دوازده امام در منابع اهل سنّت (6)

حافظان حديث، در جوامع حديثى خود، احاديث متعددى از رسول خدا(صلی الله علیه واله) نقل كرده اند، كه براساس آنها، رسول خدا(صلی الله علیه واله) فرموده اند:«به زودى پس از من، فرمانروايانى خواهند آمد كه نماز را مى ميرانند؛ سنت را خاموش مى كنند؛ بدعت مى گذارند؛ ستم روا مى دارند؛ دروغ مى گويند… هر كس آنان را يارى و تصديقشان نمايد، نه او از من است و نه من از اويم؛ اما كسى كه از يارى و تصديق آنان خوددارى كند، از من است و من از او هستم، و در حوض كوثر بر من
پنجشنبه، 5 فروردين 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دوازده امام در منابع اهل سنّت (6)
دوازده امام در منابع اهل سنّت (6)
دوازده امام در منابع اهل سنّت (6)

نويسنده:غلامحسين زينلي




قرينه چهاردهم : فرمانروايانى كه باعث مرگ نماز مى شوند

حافظان حديث، در جوامع حديثى خود، احاديث متعددى از رسول خدا(صلی الله علیه واله) نقل كرده اند، كه براساس آنها، رسول خدا(صلی الله علیه واله) فرموده اند:«به زودى پس از من، فرمانروايانى خواهند آمد كه نماز را مى ميرانند؛ سنت را خاموش مى كنند؛ بدعت مى گذارند؛ ستم روا مى دارند؛ دروغ مى گويند… هر كس آنان را يارى و تصديقشان نمايد، نه او از من است و نه من از اويم؛ اما كسى كه از يارى و تصديق آنان خوددارى كند، از من است و من از او هستم، و در حوض كوثر بر من وارد خواهد شد». آنگاه حضرت، وظيفه مسلمانانى را كه، در عصر اين حاكمان زندگى مى كنند، مشخص نموده و دستورالعمل زندگى آنان را بيان داشته اند.
به نمونه هايى از اين روايات توجه كنيد:
1ـ ابوذر غفارى از رسول خدا(صلی الله علیه واله) نقل مى كند كه به او فرمود: يا أباذر، كيف أنت إذا كانت عليك أمراء يؤخرون الصلاة عن وقتها، أو يميتون الصلاة عن وقتها؟(قال، قلت: فما تأمرنى؟ قال:) صلّ الصلاة لوقتها، فان أدركتها معهم فصلّ، فإنّها لك نافلة.67
2ـ طبرانى از طريق ابوذر غفارى از رسول خدا(صلی الله علیه واله) نقل مى كند:
يا أباذر، إنها ستكون عليكم أئمة يميتون الصلاة، فان أدركتموهم، فصلّوا الصّلاة لوقتها واجعلوا صلاتكم معهم نافلة.68
3ـ كعب بن عجره از رسول خدا(صلی الله علیه واله) نقل مى كند:
انّه سيكون بعدى أمراء، فمن دخل عليهم فصدّقهم بكذبهم وأعانهم على ظلمهم، فليس منّى ولست منه ولن يرد علىّ الحوض؛ ومن لم يصدقهم بكذبهم ولم يعنهم على ظلمهم، فهو منّى وأنا منه وهو وارد علىّ الحوض.69
4ـ حذيفه از رسول خدا(صلی الله علیه واله) نقل مى كند:
انّه سيكون عليكم أمراء يكذبون ويظلمون، فمن دخل عليهم فصدقهم بكذبهم وأعانهم على ظلمهم فليس منّى ولا أنا منه ولن يرد علىّ الحوض؛ ومن لم يدخل عليهم ولم يصدقهم بكذبهم ولم يعنهم على ظلمهم، فهو منّى وأنا منه، وهو وارد علىّ الحوض.70
5ـ ابن عباس از رسول خدا(صلی الله علیه واله) نقل مى كند:
انّها ستكون أمراء يعرفون وينكرون، فمن ناواهم نجا ومن اعتزلهم سلم أو كاد ومن خالطهم هلك.71
6ـ خباب از رسول خدا(صلی الله علیه واله) نقل مى كند:
انّه سيكون أمراء من بعدى، فلا تصدقوهم بكذبهم ولاتعينوهم على ظلمهم، فإنّه من صدقهم بكذبهم وأعانهم على ظلمهم فلن يرد علىّ الحوض.72
