام‌صادق«ع» درهمين راستا فرمود:
«أنظرإلي من هو دونك في المقدورة ولا تنظر إلي من هو فوقك في المقدورة فإنَّ ذلك اقنع لك بما قسم لك». (محمدي روي‌شهري،/479)
«به ناتوان‌تر از خودت بنگر و به توانگر از خويش منگر، زيرا كه اين كار تو را به آنچه قسمت تو شده است قانع‌تر مي‌كند.»
مطابق روايت فوق،راه رسيدن به قناعت، مقايسه نزولي است.
از همين‌روي،گفته مي‌شود بشر براي تحمل فقر مالي، ناگزير از قناعت است، چه آنكه قناعت، راضي شدن به آنچه در دست انسان است مي‌باشد و كسي كه اين حالت را در خود ايجاد كند، غم و اندوهي برايش نيست.
عدم اندوه برفقرعاملي است كه توان تحمل آن را در آدمي تقويت مي‌كند.
حضرت علي«ع» فرمود: «من قنع لم يغتمَّ». (همان،/480) «كسي كه قانع باشد،اندوهگين نمي‌شود.»
علاوه آنكه طبق روايت امام‌صادق«ع»، آدمي وقتي به پائين‌تر از خويش در وضع مالي بنگرد، فقر مالي فردي او را رنج نمي‌دهد و بلكه توان او را بر تحمل آن تقويت مي‌كند.
به خاطر كاركرد قناعت در تحمل فقر مالي،خداوند پيامبرش را ازچشم اندوزي به اموال ديگران و مقايسه صعودي نهي فرموده است:
«ولا تمدَّنَّ عينيك إلي ما متَّعنا به أزواجاً منهم زهرة الحياة الدُّنيا» (طه/131)
«و هرگز چشمان خود را به نعمت‌هاي مادي كه به گروه‌هايي از آنان داديم ميفكن،اينها شكوفه‌هاي زندگي دنياست.»

5. نماز

«واستعينوا بالصَّبر والصَّلاة» (بقره/45)
«از صبر و نماز ياري بجوييد.»
انسان،موجودي عجين شده از جسم و روح است. همانطوري كه براي توانمندسازي جسم در برابر غلبه بر سختي‌ها و ناملايمات نيازبه تغذيه سالم و قوي متناسب با جسم داريم، براي توانمندسازي روح در برابر سختي‌ها و تكامل روحي نياز به تغذيه سالم و متناسب با روح داريم.
درآموزه‌هاي ديني، غذاي روح متعدد ذكر شده است كه يكي از اساسي‌ترين و مهم‌ترين آنها،نماز است. چه آنكه نماز، پيوند خلق با خالق است. خالقي كه مهربان و قدرتمند و شكست‌ناپذير است.ارتباط با چنين منبع رحمت و قدرت، پشتوانه بسيار مهمي به شمار مي‌رود كه انسان را همچون فولاد، مقاوم مي‌سازد.
به همين‌جهت،خداوند نماز را وسيله استعانت مؤمنين در تكامل روحي و غلبه بر سختي‌ها معرفي نموده است؛
«يا أيُّها الَّذين آمنوا استعينوا بالصَّبر والصَّلاة إنَّ الله مع الصَّابرين» (بقره/153)
«اي افرادي كه ايمان آورده‌ايد!از صبر و (استقامت) و نماز كمك بگيريد،(زيرا) خداوند با صابران است.»
در روايت آمده است كه پيامبراسلام هروقت محزون مي‌گشت، به نماز پناه مي‌برد و از آن كمك مي‌گرفت؛
«كان رسول‌الله«ص» إذا حزنه أمراً فزع إلي الصلاة.» (طباطبايي، سنن النبي،/123)
علاوه آنكه نماز ذكر و ياد خداست و روشن است كه ياد نمودن خدا ثمره‌اش آرامش و اطمينان‌بخشي به آدمي است؛
«ألا بذكرالله تطمئنّ القلوب» (رعد/28)
«آگاه باشيد تنها با ياد خدا دل‌ها آرامش مي‌يابد.»
اگرچه پديده فقر و نياز،خاصيتش اضطراب و آزاردهي به آدمي است،ولي وقتي آدمي قلبش و زبانش به ياد خدا مشغول شد،روح و روان او آرام گرفته و قدرت مقابله بر فقر در او به كمك ياد خدا پيدا مي‌شود.
از اين‌روي است كه آدمي براي غلبه بر پديده فقر و نياز، ناگزير از برقراري ارتباط با خالق خويش مي‌باشد.

