معطر از حُسن حَسن
نوبهار حُسن
رمضان معطر شده است از عطر خوش بوي ياسمن اهل بيت(عليه السلام)، از حُسن «حسن» که گام بر گستره زمين نهاده و جهاني را منور ساخته است.
فرشتگان به پاي کوبي پرداخته اند و اسحار اين شب ها، پيام آور نور و روشني اند.
در نيمه رمضان، نور حق جلوه کرده است و دومين امام نور، پاي بر زمين نهاده و آن را متبرک کرده است.
او امام مجتبي(عليه السلام)، سيد نجيبان است و به يمن اين ميلاد، شيعيان علي(عليه السلام) از شادي در قالب تن نمي گنجد و شادي نوشان کوثر محبت اويند.
ميلاد حسن(عليه السلام)، مهر نااميدي بر پيشاني شب زده و راه روشن «صراط المستقيم» را به همگان نشان داده است. آري! «در صراط المستقيم، اي دل کسي گمراه نيست.» اينک ميلاد خجسته و شکوهمند امام برگزيده، زينت عرش الهي، فرزند جميل پيامبر است.
اي روي ماه منظر تو، تو بهار حُسن
خال و خط تو مرکز لطف و مدار حُسن»(1)
نويسنده:محمد کاظم بدرالدين
آئينه حق نماي ايزد آمد
روشنگر بزم حي سرمد آمد
در عرش برين فرشتگان مي گويند:
ميلاد حسن، سبط محمد آمد(2)
ابر کرم خدا ببارد امشب
نوميد کسي را نگذارد امشب
شکرانه زاد روز ميلاد حسن
زهرا به بقيع، جشن دارد امشب(3)
امشب ز سما نور خدا مي آيد
سرمنشأ احسان و عطا مي آيد
در دهر، تمام شيعيان مسرورند
زيرا که امام مجتبي مي آيد(4)
برخيز که ماه انجمن پيدا شد
سيماي امام ممتحن پيدا شد
در ماه خدا، تجلي حُسن ازل
در صورت و سيرت حسن پيدا شد(5)
شد عيد حسن که اشرف اعياد است
ذکر صلوات، بهترين اوراد است
شادند اگر جمله محبان، نه عجب
زيرا که دل آل محمد شاد است(6)
نوري ز حريم مرتضي آمده است
با حلم و وقار مصطفي آمده است
فرمان اجابت دعا در اين ماه
از يمن قدوم مجتبي آمده است(7)
نام تو
اي صمدي خصلت و ايزد جلال
وي علوي صولت و احمد جمال
عشق چو از غيب پديدار شد
حُسن به حُسن تو گرفتار شد
نام تو با حُسن چو آميختند
در سر ما طرح دگر ريختند
حسن سه حرف است و در اين حرف نيست
جز سه رقم باده در اين ظرف نيست
مستي ملک و ملکوت از تو باد
باده به جام جبروت از تو باد
تا به کف حسن تو اين جام هست
هر دو جهان هست از اين باده مست
راز حسن
خواست بنا را به سوختن بگذارد
شمع تنت را به انجمن بگذارد
حُسن تو را خواست بيشتر کند، آنگاه
نام تو و راه چون خودش «حسن» بگذارد
خواست ببيند بر آسمان قدمت را
ردي از آه تو بر چمن بگذارد
زخم هات را شبيه غنچه تشنه
تا ابد به حال واشدن بگذارد
شور دليرت مقدر آمده اين بار
پاي به يک صلح تن به تن بگذارد
غربت از اين بيشتر که خواسته باشي
کوفه براي علي وطن بگذارد
خاک به جام تو خيره مانده که اي کاش
قدري از آن در دهان من بگذارد
چراغ معرفت
دست حق در دامن خود گوهري پرورده است
بيشه آزادگي، شير نري پرورده است
تا نماند از گهر، آغوش نه دريا تهي
باز اقيانوس هستي، گوهري پرورده است
تا پس از حيدر، علم سازد قد مردانگي
مادر ايام، مرد ديگري پرورده است
تا پس از او وارهاند خلق را از گمرهي
رهبر آزاد مردان، رهبري پرورده است
تا فرا راه بشر گيرد چراغ معرفت
آفتابي، اختر روشنگري پرورده است
اي گنه آلوده!اقيانوس رحمت چون حسن (عليه السلام)
در کنار خود، يم پهناوري پرورده است
نور خدا
اي علوي ذات و خدايي صفات
صدرنشين همه کائنات
سيد و سالار شباب بهشت
دست قضا و قلم سرنوشت
مادر تو، دخت پيمبر بود
آيه اي از سوره کوثر بود
نيمه ماه رمضان عزيز
گيسوي مشکين تو شد مشک بيز
نور خدا تافت از آن روي ماه
خاصه از آن چشم درشت سياه!
سرخي گل، عکس گل روي توست
ظلمت شب، سايه گيسوي توست
اي رخ تو در رمضان، بدر ما
هر سر موي تو، شب قدر ما
بعد علي، شاخص عترت تويي
وارث ميراث نبوت تويي
تا ابد اي خسرو والا مقام
بر تو و بر دين محمد سلام
پي نوشت
1-يدالله گودرزي، سروش هفتگي، 1387/6/23،ص46.
2-ذبيح الله احمدي گورجي، گلچين احمدي، ج2، صص 86 و 85.
3-همان.
4-همان.
5-قاسم رسا.
6-گلچين احمدي، ج2، ص 85.
7-همان.
/خ