1) 20اسفندماه سال1368هجري شمسي: دكترعبدالحميد عرفاني شاعرومعاصرپاكستاني دارفاني را وداع گفت. اين شاعرمسلمان همواره درانديشه احياي فرهنگ اسلامي و مقابله با هجوم فرهنگ غرب به سرزمين خويش بود. ازدكترعرفاني...
1) 20اسفندماه سال1368هجري شمسي:دكترعبدالحميد عرفاني شاعرومعاصرپاكستاني دارفاني را وداع گفت. اين شاعرمسلمان همواره درانديشه احياي فرهنگ اسلامي و مقابله با هجوم فرهنگ غرب به سرزمين خويش بود. ازدكترعرفاني بيش از40كتاب درزمينههاي مختلف ادبي باقيست و دركشورمان ايران چند اثراو به زبان فارسي ترجمه و چاپ شده است. دكترعرفاني ازاقبال شناسان برجسته بشمارميرفت و ازنزديكان همفكرو هم اعتقاد علامه اقبال لاهوري بود. دكترعبدالحميد عرفاني به هنگام مرگ 81 سال داشت.
2) 24 ربيع الاول سال 423 هجري قمري :«ابوالحسن علي بن هلال »هنرمند خوشنويس ، اديب و فقيه عرب وفات يافت . او خطاطي چيره دست بود و خطوط ريحاني و محقق از ابداعات او در هنر خطاطي و خوشنويسي بشمار مي رود . علي بن هلال 64 جلد قرآن كريم را با خطي زيبا تحرير كرده است كه يكي از آنها توسط سلطان سليم عثماني به مسجد لاله لي قسطنطنيه هديه گرديد . اين قرآن زيبا و نفيس هم اكنون موجود مي باشد . گفتني است چون پدر وي دربان قاضي بغداد بود او را ابن البواب نيز مي خواندند.
3) 24ربيع الاول سال 1246 هجري قمري :سيد يوسف خراساني اصفهاني از علما و فقهاي اصفهان دارفاني را وداع گفت و در تخت پولاد اصفهان در كنار فاضل هندي به خاك سپرده شد . اين عالم بزرگ با وجود مشكلات بسيار به تحصيل علوم ديني پرداخت تا سرانجام خود از علماي قابل و مشهور اصفهان گرديد . از جمله تأليفات سيد يوسف خراساني اصفهاني مي توان به شرح زبدة ُ النهايه و حاشيه برمدارك اشاره كرد .
4) 24ربيع الاول سال 1334 هجري قمري :انتشار روزنامه فارسي زبان آفتاب به سردبيري ميرزا حسين عبدالوهاب زاده خاتمه يافت . اين روزنامه در سال 1330 هجري در دوران خفقان حاكم بر مطبوعات ايران منتشر شد . روزنامه آفتاب سه بار طي هفته انتشار مي يافت و اخبار داخلي و خارجي را منعكس مي كرد . اين روزنامه از نظر سياسي به حزب اعتداليون وابسته بود . مديريت آن از شماره 255 الي 337 به عهده صادق خان اديب الممالك فراهاني گذاشته شد . اما عاقبت انتشارش در سال 1334 هجري ممنوع اعلام گرديد . آخرين شماره روزنامه آفتاب در بايگاني كتابخانه ملي موجود است .
5) سرنگوني دولت ساماني و پايهگذاري حكومت "غزنويان" توسط "الب تكين" (350 ق)
6) درگذشت "ابنبواب" فقيه، اديب و خوشنويس(413 ق): علي بن هلال كاتب بغدادي مكني به ابوالحسن، ملقب به علاءالدين و معروف به ابن بوّاب، از ادبا، فضلا و مشاهير قرّا و خطاطين و خوشنويسان اوايل قرن پنجم هجري ميباشد. وي در حُسن خط و فن كتابتِ نسخ و ثلث بسيار شهره بود و كمتر كسي چون او در اين هنر سرآمد است. وفات ابن بوّاب در سال 413 يا 423 قمري در بغداد واقع شد و در جوار احمد بن حنبل دفن گرديد.
7) قتل عام ده هزار تن از پيروان فرقهي اسماعيليه به دستور امير سيف الدين غوري (556 ق)
8) درگذشت آزردهي دهلوي "كشميري" شاعر اردو زبان(1285 ق)
9) تأسيس نخستين آسايشگاه رواني جهان در لندن (1403م)
10) تولد "هنري جِيْمز" نويسنده بزرگ امريكايي (1843م): هنري جِيمز، رمان نويس معروف امريكايى در 11 مارس 1843م در نيويورك به دنيا آمد. وي در خانوادهاي رشد و نمو كرد كه پدرش مردي اديب و نويسندهاي متفكر و برادرش ويليام، فيلسوفي برجسته به شمار ميرفت. هنري جِيمز پس از سفرهاي طولاني به سوئيس، فرانسه و انگلستان، در نهايت در لندن اقامت دائمي گزيد. او در ابتدا داستانهاي خود را در مجلات منتشر ميكرد و انتقاداتي بر آثار نويسندگان معاصرش مينوشت. با آن كه جِيمز از بيماري نقص در ستون فقرات رنج ميبرد، اما استعداد حقيقي خود را كشف كرد و نويسندگي را حرفه اصلي خويش قرار داد. در اين زمان بود كه داستان معروف "امريكايى" را به رشته تحرير درآورد و به شهرت رسيد. در غالب نوشتههاي جِيمز، فرهنگ و تمدن اروپا و امريكا و نيز تضاد و اختلافات زندگي معنوي بين اروپاييان و امريكاييان مورد توجه قرار گرفته است. رمانهاي وي از نظر تناسب و توازن ساختمان و قدرت و ظرافت، بيرقيب دانسته شدهاند. در بيشتر آثار او كه به بيست اثر ميرسد، جِيمز به تشريح تمدني مختلط از امريكا، فرانسه و انگلستان و نيز تجزيه و تحليل آنها پرداخته است. در اين ميان آثاري همچون تصوير يك زن، بالهاي كبوتر، جام طلايى و سفيران، از كتب معروف وي ميباشند. رمانهاي جِيمز شكل بديع و كاملاً غيرمعمول هنري دارد. داستانهايش آنچنان از ظرافت، استادي، هوشمندي، زيبايي و تنوع فراوان برخوردار است كه ستايندگان و پيروان بسيار به دست آورد. جِيمز در تاريخ داستانسرايي جهان مقامي برجسته دارد. هنري جِيمز سرانجام در 28 فوريه 1916م در 73 سالگي درگذشت.
11) درگذشت "الكساندر فلمينگ" دانشمند انگليسي و كاشف پنيسيلين (1955م): سِر الكساندر فلمينگ پزشك و كاشف معروف انگليسي، در 6 اوت 1881م در خانوادهاي كشاورز در شهر لاچفيلد فارم در غرب اسكاتلند به دنيا آمد. او پس از طي تحصيلات متوسطه راهي لندن شد و به همراه برادر به كار مشغول گرديد. با اين حال از بيست سالگي تصميم به ادامه تحصيل گرفت و پس از پنج سال موفق به اخذ دكتراي پزشكي شد. فلمينگ پس از آن وارد تحقيقات پزشكي شد و به مطالعات ميكروبشناسي علاقهمند گرديد. او در جريان جنگ جهاني اول، در بهداري ارتش انگليس به خدمت مشغول بود. فلمينگ در آن مدت متوجه شد كه عده زيادي از سربازان در نتيجه عفونت زخم ميميرند و اين امر باعث تأثر و وحشت در او شد. فلمينگ مشاهده ميكرد كه حتي بهترين وسايلي كه علم جراحي در آن زمان فراهم آورده است قادر نيست بيماران مبتلا به عفونت زخم را از مرگ نجات دهد. وي از همان زمان مصمم شد تمام عمر خود را در راه تحقيق و مطالعه درباره باكتري معمولي كه موجب عفونت زخم ميشود صرف كند. در نهايت، ده سال پس از پايان جنگ، در چهارم سپتامبر 1928م، يك اتفاق تصادفي و يك مطالعه دقيق و موشكافانه باعث شد كه فلمينگ براي از بين بردن باكتريهاي توليد كننده عفونت زخم، موفق به كشف پنيسيلين گردد كه براي بافتهاي انساني اثرات نامطلوبي در پي نداشت. اين كشف درتاريخ طب بينظير بود و نشان ميداد كه نتايج ناشي ازآن، انقلابي درتاريخ پزشكي به وجود خواهد آورد. پنيسيلين بدان صورت كه فلمينگ كشف كرد كاربردي نداشت؛ تا اينكه يازده سال بعد در سال 1939م با كمك دو دانشمند ميكروب شناس و زيست شناس به نامهاي هوارد فلوري و ارنست چين، اين آنتي بيوتيك به صورت داروي ضد عفونت عرضه شد. در طي جنگ جهاني دوم، آنتيبيوتيكها كاربرد وسيعي پيدا كردند وجان ميليونها نفر رانجات دادند. فلمينگ، 17 سال پس از كشف پنيسيلين، در سال 1945م، به دريافت جايزه نوبل پزشكي نايل آمد و به لقب بهترين خدمتگزار كشور مفتخر گرديد. الكساندر فلمينگ سرانجام در يازدهم مارس 1955م در 74 سالگي درگذشت. (ر.ك: 4 سپتامبر)
12) مرگ "ريچارد بيرد" مكتشف و قطب شناس امريكايي (1957م): ريچارد ايولين بيرْدْ، جهانگرد و مكتشف امريكايى در 25 اكتبر 1888م در وينچستر امريكا به دنيا آمد. او پس از پشت سر گذاشتن دروس متوسطه، به دليل علاقه به سير و سياحت، وارد دانشكده نيروي دريايى امريكا گرديد و در جريان جنگ جهاني اول، فرمانده نيروي هوايى امريكا در كانادا شد. بيرْدْ از كودكي شوق فراواني براي سفر به قطب جنوب داشت. به همين دليل هميشه خود را براي اين سفر آماده نگه ميداشت به طوري كه براي اينكه خود را به سرما عادت دهد، در زمستان با لباس نازك به سر ميبرد. سرانجام طي مأموريتي، از فراز قطب شمال پرواز كرد و پس از چندي راهي قطب جنوب شد. بيرد در حالي اين كار را انجام داد كه به دليل نقص عضو و از دست دادن پايش در فوتبال، از نيروي هوايى اخراج شده بود؛ با اين حال وقتي دولتشور و اشتياق او را براي سياحت در قطب جنوب ملاحظه كرد، وي را به همراه يك هيأت علمي به قطب جنوب فرستاد تا نقشه زمينهاي منطقه را تهيه كند. بيرد در طي سفرهاي خود، تحقيقات مفصلي درباره قطب شمال و جنوب به انجام رساند و علاوه بر كشف پنج جزيره، شش رشته كوه و تعدادي خليج و تنگه در نواحي قطبي، مجهولات زيادي را درباره قطب، براي بشر روشن ساخت. وي هنگامي كه پيروزمندانه از سفر برگشت، هزاران نفر از او استقبال كردند و دولت امريكا با اينكه چهارده سال قبل از آن او را از خدمت نظام اخراج كرده بود، به او عنوان درياسالاري داد. ريچارد بيرد سرانجام در يازدهم مارس 1957م در 69 سالگي درگذشت.
13) انتخاب "ميخائيل گورباچف" به عنوان رهبر جديد اتحاد جماهير شوروي (1985م): پس از مرگ لئونيد بِرِژنف در سال 1982م و انتخاب يوري آندروپوف به جانشيني وي، ميخائيل گورباچف، نزديكترين فرد مورد اعتماد رهبر جديد شوروي و معاون و دستيار او در دبيرخانه و دفتر سياسي حزب بود، به طوري كه هنگام مرگ آندروپوف در فوريه 1984م، مرد شماره دو رژيم و جانشين طبيعي آندروپوف به شمار آمد. با وجود اين، اعضاي سالخورده دفتر سياسي حزب كمونيست شوروي، هنوز آمادگي انتخاب مرد نسبتا جواني را به رهبري حزب نداشتند و سرانجام با توافق در مورد انتخاب كُنْسْتانْتين چرنينكو كه مردي بيمار و 73 ساله بود، به يك راه حل موقت تن در دادند. چرنينكو نيز سيزده ماه بعد، در روز دهم مارس 1985م درگذشت و نوبت به رهبري گورباچف رسيد. با اعلام درگذشت چرنينكو، سه سال بحران مرگ و مير در سطح رهبري شوروي به پايان رسيد و ميخائيل گورباچف، جوانترين عضو دفتر سياسي حزب كمونيست به عنوان جانشين چرنينكو معرفي شد. تحول در سياست داخلي و خارجي شوروي از بدو تصدي مقام دبيركلي حزب كمونيست از طرف گورباچف آغاز شد و گورباچف به تدريج رهبران سالخورده حزبي را كنار گذاشت و زمينه را براي ارائه افكار نو، جهت يك دگرگوني اساسي در سياست و اقتصاد شوروي فراهم ساخت. انتخاب گورباچف به عنوان يك فرد از نسل سوم انقلاب بلشويكي به سمت رهبري حزب كمونيست، با تغييرات بسيار گستردهاي همراه شد كه سرانجام پس از شش سال به فروپاشي اتحاد جماهير شوروي منتهي شد. گورباچف در واقع براي ممانعت از اضمحلال نظام الحادي شوروي، دكترين اقتصادي خود را تحت عنوان پرسترويكا يا بازسازي اقتصادي و دكترين سياست داخلي خود را با نام گلاسِنوسْتْ يا فضاي باز سياسي مطرح ساخت. گورباچف براي حل مشكلات داخلي شوروي، سياست خارجي اين كشور را كه در تمام مدت زمامداري پيشينيان او، مبتني بر توسعهطلبي و گسترش نفوذ سياسي و اقتصادي شوروي در جهان بود تغيير داد و براي كاستن از بار هزينههاي سنگين نظامي و تعهدات خارجي شوروي و همچنين استفاده از تكنولوژي غرب كه براي بازسازي اقتصادي شوروي ضرورت حياتي داشت دست دوستي به سوي غرب دراز كرد. گورباچف همچنين تا سرحد امكان دولتهاي اروپايى را براي نيل به استقلال و وحدت قاره ايشان ياري بخشيد. او در زمينه وحدت دو آلمان، حتي پيشتازتر از غرب عمل ميكرد. گورباچف ديوار برلين را كه به مدت نزديك به 3 دهه، سمبل جدايى شرق و غرب در اروپا بود برچيد و گامهاي بلندي در پيوند ملتهاي غرب و شرق اروپا برداشت، گامهايى كه حتي دول غربي را نيز به حيرت واداشته بود. او نيروهاي متجاوز ارتش سرخ را پس از سالها حضور نظامي، از افغانستان، مجارستان، آلمان شرقي و لهستان بيرون برد و تمامي اهرمهاي بازدارنده در روابط ميان مسكو و واشينگتن و كشورهاي اروپايى را از ميان برداشت. گورباچف پيمان ورشو را كه يك تحميل نظامي بر روابط ميان جمهوريهاي شوروي سابق و اروپاي شرقي بوده و بخشهاي عمدهاي از بودجه اين دولتها را به خود اختصاص ميداد منحل ساخت و با امضاي پيمان منع گسترش سلاحهاي هستهاي و ميكروبي، گامي در جهت تنشزدايى بين شرق و غرب برداشت. از آن سو با اعلام فضاي باز سياسي و اوجگيري انتقادات فرو خفته دهههاي گذشته و نيز با جان گرفتن و تحرك سياسي يهوديان، گورباچف به يكباره با موج بحرانهاي قومي و ناسيوناليستي در جمهوريهاي مختلف شوروي سابق مواجه شد. اين بحرانها رفته رفته شدت گرفتند به گونهاي كه توانستند شيرازه اتحاد جماهير شوروي را از هم بپاشند. همچنين، ديگر سياستهاي گورباچف در اجرا با مشكلات متعددي روبرو شد و نه تنها نتوانست تعارضات داخلي حاكميتِ از درون پوسيده شوروي را برطرف كند، بلكه با كمك امريكا و طراحان سازمان سيا، روند فروپاشيْ سرعت بيشتري گرفت. به طوري كه گورباچف با وجود شكستِ كودتاي 19 اوت سال 1991م، عليه خود، سرانجام در 25 دسامبر همان سال مجبور به كنارهگيري از قدرت شد و خود سند فروپاشي شوروي را امضا كرد.
14) درگذشت شيخ "محمد غزالي" روحاني و مصلح بزرگ مصري (1996م): شيخ محمد غزالي، روحاني مسلمان و مصلح بزرگ مصري، در سال 1917م در مصر به دنيا آمد. وي در ده سالگي موفق به حفظ كل قرآن مجيد شد و وارد الازهر گرديد. شيخ محمد غزالي در 24 سالگي از دانشكده وعظ و تبليغ فارغالتحصيل شد و با اخذ اجاره دعوت و ارشاد و تدريس، به اصلاحگري و خرافهزدايى پرداخت. وي پس از چندي، با عزيمت به كشور الجزاير، سالياني چند، رياست شوراي معارف اسلامي يكي از دانشگاههاي آن كشور را برعهده گرفت و درسهاي پر رونقي را در اين مكان در مقاطع عالي ارائه داد. همچنين درسهاي تفسير موضوعي قرآنِ شيخ غزالي كه از تلويزيون الجزاير پخش ميگرديد، مورد توجه خاص و عام قرار ميگرفت. غزالي بيش از هر چيز به تحولي فرهنگي در جهان اسلام معتقد بود و به رغم سابقهاي روشن و فعال در مبارزات سياسي، چشم اميد خويش را بر رفع نقيصههاي دروني در معرفت حقايق دوخته بود. وي بر آن بود كه بدون تدارك انديشه و فرهنگي پويا و اسلامي، نميتوان در برابر تهاجم سياسي جهان استكباري ايستاد. غزالي ميگفت: "من بر اين عقيده هستم كه حتي اگر تمدن شرق كمونيست و غرب صليبي از هم بپاشد، باز گرهي از مشكلات كنوني جهان اسلام گشوده نخواهد شد، چرا كه گرفتاريهاي ما از درونْ نشأت ميگيرد و همه ناشي از عوامل خارجي نيست. البته فشار خارجي هست، اما عامل اصلي گرفتاريهاي امت اسلام را بايد در بافت و ساختار داخلي آن جستجو كرد." با نگاهي گذرا، اساس انديشههاي شيخ محمد غزالي را ميتوان بر سه پايه اصلاح معرفت ديني، تقريب مذاهب و ردّ انديشههاي قومي، استوار دانست. او در اين راه كوشيد تا در آثار گوناگون خويش، چهره زلال قرآن و سنت را از غبار تعصبهاي بيهوده و افراطي پاك كند. وي راه خود را از سلفيگري و ارتجاع رايج و وهابيت جدا كرد و در محافل و جوامع اهلسنت از حريم اسلام ناب و اهلبيت به دفاع برخاست. غزالي هميشه با نگاهي مثبت به انقلاب اسلامي ايران مينگريست و پيروزي انقلاب را پيروزي بزرگ تمام مسلمانان ميدانست. وي سخت مجذوب شخصيت امام خميني(رحمة الله علیه) رهبر كبير انقلاب اسلامي ايران بود و چهرههاي شاخص و مبرّز ديني ايران اسلامي را به دفعاتْ ميستود. غزالي به منظور شركت در كنفرانس انديشه اسلامي در سال 1985م، سفري به ايران داشت و در خلال آن توانست طرح كلي انديشههاي اصلاحگرايانه خويش را ارائه دهد. وي در همين راستا و با هدف بيان ديدگاههاي اسلام در زندگي، كتابهاي متعددي به نگارش درآورد كه اسلام و اوضاع اقتصادي، اسلام و استبداد سياسي، نبرد دين، كارزارِ قرآن و ريشههاي عقلي و قلبي ايمان از آن جملهاند. شيخ محمد غزالي سرانجام در حالي كه براي حضور در كنفرانس فرهنگي در رياض به سر ميبرد، در يازدهم مارس 1996م دچار سكته قلبي گرديد و در 79 سالگي درگذشت و در قبرستان بقيع به خاك سپرده شد.
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.