6. دعا

دعا درلغت به معناي بانگ زدن و خواندن است. دعا، بانگ زدن و خواندني است كه پيوسته با اسم طرف همراه است. مثل: يا فلان. (راغب اصفهاني)
اما دراصطلاح عبارت از ارتباط روحي و معنوي،روآوردن به آفريدگارعالم و ماوراي ظواهر،اظهار عجز و عبوديت و درخواست نياز از پيشگاه بي‌نياز است. (صانعي،/235)
مطابق آيات كريمه،دعا يكي ديگر از مهارت‌هاي معنوي براي غلبه نمودن بر فقر و احتياج است. چه آنكه دعا، ياري جستن از قدرت بي‌نهايت خداوند است. روشن است كسي كه به قدرت لايزال الهي پيوند بخورد،همچون كوه، مقاوم گشته و بر مشكلات فائق مي‌آيد.
به علاوه خداوند درآياتي دعوت به خواندن خويش و وعده اجابت داده است؛«ادعوني أستجب لكم» (غافر/60)
در نهاد بشراين گرايش وجود دارد كه در سختي‌ها و گرفتاري‌ها بر قدرتي ماوراي طبيعت پناه ببرد و از او استمداد بجويد. قرآن‌كريم براين واقعيت تصريح نموده است؛
«و إذا مسَّ الإنسان الضُّرُّ دعانا لجنبه أو قاعداً أو قائم» (يونس/12)
«هنگامي‌كه به انسان زيان (و ناراحتي) رسد،ما را (در هرحال:) درحالي‌كه به پهلو خوابيده، يا نشسته، يا ايستاده است، مي‌خواند.»
و همچنين فرمود: «وإذا غشيهم موجٌ كالظُّل دعوا الله مخلصين له الدّين» (لقمان/32)
«و هنگامي‌كه (در سفر دريا) موجي همچون ابرها آنان را بپوشاند (و بالا رود و بالاي سرشان قرار گيرد)، خدا را با اخلاص مي‌خوانند.»
در اين دو آيه و آيات ديگري از اين قبيل، به استمدادجويي بشر از خداوند در وقت احتياج و گرفتاري تصريح شده است.
مشكلات و گرفتاري‌هاي انسان، گونه‌هاي متعددي دارد كه نمونه آن مشكلات، فقرمالي است. بشر براي رهايي و غلبه بر مشكلات مالي،ناگزير از خواندن قدرت شكست‌ناپذير است، چه آنكه همه گره‌ها به دست او باز مي‌شود.

7. توكل

«تكيه كردن بر يك منبع مطمئن قدرت،از عوامل بسيار مهم در افزايش مقاومت در برابر سختي‌هاست. كسي كه به يك منبع قدرت اتّكال مي‌كند،قدرت او را به قدرت خود پيوند مي‌زند، از اين‌رو بر توان خود مي‌افزايد و احساس اقتدار مي‌كند. ازسوي ديگر، با اعتماد به يك منبع قدرت،انسان تحت حمايت و حفاظت صاحب قدرت قرار مي‌گيرد و همين‌امر،موجب تقويت روحي و رواني انسان مي‌گردد.» (پسنديده،/318)
در تحمل فقرمالي هم،آدمي ناگزير به تكيه نمودن بر خالق هستي است،چه آنكه مالك حقيقي اموال و نعم، اوست.

