کدام قدرت و چه کسانی این عالم را ساخته و پرداخته اند؟ و فلسفه وجودی و علت پیدایش آن چه بوده است؟ و جایگاه انسان در این عالم کجاست؟ و با وجود این جایگاه آیا تکلیف و باید و نباید و مسئولیتی هم متوجه انسان است یا نه؟ آیا ابزار مورد نیاز جهت رسیدگی به اهداف در اختیار انسان کافی است یا نه؟ و آیا این ابزاری که در وجود انسان ها به ودیعت نهاده شده است کافی است یا نه؟ و احتیاج به ابزار و امکانات و متخصصان راه و راهنما و الگو و اسوه و خضرهای راه سعادت و خوشبختی وجود دارد و خداوندگار آفرینش طبق قاعده لطف و عنایات بی۔ انتهایش این را هم برای انسان فراهم آورده است؟!
نحوه برخورد انسان با راهبران راه کمال
نحوه برخورد و مواجهه انسان (ظلوم و کفور و جهول و...) با این راهنمایان و راهبران راه کمال و سعادت و خوشبختی که کام نقطه مقابل انسانهای عادی بوده اند یعنی معصومین، (امین و شکور و ذوالعلم و مدینة العلم و دارای علم لدنی و غیب و رأفت و رحمت و شفقت) باید چگونه می بود تا به اهداف والای خلقت برسند و چگونه شد؟اینها و شاید صدها سؤال دیگر باید جواب داده شود و مورد قبول قرار گیرد تا وظیفه و مسئولیت و جایگاه انسان معلوم گردد و جرم و گناه و کوتاهی های جبران ناپذیر جهان بشریت در مقابل این ستارگان هدایت و مشعل های فروزان راه هدایت و سعادت و نجات جامعه بشری مشخص شود و دنیای بعد از پیامبر رحمت نه برای حضرت فاطمه (علیها السلام) یگانه دخت مکرمش مورد کنکاش و بررسی قرار گیرد که چگونه بود؟ و چگونه باید میشد؟ و نتیجه آن نحوه رفتارها چه شده است؟ و متضرر در این معاملات چه کسی بوده است؟ اما اینکه عالم چگونه و به دست قدرتمند چه کسی به وجود آمده است؟ بدون کوچک ترین شائبه و توهمی و به دور از ذره ای شک و تردید حتی برای مشرکان عالم هستی مخلوق دست توانای خداوند تبارک و تعالی می باشد. خالق لایزال هستی در کتاب بی دلیل خویش که معجزه خالدۂ اشرف و سرور مخلوقات و نگین درخشان حلقه هستی، خاتم پیامبران علیهم الصلاة، محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: « هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ...»(1) که فرمود: خالق یگانه هستی اوست، و کل این عالم با این همه عظمت و شکوهش مخلوق او جل و علاست. در پیشگاه مقدسش حقیر و حاضر است. تحت اختیار و قیومیت و ربوبیت اوست و تحت فرمان و اراده او اداره می شود او رب العالمین است.(2) او خالق کل شیء است(3) و همه مخلوقاتش با تمام زیبائیهایشان هستی و وجود خویش را به لطف او دارند و علاوه بر اصل وجود رشد و نمو و ادامه حیات خویش را نیز مدیون فیض وجودی الهی هستند چنانچه حضرت زهرا مرضیه (سلام الله علیها) در آغاز خطبه فدکیه خویش بیان فرمودند که: (ابتدع الأشیاء لا یکن شیء کان قبله).(4) حتی مشرکان هم در اصل خلقت هیچ شک و تردیدی ندارند که به دست توانای خداوند تبارک و تعالی بوده است.
آنجا که خداوند می فرماید اگر از این مشرکان هم سؤال نمایی که «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ و َالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ...»(5) پس عالم مخلوق اوست و تحت فرمان و اراده و اختیار اوست. خالقی و مؤثرى الا الله، قابل تصور نیست چرا که:«لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ»(6) - و مالک و صاحب اختیار عالم هستی فقط و فقط اوست. «...وَ لِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا بَیْنَهُمَا ...»(7) و رب الارباب و رب العالمین اوست. «... فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ»(8). جواب است برای کسانی که دارای ادعای پوچ و باطل باشند.
پیامد شب و روز به دست توانای خالق آنها و از آیات و نشانه های او هستند و با اراده و فرمان او با نظم و ترتیب شگفت آوری روز و شب پدیدار می گردند و از اول خلقت تا قیام قیامت کسی را یارای معارضه و مقابله با اراده و مشیت و ربوبیت الهی نخواهد بود و تصور غیری نه استقلاة ونه شراکت در خلقت و تدبیر و ربوبیت عالم در وهم و اندیشه کسی نمی گنجد. حتى بت پرستان روی گردان از آفریننده خویش و روی گردان از آفتاب هستی بخش، چاره ای جز «لیقولن الله» ندارند. اما مشکل اقلیتی که در تدبیر و ادارۂ عالم شریک لا شریکی را قائلند، در عدم تعقل و تفکر و محرومیت از علم و غوطه وری در جهل و اوهام و خیالات می باشد. آن بی چاره ها از صف اولی الألباب فاصله گرفته و در نتیجه اسباب و لوازم درک و شعور«چشم و گوش و قلب و عقل» را از دست داده اند و مصداقی برای آیه شریفه «... لَهُمْ قُلُوبٌ لَا یَفْقَهُونَ بِهَا وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لَا یُبْصِرُونَ بِهَا وَ لَهُمْ آذَانٌ لَا یَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ»(9) گردیده اند و مثل کسی که از روی عناد و الجاجت چشم خود را ببندد و روز روشن به او شب بنمایاند و ادعای عدم وجود آفتاب عالم تاب را نماید و اینچنین ادعایی چون کذب محض و به دور از هر دلیلی است به پشیزی نمی۔ ارزد و اینچنین افرادی در صف «اکثرهم لا یعقلون»(10) و «اکثرهم لا یعلمون...»(11) هستند.
فلسفه خلقت عالم از نگاه خالق
اما فلسفه خلقت عالم از نگاه خالق، آن را باید از خالق هستی پرسید و جواب شنید که حضرت حق جل وعلا در قرآن نان کریمش بیان می فرماید که: « وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا لَاعِبِینَ »(12) با قاطعیت تمام می فرماید که خلقت عبث و بیهوده نیست یا فرمود: «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنَا لَا تُرْجَعُونَ»(13) آیا گمان می برید که خلقت شما بیهوده است و با مرگ و میر تمام می شوید و رجعت و معادی نخواهد بود. هرگز که خالق حکیم و علیم کار عبث و بیهوده انجام دهد.خلقت عبث و بیهوده خلاف حکمت است؛ بلکه خلقت برای معرفت و عبودیت و توشه اندوختن و بار سفر بستن و عازم و رهسپار کوی دوست گردیدن است. « یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَى رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ»(14). و فرمود «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ»(15) من نکردم خلق تا سودی کنم - بلکه کردم خلق تا جودی کنم و از زبان صدیقه طاهره سلام الله علیها بیان شده که فرمودند: «...کَوَّنَهَا بِقُدْرَتِهِ، وَ ذَرَأَهَا بِمَشِیَّتِهِ، مِنْ غَیْرِ حَاجَةٍ مِنْهُ إِلَى تَکْوِینِهَا، وَ لاَ فَائِدَةٍ لَهُ فِی تَصْوِیرِهَا، إِلاَّ تَثْبِیتاً لِحِکْمَتِهِ، وَ تَنْبِیهاً عَلَى طَاعَتِهِ، وَ إِظْهَاراً لِقُدْرَتِهِ، وَ تَعَبُّداً لِبَرِیَّتِهِ، وَ إِعْزَازاً لِدَعْوَتِهِ، ثُمَّ جَعَلَ اَلثَّوَابَ عَلَى طَاعَتِهِ، وَ وَضَعَ اَلْعِقَابَ عَلَى مَعْصِیَتِهِ، زِیَادَةً لِعِبَادِهِ عَنْ نَقِمَتِهِ وَ حِیَاشَةً مِنْهُ إِلَى جَنَّتِهِ، ... »(16)
و خلاصه فرمود: « ...إِنَّ اَللَّهَ یَقُولُ: عَبْدِی خَلَقْتُ اَلْأَشْیَاءَ لِأَجْلِکَ وَ خَلَقْتُکَ لِأَجْلِی»(17) همه چیز برای انسان و به خاطر او در خدمت او اما انسان برای هدفی والاتر و برتر(لاجلی) خلق شده و باید غایت و مقصد فراموشش نشود.
چنانچه بیان گردید انسان برای هدف و غایتی برتر و والا خلق شده و زمینه رشد و تعالی و به کمال برتر رسیدن در نهاد انسانها به ودیعت گذاشته شده و باید آن زمینه ها و سرمایه های درونی اکتشاف شود و راهبرانی که خود راه رفته و آگاهی به موانع و دزدان راه دارند، آنها را هدایت کند. به عبارت دیگر چون انسان لوازم کافی در اختیار ندارد و با داشته های خویش (عقل و شعور، علم بشری، تجربی و...) نمی تواند به مقصد برسد، خالق ارحم الراحمین پیامبران بیرونی را که برگزیدگان از میان خود انسانها بودند و مجهز به علم لدنی و علم بی نهایت الهی بودند به طوری که مجهولی در سر راه نداشتند و دارای عصمت و صداقت و امانت و اعجاز و رأفت و رحمت و مهربانی طریق رشد و کمال انسان بودند، به سوی انسانها گسیل داشت تا انسانها را با بیان صادق و برهانهای آشکار از ، اوهام و خرافات رهانیده و به راه سعادت و خوشبختی رهنمون گردند. چنانچه خدای بزرگ در کتاب مطهر خویش فرمود: «هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ»(18)
و فرمود: «... لَقَالُوا رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَیْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آیَاتِکَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَنَخْزَى»(19) که اشاره دارد به اتمام حجت برای انسانها با ارسال رسل که از دیگر دلایل بعث رسل می باشد.
