يقين ازمنظرقرآن و عترت

يقين علم ثابت و استواري است که هيچ گونه شک،ترديد و شائبه اي درآن راه ندارد .يقين که پي آمد عمل به دستورات الهي و عبادت ( بندگي ) او است مشکک ( ذو مراتب ) و در سه مرتبه علم اليقين عين اليقين،عين اليقين ، و حق اليقين يعني والاترين شکل ايمان به خدا، نمود پيدا مي کند . اولين گام جهت کسب يقين ،شناخت و تحصيل يقين ،رفع موانعي است که بر سر راه کسب يقين وجود دارد .دراين نوشتار به دو مسئله پرداخته شده است که يکي موانع کسب يقين ازديدگاه قرآن و سنت مي باشد که به
سه‌شنبه، 18 اسفند 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
يقين ازمنظرقرآن و عترت
يقين ازمنظرقرآن ،عترت
يقين ازمنظرقرآن و عترت

نويسنده:سيد محمد صادق حسيني سرشت




چکيده :

يقين علم ثابت و استواري است که هيچ گونه شک،ترديد و شائبه اي درآن راه ندارد .يقين که پي آمد عمل به دستورات الهي و عبادت ( بندگي ) او است مشکک ( ذو مراتب ) و در سه مرتبه علم اليقين عين اليقين،عين اليقين ، و حق اليقين يعني والاترين شکل ايمان به خدا، نمود پيدا مي کند . اولين گام جهت کسب يقين ،شناخت و تحصيل يقين ،رفع موانعي است که بر سر راه کسب يقين وجود دارد .دراين نوشتار به دو مسئله پرداخته شده است که يکي موانع کسب يقين ازديدگاه قرآن و سنت مي باشد که به طوراجمال مورد بررسي قرار گرفته است .اين موانع عبارتند از :ظلم، فساد، اعراض از خدا، تکذيب استکبار،حرص و آزمندي ،مجادله کردن دردين و همنشيني با اهل دنيا .ثمره اين جستار تبيين علمي و روشمند موانع کسب يقين است .و ديگري ديدگاه مفسران قرآني پيرامون يقين مي باشد .

کليد واژه :

يقين، مراتب يقين،قرآن و سنت،موانع کسب يقين از منظر قرآن و عترت و ديدگاه مفسران قرآني

طرح مسأله :

ازجمله اساسي ترين مراحل رشد در هر زمينه اي ،مرحله شناخت و معرفت آن زمينه و سپس شناسايي موانع آن امر است يقين نيزازاين قاعده و اصل کلي مستثني نيست .ازاين رو اولين گام درکسب يقين شناخت يقين و موانع آن است نگارنده سعي دارد درنوشتار حاضر،گامي هرچند کوچک ولي نو درحد توان خود بردارد و به سوال زير پاسخ دهد :يقين و موانع کسب يقين ازديدگاه قرآن وروايات :

يقين :(1)