7ـ حافظ منذرى، از جابربن عبداللّه نقل مى كند كه رسول خدا(صلی الله علیه واله) به كعب بن عجره فرمود: أعاذك اللّه يا كعب بن عجره، من إمارة السفهاء .(قال: و ما أمارة السفهاء؟ قال:) أمراء يكونون من بعدى لايهتدون بهديى، ولايستنون بسنّتى؛ فمن صدقهم بكذبهم وأعانهم على ظلمهم، فأولئك ليسوا منّى و لست منهم ولايردون على حوضى، ومن لم يصدّقهم بكذبهم ولم يعنهم على ظلمهم، فاولئك منّى وأنا منهم و سيردون على حوضى.73
8ـ شدّاد بن اوس از رسول خدا(صلی الله علیه واله) نقل مى كند:
سيكون من بعدى أئمة يمسّون (يؤخرون) الصلاة عن مواقيتها، فصلّوا الصلاة لوقتها واجعلوا صلاتكم معهم سبحة (نافلة).74
9ـ انس بن مالك از رسول خدا(صلی الله علیه واله) نقل مى كند:
انّه سيكون أئمة (فسقه) يصلّون الصلاة لغير وقتها، فإذا فعلوا ذلك فصلّوا الصلاة لوقتها واجعلوا صلاتكم معهم نافلة.75
10ـ عبداللّه بن مسعود از رسول خدا(صلی الله علیه واله) نقل مى كند: ستكون بعدى أمراء يؤخرون الصلاة عن مواقيتها ويحدثون البدعة. (فقال إبن مسعود: وكيف أصنع إن أدركتهم؟ قال:) تسئلنى إبن أمّ عبد كيف تصنع؟ لاطاعة لمن عصى اللّه.76
11ـ همو از پيامبر(صلی الله علیه واله) نقل مى كند:
لعلكم ستدركون أقواما يصلّون الصلاة لغير وقتها، فإن أدركتموهم، فصلّوا فى بيوتكم للوقت الذى تعرفون، ثم صلّوا معهم واجعلوها سبحة.77
12ـ كعب بن عجره از رسول خدا(صلی الله علیه واله) نقل مى كند:
انّها ستكون عليكم أمراء من بعدى، يعظون بالحكمة على منابر، فإذا نزلوا اختلست منهم، وقلوبهم أنتن من الجيف.78
13ـ عبادةبن صامت از رسول خدا(صلی الله علیه واله) نقل مى كند: يكون عليكم أمراء إن أطعتموهم أدخلوكم النار، وإن عصيتموهم قتلوكم.79
14ـ ابن عباس از رسول خدا(صلی الله علیه واله) نقل مى كند: يكون عليكم أمراء، هم شرّ من المجوس.80
15ـ معاذبن جبل از رسول خدا(صلی الله علیه واله) نقل مى كند:
…ألا انّ وحى الإسلام دائرة، فدوروا مع الكتاب حيث دار. ألا إنّ الكتاب والسلطان سيفترقان، فلا تفارقوا الكتاب. ألا إنّه سيكون عليكم أمراء يقضون لأنفسهم ما لا يقضون لكم، فإن عصيتموهم قتلوكم وإن أطعتموهم أضلّوكم.(قالوا: يا رسول اللّه، كيف نصنع؟ قال:) كما صنع أصحاب عيسى بن مريم، نشروا بالمناشير وحملوا على الخشب، موت فى طاعة اللّه خير من حياة فى معصية اللّه.81
از مجموع روايات ذكر شده، نكاتى استفاده مى شود كه از اين قرارند:
1ـ بى توجهى برخى اميران پس از پيامبر(صلی الله علیه واله) به نماز، تأخير انداختن آن از وقت فضيلت، تهى ساختن آن از روح معنوى و سرانجام ميراندن نماز (حديث نخست).
2ـ نافله محسوب شدن نمازى كه با اين امرا خوانده مى شود. مفهوم اين سخن پيامبر گرامى اسلام(صلی الله علیه واله) شايد اين باشد كه اميران مذكور، فاقد شايستگى هاى لازم و عدالت براى اقامه نماز جماعت اند؛ به همين دليل، رسول خدا(صلی الله علیه واله) دستور داده اند تا افراد نمازهاى واجب خويش را جداگانه و در وقت فضيلت آن بجا آورند، وآنگاه از باب تقيه، در جماعت اين اميران شركت و به نيت نمازهاى نافله، به آنان اقتدا كنند(احاديث1، 2، 8، 9 و 11).
3ـ سومين نكته آن است كه اگر كسى با اين امرا نشست و برخاست و رفت و آمد داشته باشد، و آنان را در كذبشان تصديق و بر ظلمشان يارى نمايد، رابطه و پيوند خود را با پيامبر اكرم(صلی الله علیه واله) بريده است و هرگز توفيق نخواهد يافت كه در حوض كوثر بر پيامبر وارد شود؛ و پيامبر نيز از او بيزار است (احاديث 3، 4، 6، 7).