پس ارسال رسل با معجزات آشکار و آیات بین و روشن، فضل و انعام و لطف ویژه الهی در حق انسان ها بود که متأسفانه با بی مهری و کم لطفی و بی انصافی و عدم اقبال جامعه بشری مواجه شد. «یَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا یَأْتِیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُونَ»(20) در همه روزگاران زمین از حجت الهی خالی نبوده و نخواهد بود. چرا که با اهداف عالیه خلقت منافات دارد. و حجج الهی علاوه بر دستگیری بندگان و رساندن آنها به مقصد آفرینش، واسطه فیوضات الهی و واسطه رزق عباد و مایه خیر و برکت الهی بودند. اما با این همه آنچه بدی و آزار و اذیت و تهمت و افتراهای ناروا بود به آنها گفته می شد. ولی خداوند که ارحم الراحمین است و من سبقت رحمته غضبه می باشد و بندگان عاصی و گنهکار و نافرمان کسی جز او ندارند.
چنانچه از زبان مبارک مولی الموحدین جاری گشته که در مناجات خویش عرضه می داشته: «الهی و ربی من لی غیرک»(21). و عرضه می داشته «الهی أنا العاصى و أنت الغفور و هل یرحم العاصی الآ الغفور. الهی أنت الجواد و أنا البخیل و هل یرحم البخیل الا الجواد. هل یرجع العبد الآبق إلا إلى مولاه» (22)و خداوند بخشنده و مهربان با اغماض و چشم پوشی و نادیده گرفتن کرده های قبلی انسانها که با پیامبران گذشته اش چه ها کردند و چه قدر ندانی ها و ناسپاسی ها و کفران - ها که نسبت به آنها انجام دادند.
والاترین مخلوقات خداوند متعال
بهترین و برترین و والاترین مخلوقاتش که گل سر سبد هستی، خاتم نگین درخشان آفرینش، غرض آفرینش، که در شأنش لولاک لما خلقت الافلاک(23) ... آمد و مؤدب به آداب الهی بود و فرمود: «ادبنی ربی فأحسن ادبی»(24) و متخلق به خلق عظیم الهی بود که خداوند در شأنش فرمود: «وَ إِنَّکَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِیمٍ»(25) و مظهر رحیمیت و رحمانیت الهی بود و «بالمؤمنین رئوف رحیم و مشفق» و دلسوز انسانها بود و فرمود نزدیک است خود را به هلاکت رسانی که آنها ایمان نمی آورند و از بس زندگی پاک و مطهری داشته لقب امین را مردم به حضرت داده بودند و این زندگی بسیار بزرگوارانه و امانتدارانه توأم بوده با بشارتهای انبیای عظام گذشته و مباشر برسول یأتی من بعدی اسمه احمد صلی الله علیه و آله و سلم.اصلا یکی از مأموریت های انبیای گذشته بشارت دادن به بعثت این بزرگ پیامبر الهی (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده است و معجزات کم نظیری از آن حضرت صلی الله علیه و آله وسلم از جهت اثبات حقانیت دعوت راستینش به وقوع پیوسته و از جمله ردالشمس و شق القمر که در مقابل دیدگان آنها به وقوع پیوسته، و در رأس همه معجزات، معجزه خالده آن حضرت صلی الله علیه و آله وسلم که نامه ویژه الهی، کتاب خاص الهی بود و ممهور به مهر ویژۀ الهی بود که: «أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کَانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلَافًا کَثِیرًا»(26) و «فأتوا بسورة من مثله» جهت اثبات الهی بودن آن آمد و محدودیت های ناشی از عجز بشری را نداشت و در آن آمده است: از غیر خدا هر چه و از هر کسی کمک بگیرید و تمام جهانیان، دانشمندان را به یاری طلبید نمی توانید مانند آن را بیاورید. و طلبیدند و عاجز ماندند و در هر صورت صرف عجز جهانیان دلیل بر حقانیت قرآن کریم است و بیان داشت که: «مَا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِکُمْ وَ لَکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خَاتَمَ النَّبِیِّینَ وَ کَانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا»(27) و عظمت و حقانیت این اولین و برترین و والاترین از حیث مقام و عظمت و آخرین و کامل ترین از حیث بعثت و دین و آئین را به جامعه بشری معرفی فرمود و عظمت و حقانیت او را در واقعه های متعدد از اول خلقت تا عصر حضور حضرتش را به انسانها نمایاند». و تکلیف انسانهای حقیقت جو و صاحب منطق و بصیرت را مشخص فرموده و عذر و بهانه ای بر شک و تردید در مورد حقانیت حضرتش باقی نماند.
