آیا تا به حال شده که مربی و آموزگار شما چیزی را آنقدر سریع بگوید که شما چیزی دستگیرتان نشود؟ یا اینکه محتوای آن آنقدر پیچیده باشد که قابل فهم نباشد.
در این مقاله ما نگاهی به تئوری بار شناختی (Cognitive Load Theory) می اندازیم. این تئوری به این موضوع اشاره دارد که متریال و مواد یادگیری را با سرعت مناسب و به شیوه مناسبی ارائه دهیم تا شنونده و یادگیرنده دریافت و درک کند.
ما چگونه اطلاعات را پردازش می کنیم؟
نظریه بار شناختی بر اساس مدل ارائه شده توسط اتکینسون وشیفرین بنا نهاده شده است.این تئوری سه بخش اصلی دارد: حافظه حسی، حافظه کاری و حافظه بلند مدت. هر چند در طول زمان محققین مفاهیم مختلفی ارائه کرده اند اما مبنای تئوری دست نخورده باقی مانده است.
شما هر لحظه توسط محرک ها و اطلاعات محیطی بمباران می شوید اما تنها اطلاعاتی که به اندازه کافی برجسته باشند و توجه ما را جلب کنند به حافظه کاری راه پیدا می کنند.
برای مثال زمانی که شما در حال بازی تنیس هستید، همزمان حواستان به بازیکنان تیم مقابل، صدای کودکانی که در مجاورت شما بازی می کنند بوی قهوه از کافی شاپ نیز هست. اما تمرکزتان بر روی بازی تنیس است.
اطلاعاتی که از حافظه حسی وارد می شود در صورتی که از این مرحله نیز عبور کند به حافظه کاری می رسد. حافظه کاری در هر لحظه می تواند بین 5 تا 9 آیتم را در خود نگه دارد. این مرحله و مفهوم در تئوری بار شناختی بسیار مطرح خواهد شد.
زمانی که مغز اطلاعات را پردازش می کند، آنها را دسته بندی کرده و به حافظه بلند مدت می فرستد. ساختارهایی از دانش که “طرحواره” نامیده می شوند. برای مثال طرحواره برای مفاهیم مختلف سگ، گربه، حیوان، پستاندار و ...
همچنین ممکن است طرح واره های رفتاری مانند نحوه دوچرخه سواری، سفارش دادن غذا در رستوران، هدف قرار دادن توپ داشته باشید. تمرین زیاد در این طرح واره ها باعث می شود آنها “اتوماتیک” شوند. طرحواره نیز در تئوری بار شناختی مهم است. بیایید علت این مهم بودن را بدانیم.
تئوری بار شناختی
این تئوری توسط جان سولر توسعه داده شد. او مقاله خود در این رابطه را در سال 1988 در مجله علوم شناختی منتشر کرد.بار شناختی میزان اطلاعاتی است که حافظه کاری در یک لحظه می تواند نگه داری کند. سولر اظهار کرد، از آنجایی که ظرفیت حافظه کاری محدود است روش های آموزشی باید از بارگذاری بیش از حد جلوگیری کنند. ظرفیت اضافی ای که هیچ تاثیری در یادگیری ندارد.
نظریه بار شناختی به ما نشان می دهد که ظرفیت حافظه کاری به دو روش افزایش پیدا می کند: اول، اینکه ذهن اطلاعات بینایی و شنوایی را به طور جداگانه پردازش می کند. یعنی اطلاعات بصری با شنوایی با هم رقابت نمی کنند ولی دو محرک بصری با یکدیگر رقابت می کنند.
این اثر با عنوان “اثر مدالیتی” یا پیمانه ای می گویند. به این معنا که اطلاعات از یک جنس می تواند ظرفیت آن پیمانه را پر کند.
دوم، اینکه حافظه کاری، اسکیمای ایجاد شده را به عنوان یک آیتم واحد ایجاد می کند. و طرحواره اتوماتیک شده به سختی وجود دارد. این به این معناست که قبل از آموزش مفاهیم پیچیده افراد می بایست مفاهیم پیش نیاز و پایه ای را یاد بگیرند. این به آنها کمک خواهد کرد مفاهیم پیچیده را درک کنند.1
کاربرد نظریهی بار شناختی در آموزش
نظریهی بار شناختی به شما کمک میکند تا آموزشتان را طوری طراحی کنید که فشار بر روی حافظهی کاری افراد کاهش پیدا کند و آنها بتوانند بهتر یاد بگیرند. میتوانید مفهوم بار شناختی را به روشهای مختلف در فرآیند آموزشی به کار بگیرید:
تخصصها را اندازهگیری کنید و ارائهی مطالب را مناسب با آنها انجام دهید
هر قدر در زمینهی خاصی تخصص بیشتری پیدا کنید، اطلاعات بیشتری در طرحوارهی خود در اختیار خواهید داشت. به یاد داشته باشید، هر قدر هم طرحوارهای مشکل باشد در ذهن شما به عنوان یک مورد نمودار میشود.به همین دلیل، بهتر است مطالب آموزشی خود را با سطح تخصصی فراگیران خود هماهنگ کنید. میتوانید این کار را با کمک ارزیابی نیازهای آموزشی انجام دهید یا از فراگیران بخواهید تا میزان آشناییشان با موضوع مورد نظر را به شما توضیح دهند.
سپس، با استفاده از آرایهبندی بلوم در اهداف آموزشی اطمینان حاصل کنید که اطلاعات را در سطح مناسب به فراگیران ارائه میدهید. چیزی که برای شما واضح است، ممکن است برای آنها پیچیده باشد.
فضای مسئله را کاهش دهید
فضای مسئله، شکاف بین موقعیت کنونی و هدف مطلوب است. اگر این شکاف خیلی بزرگ باشد، حافظهی کاری افراد با بار اضافه روبهرو میشود.این اتفاق اغلب در مورد مسائل پیچیده و در مواقعی که فراگیر باید از هدف به موقعیت کنونی به صورت معکوس حرکت کند، رخ میدهد. این کار، نیاز به نگهداری اطلاعات زیادی در حافظهی کاری دارد. تمرکز بر هدف نیز، به نوبهی خود تمرکز را از اطلاعاتِ فراگرفته شده دور میکند و این امر، تأثیر آموزش را از قبل هم کمتر میکند.
رویکرد بهتر این است که مشکل را به قسمتهای کوچکتر تقسیم کنیم. این کار، فضای مشکل را کاهش میدهد و بار شناختی را سبکتر میکند و باعث میشود که آموزش مؤثرتر شود.
روشهای دیگر برای کاهش فضای مشکل این است که مثالهای حل شدهای را به فراگیران نشان دهید یا از آنها بخواهید تا مسئلههایی را که تا نیمه حل شدهاند، کامل کنند. این نوع رویکردها خیلی مفید هستند، چون روشهای خوبِ حل مسئله را به صورت عملی نشان میدهند.
کاهش اثر توجه تقسیمشده
وقتی منابع زیادی از اطلاعات تصویری، مانند نمودارها، برچسبها و متن دارید، توجه شما بین آنها تقسیم میشود. این به بار شناختی اضافه میکند و ایجاد طرحوارههای جدید را سختتر میسازد.وقتی اطلاعات تصویری را با هم ادغام میکنید، این اثر کمتر میشود. مثلا به جای اینکه برچسبها را در مربعی جداگانه در کنار نمودار بنویسیم، میتوانیم آنها را وارد نمودارها کنیم یا مثلا اگر فراگیران باید در حالی که مشغول کار با کامپیوتر هستند، از دستورالعملهایی هم استفاده کنند، اول به آنها اجازه دهیم با متن آشنا شوند و بعد برنامه را به آنها معرفی کنیم.
اثر توجه تقسیمشده را میتوان برای چند منبع اطلاعاتی شنیداری هم به کار گرفت. به عنوان مثال، اگر با فراگیران دربارهی موضوع خاصی صحبت میکنید، سعی کنید تا هر نوع منبع مزاحم صوتی، مانند صدای افراد دیگر یا موسیقی را قطع کنید.
فواید کانالهای صوتی و تصویری در حافظهی کاری
روش دیگری برای غلبه بر اثر توجه تقسیمشده این است که تعدادی از اطلاعات تصویری را با اطلاعات صوتی جایگزین کنیم. این بار شناختی را بر روی حافظهی تصویری کاهش میدهد، زیرا در عین حال از کانال صوتی استفاده میشود که فضای حافظهی مخصوص به خودش را دارد.به عنوان مثال، در مطالعهای که در سال ۱۹۹۸ در مارِنو (Moreno) انجام شد، محققان به این نتیجه رسیدند که وقتی به دانشآموزان انیمیشنی نشان داده میشود که با صدای راوی همراه است، بهتر از زمانی یاد میگیرند که انیمیشن به همراه متن و بدون صدا پخش میشود.
شما میتوانید توجه فراگیران را به قسمتهایی از نمودار جلب کنید و همزمان دربارهی آن توضیح دهید.2
بار شناختی چگونه ایجاد می شود؟
فهم موضوعات، مطالب و موضوعات مختلف نیازمند ایجاد ارتباط میان اطلاعات مختلفی است که در حافظه فعال و حافظه دراز مدت وجود دارد.زمانی که ما اطلاعاتی را بطور فوری دریافت می کنیم، ذهن برای معنا بخشیدن به آن، اطلاعاتی را از حافظه دراز مدت بازخوانی می کند، آن ها را کنار هم قرار داده و سازماندهی می کند.
زمانی که اطلاعات جدیدی ارائه می شود لازم است پیش نیاز های آن نیز مطرح شود چرا که در صورت عدم اطلاعات و داده های کافی معنا سازی و فهمیدن بسیار سخت و غیر ممکن خواهد شد.
رابطه بین حافظه فعال و درازمدت یک ارتباط دو طرفه است.
زمانی که اطلاعات ارائه شده جدید ناآشنا باشد ذهن سعی می کند از اطلاعات انباشته شده در حافظه دراز مدت استفاده کند و زمانی که اطلاعات موجود در حافظه درازمدت برای فهمیدن کافی نباشد ذهن به حافظه فعال مراجعه می کند، در واقع حافظه فعال با دریافت اطلاعات جدید تقویت می شود. ولی اگر تمام اطلاعات لازم نیز ارائه شود و سازماندهی آن درهم ریخته و نامناسب باشد باعث سردرگمی و ابهام و در نتیجه عدم درک صحیح می شود.
بار شناختی مطلوب چیست؟
در بالا به دو نوع بار شناختی درونی (برای مثال، زمانی که صحبت های کسی را بخاطر واژگان فنی، تخصصی و پیچیده متوجه نمی شویم) و بیرونی (برای مثال، زمانی که صحبت های کسی را بخاطر عدم سازماندهی مناسب مفاهیم و یا مشکلات گفتاری متوجه نمی شویم) اشاره کردیم.بار شناختی مطلوب به تلاش های ذهنی اشاره می کند که در آن از اطلاعات متعدد برای یادگیری راحت تر و سریعتر استفاده می کند. برای مثال زمانی که شما برای درک یک مفهوم اقتصادی سعی می کنید اطلاعات متعددی دیگری را حتی در زمینه های اجتماعی و سیاسی کسب کنید، در اینجا اگرچه فعالیت ذهنی شما برای پردازش اطلاعات زیاد شده اما می توانید بخوبی آن مفهوم اقتصادی را فهمیده و به حافظه دراز مدت بسپارید.
جمع بندی
اهمیت آشنایی با بار شناختی از آنجایی است که می تواند به ما کمک کند تا در صورت ارائه اطلاعات و آموزش مهارت ها، احتمال یادگیری و فهم مطالب ارائه شده توسط دیگران را افزایش دهیم و خود نیز از انتقال آنچه که مد نظر ماست آسوده تر باشیم.3پی نوشت:
1.www.mindtoolbox.ir
2.www.chetor.com
3.www.khodshokofa.com