رابطه توكل و فقر مالي

براساس آموزه‌هاي ديني،اولاً اموال و نعم از آن خداست و تكيه‌گاه مطمئني كه در او خيانتي به شخص متوكل نمي‌شود، خداوند متعال است؛
«و من يتوكَّل علي الله فهو حسبه» (طلاق/3)
«هركس برخدا توكل كند،كفايت امرش را مي‌كند.»
به همين‌خاطروقتي پيامبراسلام در برابر آن همه مشكلات تنها مانده است،خداوند همين اصل را به او آموزش مي‌دهد و مي‌فرمايد:
«فإن تولّوا فقل حسبي الله لا إله إلا هو عليه توكَّلت» (توبه/129)
«اگر آنها (از حق) روي بگردانند، (نگران مباش) بگو: خداوند مرا كفايت مي‌كند،هيچ معبودي جز او نيست، بر او توكل كردم.»
ثانياً:اگر زياني به انسان ازقبيل فقر و كاستي اموال رسد، هيچ‌كسي را جز او توان آن نيست كه آن‌را برطرف كند. از اين‌رو،به توكل بر او، اميد رفع فقر و افزايش توان تحمل انتظار مي‌رود؛«و إن يمسسك الله بضرٍّ فلا كاشف له إلا هو و إن يمسسك بخيرٍ فهو علي كلِّ شيءٍ قديرٌ، و هو القاهر فوق عباده و هو الحكيمُ الخَبير» (انعام/18-17)
«اگر خداوند زياني به تو برساند،هيچ‌كس جز او نمي‌تواند آن را برطرف سازد، و اگر خيري به تو رساند، او بر همه چيز تواناست،اوست كه بر بندگان خود، قاهر و مسلط است و اوست حكيم و آگاه.»
به خاطركاركرد توكل، معصومين«ص» دعوت به آن نموده‌اند:
امام‌باقر«ع» فرمود: «من توكّلَ علي‌الله لا يغلب». (ابن‌الشعيري،/113)
«كسي‌كه به خدا توكل كند،مغلوب نمي‌گردد.»
آري،هركه به قدرت مطمئن،كه همه‌چيز (رفع ضرر و جلب منفعت) به دست اوست توكل كند و به آن پناهگاه شكست‌ناپذير روي آورد و قدرت خويش را به قدرت او گره بزند، توان روحي او بر تحمل هرمشكلي، به خصوص فقرمالي افزايش مي‌يابد.

8. تسليم

تسليم شدن در برابر خواست خداوند سبحان، چنگ زدن به ريسمان محكم الهي و مطمئن است و پرواضح است هركه به ريسمان الهي چنگ بزند، آن ريسمان گسستي نيست؛
«فمن يكفر بالطّاغوت و يومن بالله فقد استمسك بالعروة الوثقي لا انفصام لها» (بقره/256)
«بنابراين،كسي كه به طاغوت كافر شود و به خدا ايمان آورد، به دستگيره محكمي چنگ زده است كه گسستن براي آن نيست.»
و فرمود: «و من يسلم وجهه إلي الله و هو محسنٌ فقد استمسك بالعروة الوثقي و إلي‌الله عاقبةُ الأمُور» (لقمان/22)
«كسي كه روي خود را تسليم خدا كند درحالي‌كه نيكوكار باشد، به دستگيره محكمي چنگ زده، و عاقبت همه كارها به سوي خداست.»
«كسي كه درمقام تسليم قرار دارد،طبع، آنچه را مخالف و يا موافق آن است به خدا وا مي‌نهد و از همه امور مربوط به خود دست مي‌كشد و همه را به خدا واگذار مي‌كند.» (مصباح يزدي، ره‌توشه، 422/2-421)
آدمي كه تسليم محض در برابر خواست خداست، يكي از علل فقرو نداري خويش را خواست خدا دانسته و بر اين عقيده است كه هرچه خدا بر او بخواهد، خير اوست. به خاطر همين نوع بينش، فقرمالي او را آزار نداده، بلكه چنين بينشي بر توان و تحمل او مي‌افزايد.
از امام‌صادق«ع» سؤال شده: «باي شي يعلم المؤمن بأنّه مؤمنٌ. قال بالتسليم لله و الرّضا فيما ورد عليه من سرور او سخط». (كليني، 103/3)
«به چه علامت دانسته مي‌شود كه شخص مؤمن است؟ فرمود: تسليم خدا بودن و راضي بودن به آنچه برايش پيش مي‌آيد از شادي و ناخرسندي؛
امام‌صادق«ع» فرمود: «قال‌الله عزوجلّ عبدي المؤمن لااصرفه في شيءٍ الاّ جعلته خيراً له فليرض بقضائي وليصبر علي بلائي». (همان،/101)
«خداي عزوجل مي‌فرمايد: بنده مؤمنم را به هر سو بگردانم، برايش خيراست. پس بايد به قضاء من راضي باشد و بر بلاي من صبر كند.»
از همين‌جا رابطه تسليم با تحمل فقر مالي آشكار مي‌شود، چه آنكه شخصي كه به مقام تسليم رسيده است، فقر مالي خويش را خواست خدا دانسته و يا به عوامل ديگري ازقبيل آزمايش و گناه و...مستند مي‌نمايد كه فرمود:
«و لنبونَّكم بشيءٍ من الخوف والجوع و نقصٍ من الأموال» (بقره/155)
«قطعاً همه شما را با چيزي از ترس،گرسنگي و كاهش در مال‌ها... آزمايش مي‌كنيم.»
«ظهرالفساد في البرّ والبحر بما كسبت أيدي النّاس ليذيقهم بعض الَّذي عملو لعلَّهم يرجعون» (روم/41)
«فساد درخشكي و دريا به خاطر كارهايي كه مردم انجام داده‌اند،آشكار شده است. خدا مي‌خواهد نتيجه بعضي از اعمالشان را به آنان بچشاند،شايد به سوي حق بازگردند.»
علاوه آنكه اموال دنيايي را سبب برتري شخص بر شخص ديگر ندانسته و براساس بينش توحيدي قرآن، رزق واقعي را نزد خدا مي‌داند؛«و رزق ربِّك خيرٌ و أبقي» (طه/131)
«و روزي پروردگارت بهتر و پايدارتر است.»
به خاطرهمين بينش مأخوذ وحياني، فقر مالي،شخصي را كه به مقام تسليم رسيده، آزار نداده و او از خطرات ناشي از فقر مالي درامان است.