4ـ نكته ديگر آن كه رسول خدا(صلی الله علیه واله) اين فرمانروايان را به صراحت، دروغگو و ستمگر معرفى كرده اند و حال آنكه راستگويى و عدالت، جزو ضرورى ترين صفاتى است كه بايد امرا و حكام از آن برخوردار باشند (احاديث 3، 4، 6 و 7).
5ـ نكته بعدى آن كه اين اميران، حق را نشناخته اند؛ ولى براى مصالح دنيوى و قبيلگى به انكار آن پرداخته اند. از اين جهت، رسول گرامى(صلی الله علیه واله)، دشمنى با آنان و كناره گيرى از آنان را مايه نجات و سلامت، و رفت و آمد با آنان وتصديق كذب و ظلم آنان را موجب هلاكت و نابودى دانسته اند(حديث شماره5).
6ـ مطلب ديگر آن كه: آنان به راه و روش پيامبر(صلی الله علیه واله) تأسّى نكرده و بدان ملتزم نشده اند؛ بلكه بدعت گذاشته اند.به همين خاطر، رسول خدا(صلی الله علیه واله) آنان را گنهكارانى دانسته اند كه در حال معصيت خدا به سر مى برند، و به عبداللّه بن مسعود دستور دادند كه از آنان پيروى نكند، و او نيز چنين كرد، تا آنكه در زمان عثمان، او راكتك زده، استخوانهايش را درهم شكستند(حديث 7و10).
7ـ خصوصيت ديگر اين امرا، اين است كه گرفتار صفت «نفاق» اند؛ چرا كه در مجامع عمومى به منبر مى روند و سخنان حكيمانه بر زبان مى رانند و هنگامى كه از منبر به زير مى آيند، حكمت، از آنان ربوده شده، قلبهايشان پست تر از مردار مى گردد (حديث12).
8ـ ويژگى ديگر حكومت اين اميران آن است كه اگر كسى از آنان پيروى كند، به فرموده پيامبر(صلی الله علیه واله) دوزخى خواهد بود؛ چرا كه در معصيت خدا زيسته است؛ و اگر از آنان نافرمانى كند، كشته خواهد شد؛ امّا مرگ او در راه طاعت خداوند خواهد بود(حديث31 و دنباله حديث15).
9ـ اينان ، براى امت اسلامى از مجوس بدترند (حديث14).
10ـ راه آنان از راه كتاب خدا، جداست. به همين دليل، پيامبر گرامى(صلی الله علیه واله) به ياران خويش سفارش نموده اند كه همواره با كتاب خدا باشند و به راه اين امرا و حكام نروند كه از راه قرآن جداست(حديث15).
اكنون، جاى اين سؤال است كه اين اميرانى كه اين گونه در روايات توصيف شده اند، چه كسانى هستند؟
با توجه به واژه هاى احاديث قرينه چهاردهم همچون «سيكون عليكم»، «ستكون عليكم»، «ستدركون»، «اذا كانت عليك»، «فلا تصدقوهم ولاتعينوهم»، «واجعلوا صلاتكم» و… درمى يابيم كه حكومت اينان در آينده نزديكى خواهد بود و از آنجا كه خطاب در روايات، به صحابه و ياران حضرت(صلی الله علیه واله) است، نشان از آغاز حكومت آن اميران در عصر صحابه است و اينكه حداقل بخشى از آن امرا و حكّام را صحابه رسول خدا(صلی الله علیه واله)درك خواهند كرد.
تاريخ نشان مى دهد كه پس از خلافت خلفاى راشدين و حسن بن على(علیه السّلام) ، امويان به حكومت رسيدند و تا سال 132هـ، حكومت به دست اميران اموى بوده است. با انقراض دودمان اموى،82 خلافت به عباسيان انتقال يافت كه آنها در دو نقطه از جهان اسلام، حكومت مى كردند: سى و هفت نفرشان از سال 132تا 640هـ، در بغداد؛ هفده نفر ديگر از سال 659 تا 922هـ، در مصر.
البته تا اواسط قرن هفتم هجرى، بجز حاكمان اموى و عباسى، كس ديگرى به خلافت بر دنياى اسلام، دست نيافت.
آيا امرايى كه در احاديث رسول خدا(صلی الله علیه واله)، اوصافشان آن گونه ذكر شده است، كسانى غير از اينها هستند؟ اگر جواب اين پرسش مثبت باشد، آيا گروهى از اينان مى توانند جزو جانشينان دوازده گانه پيامبر اسلام(صلی الله علیه واله) باشند؟