آرتورجفري معتقد است :«يقين يک واژه قرضي است؛چرا که ريشه آن درزبان سامي نيامده است و درزماني قديم به عربي راه يافته است و از واژه يوناني «ائيکون» به معناي «تصوير، مانند و شبيه»به آرامي راه يافته است .معادل آن در سرياني نيز به معناي «توصيف کردن، نقش کردن و کشيدن» است .(2) يقين از«يقن گرفته شده و [درلغت ]به معناي ازبين بردن شک و محقق ساختن کاراست .»«يقين ،علمي است که هيچ گونه شک و ريبي درآن راه ندارد.»(4)«يقين، هرچيز ثابت و واضح و دانسته شده و اطمينان قلب به اينکه چيزي که تعلق کرده است ،موافق واقع مي باشد.»(5)«... اصل واحد درماده[يقن] عبارت است ازعلم ثابت درنفس به گونه اي که هيچ شکي درآن راه نيابد و داراي آرامش واطمينان خاطراست.»(6)
معناي يقين درابواب افعال،تفعل ،استفعال و ثلاثي مجرد يکسان است .(7) دراصطلاح «... يقين ،اعتقاد جازم و محکمي است که مطابق با عالم واقع است و ...بيشتر برامور مربوط به آخرت و قضا و قدراطلاق شده است .»(8) زيرا يکي از متعلقات يقين روز قيامت است ،امام علي ( ع ) مي فرمايند : «...آنجاست که به اسرار يقين پيدا مي کنند ...»(9) بدين خاطر است که يقين به روز قيامت از مسائل اعتقادي بسيار مهم است و ازمتعلقات (10) يقين به شمار مي آيد و هيچ ترديدي درآن نيست :
«ربنا انک جامع الناس ليوم لاريب فيه ...»(11) يقين، خطوراتي قلبي ،(12) کرامت اخلاقي(13)معنا بخش قرآن کريم(14)،پايه و اساس دين ،(15) و نوري (16) است که از جانب خداوند درقلب انسان نهاده مي شود،و بي شک، بهترين چيزي است که ازجانب او درقلب انسان قرار داده مي شود .(17)درتفسير منسوب به امام صادق ( ع ) چنين آمده است : ( صدر؛جايگاه تسليم،قلب ؛جايگاه يقين،فواد؛جايگاه نظر،و ضمير ؛جايگاه سراست و نفس ؛مأواي هر نيکي و بدي .»(18)يقين، نمايانگر کردارآدمي است .امام علي (ع ) فرمودند :«درهيچ کرداري خيري وجود ندارد مگراينکه همراه با يقين و پارسايي باشد .»(19)«[کسب ]يقين پس ازعبور از تمام مراحل اسلام و ايمان ...به دست مي آيد و کسي که اين مراحل عالي را به دست آورد و به عرصه يقين قدم گذارد،البته شاهد عنايات مهمي ازخداي بزرگ خواهد شد .»(20) درباره رابطه اسلام و ايمان بايد گفت :
«...اسلام همان تسليم شدن در برابر دين بر حسب عمل به ظواهرو جوارح است ،ولي ايمان امري قلبي است .دوم آنکه ايمان، امري قلبي است و به معناي اعتقاد و اعتراف باطني است به گونه اي که عمل به جوارح برآن مترتب است .پس اسلام به معناي تسليم عملي دربرابر دين همراه با اجراي همه تکاليف است و مسلمانان چه زن و چه مرد مومنين و مومنات، به آن تسليم شده اند ؛ولي ايمان محکم کردن قلب بر دين است که عمل همراهي با اعضاي بدن را به دنبال دارد و قلبشان را بر دين محکم گردانيده اند به گونه اي که اعمال جوارحي آنان را به دنبال دارد؛با اين وجود هر مومني مسلمان است ،ولي هر مسلماني مومن نيست .»(21)
لازمه يقين ،عمل به دستورات و اوامرالهي است .(22)توضيح مطلب اينکه يقين ازنوع علم است و با عمل تبديل به مرتبه بالاترعلم يعني ايمان و سپس با عمل بيشتربه کمال خود يعني يقين مي رسد .امام علي ( ع ) درباره نقش عمل درشکل گيري يقين مي فرمايند :«علم خود را ناداني،و يقين خود را شک و ترديد مپنداريد، پس هرگاه دانستيد عمل کنيد ،و چون به يقين رسيديد اقدام کنيد .(23)ايشان مي فرمايند :اسلام را چنان مي شناسانم که پيش ازمن کسي آن گونه معرفي نکرده باشد . اسلام؛همان تسليم دربرابر خدا و تسليم؛همان يقين داشتن، و يقين ؛اعتقاد راستين، و باورراستين؛همان اقرار درست ،و اقرار درست ؛انجام مسئوليت ها و انجام مسئوليت ها؛همان عمل کردن به احکام دين است .»(24)
پس ازمرتبه علم که لازمه يقين است ايمان قرار دارد.«... ايمان ...مرکزي است که خصايل اخلاقي مثبت و حميده به دورآن درحرکت مي باشد .ايمان سرچشمه و سرمنشا همه فضيلت هاي اسلامي :همه فضايل از آن زاده مي شوند و در عالم اسلام نمي توان فضيلتي را تصور کرد که بر بنياد ايمان به خداوند و وحي او استوار نباشد .»(25) «يقين رسيدن علم و ايمان به آن مرتبه ازاحساس و شهود است که ذهن و وجدان استقراريابد و مالک شعور و عمل گردد و متيقن صاحب يقين را به سوي خود کشاند و متصرف دراو شود و از سقوط و انحراف و توقف برهاند و رستگار گردد :«...اولئک هم المفلحون »(26)،(27) ايمان شرط لازم و نه کافي يقين است ،وبا حقيقت يقين بسيار فاصله دارد .
«يحيي بن نعمان چنين نقل مي کند :نزد امام حسين (ع ) بودم که ناگاه مردي ازعرب درحالي که نقابي قهوه اي رنگ بر چهره داشت،وارد شد و به امام حسين (ع ) سلام کرد .امام ( ع ) جواب ايشان را دادند .مرد عرب پرسيد:اي پسر رسول خدا (ص ) سوالي داشتم که خواهان پاسخ آنم :فاصله ميان ايمان و يقين چه اندازه است ؟امام ( ع ) فرمودند :چهار انگشت .مرد عرب پرسيد :چگونه ؟حضرت فرمودند : ايمان آن است که مي شنويم و يقين آن است که مشاهده مي نماييم و ميان گوش و چشم نيزچهارانگشت فاصله است .(28) يقين حقيقي،ايمان به خداست .(29) و نيزبالاترين درجات ايمان به خدا ،يقين است .(30) و درايمان مومن راستين،هيچ گونه شک و شائبه اي وجود ندارد .(31) به ديگرسخن،يقين مرتبه والاي ايمان راستين است .
خداوند درقرآن کريم مي فرمايد :
«طس *تلک آيات القرآن و کتاب مبين *هدي وبشري للمومنين *الذين يقيمون الصلاه و يوتون الزکاه و هم بالاخره هم يوقنون»(32 )
امام علي (ع ) مي فرمايد:« ... به خدا ايمان داريم،ايمان کسي که غيب ها را به چشم خود ديده، و برآنچه وعده داده اند آگاه است ايماني که اخلاص آن شرک را زدوده، و يقين آن شک را نابود کرده است ...» (33) و به عکس آنان که ايمان ندارند،درشک خود غوطه ورند :
(انما يستاذنک الذين لا يومنون بالله و اليوم الآخره و ارتابت قلوبهم فهم في ريبهم يترددون ) (34) امام علي ( ع ) فرمودند :«ايمان برچهارپايه استوار است : صبر،يقين،عدل ،جهاد ... يقين نيز بر چهارپايه استواراست : بينش زيرکانه ،دريافت حکيمانه واقعيتها ،پند گرفتن از حوادث روزگار، و پيمودن راه درست پيشينيان .پس آن کس که هوشمندانه به واقعيت ها نگريست ،حکمت را آشکارا ببيند، و آن که حکمت را آشکارا ديد ،عبرت آموزي را شناسد، و آن که عبرت آموزي را شناخت گويا چنان است که با گذشتگان مي زيسته است ...»(35) «... يقين برسه مرتبه علم اليقين(36) عين اليقين و حق اليقين مي باشد .(37)
«کلا لو تعلمون علم اليقين * لترون الجحيم * ثم لترونها عين اليقين *(38) و تصليه جحيم * ان هذا لهو حق اليقين ) (39)مرتبه اول عين اليقين است .«دراين باره [=معناي يقين درآيه بالا ]دو ديدگاه است ،اول :به معناي علم يقين است که اضافه وصفي است ... دوم :يقين به معناي مرگ و بعث و قيامت است ...(40) برخي « ... مراد از «علم يقين«درآيه بالا را مرگ دانسته اند .»(41) علم اليقين،آن علمي است که باعث آرامش قلب پس از آشفتگي شک است و به همين خاطر وصف خدا واقع نمي شود .»(42) و آن علمي است که مطابقت با واقع داشته باشد و بر پايه ديدن و حس ،يا دليل عقل پذيريا نقل صحيح از معصومين ( ع ) باشد .( 43)پاره اي ازدانشمندان اهل سنت درتعريف علم اليقين گفته اند : «علم يقيني،علمي است که ازاعتقاد و باورمنطبق با واقع برخاسته و از مشاهده عيني ،يا ازدليل قطعي ثابتي پديد آمده باشد که عقل صحيح ،يا نقل ثابت از رسول اکرم (ص ) برآن دلالت کند .»(44)در بررسي اين ديدگاه بايد گفت که داراي چند اشکال است :1-از قرآن سخني به ميان نيامده است . 2- بنا برحديث غديرخم سنت ائمه طاهرين (ع ) از سنت رسول خدا (ص ) جدا نيست .3-وقتي سنت ثابت رسول خدا ( ص ) ذکر شود عقل صحيح نيز زير مجموعه آن است .مرتبه دوم عين اليقين است .
درتفسيرآيه (لترون الجحيم )(45) آمده :«مراد ديدن دوزخ قبل از قيامت با چشم بصيرت و امري قلبي که آثاريقين است .اين يقين به حضرت ابراهيم (ع ) نيزداده شده است ... درآيه «ثم لترونها عين اليقين»(46) مراد،خود يقين است يعني يقين خالص و ناب را مشاهده مي نمايند و اين در روز قيامت است و دليلش آيه (ثم لتسئلن يومئذ عن النعيم )(47)است .
مرتبه سوم،حق اليقين است .«درحق اليقين دوئيت [=دو گانگي] بين عالم و معلوم متصور نيست ،بلکه صرفا اتحاد است ؛چون درحق اليقين رسم دويي از مشاهد و مشاهد و معاين و معاين برخيزد .درحق اليقين انسان به مرتبه وصال و اتصال نائل مي آيد و دراين مرتبه است که وصال به تجلي ذاتي و مشاهده ذاتي صورت مي پذيرد .»(48).«يعني اين مطالبي که بر تو عرضه شد مطالب حقي است که هيچ شکي در آن راه ندارد بلکه فراتر از آن يقيني است که هيچ شائبه اي درآن راه ندارد ... .»(49)کوتاه سخن اينکه«...يقين همان علمي است که داراي صفت تثبث و اطمينان است و اين معنا مطلق است،پس اگر ازآن مفهوم يقين به طور مطلق باشد،گفته مي شود که همانا علم يقين يعني علمي در مرتبه يقين و اگر در آن نقطه متمرکزي که سرچشمه آثار و نشانه ها باشد و تصميم، وقاطعيت و علم ازآن نشات گيرد، به آن عين اليقين گويند، گويا مرکزو منشا تحقق يقين است،و اگر تحقق و ثبات و آرامش يقين ازحيث يقين بودن آن و اينکه قائم به ذات خويش است صورت پذيرد ،به آن حق اليقين (50)گويند که بالاترين مرتبه يقين است.(51)
3-موانع کسب يقين :
3-1 ظلم :
«به تجاوز ازحق،ظلم گفته مي شود،خواه زياد باشد يا اندک .و بدين خاطراست که براي گناهان بزرگ و کوچک هر دو،بکار مي رود . براين اساس حضرت آدم ( ع ) را بخاطر تجاوزش و ابليس را با آن گناه بزرگش ظالم مي خوانند،گرچه ميان اين دو ظلم تفاوت زيادي وجود دارد .(52)
بي شک يکي ازموانع کسب يقين و ايجاد کننده شک و دودلي ظلم است . خداوند در قرآن کريم مي فرمايد :
«افمن اسس بنيانه علي تقوي من الله و رضوان خيرام من اسس بنيانه علي شفا جرف هارفانهار به في نار جهنم و الله لا يهدي القوم الظالمين * لا يزال بنيانهم الذي بنوا ريبه في قلوبهم الا ان تقطع قلوبهم و الله عليم الحکيم »(53) درآيه ... الذين آمنوا و لم يلبسوا امائهم بظلم ... (54)مراد ازظلم،شک شکاکين درامرآخرت است .(55)
3 -2 فساد :
فساد خروج يک چيز ازحد اعتدال است،خواه اين خروج کم باشد خواه زياد ،و با مفهوم صلاح متضاد است .فساد درباره نفس و جسم انسان بکار مي رود و به آنچه که ازاستقامت خارج شده نيزاطلاق مي گردد .(56) قرآن نيز فساد را زمينه سازشک معرفي مي کند : «فلما جاءتهم آياتنا مبصره قالوا هذا سحر مبين * و جحدوا بها و استيقنتها انفسهم ظلماً و علواً فانظرکيف کان عاقبه المفسدين ».(57)
3-3 اعراض ازخدا :
کساني که از ياد خداوند روي گردان شوند با شيطان دم سازمي گردند و درآنان اين گمان پديد مي آيد که هدايت يافته اند .خداوند در قرآن کريم اوصاف آنان را چنين بيان مي کند : «و من يعش عن ذکر الرحمن نقيض له شيطانا فهو له قرين * و انهم ليصدونهم عن السبيل و يحسبون انهم مهتدون »(58) روي گرداني از ياد خدا موجب چيرگي شيطان بر ايشان شده و آنان را درگمان باطل فرو مي برد .
3- 4 تکذيب :
مراد ازمانع تکذيب،نسبت دروغ دادن به ديگران به ويژه اهل صدق است ،که نمونه بارز آن رسول خدا ( ص ) ،ائمه طاهرين ( ع ) و انبياي عظام هستند . تکذيب ازآن جهت که برخواسته ازعلم نمي باشد،سبب ايجاد ظن و گمان و مانعي درجهت کسب يقين است . خداوند در مورد کساني که به تکذيب رسول خدا ( ص ) پرداختند،چنين مي فرمايد :
«فان کذبوک فقل ربکم ذورحمه واسعه و لايرد باسه عن القوم المجرمين *سيقول الذين اشرکوا لو شاءالله ما اشرکنا و لا آباءنا و لا حرمنا من شيء کذلک کذب الذين من قبلهم حتي ذاقوا باسنا قل هل عندکم من علم فتخرجوه لنا ان تتبعون الا الظن و ان انتم الا تخرصون ).(59)
نسبت به پيامبران ( ع ) اقوام گذشته نيزتکذيب وجود داشته است :
«الم ياتکم نبو الذين من قبلکم قوم نوح و عاد و ثمود و الذين من بعدهم لا يعلمهم الا الله جاءتهم رسلهم بالبينات فردوا ايديهم في افواههم و قالوا انا کفرنا بما ارسلتم به و انا لفي شک مما تدعوننا اليه مريب )(60)
قوم حضرت صالح ( ع ) به او چنين خطاب مي کردند : «قالوا يا صالح قد کنت فينا مرجوا قبل هذا اتنهانا ان نعبد ما يعبدآباونا و اننا لفي شک مما تدعونا اليه مريب »(61)
3-5 استکبار :
استکباردرلغت ازباب استفعال ازريشه «کبر» است . کبر حالتي مخصوص انسان است که از خود راضي است و خود را از ديگران برترو بالاتر مي داند .(62)زماني که انسان استکبار مي ورزد همانند زمين بلند و سراشيبي است که در آن چيزي نمي رويد و خود را از علم و به طريق اولي از علم محروم کرده است و به حالت فعلي راضي است و چه بسا پست ترنيز مي گردد،و در برزخ شک ،ترديد، دودلي و گمان مي ماند :
«فلما جاءتهم آياتنا مبصره قالوا هذا سحر مبين * و جحدوا بها و استيقنتها انفسهم ظلما و علوا فانظر کيف کان عاقبه المفسدين »(63)
طبق آيه بالا استکبار و خود بزرگ بيني (علو )،مانع يقين حقيقي است .... درحقيقت،گاه پيش مي آيد که انسان از طريق ذهن و نه ازطريق عقل ،معرفتي به خدا حاصل مي کند، و اين معرفت يک دم مانند برقي که به محض ظهور ناپديد شود ،به او روشني مي بخشد و سپس روحش را در ظلمت انفعالات نفساني که دروجود او درتلاطم است رها مي کند . پس خدا را انکار مي کند ،زيرا از او تنها معرفتي ازطريق ذهن داشته است نه از طريق عقل که به يقين آن روشني پايدار مي شود و سينه همواره ازآن روشن مي ماند .
انکار ازآن جهت حاصل مي شود که ظلمت انفعالات دل را به تمامي درخود مي پوشاند ...اما اين يقين {= آيه بالا} ،يقين نفس بود نه يقين دل زيرا يقين دل ازمعرفتي بر مي آيد که از طريق عقل حاصل مي شود و يقين نفس ازمعرفت حاصل از طريق ذهن ... »(64)
«وقال فرعون يا ايها الملا ما علمت لکم من اله غيري فاوقد لي يا هامان علي الطين فاجعل لي صرحا لعلي اطلع الي اله موسي واني لاظنه من الکاذبين * فاستکبرهو و جنوده في الارض بغير الحق و ظنوا انهم الينا لا يرجعون »(65)
ازنمونه هاي قرآني تکبر،فرعون است . درآيات بالا شک و دودلي فرعون بخاطر تکبراو است .نمونه ديگر،سران قوم حضرت نوح (ع ) هستند که بر وي و پيروانش تکبر مي ورزيدند و گمان مي کردند حضرت نوح (ع ) دروغگوست :
«فقال الملا الذين کفروا من قومه ما نراک الا بشرا مثلنا و ما نراک اتبعک الا الذين هم اراذلنا بادي الراي و ما نري لکم علينا من فضل بل نظنکم کاذبين ».(66)
3-6 حرص و آزمندي :
حرص و آز ازجمله رذايل اخلاقي است که در دنيا خواري و ذلت و درآخرت عذاب الهي را به دنبال دارد .ازآنجا که دنباله روي حرص و آزمستلزم زير پا گذاشتن قوانين الهي است لذا مانع کسب يقين و موجب از بين رفتن يقين انسان نسبت به اعتقادات ديني و آخرت است .
امام علي (ع ) دراين باره مي فرمايند :«آزمندي يقين را تباه مي سازد .»( 67)ايشان در سخني ديگر دراين باره چنين مي فرمايند :«علت تباهي يقين ،طمع است .»(68)
3-7 مجادله کردن دردين:
برپايه آيات قرآن (69) يکي از صفات پسنديده حق پذيري است .آفت حق پذيري مجادله است و براي رهايي از آن بايد قرآن و سنت (70)را معيار قراردهيم ؛چه مجادله کردن در دين يقين را از بين مي برد .امام علي ( ع ) مي فرمايد :«مجادله کردن در دين،يقين را از بين مي برد .»(71)
3-8 همنشيني با اهل دنيا :
بي شک،خلق و خوي همنشين درانسان اثرگذار است .بدين صورت که همنشين خوب ،خوبي را براي انسان باقي و همنشين بد، نيززشتي ها و رذايل را براي انسان به ارث مي گذارد .حال براي کسب يقين بايست ازاهل دنيا که آلوده به شک و ترديداند کناره جست .امام علي (ع ) مي فرمايد :آميزش با دنيا پرستان،دين را عيبناک و يقين را سست مي کند .(72)

ديدگاه مفسران قرآني

2 -طرح مساله :
ازراههاي شناخت معناي اصطلاحي مفاهيم قرآني پس از قرآن و سنت،کنکاش درآثارمفسران قرآني است که به نکات نغزي دست مي يازند و پرده ازبرخي مبهمات قرآني و روايي برمي دارند .ازديگر سو بايد براين امر حساس بود که ايشان گاه راه خطا پوييده اند . لذا برمحقق فرض است به دور از هيچ گونه تعصبي و براساس معيارقرآن و سنت به نقد ومحک سخنان ايشان اقدام ورزد .نگارنده با اين ديدگاه برآن است به عرضه ديدگاه مفسران قرآني درباره يقين بپردازد و به منظورتاييد ديدگاههاي مطابق با قرآن و سنت مويدات و مستندات آن را در پاورقي ذکر نمايد.
2-1-خواجه نصيرالدين محمد بن حسن طوسي (مفسر و دانشمند قرآني 672 - 597 ه -ق )
«يقين درعرف اعتقادي باشد جازم مطابق ثابت ،که زوالش ممکن نباشد ،و آن به حقيقت مولف بود از علم به معلوم،و ازعلم به آنکه خلاف آن علم اول محال باشد .و يقين را مراتب است و درتنزيل[ قرآن] علم اليقين و عين اليقين و حق اليقين آمده است ...و درمثل آتش که درباب معرفت گفته آمد ،مشاهده هرچه درنظرآيد به توسط نورآتش به مثابت علم اليقين است و معاينه جرم آتش که مفيض نوراست برهرچه قابل اضائت باشد بمثابت عين اليقين ،(73) و تاثيرآتش در آنچه بدو رسد تا هويت او محو کند آتش صرف بماند حق اليقين ...»(74)
آنگاه که يقين درست باشد نورسعادت در قلب انسان مي درخشد و وعده خدا درباره روزي دنيا و ثواب آخرت را تصديق مي کند و سراپاي بدنش به خاطروعيدهاي خداوند و عتاب او خشوع مي ورزد وعمل مي کند و ازحرام ها دوري مي کند و عقل او نفس را بخاطر کوتاهي درياد خدا و ياد آوري انديشه ورزي مورد محاسبه قرارمي دهد و صاحب چنين حالاتي سخنش ياد خدا و سکوتش فکرو نگاهش عبرت آموزي و يقين به کوتاهي آرزو که بي رغبتي و زهد نسبت به دنيا را به دنبال دارد و بي رغبتي به دنيا سخن حکيمانه را در پي دارد (75)چرا که ذهن ازغصه هاي دنيوي خالي است .
بدين خاطرامام علي (ع ) فرمودند :«کسي که نسبت به دنيا بي رغبت باشد قلب و بدنش آسوده است و کسي که به آن کشش يابد قلب و بدن خود را به زحمت انداخته است ».و فقط خداوند رادرنظردارد و به کسي جزخداوند استرجاع نمي دهد ،چنان که خداوند پاک و منزه درمورد حضرت ابراهيم فرمودند :«ان ابراهيم لحليم اواه منيب»(76)يعني بازگشتي به سوي خدا که هيچ چشم داشتي از دنيا به دنبالش نيست .به اندازه يقين بندگان،اخلاص و تقوي وجود دارد .(77)و اين حالات نيکو باعث مي شود که صاحب چنين احوالاتي درميان خواب و بيداري او را(78) ببيند .
با يقين تمام وسوسه هاي نفساني برطرف مي گردد . چه يقين آن است که ديدگان حقيقت ايمان را مشاهده نمايند با يقين همچنين ترديد به سبب مشاهده غيب برطرف مي گردد . يقين آرامش خاطربدون آشفتگي است و زماني که قلب با حقايق يقين تکامل يافت،بلاء نزد وي نعمت و آسايش نزد او مصيبت است تا جايي که از بلاء ،عذاب مي طلبد و ازعافيت هراسناک مي شود .»
2-2 ملا محسن فيض کاشاني (مفسر و محدث قرآني 1901 ، 1006 ه. ق )
(79)يقين آن است که همه اشياء را ازمسبب الاسباب [ = خدا ]بداني و به واسطه ها توجه نکني بلکه همه واسطه ها را مسخردرتحت امرخدا بداني که هيچ حکمي ازخود ندارد سپس به تضمين خداوند پاک و منزه دردادن روزي اعتماد ورزي(80)و اينکه هرچه براي او تقديرشده به او مي رسد سپس قلبش پذيرا باشد که (من يعمل مثقال ذره خيرا يره * و من يعمل مثقال ذره شرا يره )(81) سپس شناخت پيدا کند به اينکه خداوند درهرحالي برحالات او آگاه است و ناظر برخطورات دروني و افکارپنهاني اوست پس درتمام حالات و کارها مودب به تاديب الهي است و تلاشش درخود سازي براي رضاي خداوند و درکنف او شديدتراز ظاهر سازي براي مردم(82) است .»(83)
«بدان آنکه اعتقاد محکم بريگانگي فاعليت و قدرت خداوند دارد و او کمال علم و قدرت به اندازه کفايت بندگان است و اينکه خداوند سراسر رحمت و لطف و عنايت به تمام و يک يک بندگان است و اينکه بالاترازقدرت او ديگر هيچ قدرتي وجود ندارد و بالاتر ازعلم و رحمت او علم و رحمتي نيست بي شک فقط و فقط به او توکل مي ورزد(84) و به غيراو چه بالعرض و چه بالذات هيچ توجهي ندارد و هرکه اين را درخود ندارد به خاطر دو علت است يا سستي و ضعف يقين و يا ضعف قلب به خاطر چيرگي ترس براو و هراساني وي به خاطرغلبه خيالات؛چرا که قلب گاهي اوقات با پيروي بي چون و چراي و هم و نقصان يقين دچارهراس مي شود(85) هراسي مانند آنکه شب همراه با مرده اي در قبر يا بستري بخوابد بدون اينکه هيچ نفرتي از ديگر موجودات داشته باشد .
پس توکل کامل نمي شود مگر با قوت قلب و قوت يقين هر دو؛چرا که با هر دوي آنها آرامش وطمانينه قلب حاصل مي شود .پس آرامش قلب مطلبي است و يقين مطلب ديگري .
چه بسياريقيني که هيچ آرامش وطمانينه اي به دنبال ندارد همانند کن خداوند به ابراهيم خليل که فرمود : (... اولم تومن قال :بلي ولکن ليطمئن قلبي...)(86)و چه بسيارمطمئني که هيچ بهره اي از يقين نبرده است مانندبزرگان ساير کيشها و فرقه ها .زيرا يهودي دريهوديت خود و نصراني در نصرانيت خود اطمينان خاطردارند ولي هيچ يقيني ندارند،بلکه از گمان و هواي نفس خود پيروي مي کنند با اينکه ازسوي خداوند براي آنان هدايت فرستاده شده است که عامل يقين است ولي آنها ازآن رويگردانند ...(87)
2-3 محمد باقر بن محمد تقي مجلسي (مفسر و محدث قرآني 1111 - 1037 ه. ق )
علامه مجلسي درتوضيح مراتب سه گانه يقين چنين نگاشته است : «اولين مرتبه [علم اليقين]،مرتبه صاحبان انديشه و استدلال است ،همانند کسي که آتش را نديده است و از روي دود آن بروجود آتش استدلال
مي کند .دومين مرتبه[عين اليقين]،مرتبه صاحبان کشف و شهود است ،همانند کسي که ذات آتش را با چشمانش مشاهده و ادراک نمايد .سومين مرتبه [حق اليقين]،مرتبه اهل يقين است همانند کسي است که در وسط آتش باشد و متصف به صفات آتش گرديده باشد اگرچه چشمش همانند آتش گداخته و سرخ درآتش نشده باشد اما تو او را آتش مي پنداري در حالي که آتش نيست و اين جايگاهي است که گامها درآن مي لغزد و عقلها و ادراکها گمراه و سرگردان مي شوند و اينجا مجال صحبت درباره آن نيست .(88)
ايشان سپس با اشاره به اختلاف ادراکات آدميان و نيز ديگر تفاوتهاي آنان به بيان اين مهم پرداخته اند که «خداوند درقرآن کريم از اين امر(يقين ) به اعتقادي قلبي ياد کرده ،بدون اينکه به ضرس قاطع مقدارمعيني را براي آن مشخص گرداند پس با اين حساب مراد الهي،مطلق اعتقاد قلبي است ؛خواه علم طمانينه يا علم اليقين ياحق اليقين يا عين اليقين باشد ،پس حقيقتي واحد است که همان اعتراف قلبي و اعتقاد علمي است و تفاوت به زياده يا نقصان درافرادي است که داراي اين صفاتند که از مشخصات اين افراد آن است که دراين حقيقت داخل نيستند ...»(89) 2-4-احمد بن محمد مهدي نراقي (فقيه و دانشمند قرآني 1245-1185 ه.ق )
«...پس چنان که دانستي ،يقين ضدحيرت و شک است ،ازآن راه که جزم درآن معتبراست .ومقابل جهل مرکب است،چون موافقت با واقع درآن لازم است .و مورد يقين و متعلق آن يا از لوازم يا اجزاي ايمان است مانند وجود واجب -سبحانه -و صفات کماليه او و مباحث متعلقه به نبوت و امامت و احوال نشاه آخرت .يا آن را مدخليتي درايمان نيست ،چون حقايق اموري که ايمان بدون آنها تمام و جاهل به آنها ازاهل اسلام است ...مطلق علم و يقين خواه دراموري که متعلقه به دين باشد يا غيردين،شخص نفس انساني را کمال ،و شاهد روح را حسن و جمال است ،و وصول سعادت را باعث و دخول در خيل مجردات را «مورث»است .
آري يقين در مباحث الهيه و مطالب دينيه درتحصيل سعادات اخرويه،اکمل ،و درتکميل نفوس انسانيه«ادخل»است ؛زيرا که ايمان موقوف به آن،بلکه اصل آن و عين آن است،و سايرعلوم شاخ و برگ آن؛و رستگاري درآخرت بدون آن غيرحاصل ،و فاقد آن درحزب کفارداخل است .و بالجمله شکي نيست که مرتبه يقين اشرف فضايل،افضل کمالات،اهم اخلاق ،اعظم صفات ،کيمياي سعادت ،معراج کرامت ،اکسيراکبر، و کبريت احمر(90)است .و به اين سبب سيد رسل (ص ) فرمودند :« اقل ما اوتيتم اليقين و عزيمه الصبر و من اوتي حظه منها لم يبال ما فاته من صيام النهارو قيام الليل»(91)
فرمودند :«اليقين الايمان کله »(92)و نيزاز آن حضرت مروي است که : «ما آدمي الا و له ذنوب ولکن من کانت عزيزته العقل و سجيته اليقين لم تضره الذنوب لانه کلما اذنب ذنبا تاب و استغفرو ندم فتکفرذنوبه و يبقي له فضل يدخل به الجنه(93 ) حضرت امام صادق (ع ) فرمودند که :(ان العقل الدائم علي اليقين افضل عندالله تعالي من العمل الکثيرعلي غيريقين )(94) «مرتبه اول :علم اليقين است :و آن اولين مرتبه يقين است و عبارت است از:اعتقاد ثابت جازم مطابق واقع .و آن حاصل مي شود ازترتيب مقدمات و استدلال،مانند يقين کردن به وجود آتش درموضعي به مشاهده دود .مرتبه دوم : علم اليقين است ؛وآن عبارت است ازمشاهده مطلوب و ديدن آن به چشم بصيرت و ديده باطن،که به مراتب روشن تر از ديده ظاهراست . و آنچه مشاهده ازآن شود واضح تر و ظاهرتر است .
و اشاره به اين مرتبه است آنچه سيد اولياء درجواب ذعلب يماني (95) که سوال کرد ازآن حضرت که :«هل
رايت ربک ؟»يعني :«آيا پروردگارخود را ديده اي ؟» فرموده اند :« لم اعبد ربا لم اره» يعني :بندگي نمي کنم خدايي را که نديده باشم .»(96)و همين است مراد آن حضرت ازاين که فرمود که :«راي قلبي ربي »يعني :«ديد دل من پروردگار مرا ».واين مرتبه هم نمي رسد مگر به رياضت و تصفيه نفس، تا اينکه تجرد تام ازبراي او حاصل شود .و اين مانند يقين کردن به وجود آتش است به معاينه ديدن آن .مرتبه سوم :حق اليقين است ؛و آن عبارت است ازاينکه ميان عاقل و «معقول»وحدت معنويه و ربط حقيقي حاصل شود ،به نحوي که عاقل ،ذات خود را «رشحه اي »(97) از رشحات فيض معقول و مرتبط به او بينند ( و انا فانا )(98) اشراقات انواراو را به خود مشاهده نمايد، مانند يقين کردن به وجود آتش به داخل آن شدن . و رسيدن به اين مرتبه موقوف است به مجاهدات شاقه، و رياضات قويه صعبه،و ترک رسوم و عادات، و قطع ريشه شهوات ،و بازداشتن دل ازخواطر نفسانيه و افکاررديه شيطانيه ،و پاک نمودن خود ازکثافات عالم طبيعت ناهنجار،و دوري از علايق و زخارف دنياي غدار .