خداوند حکیم و علیم و أرحم الراحمین که طبق اراده الهیه اش که خلل ناپذیر است و جز ذات اقدسش همه و همه از این دار دنیا رفتنی هستند فرمود: «إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ»(28) و فرمود: «...أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئًا وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ»(29)
قرار بود بعد از تحمل آزار و اذیت هایی که نسبت به انبیای گذشته سابقه نداشته که فرمود: «ما اوذی نبی مثل ما أوذیت» و بعد از روشن ساختن ظلمتکده جهان بشریت و بعد از نجات انسان ها از اوهام و خیالات و جایگزینی صلح و صفا و صمیمیت و ایثار و صداقت و انسانیت و اخوت و برادری به جای خشونت و خونریزی و قتل و غارت و کینه توزی و حتی فرزندکشی حکمفرما شد و طعم و لذت زندگی انسانی و الهی را در سایه هدایت های رحمة للعالمین چشیده شد و لذا می باید در قبال زحمات و رهبری های حضرت ادای دین و انجام وظیفه می نمودند که پیک الهی نازل شد و دستور الهی را بیان داشت که ای رسول ما به آنها بگو «...قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى ...»(30) و فرمود: «قُلْ مَا سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ ...».(31)
از یک طرف رها نساختن جامعه بشری بدون رهبری الهی و اسوه و الگو و راهنما، از سوی دیگر ادای رسالت نبوت، لزوم انتصاب جانشین و خلیفه از طرف خداوند و معرفی توسط رسول گرامیش را لازم می ساخت. لذا خداوند در حجة الوداع حضرت رسولش که در معیت و همراهی تعداد کثیری از اصحاب و یاران و مسلمانان برگزار گردید، پیامبرش را دستور اکید فرمود که: «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإ ِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ...».(32)
و متن این پیام که پیامبر را دستور به ابلاغ آن فرمود معرفی خلیفه و جانشین بعد از وی بود تا جامعه اسلامی بی سرپرست و بی پدر نماند و رهبری لایق و شایسته که لیاقت جانشینی و وصایت اشرف مخلوقات را از حیث (علم، عصمت، امانت، حکمت، و تقوی و سایر کمالات و فضائل و خلقیات الهی داشته باشد) داشته باشد و از مردم بیعت بگیرد و از نقشه ها و حیله ها نترسد.
و دلداری داد و وعدۂ نصرت و حمایت خویش را اعلام داشت که «و الله یعصمک من الناس» و پیامبر عظیم الشأن اسلام ایلیا هم شخصیتی را در جایگاه جانشین معرفی کرد که از اول بعثت در وقایع متعدد به عنوان برادر، وصی، جانشین معرفی فرموده بود و احادیث معبتره فراوان در شأن و منزلت وی بیان داشته بود. از جمله حدیث «أنا و على أبوا هذه الأمة»(33) «أنا مدینة العلم و على بابها ومن اراد العلم و الحکمة فلیأتها من بابها»(34) حدیث منزلت «أنت منی بمنزلة هارون من موسی الا أنه لا نبی بعدی» (35) و خود آن حضرت علیه السلام که خلافت و جانشینی پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله و سلم را خداوند به ایشان سپرده بود در مقاطع مختلف مورد عنایات ویژه الهی قرار گرفته بودند.
انحراف جایگاه خلافت
از اول خلقت که در درون خانه خدا به طرز شگفت آوری متولد شدند و اولین مؤمن به پیامبر بودند و جزء السابقون السابقون بودند و زکات در حال رکوع و نزول آیه «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ ».(36)در شأن آن حضرت و اطلاق آیه «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولى الأمر منکم ...»(37) در شأن اوست. که این آیات لزوم عصمت خلیفه رسول را بیان می دارد و بعد از پیامبر به غیر از آن حضرت علیه السلام کسانی که عهده دار غصب خلافت و انحراف جایگاه خلافت شدند مشمول آیه « ...لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ »(38) بودند و از علم و حکمت بهره ای نداشتند و ۷۰ مرتبه گفته «لولا على لهلک عمر ...» و بت پرستی در کارنامه درخشان آنها قبل از اسلام مدال افتخارشان بود. و حق شخصی را غصب کردند که «لافتى الا على لا سیف الأذوالفقار» از طرف خداوند در موردش بود و در جریان مباهله به عنوان جان پیامبر بیان شده است «انفسنا و انفسکم» [بارها گفت پیامبر که علی جان من است. «و لو عمل احد عمل سبعین نبیا ثم لم یحبک لن یدخل الجنة» و از اصحاب کساء بودن و شوهری حبیبه الهی که غیر او نمی توانست کفو فاطمه (علیها السلام) باشد و هزاران دلیل عقلی و نقلی دیگر که حتی خوشبختی و سعادت را منحصر در دوستی و پیروی راستین این وصی و جانشین حقیقی کرده بود. چنانچه فاطمه (علیها السلام) از پدر بزرگوارش نقل فرمود: «کان رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) یقول السعید کل السعید من احب علیا» در کنار اطلاق آیه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ ...»(39) که بیانگر حق اولویت و تصرف وصی بر حقش بود.
بغض و کینه این جانشین بر حق را مخصوص منافقان و حب و دوستی او را نشانه رستگاری و نجات و پذیرش و ولایت و تسلیم در مقابل اوامر و رهبری هایش را تنها راه سعادت و نجات جهان بشریت است و خیرخواهی و دلسوزی او نسبت اشرف کائنات پیغمبر رحمت له ذرهای مورد شک و تردید و شبهه نیست.
با حدیث ثقلین چه باید کرد - با لن یفترقا چه باید کرد؟! رسول اعظم صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «لن یفترقا» و خداوند تبارک و تعالی در قرآن مجیدش در مورد رسول گرامیش صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «وَ مَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى»(40) و با اینکه بیان گردید امامت در ادامه مسئولیت ها و اهداف و مقاصد رسالت است، تمام شئون نبی مکرم پول برای جانشینان آن حضرت جاری و ساری است؛ الذاست که امامت بایستی انتصابی باشد نه انتخابی!
امامت و جانشینی اشرف و سرور پیامبران عهد الهی است و خداوند فرمود: «لا ینال عهدی الظالمین». و تنها خداست که میداند این مقام در خور شأن و لیاقت کیست و این مدال جانشینی و قائم مقامی زیبنده «الا من ارتضی» است و این جانشینان پیامبر بعینه و با نام و مشخصات کامل از زبان مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم معرفی گردید. و او در کنار ثقل اکبر به عنوان بال دوم که با بال اول لازم و ملزوم یکدیگر و مکمل و مفسر و مبین یکدیگر بود؛ بلکه ثقل اکبر (قرآن)، کتاب صامت الهی و اهل بیت علیهم السلام از قرآن ناطق بودند که خواستاران سعادت و هدایت و اطاعت الهی و پیروی از دستورات پیامبر عظیم الشأن اسلام برای هدایت و نجات خود و جامعه هم شده بودند، آیا شایسته بود بگویند کفانا کتاب الله» در حالی که آنها از کتاب چیزی نمی فهمیدند؟!
آنجا که خداوند فرمود: «... کونوا مع الصادقین» اگر آنها اهل بیت پیامبر بودند، مؤمنان راستین می بایستی پروانه وار گرد شمع وجودی آنها می چرخیدند و در نور و حرارت ولایی آنها جان می سپردند. اهل بیتی که در کتاب حکیم الهی در مورد آنها آمده است: «... إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا »(41) مگر اولى الأمری که بعد از پیامبر توسط حضرتش به دستور الهی معرفی شده بودند.
اطاعت از اولى الأمر
اولى الأمری که بدون قید و شرط و وجوب اطاعت آنها در کنار اطاعت الهی و رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فن بیان گردیده و نشانگر لزوم عصمت و دارای علم لدنی بودند آنهاست. آنجا که فرمود: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ...».(42)مگر بحث شخص و افراد مطرح بود که گفته شود زید یا بکر و مصلحت اندیشان و نان به نرخ روز خوران بگویند مصلحت است؛ امروز جناب زید و فردا بکر باشد و هکذا برای فرداها ما مشخص می کنیم که چه کسی باشد بهتر است.
مگر خلافت و جانشینی امر جانبی و جزئی است که مورد تغافل و کوتاهی قرار گیرد. مگر مسئله اساسی اسلام نیست «لکل شیء اساس و اساس الاسلام حبنا اهل البیت» و مگر نفرموده که «بنى الاسلام على خمس، الصلاة، الزکاة، الحج، الجهاد و الولایة و لم نودی بشیء کما نودی بالولایة»
چرا که ولایت مفسر قرآن، مجری احکام و دستورات الهی و رشد و پرورش دهنده مسلمین و اجرا کننده حدود الهی است. اما در اولین ساعات مفارقت پیامبر اعظم اسلام بلکه از آخرین ساعات مفارقت که مخالفت ها و کینه توزی ها و حسادت ها ظاهر می شوند و مسیر حرکت اسلامی را تغییر می دهند حال و دنیای حضرت زهرا (علیها السلام) چگونه خواهد بود؟! و دنیای بعد از پیامبر برای حضرت فاطمه (علیها السلام) و با چه وضعی و در چه شرایطی شروع می شود؟
در شرایطی که طبق فرمایش آن بزرگ بانوی عالم، سیدة نساء العالمین (سلام الله علیها) بدترین روز ممکن بود آن بانو مشاهده کند. آنجا که فرمود: «ما رأیت کالیوم قط حضروا اسوء محضرة یترکوا نبیهم جنازة بین اظهرنا و استبدوا بالأمر دوننا» جنازه پاک و مطهر حضرت صلی الله علیه و آله و سلم بر روی زمین مانده و ریش سفیدان و بزرگان ظاهری به فکر ریاست و استبداد و تغییر مسیر افتادند.
و فرمود: «ولیکم ما اسرع ما خنتم الله و رسوله فینا اهل البیت علیهم الصلاة و السلام - وقد اوصکم رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) باتباعنا و مودتنا و التمسک بنا..» وای بر شما، شمائی که ادعای اسلام و ایمان دارید و تازه غدیر خم را پشت سر گذاشته اید و عذری و دلیلی بر رویگردانی و مخالفت و راه انحرافی رفتن ندارید. اگر پیامبر رحمه الله للعالمین که در میان شما نمی بود و معجزات آن حضرت را ندیده بودید و از لبان مبارک خود آن حضرت مشافهة نشنیده بودید شاید! ولی از شمائی که در محضر و مجالس حضرت بودید، محل و موقعیت ما را می شناسید و مدت طولانی هم فاصله نیفتاده است و ما بین پیامبر و امت هنوز جنازة مطهر پیش روی ما و شماست حالا برای خیانت خیلی زود است. خیلی زود است وصیت های حضرت صلی الله علیه وآله و سلم در مورد تبعیت و دوستی و محبت ویژه نسبت به اهل بیت علیهم السلام و تمسک به خاندان رسالت به فراموشی سپرده شود.
خیلی زود است که بیعت کنندگان و تبریک گویان غدیر دیروز امروز باطن بغض آلود و سیرت نفاق آمیز خویش را آشکار سازند و زهرای مرضیه (سلام الله علیها) را به نطق آورند و حضرت در خطبه فدکیه؛ از پست ترین قبائل عرب قبیله «تیم» ابوبکر بن ابی قحافه و از حیله باز ترین قبائل عرب قبیله «عدی» عمر بن الخطاب بر على علیه السلام ستم روا داشتند پرچم مسابه برافراشتند تا بر حضرت علی علیه السلام پیشی بگیرند و چون موفق نشدند، . بغض و کینه على علیه السلام را در دل گرفتند اما پنهان داشتند آنگاه که نور دین به خاموشی گرایید و پیامبر رحلت فرمود: آن بغض ها و کینه ها را به زبان آوردند و بر مرکب آرزو سوار گشتند و ستمها روا داشتند و فدک را غصب کردند.
با شگفتی به فدک بنگرید، چه بسیار پادشاهانی که مالک سرزمین فدک شدند و هم اکنون اثری از آنها نیست! آری بحث اشخاص نبود بلکه بحث شخصیت است و یگانه دخت مکرم پیامبری که خود را در راه هدایت و رستگاری بشریت داشت به هلاکت می افکند. حالا نظاره گر «انقلبتم على اعقابکم» امت بی وفا هم است. حال و روز این یادگار رحمة للعالمین چگونه خواهد بود؟
حضرت زهرا علیها السلام بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
آری دنیای بعد از پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم برای حضرت زهرا (سلام الله علیها) به ظلمت و تاریکی گرایید و هواپرستی و خودخواهی و آرزوهای دور و دراز که ترسناک ترین ها از منظر نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و اله وسلم و برای امتش بود که فرموده بود: «ان أخوف ما أخاف علیکم اثنان – اتباع الهوى و طول الامل فاما اتباع الهوى فیضل عن الحق و اما طول الأمل فینسی الاخرة»(43) به وقوع پیوست و حب ریاست و جاه و مقام آشکار گردید و مخالفت ها با دستورات الهی و نبوی و انحرافات از مسیر حق و حقیقت ظاهر و عملی شد و شدت بغض و کینه و حسادت و جهالت و حماقت به حدی بود که: «فاطمه (علیها السلام) بضعة منی من آذاها فقد آذانی - و أن الله یرضى لرضاها و یغضب لغضبها»(44) نتوانست جلوی بروز کینه ها و وقوع مخالفتها و جنایت ها را بگیرد بلکه او را که اولین و برترین و جان نثار ترین و شجاع ترین و وفادارتری و عزیزترین فدائی ولایت بود را در اولویت قرار داده و اول آن بانوی با عظمت جهانیان را از سر راه برداشتند و لانه را با کبوتر آتش زدند. تا مولی الموحدین و اول مظلوم عالم از داشتن این یار و یاور راستین و با شهامت و شجاعت هم محروم شود و اشک و ناله های زهرا (سلام الله علیها) عمده در اثر نگرانی از وقایع ما بعد خود است.چرا که می داند و به یقین رسید که علی علیه السلام یار و یاور ندارد و این نگرانی را ابراز داشت و فرمود: «ابکی لما تلقى بعدی» به خاطر آنچه بعد از من به تو خواهد رسید گریه می کنم، اما از شاه ولایت و سید الأوصیاء و الاولیاء جواب شنید که: «لا تبکی» زهرا جانم گریه نکن، گریه تو برای على علیه السلام دردناک تر و سوزناک تر است. على علیه السلام تحمل دیدن اشک و ناله تو را ندارد. ای جان على گریه نکن. «فوالله» سوگند به خداوند: «ذلک لصغیر عندی فی ذات الله تعالی» این سختیها در راه خدا برای علی (علیه السلام) آسان است.
و این نگرانی های زهرا (سلام الله علیها) از فردای جامعه را پدر بزرگوارش به او خبر داده بود که انبوه مصائب و مشکلات بر اول مظلوم عالم باریدن خواهد گرفت و این مادر مهربان، ام الائمة الابرار ، از پدر بزرگوار خواسته بود که دعا بفرماید تا این مصائب و مشکلات را خداوند از امیرالمؤمنین علیه السلام دور گرداند. اما جواب شنیده بود چاره ای نیست و انسانها آزادند و از آزادی و اختیار سوء استفاده می کنند. و دنیا دار اختیار و انتخاب است و دنیادار امتحان و ابتلاست که مؤمنان راستین از مدعیان دروغین مشخص شوند. «و ما على الرسول الا البلاغ المبین» و رسول گرام او با حجت و برهان و جدال احسن و نشان دادن معجزات و عهد و پیمان و نصایح پدرانه خویش این ابلاغ را به نحو احسن و اکمل به انجام رسانده بودند. پیامبر نگهبان نیست و قرار نیست در دار تکلیف و در همان آن اول جزا و کیفر باشد. «الیوم عمل ولا حساب و الغد حساب ولا عمل» « بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ * وَ لَوْ أَلْقَى مَعَاذِیرَهُ »(45)
عذر و بهانه کسی که ولایت و رهبری علی علیه السلام را نپذیرد اما با حجاج بن یوسف شبانه از ترس مرگ جاهلیة بیعت نماید چیست؟ امتیازات معاویه کدام است که ریاست و حکومت و اداره جامعه باید به او سپرده شود. حتی اگر ریاست باشد، مگر نباید رئیس بر مرئوس امتیاز علمی، مدیریتی و فضیلتی و اصالت خانوادگی داشته باشد.
چگونه خواهد بود روزگار کسی که ببیند دزد را رها کرده، غاصب را رها کرده از مالک و صاحب شاهد می طلبد؟! چگونه خواهد بود حال و احوال بانوی عزاداری که می بیند مفضول را نه فاضل را بر افضل و اکمل و اعلم و صاحب تمام فضایل و کمالات مقدم می دارند که هیچ، بلکه افضل را مجبور می سازند با آنها به عنوان خلیفه و جانشین پیامبر بیعت نماید؟! چگونه خواهد بود حال و روزگار ریحانه الرسولی که شبانه دستان نازنین سبطی نبی الرحمة صلی الله علیه و آله و سلم و سیدی شباب اهل الجنة علیهما السلام را بگیرد و در کنار در خانه یکایک مهاجرین وانصار حاضر شود و بخواهد که یاری نمایند دین و ولایت را و با ولی الله الاعظم روزانه برای بیعت حاضر گردند ولی خبری از آنها نشود؟!
مظلومیت حضرت علی علیه السلام
چگونه خواهد بود حال و احوال سیدة نساء العالمین علیها السلام که از امام مظلوم خویش بشنود که «ما زلت مظلوما منذ قبض رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم.»چگونه خواهد بود حال و روزگار حضرت زهرا (سلام الله علیها) که شاهد رفوضه شدن اکثریت امت باشد؟! و چگونه خواهد بود حال بزرگ بانویی که شاهد بروز کینه های بدری و خیبری واحدی و حنینی است؟!
حضرت در بخش دیگری از فرمایش های خویش در جمع زنان مهاجر و انصار چنین می فرماید: صبح کردم در حالی که به خدا سوگند دنیای شما را دوست نمی دارم و از مردان شما خشمناک و بیزارم درون و بیرونشان را آزمودم و نامشان را از دهان خویش به دور افکندم، از آنچه کرده اند، ناخشنودم چه زشت است کندی شمشیرها و سستی و بازیچه بودن مردانتان پس از آن همه تلاش و کوشش، چه زشت و است سر به سنگ خارا زدن و شکاف برداشتن نیزه ها فساد آراء و اندیشه ها و انحراف آرمانها و انگیزه ها برای خویشتن چه بد ذخیره هایی تدارک دیدند و پیش فرستادند که خداوند بر آنان خشم می گیرد و در عذاب الهی جاودانه خواهند بود؛ زیرا بدون تردید مسئولیت سنگین عهد و پیمان الهی در گردنشان همواره سنگینی خواهد نمود.
ناچار کار را بدانها واگذار و ننگ عدالت کشی را برایشان بار کردم. نفرین بر این مکاران و دور از رحمت حق باشند ستمکاران. وای بر آنان، «ویحهم انی زعزعوها عن رواسی الرسالة و قواعد النبوة و الدلاله و مهبط الروح الأمین و الطبین بأمور الدنیا و الدین» وای بر آنان، چرا نگذاشتند در مرکز خود قرار یابد؟ و خلافت بر پایه های نبوت استوار ماند؟ از خانه ای که جبرئیل در آن فرود می آمد به خانه دیگر بردند. و حق را از دست علی است که عالم به امور دین و دنیاست، گرفتند. «ألا ذلک هو الخسران المبین» بدانید که این زیان و خسرانی بزرگ و آشکار است.
(و ما الذی نقموا من أبی الحسن علیه السلام) چه باعث شد که با على علیه السلام کینه توزی نمایند و انتقام گیرند؟ چرا علی علیه السلام را خانه نشین کردند و واگذاشتند و سراغ چه کسانی رفتند؟ اگر کار را به اهلش واگذار می کردند آسان ایشان را به راه راست می برد، و حق هر یک را به او می رساند و حرکتش برای کسی رنج آور نبود. نفرین بر مردمی نادان که تبهکارند و تبهکاری خود را نیکوکاری می پندارند.
بدانید که آنان فاسدند و به فساد خویش آگاهی ندارند. وای بر آنان! آیا آنکه مردم را به راه راست می خواند، سزاوار پیروی است یا آنکه خوف راه را نمی داند؟ در این باره چگونه داوری می کنید؟
(ویحهم! أفمن یهدى الى الحق أحق أن یتبع أم من لا یهدى الا أن یهدى فما لکم کیف تحکمون) تا حدودی مشخص گردید که بعد از رحلت حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه وآله و سلم چه جنایت ها که نکردند؟! چه ظلمها و ستمها که روا داشتند؟! حق و حقیقت را مسیر سعادت و رشد و کمال بشریت را منحرف ساختند. و ظلم و ستم مخصوص آن عصر نبود بلکه در طول تاریخ سریان و جریان پیدا کرد. چنانچه حضرت فاطمه (علیها السلام) در بخش دیگری از خطبه منوره خویش به این ظلم و جنایت به تاریخ بشریت اشاره دارد. آنجا که فرمود:
(أما لعمری لقد لقحت فنظرة ریثما تنتج ثم احتلبوا ملء القعب دما عبیطا و ذعاف مبیدا) اما به جان خودم سوگند، نقطه فساد بسته شد. باید انتظار کشید تا کی مرض فساد پیکر جامعه اسلامی را از پای درآورد. پس از این، از پستان شتر به جای شیر، خون بدوشیدو زهری که به سرعت هلاکت کننده است. اینجاست که روندگان راه باطل زیان کننده اند. «هنالک یخسروا المبطلون» و مسلمانان آینده خواهند دانست که سرانجام اعمال مسلمانان صدر اسلام چه بوده است؟
«و یعرف التالون غب ما اسس الاولون» (46) از این پس، قلب های خود را از بروز آشوبها مطمئن نمائید. چه ها باید گفته و نوشته شود و کدام قلم را یارای شرح و تحریر ما وقع را نداشته و ندارد.
جهان بشریت تا قیام قیامت باید از خجلت و شرمساری سربلند نکنند. هرچند ظاهرا راه جبران مافات وجود ندارد. آه ... آه... آه... بهتر خاموش ماندن و سکوت و دل در حزن و اندوه سیدة عالمین سوزاندن و اشک حزن و اندوه و شرمساری ریختن است.
پینوشتها:
1- سوره حدید، آیه ۴.
۲- سوره حمد، آیه 1.
٣- سوره لقمان، آیه ۲۵.
4- خطبه ی فدکیه.
5- سوره لقمان، آیه ۲۵.
6- سوره انبیاء، آیه ۲۲.
7- سوره آل عمران، آیه ۱۸۹.
8- سوره بقره، آیه ۲۵۸.
9- سوره اعراف، آیه ۱۷۹.
10- سوره مائده، آیه ۱۰۳.
11- سوره انبیاء، آیه 24
12- سوره انبیاء، آیه ۱۶.
13- سوره مؤمنون، آیه ۱۱۵.
14- سوره انشقاق، آیه ۶.
15- سوره ذاریات، آیه 56
16- خطبه فدکیه.
17- کلیات حدیث قدسی، ج1 ص۷۱۰
18- سوره جمعه، آیه 2
19- سوره طه، آیه ۱۳۴.
20- سوره حجر، آیه ۱۱.
21- دعاء کمیل
22- مناجات امیر المؤمنین علیه السلام در مسجد کوفه.
23- حدیث قدسی
24- حدیث قدسی
25- قلم، آیه ۴.
26- سوره نساء، آیه ۸۲
27- سوره احزاب، آیه ۴۰.
28- سوره زمر ، آیه ۳۰.
29- سوره آل عمران، آیه 144
30- سوره شوری، آیه ۲۳.
31- سوره سباء، آیه ۴۷.
32- سوره مائده، آیه ۶۷
33- چهل مجلس - هزار حدیث - احمد دهقان.
34- همان.
35- همان.
36- سوره مائده، آیه ۵۵.
37- سوره نساء، آیه ۵۹.
38- سوره بقره، آیه ۱۲۴.
39- سوره نساء، آیه ۵۹.
40- سوره نجم، آیه ۴-۳.
41- سوره احزاب، آیه 33
42- سوره نساء، آیه 59
43- فرهنگ سخنان فاطمه زهرا (سلام الله علیها) محمد دشتی ص ۲۰۸.
44- همان.
45- سوره قیامه، آیه 14 و آیه 15
46- فرهنگ سخنان فاطمه زهرا (سلام الله علیها) ص ۹۵.
منبع: سلسله مقالات فاطمیه، نویسنده: على صفر زاده، ناشر: معاونت فرهنگی اجتماعی سازمان اوقاف و امور خیریه، سازمان چاپ و انتشارات، صص 97-65