ریشه تجلیل خلفای سه گانه از امیرالمؤمنین علیه السلام
اساساً تراکم فضایل و انبوه افتخارات امیرالمؤمنین علیه السلام به اندازه ای است که امکان نادیده گرفتن یا فراموشاندن آن ها وجود ندارد. برآیند فعالیت های ممتاز فردی و نیز کنشگری های بی بدیل اجتماعی حضرت علی علیه السلام، موجب شد تا کسی نتواند برتری و فضایل بی مانند علی علیه السلام را منکر شود. این مهم، در گفتار خلفای سه گانه نیز بازتاب داشته است.خلفاء، گاهی در قالب نقل روایات رسول خدا صلّی الله علیه و آله و گاهی در مقام حسرت بر افتخارات علی علیه السلام زبان به تجلیل از امیرالمؤمنین علیه السلام گشوده اند؛ اما بالاتر از این ها، مقایسه عملکرد خلفاء و عملکرد علی علیه السلام در شرایط یکسان است که به خوبی اوج برتری علی علیه السلام را فریاد می زند.
بنابراین، مجموع برتری های امیرالمؤمنین علیه السلام بر خلفاء و از سوی خلفای سه گانه، را می توان به دو دسته اعترافات و تجلیل های قولی و تجلیل های عملی تقسیم کرد که برخی از مصادیق آن ها را مورد اشاره و بررسی قرار می دهیم.
روایات رسول خدا در منقبت علی علیه السلام
روایات متعددی از رسول خدا صلّی الله علیه و آله در مورد فضایل فراوان امیرالمؤمنین و برتری او بر همه مسلمین نقل شده است که هر کدام از آن ها مانند مدالی بی همتا، بر سینه یکه تاز میدان های علم و عمل و تقوا و جهاد تا ابد خواهد درخشید. از این میان، روایاتی نیز از طریق خلفای سه گانه از رسول خدا صلّی الله علیه و آله نقل شده از جمله روایتی که در سند آن خلفاء سه گانه حضور دارند.خوارزمی به عنوان یکی از مورخین بزرگ اهلسنت چنین نقل می کند: «قال عثمان: سمعت من عمر انه قال سمعت من أبی بکر انه قال، قال رسول الله(ص): إِنَّ اللهَ خَلَقَ مِن نورِ وَجهِ عَلِیِّ ابنِ أَبیطالبٍ(ع) مَلائِکةً یُسَبِّحونَ وَیُقَدِّسونَ وَیَکتُبُونَ ثَوابَ ذلکَ لِمُحِبّیهِ وَمُحِبّی وُلدِه؛ [1]
عثمان میگوید که از عمر شنیدم و او از ابوبکر شنید و او نیز از وجود مقدس رسول خدا صلّی الله علیه و آله شنید که آن حضرت فرمودند: همانا خداوند متعال از نور رخسار علی بن ابیطالب علیه السلام فرشتگانی آفریده است که به تسبیح و تقدیس خداوند مشغول هستند و ثواب آن تسبیح و تقدیس را برای دوستداران علی علیه السلام و دوستداران فرزندان علی علیه السلام مینویسند.»
روشن است که اگر کسی بر خلاف میل و اراده قطعی علی علیه السلام اقدام به کاری کند نمی تواند خود را در زمره محبین و دوستداران ایشان قلمداد کند.
گره گشایی در بحران ها
برجسته ترین افتخارات عملی امیرالمؤمنین علیه السلام که برای همیشه در ذهن مسلمانان باقی ماند، مربوط به کارآمدی و توانمندی خیره کننده ایشان در حل بحران های بزرگ و حساس در مقاطع گوناگون است. از جمله آن ها می توان به نقش تعیین کننده آن حضرت در جنگ خیبر اشاره کرد. با وجود این که ابوبکر و عمر یکی پس از دیگری پرچمداری جنگ خیبر را بر عهده گرفتند اما ناکام بازگشتند و پس از این بود رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمودند: «لَاُدفِعَنَّ (لَاُعطِیَنَّ) لرایةَ غَداً اِن شاءَ اللهُ اِلی رَجُلٍ کَرّارٍ غَیرَ فَرّارٍ یُحِبُّ اللهَ وَ رَسولَهُ وَ یُحِبُّهُ اللهُ وَ رَسولُهُ لایُنصَرَفُ حَتّی یَفتَحَ اللهُ عَلی یَدِه؛ [2]فردا اگر خدا بخواهد پرچم را به دست مرد بسیار حمله کنندهای که فرار نمیکند میسپارم که خدا و رسولش را دوست میدارد و خدا و رسولش نیز او را دوست میدارند و برنمیگردد تا اینکه خداوند به دست او قلعه را فتح میکند.» و او کسی نبود مگر امیرالمؤمنین علیه السلام!
جالب این که از خلیفه دوم نقل شده که در حسرت پرچمداری جنگ خیبر می گوید: «به علی سه خصلت کرامت شده که اگر یک خصلت از آن به من داده میشد برای من محبوب تر از داشتن شتران سرخ مو بود ... و الرایَةُ یَومَ خَیبَر؛ [3] و گرفتن پرچم در جنگ خیبر.»
گره گشایی های امیرالمؤمنین علیه السلام به میدان های رزم محدود نمی شود بلکه آن حضرت فاتح همه میدان ها بودند. مثلاً گره های علمی و شبهات گوناگون نیز به دست آن حضرت باز و برطرف شده اند تا جایی که خلفاء سه گانه نیز به آن شهادت داده اند. به عنوان نمونه، خلیفه دوم در این باره خطاب به آن حضرت می گوید: «یا ابنَ أَبی طالب، فَما زِلتَ کاشِفَ کُلِّ شُبهَةٍ، وَ مَوضِعَ کُلِّ عِلمٍ؛ [4] ای پسر ابو طالب همیشه تو موارد شبهه را بر طرف ساخته ای و موضع و جایگاه علم بوده ای.»
اعتراف های عملی
در کنار اعترافات قولی که بسیاری از افراد از جمله خلفاء سه گانه مبنی بر برتری حضرت علی علیه السلام ابراز داشته اند، مقایسه عملکرد خلفاء با عملکرد حضرت علی علیه السلام در موقعیت های مشابه، نوعی اعتراف عملی به برتری آن حضرت نسبت به همه مسلمین از جمله خلفاء سه گانه محسوب می شود. نمونه بارز آن حضور در میدان جنگ احد است که بسیاری از چهره های شاخص و شناخته شده در آن شرکت داشتند که از جمله آن ها امیرالمؤمنین علیه السلام و خلفاء سه گانه هستند. مقایسه عملکرد این چهار شخصیت در میدان خطیر احد، ملاک خوبی برای تشخیص برتری های آن ها بر یکدیگر است. نکته مهم آن است که بر خلاف امیرالمؤمنین علیه السلام، هر سه خلیفه اعتراف کرده اند که در شرایط بحرانی جنگ احد، از میدان جنگ گریخته اند.ابوبکر در جنگ احد
عایشه مىگوید: ابوبکر هرگاه یاد روز اُحُد مىافتاد، گریه مىکرد ... سپس گفت: «کُنْتُ أَوَّلَ مَنْ فَاءَ یَوْمَ أُحُدٍ فَرَأَیْتُ رَجُلًا یُقَاتِلُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ؛ [5] نخستین کسى که در آن روز (پس از فرار) بازگشت، من بودم، رسول خدا را دیدم که با یکى از کفار مىجنگید.»خلفاء، گاهی در قالب نقل روایات رسول خدا صلّی الله علیه و آله و گاهی در مقام حسرت بر افتخارات علی علیه السلام زبان به تجلیل از امیرالمؤمنین علیه السلام گشوده اند؛ اما بالاتر از این ها، مقایسه عملکرد خلفاء و عملکرد علی علیه السلام در شرایط یکسان است که به خوبی اوج برتری علی علیه السلام را فریاد می زند.
عمر در جنگ احد
خلیفه دوم نیز در زمان خلافت خود در خطبه ای به فرار خود در میدان جنگ تصریح کرده و می گوید: «لَمّا کانَ یَومَ أُحُد هَزَمناهُم، فَفَرِرتُ حَتّى صَعِدتُ الجَبَلَ؛ [6] روز اُحُد پس از آن که شکست خوردیم، من فرار کردم و از کوه بالا رفتم.»عثمان در جنگ احد
در مورد عثمان نیز چنین نقل شده است: «وَ فَرَّ عُثْمَان بْن عَفَّان، وَ عُقبَةُ بنُ عُثمان، وَ سَعدُ بْن عُثْمَان- أخوانٌ مِنَ الأَنصارِ- حَتَّى بَلَغوا الجَبلَ مِمّا یَلِی الأَعوَص، فَأَقامُوا بِهِ ثلاثاً، ثُمَّ رَجَعُوا إِلَى رَسُول اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَزَعَمُوا أَنَّ رَسُول اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ [لَهُم] لَقَد ذَهَبتُم بِها عَریضَةً؛ [7]عثمان بن عفان و دو نفر از انصار به نامهاى عقبة بن عثمان و سعد بن عثمان و افرادى از بنى زریق گریختند تا به کوه جلعب در اطراف مدینه رسیدند و سه شبانه روز در آن جا ماندند، سپس نزد پیامبر (صلی الله علیه وآله) بازگشتند رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم به آنها فرمود: به چه سر زمین دورى رفته بودید!»
امیرالمؤمنین علیه السلام در جنگ احد
این در حالی است که امیرالمؤمنین علی علیه السلام در جنگ احد نه تنها لحظه ای در دفاع از رسول خدا صلّی الله علیه و آله غافل نشد بلکه با وجود جراحات عمیق و فراوان، باز هم در تب و تاب شهادت می سوخت. سیدبن طاووس چنین نقل می کند: «پس از آن که امیرالمؤمنین علیه السّلام در حالی که هشتاد جراحت بسیار عمیق به بدن مبارکشان رسیده بود از جنگ احد بازگشتند رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم به دیدن او رفتند در حالی که بر روی زیراندازی از چرم خوابیده بود.وقتی رسول خدا صلّی الله علیه و آله او را به این حال دید گریست و فرمود: کسى که در راه خدا چنین رنجی بکشد بر خدا لازم است که ثواب جزیل بىنهایت به او کرامت فرماید؛ حضرت امیر (علیه السّلام) گریست و عرض کرد: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَرَنِی وَلَّیْتُ عَنْکَ وَ لَا فَرَرْتُ وَ لَکِنِّی کَیْفَ حُرِمْتُ الشَّهَادَةَ فَقَالَ لَهُ إِنَّهَا مِنْ وَرَائِکَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ؛ [8] خدا را شکر مىکنم که از تو پشت نگردانیدم و نگریختم ولی غمگینم که چرا به سعادت شهادت نرسیدم؟ حضرت رسول (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) فرمود: ان شاء اللّه بعد از این به شهادت فائز خواهى گردید.
در چنین شرایطی رسول خدا فرمودند: ابو سفیان پیغام داده و تهدید کرده است که در حمراء الاسد منتظر جنگ با شماییم. امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمودند: پدر و مادرم فداى تو باد یا رسول اللّه از خدمت تو نمى مانم و سبقت مى گیرم به این جنگ هر چند باید که مردم مرا بر روى دست بگیرند و ببرند.
این جا بود که آیه صد و چهل و ششم سوره مبارکه آل عمران در شأن آن حضرت نازل شد: «وَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَکانُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ؛ [9] و چه بسیار پیامبرانى که همراه او توده هاى انبوه، کارزار کردند؛ و در برابر آن چه در راه خدا به ایشان رسید، سستى نورزیدند و ناتوان نشدند؛ و تسلیم [دشمن] نگردیدند، و خداوند، شکیبایان را دوست دارد.»
این ها تنها نمونه هایی از تجلیل های قول و عملی خلفاء نسبت به حضرت علی علیه السلام بود و علاوه بر آن چه بیان شد، اعتراف های گوناگون نسبت به کارآمدی و برتری آن حضرت، تبریک های متعدد در مناسبت های افتخارآمیز علی علیه السلام از زبان خلفاء نقل شده است که از بیان تفصیلی آن ها صرف نظر شد اما همه این ها در خوشبینانه ترین نگاه، حاکی از اشتباه راهبردی و آشکار مردم و البته خواص تعیین کننده آن زمان در سپردن زمام حکومت به غیر علی علیه السلام است.
پی نوشت
[1] موفق بن احمد خوارزمى؛ المناقب، ناشر: جامعه مدرسین، قم، 1411 ق، چاپ دوم، ص 329.
[2] یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، بیروت، دار صادر، چاپ دوم، ۱۹۸۸، ج۲، ص۵۶.
[3] قندوزی، سلیمان، ینابیع المودة، ج۲، ص۴۰۶.
[4] اسد حیدر،الإمام الصادق و المذاهب الأربعة؛ ناشر: دار التعارف، بیروت، 1422 ق، چاپ: پنجم، ج 1، ص 608.
[5] الطیالسی البصری، سلیمان بن داود أبو داود الفارسی (متوفای204هـ)، مسند أبی داود الطیالسی، ناشر: دار المعرفة – بیروت، ج 1، ص 3.
[6] طبرى، محمد بن جریر، جامع البیان فى تفسیر القرآن (تفسیر الطبرى)، دار المعرفة، بیروت، چاپ: 1، 1412 ه.ق، ج 4، ص 95.
[7] أبو عمر یوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر بن عاصم النمری القرطبی (المتوفى: 463هـ)، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، الناشر: دار الجیل، بیروت، ج 3، ص 1074.
[8] ابن طاووس، على بن موسى، سعد السعود للنفوس منضود - ایران ؛ قم، چاپ: اول، بى تا، ص 112.
[9] سوره آل عمران، آیه 146.