درره منزل ليلي که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشي

و کيف تري ليلي بعين تري بها
سواها و ما طهرتها بالمدامع

و تلتذ منها بالحديث و قد جري
حديث سواها في خروق المسامع (99)

او را به چشم پاک توان ديد چون هلال
هرديده جاي جلوه آن ماه پاره نيست

بلکه يقين حقيقي نوراني خالي ازظلمات شک و وهم و «شوايب» (100)، اگرچه درمرتبه اول باشد به محض فکر واستدلال حاصل نمي گردد ،بلکه حصول آن به تصفيه نفس از کدورات اخلاق ذميمه منوط ،و حصول آن به رياضات و مجاهدات مربوط است .(101)
در«جامع السعادات»نيزعلاوه بر مطالب بالا «وصيت لقمان به فرزندش آمده است که فرمود :«يا بني ! لا يستطاع العمل الا باليقين و لايعمل المرء الابقدر يقينه و لا يقصرعامل حتي ينقص يقينه ».(102)
2-5-سيد روح الله موسوي خميني (ره ) (مفسرو فقيه قرآني 1368 -1378 ه .ش )
امام خميني (ره ) دربيان اينکه راحتي درطلب يقين است در کتاب خود «شرح چهل حديث»چنين مي فرمايند :«... پس بدان که انسان داراي يقين به حق و تقديرات او و معتمد به رکن رکين قادرعلي الاطلاق،که جميع امور را از روي مصالح مقرر مي فرمايد و داراي رحمت کامل مطلقه و بالجمله رحيم مطلق و جواد مطلق است ،البته با چنين يقيني امورمشکله بر او آسان شود و جميع مصيبتها براي او سهل گردد ؛(103)
وطلب او درتحصيل معيشت با طلب اهل دنيا و اهل شک و شرک بسيارفرق دارد . آنهايي که به اسباب ظاهريه اعتماد دارند درحصول آنها دائماً متزلزل و مضطرب هستند؛و اگر به آنها صدمه اي وارد شود،خيلي ناگواربه نظرآنها آيد،زيرا که آن را محفوف به مصالح غيبيه نمي دانند .
وبالجمله کسي که تحصيل اين دنيا را سعادت خود مي داند در تحصيل آن به رنج و عنا (104)(سختي و دشواري ) مبتلاشود و راحت و خوشي ازاو بريده شود و تمام همش و دقتش صرف درآن شود؛چنانچه مي بينيم که اهل دنيا دائماً درتعب هستند و راحتي قلب و جسم ندارند (105) و همين طوراگرازدست آنها دنيا و زخارف آن برود،به حزن و اندوه بي پايان مبتلا شوند؛ (106)واگر مصيبتي برآنها وارد
شود تاب و توان ازآنها برود و درمقابل حوادث اصطبارنکنند . و اين نيست جز آنکه شک و تزلزل در قضاي الهي و عدل آن دارند؛وثمره آن اين قبيل اموراست .(107)
2-6-عبدالله جوادي آملي (مفسر و فقيه قرآني-1312 ه.ش ) «يقين چون از شئون معرفت و علم است ،به معروف و معلوم تعلق مي گيرد و چون اسماي حسناي الهي ،که معروف است ،تعدد دارد ،معرفتها نيز متنوع خواهد بود و هرمعرفتي درحد خود از يقين برخورداراست .ازاين رو مي توان براي يقين انحاي گوناگون به لحاظ متعلق آن تصور کرد .عمده مراتب يقين است که به حسب متعارف آن را به يقين علمي (علم اليقين ) ويقين عيني (عين اليقين ) و يقين حقي (حق اليقين ) تقسيم کرده اند و چون متعلق آن که اسماي حسناي الهي است،نامحدود است ،حد خاصي از حصول يقين يا شهود آن را نمي توان پايان مرحله يقين دانست .حاصل اينکه،حقيقت يقين نوري است تشکيکي،که هم فزوني پذيراست و هم حد خاصي ندارد . (108)
2-7-حسين مظاهري (مفسر و فقيه قرآني-1312 ه .ش ) «البته اهل دل،با اقتباس ازقرآن، براي يقين سه مرتبه ذکر کرده اند :علم اليقين،و عين اليقين و حق اليقين .مراد آنان از علم اليقين ،يقين ناشي از دلالات و استدلالات حسي است يقين به مرگ براثرمشاهده مرگ ديگران و يقين به وجود آتش با ديدن دود .مقصود ازعين اليقين،يقيني است که به وسيله چشم ظاهر و چشم بصيرت حاصل مي شود،مانند يقين به مرگ
هنگام جان دادن و يقين به وجود آتش هنگام مشاهده آن . منظور ازحق اليقين،يقيني است که براثر وجدان کردن يک امر پديد مي آيد ،مانند يقين به مرگ هنگامي که طعم آن را مي چشد (109)و يقين به وجود آتش هنگامي که درآن مي افتد .»(110)

نتيجه :

نتايج کلي حاصل ازاين مقاله به قرارزيراست :
1-بيشترديدگاهها برگرفته از قرآن کريم و روايات معصومين ( ع )است .
2-بيشترديدگاهها درباره ترمينولوژي،مراتب و پي آمدهاي يقين است .
3-درپاره اي از ديدگاهها توجيهات فلسفي آيات و روايات نهفته و برخي ديگرنقش شرح و تفسيرآنها را دارند .
4-تمام مباحث مربوط به يقين به شکل جامع ذکرنشده است .
5-سيرمنطقي مباحث حفظ نشده است .
6-بنا به اقتضاي زمان فاقد اسلوبهاي روش تحقيق اند .

پي نوشت ها:

1-sure ،positive ،certituel
2-واژه هاي دخيل در قرآن مجيد ،جفري ،ترجمه بدره اي، ص 419-418 با دخل و تصرف . )
3-العين فراهيدي ،ج 9، ص 220؛ و القاموس المحيط ،فيروز آبادي، ج 4 ،ص 278 ).
4-الميزان في تفسيرالقرآن، طباطبايي، ج 20 ،ص 351 ) .
5-لغت نامه دهخدا،دهخدا ،ص21055.
6-التحقيق في کلمات القرآن مصطفوي، ج14، ص 263 ) .
7-الصحاح تاج اللغه و صحاح العربيه، جوهري ،ج 2، ص 1066 ) .
8-بحارالانوار، مجلسي، ج 66، ص 159 .
9-موقنه بغيب انبائها ...»نهج البلاغه، سيد رضي، ترجمه دشتي، خطبه 83.
10-متعلق ديگر يقين قرآن کريم است :«تنزيل الکتاب لاريب فيه من رب العالمين .»(السجده 20 )«از دوران ظهور حضرت قائم ( عج ) نيز در روايات ائمه طاهرين ( ع ) به يقين نام برده اند .(بحارالانوار، مجلسي ،ج 43 ،1375)
11-پروردگارا، به يقين تو در روزي که هيچ ترديدي درآن نيست گرد آورنده [جمله] مردماني -...(آل عمران 9 )براي آگاهي بيشترنک:آل عمران 25 ،النساء 87 ،الحج 7 ،المومن59 و الشوري 7 .
12-بحارالانوار،مجلسي، ج67 ،ص 178 .
13-الکافي، کليني، ج 2، ص 56.
14-عده الداعي، ابن فهد حلي ،ص 293 .
15-فرهنگ لغات و اصطلاحات و تعبيرات پرتوي از قرآن ،جعفري ،ج 6 ،ص 278.
16-بحار الانوار، مجلسي ،ج 74، ص 294 .
17-بحارالانوار، مجلسي ،ج 74 ،ص 294.
18-«الصدر معدن التسليم و القلب معدن اليقين و الفواد معدن النظر و الضمير معدن السر و النفس ماوي کل حسنه و سيئه»
تفسير قرآني و زبان عرفاني ،نوبا، ترجمه سعادت، ص 274 .
19-«لاخير في عمل الا مع اليقين و الورع »(غررالحکم و درر الکلم ،آمدي، ص 56 ،ش 2942 ).
20-تبار، فيروزآبادي، سيماي يقين در قرآن و روايات، ص 95 ) .
21-الميزان في تفسيرالقرآن ،طباطبايي، ج 16، ص 314 .
22-اقبال الاعمال ،سيد بن طاووس، ص 229 .
23-«لا تجعلوا علمکم جهلاو يقينکم شکا اذا علمتم فاعملوا و اذا تيقنتم فاقدموا .»( نهج البلاغه،سيد رضي ،ترجمه دشتي ،حکمت 274 ) .
24-قال علي (ع ) :لآنسبن الاسلام نسبه لم ينسبها احد قبلي الاسلام هو التسليم هو اليقين و اليقين هو التصديق و التصديق هو الاقرار و الاقرار هو الاداء و الاداء هو العمل ) ( همان ،حکمت 125 ) .
25-مفاهيم اخلاقي -ديني قرآن ،ايزوتسو، ص 373 .
26-«و...آنها همان رستگارانند.»(البقره،5)
27-فرهنگ لغات و اصطلاحات و تعبيرات پرتوي از قرآن ،جعفري، ص 278 .
28-بحارالانوار، مجلسي ،ج 36 ،ص 384 .
29-الکافي کليني، ج 2، ص 231.
30-همان ،ص 42 .
31-بحارالانوار،مجلسي ،ج 74، ص 26 .
32-طا .سين * اين است آيات قرآن و آيات کتابي روشنگر *که مايه هدايت و بشارت براي مومنان است *همانان که نماز برپا مي دارند و زکات مي دهند و خود به آخرت يقين دارند . ( النمل ،3 - 1) و نيز نک به :البقره 5 - 1 ).
33-« ... و نومن به ايمان من عاين الغيوب و وقف علي الموعود ايمانا نفي اخلاصه الشرک و يقينه الشک ... » (نهج البلاغه، سيد رضي ،ترجمه دشتي، خطبه 114 ) .
34-تنها کساني ازتو اجازه مي خواهند به [جهاد نروند] که به خدا و روز بازپسين ايمان ندارند و دلهايشان به شک افتاده و در شک خود سرگردانند .(التوبه . 45 )
35-نهج البلاغه، سيد رضي، ترجمه دشتي، حکمت 31 .
36-positive knowledge
37-مفردات الفاظ القرآن الکريم، راغب اصفهاني، ص 552 . 38-هرگزچنين نيست ،اگرعلم اليقين داشتيد ! * به يقين دوزخ را مي بينيد * سپس آن را قطعاًبه عين اليقين در مي يابيد .( التکاثر 7 - 5 ) .
39-هرگز چنين نيست، اگرعلم اليقين داشتيد! * به يقين دوزخ را مي بينيد * سپس آن را قطعاًبه عين اليقين در مي يابيد .( التکاثر 7 - 5 ) .
40-«و [فرجامش ]درافتادن به جهنم است *اين است همان حقيقت راست [و] يقين» (الواقعه 95 - 94 ) .
41-التفسيرالکبير،فخر رازي، ج 32، ص 79 .
42-الدرالمنثور في التفسير بالمائور ،سيوطي ،ج 8 ،ص 611 - 612.
43-التبيان في تفسير القرآن ،صوسي ،ج 10، ص 402، مجمع البيان في تفسيرالقرآن، ج 10، ص 812 ،روح الجنان و روح الجنان، رازي، ج 12، ص 402 .
44-تفسيرالمراغي ،ج 30، ص 231 .
45-تفسيرانوارالقرآن ،مخلص ،ج 6 ،ص 710 .
46-(التکاثر ، 6 .
47-(التکاثر ، 7 .
48-(التکاثر ، 8 .
49-الميزان في تفسير القرآن، طباطبايي ،ج 20، ص 352 .
50-سيماي يقين در قرآن و روايات ،علي تبار فيروزآبادي، شماره 83 ،ص 94، به نقل از مصباح الهدايه، کاشاني ص 76 - 75 .
51-التبيان في تفسيرالقرآن، طوسي، ج 9 ،ص 515 .
52-و اذا لوحظ فيه حاق اليقين و ثباته و طمانيته من حيث هو و بذاته و في ذاته .
53-التحقيق في کلمات القرآن ،مصطفوي، ج 14، ص 264 .
54-لسان العرب، ابن منظور ،ج 13 ،ص 457 .
55-«آيا کسي که بنياد[کار]خود را بر پايه تقوا و خشنودي خدا نهاده بهتر است،يا کسي که بناي خود را برلب پرتگاهي مشرف به سقوط پي ريزي کرده و با آن درآتش دوزخ فرو مي افتد .و خدا گروه بيدادگران را هدايت نمي کند *همواره آن ساختماني که بنا کرده اند در دلهايشان مايه شک و نفاق است تا آنکه دلهايشان پاره پاره شود،وخدا داناي سنجيده کاراست .»
56-مفردات الفاظ القرآن ،راغب اصفهاني ،ص 379 .
57-«و هنگامي که آيات روشنگر ما به سويشان آمد گفتند : «اين سحري آشکاراست»*و با آنکه دلهايشان بدان يقين داشت ازروي ظلم و تکبرآن را انکارکردند .پس ببين فرجام فساد گران چگونه بود .(النمل 14 -13 ) .
58-و هرکس از ياد [خداي] رحمان دل بگرداند براو شيطاني مي گماريم تا براي وي دمسازي باشد* و مسلماً آنها ايشان را از راه باز مي دارند و[ آنها ]مي پندارند که راه يافتگانند .( الزخرف 37 -36 ) .
59-«اي پيامبرپس اگر تورا تکذيب کردند بگو : پروردگار شما داراي رحمتي گسترده است و با اين حال عذاب او از گروه مجرمان برگردانده نخواهد شد * کساني که شرک آوردند به زودي خواهند گفت :«اگرخداي مي خواست ،نه ما نه پدرانمان ،شرک نمي آورديم و چيزي را [خود سرانه] تحريم نمي کرديم .» کساني هم که پيش از آنان بودند، همين گونه
پيامبران خود را تکذيب کردند تا عقوبت ما را چشيدند . بگو : «آيا نزد شما دانشي هست که آن را براي ما آشکار کنيد ؟ شما جز ازگمان پيروي نمي کنيد ،و جز دروغ نمي گوييد . »( الانعام 148 -147 )
60-«آيا خبرکساني که پيش از شما بودند : قوم نوح ( ع ) و عاد و ثمود و آنان که بعد ازايشان بودند[و] کسي جز خدا از آنان آگاهي ندارد به شما نرسيده است ؟ فرستادگانشان دلايل آشکاربرايشان آوردند، ولي آنها دستهايشان را به عنوان اعتراض بردهان هايشان نهادند و گفتند :ما بدان چه شما بدان ماموريت داريد کافريم و ازآنچه ما را بدان مي خوانيد سخت درشکيم .»( ابراهيم . 9 ).
61-گفتند :«اي صالح براستي پيش ازاين تو ميان ما مايه اميد بودي .آيا ما را از پرستش آنچه پدرانمان مي پرستيدند باز مي داري ؟ و بي گمان ما ازآنچه تو ما را بدان مي خواني سخت دچار شکيم .( هود . 62 )
62-مفردات الفاظ قرآن ،راغب اصفهاني ،ص 421 .
63-و هنگامي که آيات روشنگر ما به سويشان آمد گفتند :اين سحري آشکاراست.*و با آنکه دلهايشان بدان يقين داشت از روي ظلم و تکبرآن را انکار کردند .پس ببين فرجام فسادگران چگونه بود . (النمل 14 -13 ).
64-تفسير قرآني و زبان عرفاني، نويا ،ترجمه سعادت ،ص 103 -102 ) .
65-«و فرعون گفت :اي بزرگان قوم من جزخويشتن براي شما خدايي نمي شناسم پس اي هامان برايم گل آتش بيفروز و برجي بلند براي من بساز،شايد به [حال]خداي موسي اطلاع يابم،و من جدا او را ازدروغ گويان مي پندارم * پس او و سپاهيانش درآن سرزمين به ناحق سرکشي کردند و پنداشتند که به سوي ما بازگردانده نمي شوند .(القصص . 39 -38) .
66-«پس سران قومش که کافر بودند، گفتند: ما ترا جزبشري مثل خود نمي بينيم و جز[جماعتي از ]فرومايگان ما ،آن هم نسنجيده نمي بينيم کسي ترا پيروي کرده باشد،و شما را برما امتيازي نيست بلکه شما را دروغگو مي دانيم .(هود .27 ) .67-«الحرص يفسد الايمان » ( ميزان الحکمه، محمدي ري شهري، ج14 ،ص 7182 ،ش 22976 )
68-«سبب فساد اليقين الطمع »(همان،ش 22978 ).
69-«... فبشرعباد*الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه اولئک الذين هداهم الله و اولئک هم اولوا الالباب ... پس بشارت بده آن بندگان من که :به سخن گوش فرا مي دهند و بهترين آن را پيروي مي کنند؛اينانند که خدا ايشان را راه نموده و اينانند همان خردمندان .»(زمر18 - 17 )
70-«يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامرمنکم فان تنازعتم في شيء فردوه الي الله و الرسول ان کنتم تومنون بالله و اليوم الاخرذلک خير و احسن تاويلا : اي کساني که ايمان آورده ايد خدا را اطاعت و پيامبرو اولياي امر خود را[ نيز]اطاعت کنيد سپس هرگاه درامري [ديني ]اختلاف نظريافتيد اگربه خدا و روز بازپسين ايمان داريد .آن را به [کتاب ]خدا و سنت پيامبر[او] عرضه بداريد اين بهتر و نيک فرجام تراست . »(النساء، 59 )
71-«الجدل في الدين يفسد اليقين »( ميزان حکمه، محمدي ري شهري ،ج 14، ص 7182 ،ش 22979 )
72-«خلطه ابناء الدنيا تشين الدين و تضعف اليقين»( ميزان الحکمه،محمدي ري شهري، ج 14، ص 7182 ،ش 22981 ) 73-مويد مطلب بالا آيات «و تصليه جحيم * ان هذا لهوحق اليقين »( الواقعه 95 - 94 ) است .
74-اوصاف الاشراف، خواجه نصيرالدين طوسي، تصحيح و توضيح نجيب مايل هروي، ص 136 -135 ) .
75-امام علي (ع ) دراين باره مي فرمايد :«يستدل علي اليقين بقصرالامل و اخلاص العمل و الزهد في الدنيا » ( ميزان الحکمه محمدي ري شهري ،ج 14 ،ص 7178، ش 22959 ) .
76-«زيرا ابراهيم بردبار و نرمدل و باز گشت کننده[ به سوي خدا ]بود . (هود ، 75 ) .
77-«زهد المرء فيما يفني علي قدر يقينه بما يبقي ... » ( ميزان الحکم محمدي ري شهري، ج14، ص 7184 ،ش 23005 ).
78-اشاره دارد به جوان زمان رسول خدا که در فصل پيشين ذکر گرديد . (الکافي کليني ،ج 2 ،ص 53 ) .
79-البته برخي نيز سال وفات ايشان را 1007 ه. ق . ذکر کرده اند .(ر.ک : تاريخ ايران دوره صفويان، پژوهش از دانشگاه کمبريج ،ترجمه يعقوب آژند، ص 364 )
80.امام معصوم (ع ) درباره يقين چنين فرمودند :«يتوکل علي الله و يسلم الله و يرضي بقضاء الله و يفوض الي الله » ( تحت العقول حراني، ص 408 ) .
81-«پس هرکه هموزن ذره اي نيکي کند[نتيجه] آن را خواهد ديد *و هرکه هموزن ذره اي بدي کند نتيجه آن را خواهد ديد .( الزلزله 8 -7 ).
82-حضرت علي (ع ) مي فرمايند :«شده الجبن من عجز النفس وضعف اليقين » (غررالحکم و دررالکلم ،آمدي ص 263 ،ش 5662 )
83-الحقايق في محاسن الاخلاق،فيض کاشاني، ص 191 )
84-امام علي ( ع ) حقيقت يقين را در توکل به خدا مي دانند و مي فرمايند :«في التوکل حقيقه الايمان » (ميزان الحکمه ،محمدي ري شهري، ج 14 ،ص 7186، ش 23012 )
85-حضرت علي ( ع ) مي فرمايند :«شد الجبن من عجز النفس و ضعف اليقين » (غررالحکم و دررالکلام،آمدي ،ص 263، ش 5662 ) .
86-«... فرمود :«مگرايمان نياورده اي ؟ گفت :چرا ولي تا دلم آرامش يابد ...»(البقره ،260 ) .
87-الحقايق في محاسن الاخلاق ،فيض کاشاني، ص 196، 88-بحارالانوار،مجلسي، ج 66، ص 159 ) .
89-بحارالانوار ،مجلسي، ج 66 ،ص 165.
90-نادر و کمياب .
91-«هرکه به او عطا کرده شد نصيب او از يقين و صبر، چه باک او را ازآنچه فوت شود از روزه روز و عبادت شب» . 92-«همه ايمان يقين است »(کنزالعمال،ج 3 ،ص 437 خ 7331 ) .
93-«هيچ آدمي نيست مگراينکه از براي او گناهان بسيار است !وليکن هرکه عقل او تام و يقين او کامل باشد گناهان ضررنمي رساند زيراکه هرگاه ازگناهي پشيمان مي شود و استغفارمي کند گناهان او آمرزيده مي شود و فضيلتي از براي او باقي مي ماند که او را داخل بهشت مي کند .»(الحقايق في محاسن الاخلاق ،فيض کاشاني ،ص 195 ) .
94-«عمل اندک با دوام و همراه يقين بهتراست در نزد خدا از عمل بسياربدون يقين ...»(معراج السعاده، نراقي،ص 112 ).
95-ذعلب يماني ازاصحاب اميرالمومنين (ع ) بود و مرحوم مامقاني او را فرد خوب مي داند ،ولي محقق تستري مي گويد : او آدم درستي نيست،و دليلي هم برمدعاي خود اقامه نموده .( ر.ک :تنقيح المقال،ج 1 ،ص 421 .و قاموس الرجال،ج 4 ،ص 91، ط قديم ).
96-التوحيد،صدوق،ص 305 ،بحارالانوار،مجلسي ،ج 4 ،ص 27، ج 10، ص 118 .
97-قطره و چکه.
98-لحظه به لحظه ،دم به دم .
99-چگونه مي تواني با چشم آلوده به ديدن بيگانه،رخسار ليلا را ببيني و حال آنکه آن را با سيلاب اشک شستشو نداده اي !و چگونه مي خواهي ازشنيدن نام ليلا لذت ببري و حال آن که سخن بيگانگان درگوش تو طنين اندازاست .
100-جمع شائبه به معناي شک و گمان ؛
101-معراج السعاده،نراقي ،ص 116 -115 .
102-«اي فرزندم !عمل جز با يقين صورت نمي پذيرد و آدمي به اندازه يقينش عمل مي نمايد و انسان درعمل کوتاهي نمي کند مگراينکه يقينش کم شود .»
(جامع السعادات ،نراقي ،ج1،ص155)
103-در دعاي نيمه شعبان چنين آمده است :«و من اليقين ما يهون علينا به مصيبات الدنيا »(يقين ،دستغيب ،ص62)
104-سختي ،دشواري؛
105-«ان الله بحکمته و جلاله جعل الروح و الفرج في الرضا و اليقين »(ميزان الحکمه،محمدي ري شهري ،ج 14، ص 7186 ،ش 23014 ) .
106-اشاره دارد به حديث امام صادق ( ع ) که مي فرمايند : «ان الله بعدله و علمه جعل ...الحزن في الشک و السخط فارضوا عن الله و سلموا لامره »(التمحيص ،ابن طاووس ،ص 59 ).
107-شرح چهل حديث،موسوي خميني،ص 564 ) .
108-تسنيم؛تفسيرقرآن کريم،جوادي آملي ،ج 2، صص 206 - 205 ) .
109-اين مطلب اشاره دارد به آيات پاياني سوره واقعه )
110-کاوشي نو دراخلاق اسلامي و شئون حکمت عملي، مظاهري ،تدوين ابوالقاسمي،ج 1 ،ص 33 -32 ).

منابع و ماخذ :
الف -منابع فارسي
1 -قرآن کريم ،ترجمه محمد مهدي فولادوند ،چاپ يازدهم، قم، سازمان تبليغات اسلامي، 1373 ه. ش .
2 -بينا، محسن ،مقامات معنوي، ترجمه و تفسير منازل السائرين خواجه عبدالله انصاري ،چاپ هشتم، تهران، علامه طباطبايي، 1374 ه .ش .
3 -جوادي آملي ،عبدالله، تسنيم ،تفسير قرآن کريم ،چاپ اول، قم ،مرکزنشراسراء، 1378ه .ش .
4 -دانشگاه کمبريج، تاريخ ايران دوره صفويان، ترجمه يعقوب آژند، چاپ دوم ،تهران، جامي، 1384 ه. ش .
5 -دستغيب، عبدالحسين، يقين، تهران ،نور الصادق، 1362 ه. ش .
6 -سيد رضي، ابوالحسن محمد بن ابي الاحمد ،نهج البلاغه ،ترجمه محمد دشتي، چاپ بيستم ،قم، موسسه فرهنگي تحقيقاتي اميرالمومنين، 1382، ه. ش .
7 -صارمي، سهيلا ،مصطلحات عرفاني و مفاهيم برجسته در زبان عطار،چاپ اول، تهران، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي،1373 ه. ش .
8 -طوسي، خواجه نصيرالدين، اوصاف الاشراف، تصحيح و توضيح نجيب مايل هروي مشهد ،انتشارات امام، 1361 .
9 -محمدي، ري شهري، محمد،ميزان الحکمه ،ترجمه حميد رضا شيخي، چاپ سوم، قم دارالحديث، 1377 ه .ش .
10 -مظاهري ،حسين، کاوشي نو در اخلاق اسلامي و شئون حکمت علمي ،ترجمه محمود ابوالقاسمي، موسسه نشر و تحقيقات ذکر، چاپ اول، تهران، ،1375 ه. ش .
11 -موسوي، خميني سيد روح الله ،شرح چهل حديث( اربعين حديث )،چاپ پنجم ،تهران، موسسه تنظيم و نشرآثار خميني ( ره ) ،،1373 ه .ش .
12 -نراقي، ملااحمد، معراج السعاده ،تصحيح حجت الاسلام موسوي کلانتري دامغاني ،چاپ اول ،تهران، انتشارات ،پيام آزادي، 1378 ه. ش .
13 -ايزوتسو ،توشيهيکو، مفاهيم اخلاقي ديني در قرآن مجيد ،ترجمه فريدون بدره اي، تهران، نشر و پژوهش فرزان روز، چاپ اول ،1378 ه .ش .3 -جعفري، سيد محمد مهدي ،فرهنگ لغات و اصطلاحات و تعبيرات پرتوي ازقرآن، تهران ،انتشار 1360 ه. ش .4 -جفري، آرتور واژه هاي دخيل در قرآن مجيد،ترجمه فريدون بدره اي ،تهران ،توس ،چاپ اول، 1372 ه. ش .
14-دهخدا ،علي اکبر، لغت نامه دهخدا ،چاپ اول، تهران ،انتشارات دانشگاه ،تهران ،1373 ه .ش .
15-رازي، شيخ ابوالفتوح ،روح الجنان و روح الجنان ،تصحيح ابوالحسن شعراني و علي اکبرغفاري ،تهران، کتاب فروشي اسلاميه، 1352 ه. ش .
16 -سيد رضي،ابوالحسن محمد بن ابي الاحمد، نهج البلاغه ،ترجمه محمد دشتي ،چاپ بيستم، قم، موسسه فرهنگي تحقيقاتي اميرالمومنين،1382، ه. ش .
17 -همو،نهج البلاغه ،ترجمه سيد جعفرشهيدي ،چاپ بيست و يکم، تهران،انتشارات علمي و فرهنگي ،1380، ه. ش .
18-نويا ،پل ،تفسيرقرآني و زبان عرفاني ،ترجمه اسماعيل سعادت،چاپ اول، تهران، مرکزنشردانشگاهي، 1373، ه. ش .
مقالات :19-علي تبارفيروزجاني ،رمضان ،سيماي يقين در آيات و روايات،نشريه معرفت ،1383 ه. ش .
ب -منابع عربي
1 -آمدي، عبدالواحد بن محمد تميمي، غررالحکم و دررالکلم ،الطبعه الاولي، قم انتشارات دفتر تبليغات اسلامي،1366 ه. ش .
2 -ابن طاووس، علي بن موسي بن جعفر، التمحيص ،الطبعه الاولي، قم، موسسه دارالکتاب ،1413، ه. ق .
3 -تستري ،شيخ محمد تقي ،قاموس الرجال، الطبعه الثانيه، قم ،انتشارات جامعه مدرسين ،حوزه علميه، قم، 1410 ،ه .ق .
4 -حراني، ابن شعبه ،تحف العقول عن آل الرسول ،الطبعه الثانيه،قم، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه، قم، 1404، ه. ق .
5 -الديلمي، ابي محمد الحسن بن محمد، ارشاد القلوب، قم ،منشورات الرضي، بي تا .
6 -الصدوق، ابن بابويه القمي، التوحيد ،الطبعه الرابعه، قم ،انتشارات کتابخانه اسلاميه، 1362، ه. ش .
7 -فيض کاشاني، ملا محسن، الحقايق في محاسن الاخلاق ،تحقيق حاج محسن عقيل، الطبعه الاولي ،بيروت دارالبلاغه .
8 -الکليني الرازي، محمد بن يعقوب، الکافي ،تحقيق علي اکبرغفاري، الطبعه الثالثه، طهران، دارالکتب الاسلاميه، 1388، ه. ق .
9 -مامقاني، عبدالله ،تنقيح المقال في علم الرجال ،تهران ،انتشارات جهان بي تا .
10 -متقي هندي ،علاء الدين بن حسام الدين، کنزالعمال ،بيروت ،موسسه الرساله، 1409، ه. ق .
11 -مجلسي، محمد باقر،بحارالانوار، الجامعه لدرراخبارالائمه ( ع )،بيروت ،موسسه الوفاء، 1403، ه.ق .
12 -نراقي ،محمد مهدي، جامع السعادات، تعليق سيد محمد کلانتر، الطبعه الرابعه، بيروت، موسسه الاعلمي للمطبوعات بي تا .
13 -آمدي،عبدالواحد بن محمد تميمي ،غررالحکم و دررالکلم، الطبعه الاولي، قم ،انتشارات دفترتبليغات اسلامي، 1366 .
14-ابن طاووس ،علي بن موسي بن جعفر، اقبال الاعمال الطبعه الثانيه ،تهران، دارالکتب الاسلاميه، 1367، ه .ش .
15-ابن فهد حلي ،احمد بن محمد عده الداعي، الطبعه الاولي، قم ،دارالکتب الاسلاميه، 1407 ه .ق .
16 -ابن منظور،جمال الدين ابوالفضل لسان العرب، مجلدات، الطبعه الاولي، بيروت ،داراحياء التراث العربي، 1405 .
17 -جوهري ،اسماعيل بن حماد الصحاح تاج اللغه و صحاح العربيه ،بيروت ،دارالعلم للملايين ،1376، ه .ق .
18 -رازي، فخرالدين ،التفسيرالکبير،الطبعه الثالثه، بيروت ،داراحياء التراث العربي بي تا .
19 -راغب اصفهاني، حسين بن محمد، مفردات ،الفاظ القرآن، الطبعه الاولي، قم، مکتبه نشرالکتب ،1404، ه. ق .
20 -سيوطي، عبد الرحمن، جلال الدين ،الدر المنثور في التفسير بالماثور، الطبعه الاولي، بيروت ،دارالفکر،1403، ه .ق .
21 -طباطبايي، الثانيه ،بيروت ،موسسه الاعلمي ،للمطبوعات، 1294،ه. ق .
22 -الطوسي ،ابي جعفر، محمد بن حسن، التبيان،في تفسيرالقرآن ،تحقيق احمد حبيب قصير،الطبعه الاولي، بيروت، مکتبه الاعلام الاسلامي ،1409 ،ه. ق .
23 -فراهيدي، خليل بن احمد، العين، تحقيق دکترمهدي المخزومي و دکتر ابراهيم السامرايي، قم ،موسسه دارالهجره ،1409، ه .ق .
24 -الکليني، محمد بن يعقوب، الکافي، تحقيق علي اکبرغفاري، الطبعه الثالثه، طهران ،دارالکتب الاسلاميه، 1388 ،ه.ق؛ مجلسي ،محمد باقر، بحارالانوار،الجامعه لدرراخبار الائمه (ع )، بيروت، موسسه الوفاء ،1403ه .ق .
25 -محمدي، ري شهري ،محمد، ميزان الحکمه ،ترجمه حميد رضا شيخي ،چاپ سوم، قم ،دارالحديث،1377، ه. ش .
26 -مخلص ،عبد الروف ،تفسيرانوارالقرآن،گزيده اي از سه تفسير، فتح القديرامام شوکاني ،تفسيرابن کثير،و تفسيرالمنيروهبه الزحيلي ،چاپ اول،تربت جام،احمد جام ،1381، ه. ش .
27 -المراغي، احمد مصطفي، تفسيرالمراغي، الطبعه الثانيه، بيروت داراحياء التراث العربي، 1985، م .
28 -مصطفوي، حسن ،التحقيق في کلمات القرآن ،الطبعه الاولي، طهران ،وزراه الثقافه و الارشاد الاسلامي، 1368، ه. ش .
29 -الهويزي فيروزآبادي،شيخ نصر، القاموس المحيط، بي جا ،بي نا، بي تا .
منبع:نشريه کوثر،(فصلنامه قرآني)،شماره 30




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط