جستاری در ضرورت اصلاح دید نسبت به جامعه معلولان

تفسیر غلط معلولیت به محرومیت

معلولیت را اگرچه به نقص و ناتوانی تفسیر می کنند اما همیشه نقص ها محرومیت و محدودیت را به همراه نمی آورند نکته مهم در این بین این است که قبول کنیم گاهی فقط راه ها متفاوت می شوند وگرنه نتیجه ها در دسترس قرار دارند.
چهارشنبه، 12 آذر 1399
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تفسیر غلط معلولیت به محرومیت
بستگی به نگاه آدم ها دارد، شرایط زندگی را میگویم گاهی یک نفر با همه امکانات مادی و سلامت جسمی باز هم هیچ حرکت مفیدی انجام نمی دهد و گاهی کسی با محدودیت های بسیار کارهای بزرگی انجام می دهد؛ این دو محصول دوکلمه است که اگر هرکدام پایه فکر و اندیشه آدمی باشد خروجی اش متفاوت می شود و آن دو کلمه عبارتند از می توانم، نمی توانم.
 
داستان معلولیت دقیقا داستان می توانم و نمی توانم است. افراد زیادی در جامعه هستند که تصورشان این است که معلولیت یعنی محرومیت کامل! آنان تصور می کنند تنها راهی که پیش روی افراد معلول است این است که دائم دستشان را جلوی این و آن دراز کنند و یا در بهترین حالت تحت نظر نهادهای حمایتی مانند کمیته امداد و یا بهزیستی در حد گذران روزگار صدقه بگیرند؛ حال آنکه این تصور یک تصور غلط و ناشی از عدم آگاهی است! اگر این افراد می خواهند باورشان اصلاح شود بهتر است سری به لیستی از موفقیت های افراد معلول بزنند.
 

موفقیت های معلولین

شاید تصور برخی از میزان موفقیت یک معلول چیزی در حد کارهای ابتدایی باشد؛ اما زمانی که نگاهی به لیستی از موفقیت های معلولان حسی و حرکتی در ایران و جهان بیندازیم خواهیم دید که این موفقیت ها چندان موفقیت های سطحی و عادی نیست.
 
 تفسیر غلط معلولیت به محرومیت
 
یکی از نمونه های موفقیت معلولان که می تواند نماد ما می توانیم جامعه معلول باشد کارخانه ای است در 10 کیلومتری شهر قزوین و 120 کیلومتری تهران، حتما شما هم شامپو و صابون بچه و پودر بچه فیروز را بارها در قفسه فروشگاه ها دیده اید، کارخانه فیروز که به تولید مواد بهداشتی مشغول است در حال حاضر با 500 کارگر معلول اداره می شود که این مقدار یعنی 92% ظرفیت استخدامی کارخانه!  نکته قابل توجه این است که بسیاری در اوایل کار تصور می کردند کارخانه فیروز با این روش دوام چندانی نخواهد داشت و به زودی شیوه خود و کادر کارخانه را عوض خواهد کرد؛ اما در حال حاضر نزدیک به 19 سال است که برنامه این کارخانه با همکاری معلولان ادامه دارد.

از موفقیت های گروهی که بگذریم کم نیستند معلولانی که با همین امکانات موجود در کشور موفقیت های کم نظیری به دست آوردند؛ دکتر بهاره هنرپرور یکی از آن ها است؛ او که از معلولیت حرکتی رنج می برد با غلبه بر حس ناتوانی که گاه از طرف جامعه به معلولان القاء می شود، موفق به اخذ دکترای شیمی کوانتومی در زمینه شبیه سازی و محاسبات کوانتومی بیوسیستم ها و طراحی دارو از دانشگاه علوم و تحقیقات شد و پس از آن با شرکت در کنفرانس های بین المللی و نوشتن مقاله های علمی پژوهشی توانست به چهره ای مطرح در فضای علمی ایران و جهان تبدیل شود، نکته جالب اینجاست که او اخذ دکترا و تدریس در دانشگاه را پایان کار ندانست و تلاش های مجدانه او برای ادامه موفقیت ها هنوز هم ادامه دارد؛ تا آنجا که در شرایطی که بسیاری از افراد سالم از سفرهای طولانی هراس ناکند او دعوت یک تیم تحقیقاتی در مورد بیماری HIV  را پذیرفت و در ابتدای دهه 90 به آفریقای جنوبی سفر کردو چند سال در آنجا اقامت گزید.
 
 تفسیر غلط معلولیت به محرومیت
 
ازا ین دست انسان های موفق در ایران و دنیا کم نیستند؛ جالب است بدانید که پر هیاهو ترین دانشمند دهه آخر قرن بیستم میلادی یعنی "استیون هاوکینگ" یک معلول بود! او که به دلیل بیماری ALS  در سال 1963 بخشی از نخاع، مغز و سیستم عصبیش آسیب دیده بود توانست با پشتکار و جدیت به فیزیکدانی کیهان شناس تبدیل شود که محاسباتی پیچیده و دقیق ریاضی او در مورد سیاه چاله ها جزء مطرح ترین مباحث روز دنیا است. جالب است بدانید که  استیون هاوکینگ حتی از حرکت های عادی عاجز بود؛ اما امیدی که زیر پوست و استخوانی که از او باقی مانده بود جاری بود موجب شد که او تا آخرین لحظات عمر در راستای حل معماهای ناشناخته جهان تلاش کند.
 
شاید باورش کمی مشکل باشد اما جالب است بدانید علی رغم آن که موسیقی در ارتباط مستقیم با شنوایی است یکی از بزرگترین موسیقی دانان دنیا یعنی لودویگ بتهوون آلمانی به دلیل ضایعه گوش میانی در 28 سالگی کم شنوا و در 44 سالگی کاملا ناشنوا شد؛ اما در دوران ناشنوایی یکی از بهترین سمفونی های عمرش یعنی سمفونی شماره 9 را ساخت او در زمان اجرای سمفونی حتی صدای سازهای را نمی شنید و فقط از تشویق حضار رضایت آن ها را فهمید.  
 
 تفسیر غلط معلولیت به محرومیت
 
موفقیت های معلولین و تحقیق در مورد آن ها عرصه عجیب و جذابی است شاید بسیاری از انسان های سالم اصلا تصور اینکه روزی بتوانند با پای خود نقاشی کنند برایشان بیشتر به یک شوخی نه چندان خنده دار شبیه باشد؛ اما کریستی براون ایرلندی کسی بود که علی رغم فلج مغزی و با وجود اینکه از تمام بدن فقط توانایی به حرکت در آوردن پای چپ خود را داشت توانست با کمک مادر خود نقاشی را بیاموزد و آثار بی بدیلی را در دنیای رنگ و بوم پدید بیاورد؛ او علاوه بر نقاشی به نویسندگی و شعر هم پرداخت که کتاب "پای چپ من" یکی از آثار اوست که به داستان زندگی او از دریچه معلولیت پرداخته است.
 
از این دست افراد کم نیستند که اگر قرار باشد نام آن ها ررا بشماریم مثنوی هفتاد من باید به نگارش در بیاید.  اما نکته ای که در این میان لازم است به آن بیشتر اشاره شود تبیین صحیح مسیر موفقیت برای کسانی است که از معلولیت های حسی و حرکی رنج می برند؛ متاسفانه نمونه هایی که از موفقیت ها شمرده شد در مقابل نمونه هایی که از زندگی باز مانده اند چیز ناچیزی است و باید اعتراف کرد که معلولان در جامعه ما به آن صورت که باید پیشرفت داشته باشند پیشرفت نکرده اند به همین دلیل لازم است تا فرایند صحیح پیشرفت برای آن ها تصویر شود.
 
 تفسیر غلط معلولیت به محرومیت
 
در حوزه موفقیت های معلولین سه گروه باید نقش درستی ایفا کنند که اگر این سه گروه اقدام لازم را انجام بدهند آن وقت واژه های محرومیت و محدودیت به واژه های متباین با معلولیت بدل خواهد نشد.
 

گروه اول: حکومت

گروه اولی که باید برای ارتقای کیفی زندگی معلولان تلاش کنند و زمینه و بستر رشد و تعالی آنان را فراهم بیاورند دستگاه های حکومتی اعم از قانون گذاری، اجرایی و نظارتی هستند؛ البته مطابق قانون و بنا بر ماده 15 حمایت از افراد دارای معلولیت دولت موظف است حد اقل 3% از  مجوزهای استخدامی دستگاه های دولتی و عمومی مثل وزارتخانه ها، سازمان ها، مؤسسات، شرکت ها و نهادهای عمومی و انقلابی و دیگر دستگاه هایی که از بودجه دولت استفاده می کنند را به افراد دارای معلولیت واجد شرایط اختصاص دهد. بر همین اساس دستگاه های نظارتی موظف هستند در صورت مشاهده تخلف مسئول ذی ربط را به مجازات تعزیری جزای نقدی درجه 5 تا 8 موضوع ماده 19 قانون مجازات اسلامی، همچنین انفصال موقت یا دائم از خدمات عمومی، تنزل مقام یا محرومیت از پست های حساس مدیریتی یا اخراج از نهاد یا سازمان متبوع محکوم نمایند.
 
البته این نکته قابل توجه است که استخدام در یک جایگاه شغلی نیاز به مقدماتی مانند تحصیلات، حرفه آموزی و یا آموزش های پیش از خدمت دارد و علاوه بر قانون استخدامی باید زمینه و بستر آموزش برای این افراد مهیا شود.
 

گروه دوم: جامعه

جامعه دومین گروهی است که باید درراستای توانمند سازی معلولان گام بردارد. این واقعیت باید پذیرفته شود که معلولان نیز حق زندگی دارند و جداسازی آنان از بستر عادی جامعه ولو در عالم ذهن کاری بس غلط و جفا در حق این قشر است.
 
 تفسیر غلط معلولیت به محرومیت
 
اولین کاری که باید جامعه برای رشد و تعالی معلولان انجام بدهد این است که به معلولان اعتماد کند؛ یک معلول شاید در یک مورد از توانایی لازم برخوردار نباشد اما واقعیت این است که بسیاری از کارها به معلولیت او ربطی ندارد؛ در واقع باید برای اینکه آن ها در جامعه جایگاه لازم را پیدا کنند توانایی های آن ها را قبل از ناتوانی آن ها ببینیم  و به این توانایی ها ایمان بیاوریم. نکته مهم این است که رسانه در ایجاد این اعتماد نقش مهمی دارد و با بازتاب موفقیت های معلولان می تواند اعتماد عمومی به توانمندی ها معلولان را ایجاد کند.
 
یکی از نکاتی که برای بسیاری از معلولان عزیز زجر آور است حس ترحمی است که گاه با کلمات نسنجیده ظهور و بروز می کند و این حس باعث سرخوردگی آن ها می شود ما باید بدانیم که معلول نیز یکی از اعضای توانمند این جامعه است که نیازی به ترحم کسی ندارند و فقط باید همانگونه که برای دیگران در جامعه برنامه ریزی می کنیم برای آن ها نیز برنامه ریزی کنیم تا جامعه به صورت متوازن رشد داشته و پیشرفت کند.
 

گروه سوم: معلولان

آنچه از قدیم گفته اند این است هرکه به امید همسایه نشست گرسنه می خوابد! داستان معلولانی است که تصور می کنند که اگر بنشینند و دست روی دست بگذارند دیگران برای پیشرفت آن ها کاری می کنند؛ اما زمانی که خودشان برای پیشرفت، چرخ های ویلچرشان را به حرکت در آوردند و با عصای سفیدشان راهشان را پیدا کردند آن وقت هم جامعه و هم حکومت مجبور می شود که آن ها را باور کند. دانستن این نکته ضروری است که معلولانی که حرکت و پیشرفت داشته اند کسانی بودند که از هیچ کس توقعی مازاد از آنچه بین آدم های عادی متداول است نداشته اند و این خط شروع ماراتن پیروزی و پیشرفت است.
 
 تفسیر غلط معلولیت به محرومیت
 
نکته بسیار مهم و اساسی که معلولان در برنامه ریزی برای پیشرفت باید در نظر بگیرند این است که دنیا بر مدار واقعیت های موجود می گردد و اگر قرار است معلولی برای آینده خود برنامه ریخته و هدفی را مشخص کند باید بداند که هدف باید منطبق بر توانایی های واقعی او باشد؛ یعنی افراط و تفریط در نگاه به توانمندی ها می تواند مانع اساسی در پیشرفت ایجاد کند؛ اگر به زبان ساده بخواهیم بگوئیم، گاهی دیده می شود در راستای امید دهی به معلولان حرف از این زده می شود که یک معلول هر کاری که بخواهد می تواند انجام دهد؛ اینگونه سخنان شعار گونه باعث می شود تا افراد اهداف غیر منطبق بر توانمندی های واقعی خود را انتخاب کرده برای آن رویا پردازی کنند؛ ولی وقتی به دنیای واقعی برمی گردند می بینند که این کار امکان وقوع ندارد، مثلا اگر در آرمان سازی برای یک معلول حرکتی به او بگوئیم تو می توانی جای خالی دیگو مارادونا را در فوتبال پرکنی! این یعنی او را در خیال پردازی غیر واقعی غوطه ورکرده ایم و یا اگر به یک انسان با ضایعه نخاعی بگوئیم تو روزی خلبان خواهی شد! شاید او را برای لحظه ای خوشحال کنیم و روح امید را در او بپرورانیم اما این نهال امید ساعتی بعد با برگشت به واقعیت خواهد خشکید؛ اما اگر به او بگوئیم درست است تو پرواز را دوست داری، اما چون امکان جسمی آن را نداری می توانی نزدیک ترین رشته ممکن به خلبانی یعنی مثلا مهندسی تعمیرات هواپیما را در دانشگاه ادامه بدهی؛ این یعنی او را در یک مسیر واقعی و شدنی قرار داده ایم. نکته مهم این است که هیچ گاه بر اساس استثنائات برای کسی برنمه ریزی نکیم.
 

حرف آخر

معلولیت را اگرچه به نقص و ناتوانی تفسیر می کنند اما همیشه نقص ها محرومیت و محدودیت را به همراه نمی آورند نکته مهم در این بین این است که قبول کنیم گاهی فقط راه ها متفاوت می شوند وگرنه نتیجه ها در دسترس قرار دارند.


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.