قرينه پانزدهم : مصاديق واقعى احاديث

براساس روايات جانشينان دوازده گانه، افرادى از اهل سنّت در پى اين بوده اند كه مصاديق آن را تعيين كنند، لكن توفيقى نداشته اند؛ چرا كه اين احاديث، برخلفاى راشدين قابل تطبيق نيست؛ چون كه آنان چهار نفر و با احتساب امامت حسن بن على(علیه السّلام) ، پنج نفرند.
همچنين بر امويان نيز صادق نيست؛ چون براساس حديثى كه اهل سنّت از پيامبر گرامى(صلی الله علیه واله) نقل كرده اند،«خلافت تا سى سال است و پس از آن، پادشاهى است»83 و اين مدت، تا پايان دوران امامت حسن بن على(علیه السّلام) كامل مى شود؛ بنابراين، امويان خليفه نبوده اند؛ و نيز عدد امويان بيش از دوازده نفر است.
عباسيان نيز به همان دو دليلى كه در مورد امويان ذكر شد، نمى توانند مصداق حديث پيامبر(صلی الله علیه واله) باشند.
گروهى از دانشمندان اهل سنت، كوشيده اند تا از ميان خلفاى راشدين و حكّام اموى و عباسى، دوازده نفر را گزينش كنند و مصاديق خلفاى دوازده گانه قرار دهند. امّا اين مطلب با اشكالاتى روبروست:
1ـ نظر آنان از هيچ گونه دليل و پشتوانه شرعى وعلمى برخوردار نيست، و در كتاب خدا و سنّت رسولش(صلی الله علیه واله)، مؤيّدى براى آن نمى بينيم؛ بلكه ادلّه فراوانى در ردّ آن مى يابيم.
2ـ در اين گزينش، افرادى چون يزيد،منصور و… جزو خلفاى پيامبر(صلی الله علیه واله) به شمار آمده اند، ولى از برخى از اهل بيت پيامبر(صلی الله علیه واله)، مثل حسن بن على(علیه السّلام) كه امامت هم داشته است، با آن همه فضائلى كه دارند، حتى نامى هم برده نشده است.
3ـ در ميان اين گروه از دانشمندان اهل سنّت، در مورد نامهاى دوازده خليفه، اختلاف نظر فراوانى ديده مى شود و تفسير روشن و قابل قبولى از اين احاديث ندارند.

سخن آخر

براى يافتن مصاديق واقعى دوازده جانشين برحقّ رسول گرامى اسلام(صلی الله علیه واله)، راهى جز تمسك به قرآن و سنّت وجود ندارد.
قرآن، اهل بيت پيامبر را مطهّر از هر رجسى مى داند و مودّت و اطاعت آنان را واجب مى شمارد و اطاعت اولى الأمر را پس از اطاعت خدا و رسولش فرض و لازم دانسته است.
از سنّت پيامبر(صلی الله علیه واله)، حديث متواتر «ثقلين»، اهل بيت و عترت رسول را عدل و همسنگ قرآن قرارداده است، و حديث «غديرخم» على بن ابى طالب(علیه السّلام) را صريحا ولىّ هر زن و مرد مؤمن و جانشين رسول اللّه (صلی الله علیه واله) مى داند و[مى دانيم كه بر اساس منابع معتبر حديث شيعه و برخى منابع اهل سنّت، رسول اكرم(صلی الله علیه واله)، تمامى دوازده امام پس از خود و] على(علیه السّلام) نيز يازده امام عادل و معصوم(علیه السّلام) را معرفى نموده است.84

پی نوشت :

65. تاريخ الخلفاء، قم، انتشارات شريف رضى، ص194
66. امام نووى، شارح صحيح مسلم، در شرح حديث پانزدهم(كه گذشت) مى گويد: پيامبر اكرم در اين حديث، امر كرده اند به قتال هر كسى كه بر امام مسلمين خروج كند، يا اينكه درصدد آن باشد تا در اجتماع مسلمانان ايجاد تفرقه نموده، وحدت كلمه آنان را از ميان ببرد.(المنهاج: شرح النواوى على صحيح المسلم، بيروت، دارالقلم، ج12، ص483).
67. صحيح مسلم، كتاب المساجد، ح238؛ سنن بيهقى، ج3، ص277؛ مسند أبى عوانة، دارالمعرفة، ج1، ص344
68. المعجم الكبير، احياءالتراث، ج2، ص151؛ صحيح مسلم، كتاب المساجد، ح239؛ مسند احمدبن حنبل، ج5، ص169
69. سنن ترمذى، سلفية، ج3، ص358؛ الترغيب والترهيب، ج3، ص195؛ المعجم الكبير، احياءالتراث، ج19، ص134؛ مشكل الآثار، طحاوى، ج2، ص136؛ تاريخ بغداد، ج5، ص362 و ج2، ص107؛ التاج الجامع للأصول، ج3، ص53
70. كنزالعمال، ج5، ص792
71. همان، ص793
72. مستدرك حاكم، ج1، ص78(با تصريح به صحت حديث) و نيز رجوع شود به: همان، ص79
73. الترغيب والترهيب، ج3، ص194؛ مستدرك حاكم، ج1، ص79؛ مشكل الآثار، ج2، ص137؛ مجمع الزوائد، ج5، ص445
74. مجمع الزوائد، درالفكر، ج2، ص79
75. همان، ج2، ص81
76. سنن بيهقى، ج3، ص177و182؛ مسند احمدبن حنبل، ج1، ص449
77. دلائل النبوة، ج6، ص396؛ سنن بيهقى، ج3، ص182
78. مجمع الزوائد، ج5، ص429(با تصريح به صحت حديث)؛ المعجم الكبير، احياءالتراث، ج19، ص160
79. مجمع الزوائد، دارالفكر، ج5، ص429
80. همان، ص424(با تصريح به صحت حديث).
81. همان، ص428
82. پس از برچيده شدن بساط حاكمان اموى از سرزمين هاى مركزى و شرقى جهان اسلام(خاورميانه، قفقاز و ماوراءالنهر)، افرادى از اين خاندان بر بخشى از اروپا(شبه جزيره ايبرى: اسپانيا و پرتغال، تا جنوب فرانسه) استيلا يافتند و به نام خلافت اسلامى از سال 138 تا 407 هجرى حكومت كردند. دامنه قدرت اينان، گاه تا مغرب عربى نيز گسترش مى يافت. ويراستار.
83. تاريخ الخلفاء، ص12؛ مسنداحمدبن حنبل، ج5، ص220و221؛ سنن ترمذى، كتاب الفتن، باب48؛ صحيح مسلم با شرح نووى، ج12، ص201
84. رجوع كنيد: دلائل الإمامة، ابوجعفر محمدبن جرير طبرى(م310هـ)؛ ينابيع المودّة، سليمان بن ابراهيم قندوزى(م1294هـ)؛ كفاية الأثر فى النصوص على الأئمّة الإثنى عشر، ابوالقاسم على بن محمد خزّاز قمى(ق4)؛ و نيز اين گونه احاديث را با عنايت به منابع اصلى شيعه و سنّى، بجوييد در: منتخب الأثر،(آيةالله) لطف الله صافى گلپايگانى(معاصر). ويراستار.

منبع: www.hadith.net




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط