اصحابي که خون مسلمانان را ريختند

در ميان اصحاب، کساني هستند که دستشان آلوده به خون مسلمانان است، امثال: طلحه، زبير، معاويه، عمروبن عاص، نعمان بن بشير و سمره بن جندب، پس از اين که اينان خون هزاران مسلمان را به پيروي از هدفهاي دنيوي خود، بر زمين ريختند، که صحيح نيست عادل و يا مورد اطمينان شمرده شوند. خداوند متعال مي فرمايد:
يکشنبه، 15 فروردين 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اصحابي که خون مسلمانان را ريختند
اصحابي که خون مسلمانان را ريختند
اصحابي که خون مسلمانان را ريختند




در ميان اصحاب، کساني هستند که دستشان آلوده به خون مسلمانان است، امثال: طلحه، زبير، معاويه، عمروبن عاص، نعمان بن بشير و سمره بن جندب، پس از اين که اينان خون هزاران مسلمان را به پيروي از هدفهاي دنيوي خود، بر زمين ريختند، که صحيح نيست عادل و يا مورد اطمينان شمرده شوند.
خداوند متعال مي فرمايد:
«و هر که مومني را به عمد بکشد، جزايش دوزخ است در حالي که جاودانه در آنجا خواهد ماند، خشم و لعنت خدا بر اوست و خداوند براي او عذابي بزرگ آماده کرده است ».(1)
پس هر گاه کسي مومني را بکشد کيفرش جاويدان ماندن در جهنم است و خداوند بر او خشم مي ورزد و او را از رحمت خود دور مي گرداند، و عذابي بزرگ برايش آماده مي سازد، بنابراين حال معاويه، عمروبن عاص، طلحه، و زبير که آتش دو نبرد را عليه امام هدايت علي عليه السلام بر افروختند و باعث ريختن خون بيش از چهل هزار تن از مؤمنان شدند، چه خواهد بود؟
و چگونه مرتکبان چنين گناهان بزرگي عادل خواهند بود تا بشود از آنها روايت کرد؟
گاهي ممکن است کسي بگويد ؛ بعضي از اين صحابه ي گنهکار در زمره ي کساني هستند که خداوند از آنها راضي است زيرا آنان از جمله نخستين سابقان در اسلام از مهاجران و انصارند، و از کساني هستند که زير آن درخت در حديبيه با پيامبر صلي الله عليه و آله بيعت کردند، و آنان همان کساني هستند که خدا از ايشان راضي است، و هر کس که خدا از او راضي باشد هرگز بر او خشم نمي ورزد. به خصوص وقتي که ما به آخر آيه نظر مي افکنيم که سابقان در اسلام از مهاجران و انصار را بشارت مي دهد که بهشتهايي که نهرها از زير درختانشان جاري است از آن ايشان است و در آن جا هميشه جاويدانند و آن رستگاري بزرگي است.
اما اين آيه و آيه ي بيعت زير درخت، شامل اصحابي چون، معاويه و عمروبن عاص نمي گردد، زيرا آنها از جمله سابقان به مهاجرت و از بيعت کنندگان زير درخت نبودند. عمروبن عاص پس از حديبيه اسلام آورد و معاويه بعد از فتح مکه مسلمان شد. علاوه بر آن که در قرآن هيچ آيه اي وجود ندارد که صراحت داشته باشد بر اين که هر کسي را که خداوند از او راضي شد، هرگز بر او خشم نمي ورزد، مضافاً بر اين که قابل قبول نيست که خداوند به هر که عمل شايسته اي مانند سبقت در هجرت، انجام داد سند برائت دائم مرحمت کند، آن گاه ظلم و ستم او را به مردم و ريختن خون هزاران تن از مومنان را به ستم و عداوت، براو ببخشند. زيرا معناي اين کار آن است که يک فرد صحابي مي تواند احکام قرآن و سنت را لغو کند و خود پس از حضرت محمد صلي الله عليه و آله پيامبر شود! و اگر براي يک صحابي روا باشد تا نصوص قرآن و سنت نبوي را تأويل کند، پس مي تواند فتوا به ترک نماز بدهد و بگويد: من از قول خداي تعالي: «نماز را به پا داريد » نمي فهمم که نماز واجب است بلکه استحباب مي فهمم و نمي فهمم که در نماز بايد رکوع، سجود، قيام و تشهد باشد، بلکه کافي است مسلمان در نماز از خدايش بخواهد تا او را بيامرزد و به او روزي دهد، و يا عمرش را دراز کند، زيرا کلمه ي «صلاة » پيش از اسلام به معني دعا بوده است.
گواهي پيامبر صلي الله عليه و آله به انحراف تعداد زيادي از اصحاب بعد از خود
پيامبر صلي الله عليه و آله خبر داد که شماري از اصحابش پس از وي فتنه گري خواهند کرد:
بخاري از پيامبر صلي الله عليه و آله نقل کرده است که فرمود: «مردماني از اصحابم کنار حوض کوثر بر من وارد مي شوند، به مجرد اين که من آنان را بشناسم از من جدا شوند » پس گويم: «بار خدايا اصحابم! جواب مي رسد، تو نمي داني پس از تو چه کردند.»(2)
و نيز بخاري از ابوحازم و او از سهل بن سعد روايت کرده است که پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: «من پيش از شما بر حوض کوثر وارد مي شوم، هر کس بر من گذ کند بياشامد و هر که بياشامد رگز تشنه نشود و گروههايي بر من وارد مي شوند ک من آنها را مي شناسم و آنان مرا مي شناسند، سپس بين من و آنان فاصله مي افتد.»(3)
ابوحازم گفت: اين روايت را نعمان بن عياش از من شنيد و گفت: من شهادت مي دهم که ابوسعيد خدري گفت، پيامبر صلي الله عليه و آله علاوه بر آن مي گفت: «پس من مي گويم: هلاک باد! هلاک باد! کسان که پس از من دگرگون شدند.» و مثل آن روايت را مسلم روايت کرده است.(4) و نيز بخاري در باب حوض از سعيد بن مسيب از ابوهريره نقل کرده است که او مي گفت: پيامبر خدا صلي الله عليه و آله فرمود: گروهي از اصحابم روز قيامت بر من وارد مي شوند، پس آنها را از کنار حوض به دور مي افکنند. مي گويم: «پروردگارا اصحابم! جواب مي رسد: «به راستي که نمي داني پس از تو آنها چه کردند، آنها به عقب بازگشتند و مرتد شدند ».
از عطاء بن يسار و او از ابوهريره، از پيامبر صلي الله عليه و آله نقل کرده است که فرمود:
«در آن ميان که من ايستاده ام ناگهان جمعي مي آيند، تا وقتي که من آنها را بشناسم، مردي از بين من و ايشان بيرون شود و به آنها بگويد: بياييد. پس من بگويم: به کجا؟ او گويد: به خدا قسم به سوي دوزخ. بگويم: مگر آنها چه کرده اند؟ گويد: آنان پس از تو به عقب بازگشتند و مرتد شدند ». پس من کسي از آنها را نديدم که نجات يابد، مگر به مانند چهارپايان متروک که بي سرپرست، يکي و دو تا در بيابان به چرا مشغولند.(5)
بخاري در جايي ديگر از کتاب خود در باب قول خداي تعالي: «و خدا ابراهيم را دوست خود قرار داد » از سعيد بن جبير، از ابن عباس، از پيامبر صلي الله عليه و آله نقل کرده است که آن بزرگوار فرمود: «همانا شما روز قيامت پا برهنه، عريان و در حالت کودکان محشور خواهيد شد.» آن گاه قرائت فرمود: «همان طوري که اولين بار آفريدم باز مي گردانيم، و عده اي است بر عهده ي ما، البته ما انجام خواهيم داد.» و نخستين کسي که روز قيامت پوشانده مي شود ابراهيم است. و افرادي از اصحاب مرا به اصحاب شمال ملحق مي کنند،مي گويم: «اصحابم! اصحابم!» پس خطاب الهي مي رسد: «آنان پيوسته به قهقرا بازگشتند، از روزي که تو از آنها جدا شدي، مرتد بودند.» پس من همان طور که «عبد صالح » [خضر] گفت؛ مي گويم: «و من تا وقتي که در بين آنها بودم، برايشان گواه بودم...»(6)
مسلم از شفيق و او از بدالله نقل کرده است که پيامبر خدا صلي الله عليه و آله فرمود: «من پيش از شما وارد بر حوض مي شوم، و البته با اقوامي به نزاع مي پردازم و بعد بر آنان پيروز مي شوم. پس مي گويم: پروردگارا اصحابم! اصحابم » آن گاه خطاب مي رسد: «تو نمي داني که آنها پس از تو چه کردند.»(7)
مسلم از انس بن مالک روايت کرده است که پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: البته مرداني که از اصحابم بر من وارد شوند، چون من آنها را ببينم، و آنها به جانب من سر بلند کنند، دور سازند آنها را از من پس من بگويم: «پروردگارا اصحابم » در پاسخ من بگويند: «البته تو نمي داني بعد از تو آنها چه پديد آوردند.»(8)

پي نوشت :

1 ـ سوره ي نساء (4) آيه 93.
2 ـ صحيح بخاري، ج 2، ص 149 (کتاب دعوات، باب الحوض)
3 ـ همان، ص 150.
4 ـ صحيح مسلم، ج 15، ص 53 ـ 54
5 ـ صحيح بخاري، ج 2، ص 151 (کتاب دعوات، باب الحوض)
6 ـ صحيح بخاري، ج 4، ص 169 (کتاب آغاز آفرينش)
7 ـ صحيح مسلم، ج 10، ص 59
8 ـ همان، ص 64

منبع:کتاب شيعه و تهمتهاي ناروا




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.