نتيجه

ماهيت زندگي دنيا،عجين بودن خوشايندها با سختي‌هاست. مشكلات و ناخوشايندها جزء لاينفك زندگي دنياست.
در آموزه‌هاي ديني به بشرتعليم داده شده كه در برابر خوشايندهاي زندگي سپاسگزار بوده و در مشكلات،خصوصاً فقرمالي،با بهره‌گيري از مهارت‌هاي ارائه شده وحياني، بر آنها چيره گردد تا از خطرات ناشي از آن در امان بوده و بتواند هويت انساني و ايمان و آرامش روان خويش را حفظ نمايد.
مهارت‌هاي سه‌گانه‌اي كه قرآن براي غلبه بر فقر مالي ارائه داده است عبارتند از: مهارت شناختي (احتياج و فقر ذاتي بشر،اموال وسيله آزمايش است، بهره‌هاي دنيا اندك و رزق خير نزد خداست و رزّاق (روزي‌دهنده) خداست.)، مهارت رفتاري (كار،انفاق، اميد به گشايش و ترك مقايسه صعودي و مصرف بهينه)، و مهارت معنوي(تقوا، نماز، دعا، توكل، تسليم، صبر،شكر و قناعت).

پي نوشت ها:

1.مراد نويسنده از غلبه بر فقر مالي، تحمل فقر فردي و خروج از آثارطبيعي و عادي آن است كه در اين نوشتار، مورد بحث و بررسي قرار مي‌گيرد.

منابع و مأخذ
1. قرآن‌كريم (ترجمه مكارم شيرازي)
2. نهج‌البلاغه
3. ابن‌الشعيري، تاج‌الدين محمد؛ جامع‌الأخبار، چاپ اول، بيروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، 1406ق.
4. ابن‌بابويه، محمدبن علي(صدوق)؛ خصال، ترجمه محمدباقر كوه كمره‌اي، چاپ نهم،تهران،انتشارات كتابچي، 1374ش.
5. ____________؛معاني‌الأخبار، ترجمه عبدالعلي محمدي شاهرودي،چاپ سوم،تهران،دارالكتب الإسلاميه، 1385ش.
6. ابن‌فارس، ابوالحسين احمد؛معجم مقاييس اللغه، بي‌جا، مكتب الإعلام الإسلامي، 1404ق.
7. احسان‌بخش، صادق؛ آثار الصادقين، گيلان، روابط عمومي ستاد برگزاري نمازجمعه گيلان، 1379ش.
8. راغب اصفهاني، حسين‌بن‌محمد؛ مفردات الفاظ قرآن، ترجمه سيد غلام‌رضا خسروي حسيني، چاپ سوم، تهران، انتشارات مرتضوي، 1383ش.
9. بحراني،سيدهاشم؛ البرهان في تفسيرالقرآن، قم، دارالمجتبي للمطبوعات، 1428ق.
10. پسنديده، عباس؛رضايت از زندگي، چاپ پنجم، قم، دارالحديث، 1386ش.
11.حرّاني، ابن‌شعبه؛ تحف‌العقول، ترجمه محمدباقر كوه‌كمره‌اي، چاپ ششم، تهران، انتشارات كتابچي، 1376ش.
12. حرّعاملي، محمدبن الحسين؛ وسائل‌الشيعه، چاپ چهارم، تهران،مكتبة الإسلاميه، 1397ش.
13. دهخدا،علي‌اكبر؛لغت‌نامه، تهران، چاپخانه مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، بي‌تا.
14. صانعي، سيدمهدي؛بهداشت روان دراسلام، چاپ دوم، قم، بوستان كتاب، 1387ش.
15. طباطبايي،سيدمحمد؛سنن‌النبي، ترجمه لطيف راشدي، سعيد مطوّف راشدي،چاپ ششم، قم، انتشارات تهذيب، 1385ش.
16. ____________؛الميزان في تفسيرالقرآن، ترجمه سيد محمدباقر موسوي همداني، چاپ چهارم، بي‌جا، بنياد فكري و علمي طباطبايي، 1370ش.
17. عميد، حسن؛ فرهنگ فارسي عميد، چاپ بيستم، تهران، انتشارات اميركبير، 1380ش.
18. قريشي، سيدعلي‌اكبر، قاموس قرآن، چاپ ششم، تهران، دارالكتب الإسلامية، 1371ش.
19. كليني، محمدبن يعقوب؛اصول كافي، تهران، انتشارات مجد چهارده معصوم، بي‌تا.
20. مجلسي، محمدباقر؛ بحارالأنوار، چاپ دوم، تهران، المكتبة الإسلامية، 1396ق.
21. محمدي ري‌شهر،محمد؛منتخب ميزان‌الحكمه، ترجمه حميدرضا شيخي،چاپ سوم، قم، دارالحديث، 1384ش.
22. مصباح يزدي،محمدتقي؛پندهاي امام‌صادق«ع» به ره‌جويان صادق، چاپ چهارم، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام‌خميني، 1383ش.
23. ____________؛ ره توشه، تحقيق و نگارش: كريم سبحاني، چاپ دوم، قم، مؤسسه آموزشي‌وپژوهشي امام‌خميني، 1376ش.
24. مطهري، مرتضي؛ مجموعه آثار، چاپ پنجم، تهران، صدرا، 1373ش.
25. _______؛ آشنايي با قرآن، چاپ اول، تهران، صدرا، 1378ش.
26. معلوف، لويس؛ المنجد، ترجمه مصطفي رحيمي اردستاني، چاپ دوم، تهران، صبا، 1377ش.
27. مغنيه، محمدجواد؛ تفسيرالكاشف، ترجمه موسي دانش، چاپ اول، قم، بوستان كتاب، 1383ش.
28. مكارم شيرازي، ناصر؛تفسيرنمونه، چاپ يازدهم، قم، دارالكتب الإسلامية، 1372ش.
29. نجاتي، محمدعثمان؛ قرآن و روانشناسي، ترجمه عباس عرب،چاپ هفتم،مشهد، بنياد پژوهش‌هاي اسلامي، 1386ش.
30. نراقي،احمد؛معراج السعادة، چاپ دوم، تهران، مؤسسه مطبوعاتي حسيني، 1367ش.
31. نوري طبرسي،حسين؛ مستدرك وسايل الشيعة، الطبعة الأولي، قم، مؤسسة آل‌البيت، 1407ق.
منبع:نشريه پژوهشهاي قرآني،شماره 57.




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط