فناوری ژنتیك و چالش اخلاقی
مترجم: مرتضی گودرزی
نویسنده: ماها ف - مونایر
نویسنده: ماها ف - مونایر
فناوری ژنتیك، یك پرسش اخلاقی و جنجالی را درباره حق جامعه نسبت به نقش خدا، موجب شده است. نهادهای اجتماعی - مانند كارفرمایان، بیمه گران و مدارس - ممكن است از آزمایش ژنتیك در مقیاس وسیعی استفاده نمایند تا افراد مستعد را برای شرایط خاص انتخاب نمایند. پیشرفت تحقیقات ژنتیك كه به نحو مهیجی در خلال پانزده سال گذشته، تسریع یافته است، اخیرا با پروژه ژنتیك انسان - كه تلاش برای مستند كردن و تهیه نقشه منابع ژنتیك بشریت میباشد - برجسته شده است. توانایی بالقوه فناوری ژنتیك، برای تسكین جسمی، روحی و مالی اثرات امراض، آن را بی نهایت جذاب كرده است. به هر حال، ممكن است این فناوری، كنترل اجتماعی را بر وضعیت انسان افزایش دهد؛ بگونه ای كه موجب مناقشه های شدید در حقوق بشر گردد.
متخصصان علم ژنتیك، بیشترین پیشرفت را در زمینه ساختن سلول بدن تحصیل كرده اند SCM در ارتباط با قرار دادن ژن های طبیعی در سلولهای بافت های بدن، مانند قرار دادن سلولهای «ریه » در بیماران دچار رشد «نسوج مثانه » میباشد. ژن جدید، سلولهای بیمار را قادر میسازد تا به طور كامل فعالیت نماید. به هر حال SCM بیماری را كاملا نابود نمیكند، بلكه تاثیرات ژن طبیعی همراه با بیمار از بین خواهد رفت. ژن ناقص، گرچه در بدن بیمار بی حس میشود، اما به فرزندان بیمار سرایت میكند. در مقابل، ساختن مدل جنین ( GLM ) ، مولد تغییرات دائمی ژنتیك میشود GLM متكفل قرار دادن ژن های طبیعی در سلولهای جنسی در یك بیمار، یا به صورت عملیتر، در سلولهای رشد نیافته یك جنین نورس است كه به صورت مصنوعی لقاح یافته است. تاثیرات تغییرات ژنتیك، چه سودمند و چه مضر، به نسلهای آینده منتقل میشود كه به صورت مداوم یك ذخیره ژن خانوادگی را اصلاح میكند.
آیا نسلهای آینده حق دارند كه یك ژن ساخته نشده در «پایگاه ژنی» را به ارث بگذارند؟ آیا برخورداری از حق حیات، ربطی به این كه آن حیات چگونه به صورت ژنتیك عرضه شده است، دارد؟ آیا شایسته است مردمی كه مایل به برخورداری از شرایط ژنتیك خاصی میباشند، حمایت همگانی جامعه را دریافت كنند؛ همان طور كه گروه های مذهبی، قومی و نژادی چنین حمایت هایی را دریافت میكنند؟ چگونه یك دولت به رسمیت شناخته میشود، اگر متقاضی، ایجاد كننده و به كار برنده فناوری ناقض حقوق بشر میشود؟ تعاریف سنتی از نقض حقوق بشر، شامل موضوعات اخلاقی كه توسط فناوری تولید نسل به وجود آمده است، نمیشود. بنابراین فناوری ژنتیك، تعارض شگفت آوری در حقوق بشر پدید میآورد؛ زیرا یك پارادكس ادراكی است كه نیازمند محافظت دولت ها از حقوق بشر در قبال تهدید والدین، پزشكان، دانشمندان، كارفرمایان و شركت های بیمه است.
نقش رو به افزایش عوامل خصوصی نیز گویای انتشار قدرت از دولت تمركزگرا به افراد متفرق در جامعه است. تقاضای عمومی گسترده و سرمایه های تجاری هجوم آورنده در ارتباط با فناوری ژنتیك، میتواند ماهیت اصلاح نژادی را از یك برنامه با مدیریت دولتی (مانند حكومت نازی در آلمان) به یك حركت همگانی تغییر دهد؛ مضافا این كه، فناوری ژنتیك در نهایت، بخشهای گسترده جامعه را فراتر از گروه های خاص تعریف شده، متاثر خواهد كرد. بنابراین با نیاز آزمایشهای ژنتیك به ایجاد یك «ذخیره از افراد مناسب یا مطلوب» كارفرمایان، بیمه گران و سایر عوامل اساسی، میتوانند مدلهای جدیدی از اصلاح نژاد را در شكلهای كاربردی و پرونده های كلینیكی تغییر دهند. پزشكان میتوانند با اجرای تغییر بر روی «جنین ها» ، اصلاحات ژنتیكی مهمی را ایجاد نمایند كه ممكن است تمام خانواده ها را دست خوش تغییرات مضر یا خسارت های اجتماعی سازد. خصوصیسازی قدرت استفاده از این فناوری، میتواند طبیعت «قربانی حقوق بشری» را كاملا تغییر دهد.
هنگامی كه قدرت نقض حقوق بشر از طریق آزمایشها و ابزارهای درمان در جامعه منتشر شود، تاثیرات سوء استفاده در مقیاس بزرگ صورت میگیرد. تبعیض میتواند به صورت نژادی، یا سایر دسته بندیهای متداول، ارتقاء یابد؛ به گونه ای كه بخشهای وسیعی از جامعه را تحت تاثیر قرار دهد. مضافا این كه، با گسترش این تبعیض به نسلهای آینده، فناوری ژنتیك یك بعد مادی را در تجاوز به حقوق بشر میافزید. به این صورت كه نوسازیهای فناوری كه محدوده های اجتماعی و تولید نسل را به یكدیگر ربط میدهد، محدوده قربانی را از «گروه های خاص انسانی» به «تمام بشریت » میگسترداند. رژیم جاری حقوق بشر، نیاز به گسترش زبان خود دارد تا نه تنها قلمرو فردی، بلكه وضعیت مستمری را شامل شود. نسل كشی ( Genocide ) تاثیرات «بین نسلی» و «میان بخشی» فناوری ژنتیكی با تعاریف متداول از موارد نقض حقوق بشری، مخالفت میكند كه از جمله آنها نسلكشی ( Genocide ) است كه به صورت مفهومی متكی بر عناصری مانند «تجاوز دولتی» ، «نقض واضح» و «گروه قربانی مشخص» میباشد.
مفهوم جدیدی كه از یك «قربانی» توسط بیوتكنولوژی اقامه شده است، به جست وجو در مرزهای قابل تعریف از نسلكشی دعوت میكند. كاربرد گسترده فناوری ژنتیكی، منطقا با «نسلكشی» ای كه توسط «كنوانسیون نسلكشی» تعریف شده، قابل مقایسه است. این تعریف مربوط به «تخریب عمدی تمامیت یك گروه ژنتیكی و تكمیل آزمایشهایی برای جلوگیری از تولید مثل در آن گروه است » ، این مشابهت ها، این سؤال را برمیانگیزد كه آیا تعریف نسلكشی، باید شامل منع اجتماعی از فعالیت های ژنتیكی نیز بشود؟ آیا نسلكشی برای «مظاهر حیات » به مانند «خود حیات » نیز به كار میرود؟ آیا بیوتكنولوژی، گسترشدهنده جرم متمایزی از نسلكشی است؟
این پرسش جدید، به معنای دریافتی، جدا از «حقوق محیط زیست بین المللی» مربوط به «تنوع حیاتی» است و آنها را در مسیر «ژنتیك انسانی» به كار میبرد. این فناوری ژنتیكی است كه میتواند ویژگیهای ژنتیكی انسان را به خطر اندازد و سازمان های بین المللی حقوق بشر، باید با درك این كه ژنتیك انسانی، هم به صورت ذاتی ارزشمند است، و هم برای توسعه اجتماعی، علمی و فرهنگی نژاد بشر سودمند است، به این پرسش پاسخ دهند. بر این اساس، استدلال «تنوع حیاتی» ، حق حیات را در شرایط تنوع ژنتیكی كه در گونه های انسانی تجلی مییابد، مجددا به خاطر میآورد.
از آنجا كه حكومت ها اصول حقوق بشر را برای محدود كردن، یا گسترده تر كردن دستیابی به فناوری ژنتیكی به كار میگیرند، نیازمند یك «زبان حقوق بشری» هستند تا ابعاد ویژه و غیرمتداول پیشرفت های فناوری را تطبیق دهد. از اینجاست كه حكومت ها نیاز به زبانی مییابند كه مانند «فناوری» ، هنر دولت به شمار آید. فناوری ژنتیك به سازمان حقوق بشری اجازه میدهد كه نقش فعالی در جلوگیری از نقض حقوق بشر ایفا كند. از آنجا كه دانشمندان، اغلب میتوانند توسعه فنون در سالهای بعد را پیشبینی كنند، سازمان های حقوق بشر، فرصت كافی برای ارزیابی مجدد و ارتقای زبان خود، سازمان دهی و ارتقای مواد مورد بحثخود را، قبل از آنكه منجر به نقض حقوق بشر شود، دارا میباشند.
افزون بر پاسخگویی به موارد نقض، آنها میتوانند از كند كردن زمان، برای كمك كردن به دولت ها در تنظیم سیاست هایی كه از نقض حقوق بشر جلوگیری مینماید، بهره گیرند. توانایی جامعه علمی در پیشبینی بالقوه سوءاستفاده از فناوری ژنتیكی، میتواند تولد دوباره سازمان های حقوق بشر را از طریق تغییر خود به صورت عوامل مؤثر در عرصه سیاست گذاری، فراهم نماید. سازمان های حقوق بشر، میتوانند با بهره گیری از «علم» ، برخی داروهای پیشگیرانه را كشف كنند. دانشمندان، غالبا متخصصان ژنتیك را با فضانوردان مقایسه میكنند كه شجاعانه مرزهای ناشناخته فرافضایی را كشف میكنند.
باید اذعان كرد كه به طور معناداری، نژاد ژنتیكی خطرناكتر از جست وجوی كهكشان است؛ زیرا در عرصه محدودتری نمود مییابد. پیشرفت های آینده و كاربرد فناوری ژنتیك حداكثر تاثیر را بر ارزیابی انسان ها از یكدیگر و اینكه افراد با یكدیگر چگونه تعامل نمایند، خواهد گذاشت. ورای تمام تلاشها برای «رمزگشایی» یا «تغییر ژن انسانی» یك تلاش و عزم جهانی برای تعیین هویت انسان در جریان است. با جلوداری این تحقیق، جامعه علمی میتواند حیات را آن گونه كه انسان میشناسد، دوباره تعریف كند. با فراهم آوردن یك زبان پویا، سازمان های حقوق بشر میتوانند تعریفی دوباره از حیات - آن گونه كه انسان میخواهد بشناسد - ارایه دهند.
منابع تحقیق :
هفته نامه ی پگاه حوزه، شماره ۸۸
خبرگزاری فارس
فناوری ژنتیك
متخصصان علم ژنتیك، بیشترین پیشرفت را در زمینه ساختن سلول بدن تحصیل كرده اند SCM در ارتباط با قرار دادن ژن های طبیعی در سلولهای بافت های بدن، مانند قرار دادن سلولهای «ریه » در بیماران دچار رشد «نسوج مثانه » میباشد. ژن جدید، سلولهای بیمار را قادر میسازد تا به طور كامل فعالیت نماید. به هر حال SCM بیماری را كاملا نابود نمیكند، بلكه تاثیرات ژن طبیعی همراه با بیمار از بین خواهد رفت. ژن ناقص، گرچه در بدن بیمار بی حس میشود، اما به فرزندان بیمار سرایت میكند. در مقابل، ساختن مدل جنین ( GLM ) ، مولد تغییرات دائمی ژنتیك میشود GLM متكفل قرار دادن ژن های طبیعی در سلولهای جنسی در یك بیمار، یا به صورت عملیتر، در سلولهای رشد نیافته یك جنین نورس است كه به صورت مصنوعی لقاح یافته است. تاثیرات تغییرات ژنتیك، چه سودمند و چه مضر، به نسلهای آینده منتقل میشود كه به صورت مداوم یك ذخیره ژن خانوادگی را اصلاح میكند.
نتایج اجتماعی فناوری ژنتیك
آیا نسلهای آینده حق دارند كه یك ژن ساخته نشده در «پایگاه ژنی» را به ارث بگذارند؟ آیا برخورداری از حق حیات، ربطی به این كه آن حیات چگونه به صورت ژنتیك عرضه شده است، دارد؟ آیا شایسته است مردمی كه مایل به برخورداری از شرایط ژنتیك خاصی میباشند، حمایت همگانی جامعه را دریافت كنند؛ همان طور كه گروه های مذهبی، قومی و نژادی چنین حمایت هایی را دریافت میكنند؟ چگونه یك دولت به رسمیت شناخته میشود، اگر متقاضی، ایجاد كننده و به كار برنده فناوری ناقض حقوق بشر میشود؟ تعاریف سنتی از نقض حقوق بشر، شامل موضوعات اخلاقی كه توسط فناوری تولید نسل به وجود آمده است، نمیشود. بنابراین فناوری ژنتیك، تعارض شگفت آوری در حقوق بشر پدید میآورد؛ زیرا یك پارادكس ادراكی است كه نیازمند محافظت دولت ها از حقوق بشر در قبال تهدید والدین، پزشكان، دانشمندان، كارفرمایان و شركت های بیمه است.
مفاهیم سنتی
تعاریف جدید
نقش رو به افزایش عوامل خصوصی نیز گویای انتشار قدرت از دولت تمركزگرا به افراد متفرق در جامعه است. تقاضای عمومی گسترده و سرمایه های تجاری هجوم آورنده در ارتباط با فناوری ژنتیك، میتواند ماهیت اصلاح نژادی را از یك برنامه با مدیریت دولتی (مانند حكومت نازی در آلمان) به یك حركت همگانی تغییر دهد؛ مضافا این كه، فناوری ژنتیك در نهایت، بخشهای گسترده جامعه را فراتر از گروه های خاص تعریف شده، متاثر خواهد كرد. بنابراین با نیاز آزمایشهای ژنتیك به ایجاد یك «ذخیره از افراد مناسب یا مطلوب» كارفرمایان، بیمه گران و سایر عوامل اساسی، میتوانند مدلهای جدیدی از اصلاح نژاد را در شكلهای كاربردی و پرونده های كلینیكی تغییر دهند. پزشكان میتوانند با اجرای تغییر بر روی «جنین ها» ، اصلاحات ژنتیكی مهمی را ایجاد نمایند كه ممكن است تمام خانواده ها را دست خوش تغییرات مضر یا خسارت های اجتماعی سازد. خصوصیسازی قدرت استفاده از این فناوری، میتواند طبیعت «قربانی حقوق بشری» را كاملا تغییر دهد.
هنگامی كه قدرت نقض حقوق بشر از طریق آزمایشها و ابزارهای درمان در جامعه منتشر شود، تاثیرات سوء استفاده در مقیاس بزرگ صورت میگیرد. تبعیض میتواند به صورت نژادی، یا سایر دسته بندیهای متداول، ارتقاء یابد؛ به گونه ای كه بخشهای وسیعی از جامعه را تحت تاثیر قرار دهد. مضافا این كه، با گسترش این تبعیض به نسلهای آینده، فناوری ژنتیك یك بعد مادی را در تجاوز به حقوق بشر میافزید. به این صورت كه نوسازیهای فناوری كه محدوده های اجتماعی و تولید نسل را به یكدیگر ربط میدهد، محدوده قربانی را از «گروه های خاص انسانی» به «تمام بشریت » میگسترداند. رژیم جاری حقوق بشر، نیاز به گسترش زبان خود دارد تا نه تنها قلمرو فردی، بلكه وضعیت مستمری را شامل شود. نسل كشی ( Genocide ) تاثیرات «بین نسلی» و «میان بخشی» فناوری ژنتیكی با تعاریف متداول از موارد نقض حقوق بشری، مخالفت میكند كه از جمله آنها نسلكشی ( Genocide ) است كه به صورت مفهومی متكی بر عناصری مانند «تجاوز دولتی» ، «نقض واضح» و «گروه قربانی مشخص» میباشد.
مفهوم جدیدی كه از یك «قربانی» توسط بیوتكنولوژی اقامه شده است، به جست وجو در مرزهای قابل تعریف از نسلكشی دعوت میكند. كاربرد گسترده فناوری ژنتیكی، منطقا با «نسلكشی» ای كه توسط «كنوانسیون نسلكشی» تعریف شده، قابل مقایسه است. این تعریف مربوط به «تخریب عمدی تمامیت یك گروه ژنتیكی و تكمیل آزمایشهایی برای جلوگیری از تولید مثل در آن گروه است » ، این مشابهت ها، این سؤال را برمیانگیزد كه آیا تعریف نسلكشی، باید شامل منع اجتماعی از فعالیت های ژنتیكی نیز بشود؟ آیا نسلكشی برای «مظاهر حیات » به مانند «خود حیات » نیز به كار میرود؟ آیا بیوتكنولوژی، گسترشدهنده جرم متمایزی از نسلكشی است؟
رهایی از تجلی ژنتیكی
این پرسش جدید، به معنای دریافتی، جدا از «حقوق محیط زیست بین المللی» مربوط به «تنوع حیاتی» است و آنها را در مسیر «ژنتیك انسانی» به كار میبرد. این فناوری ژنتیكی است كه میتواند ویژگیهای ژنتیكی انسان را به خطر اندازد و سازمان های بین المللی حقوق بشر، باید با درك این كه ژنتیك انسانی، هم به صورت ذاتی ارزشمند است، و هم برای توسعه اجتماعی، علمی و فرهنگی نژاد بشر سودمند است، به این پرسش پاسخ دهند. بر این اساس، استدلال «تنوع حیاتی» ، حق حیات را در شرایط تنوع ژنتیكی كه در گونه های انسانی تجلی مییابد، مجددا به خاطر میآورد.
نتیجه گیری
از آنجا كه حكومت ها اصول حقوق بشر را برای محدود كردن، یا گسترده تر كردن دستیابی به فناوری ژنتیكی به كار میگیرند، نیازمند یك «زبان حقوق بشری» هستند تا ابعاد ویژه و غیرمتداول پیشرفت های فناوری را تطبیق دهد. از اینجاست كه حكومت ها نیاز به زبانی مییابند كه مانند «فناوری» ، هنر دولت به شمار آید. فناوری ژنتیك به سازمان حقوق بشری اجازه میدهد كه نقش فعالی در جلوگیری از نقض حقوق بشر ایفا كند. از آنجا كه دانشمندان، اغلب میتوانند توسعه فنون در سالهای بعد را پیشبینی كنند، سازمان های حقوق بشر، فرصت كافی برای ارزیابی مجدد و ارتقای زبان خود، سازمان دهی و ارتقای مواد مورد بحثخود را، قبل از آنكه منجر به نقض حقوق بشر شود، دارا میباشند.
افزون بر پاسخگویی به موارد نقض، آنها میتوانند از كند كردن زمان، برای كمك كردن به دولت ها در تنظیم سیاست هایی كه از نقض حقوق بشر جلوگیری مینماید، بهره گیرند. توانایی جامعه علمی در پیشبینی بالقوه سوءاستفاده از فناوری ژنتیكی، میتواند تولد دوباره سازمان های حقوق بشر را از طریق تغییر خود به صورت عوامل مؤثر در عرصه سیاست گذاری، فراهم نماید. سازمان های حقوق بشر، میتوانند با بهره گیری از «علم» ، برخی داروهای پیشگیرانه را كشف كنند. دانشمندان، غالبا متخصصان ژنتیك را با فضانوردان مقایسه میكنند كه شجاعانه مرزهای ناشناخته فرافضایی را كشف میكنند.
باید اذعان كرد كه به طور معناداری، نژاد ژنتیكی خطرناكتر از جست وجوی كهكشان است؛ زیرا در عرصه محدودتری نمود مییابد. پیشرفت های آینده و كاربرد فناوری ژنتیك حداكثر تاثیر را بر ارزیابی انسان ها از یكدیگر و اینكه افراد با یكدیگر چگونه تعامل نمایند، خواهد گذاشت. ورای تمام تلاشها برای «رمزگشایی» یا «تغییر ژن انسانی» یك تلاش و عزم جهانی برای تعیین هویت انسان در جریان است. با جلوداری این تحقیق، جامعه علمی میتواند حیات را آن گونه كه انسان میشناسد، دوباره تعریف كند. با فراهم آوردن یك زبان پویا، سازمان های حقوق بشر میتوانند تعریفی دوباره از حیات - آن گونه كه انسان میخواهد بشناسد - ارایه دهند.
منابع تحقیق :
هفته نامه ی پگاه حوزه، شماره ۸۸
خبرگزاری فارس
* ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : sm1372